نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 دانشگاه قرآن و حدیث،قم، استاد حوزه و دانشکدۀ علوم حدیث، شهر ری

2 گروه جامعه‌شناسی،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،قم

10.30465/alavi.2022.8626

چکیده

از مسائل حساسی که در نهج‌البلاغه به چشم می‌خورد و به همان نسبت کمتر مورد توجه قرار گرفته، عوامل خیانتی است که مردم نسبت به حاکم جامعه اسلامی روا داشته‌اند.این عوامل در حوزه‌های محتلفی در نهج البلاغه مطرح شده که اگر شناسایی نشده و از مسیر حرکت جامعه زدوده نشود، آسیب‌های فراوانی بر پیکره نظام اسلامی و وضعیت مردم ایجاد خواهد کرد.داشتن درک صحیح از این مسائل باعث می‌شود در عصر غیبت معصوم با احراز شناخت دقیق از ولیّ فقیه به عنوان نائب امام معصوم، از بروز بحران و انحطاط جامعه اسلامی ممانعت نمود.عوامل اخلاقی، چون ناهماهنگی میان گفتار و عمل، عوامل سیاسی، مانند تاثیرپذیری ازحکام فاسد و گروه‌های منحرف اجتماعی و عوامل مادی، با محوریت دنیاگرایی از مهم‌ترین عوامل خیانت مردم به حاکم اسلامی بوده است. داده‌های اولیه با روش کتاب‌خانه‌ای گردآوری شده و به شیوه توصیفی-تحلیلی پردازش و تدوین گشته است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

The Factors in People’s Betrayal of Islamic Rulers from Imam Ali’s Viewpoint in Nahjal-Balagha

نویسندگان [English]

  • Fariba Shahidi far 1
  • HafizAllah Fooladi 2

1 PhD Student of Nahj al-Balagha, The University of Qur’an and Hadith, Qom, Iran, (Corresponding Author),

2 The Research Institute of Hawzeh and university

چکیده [English]

Among the sensitive issues which stand out in Nahj al-Balagha, and, in spite of their sensitivity, are less paid attention to are the factors in betrayal that people consider justifiable against the ruler of Islamic society. Discussed in Nahj al-Balagha from different aspects, the factors, if not identified and removed from the direction in which society moves, will cause a great damage to the configuration of the Islamic system and people’s circumstances. Having an accurate understanding of those factors makes one prevent crisis outbreak and decadence of Islamic society in the age of the occultation of the Infallible, through precise recognition of the jurisconsult guardian (valī-yyifaqīh) as deputy the infallible Imam. Moral factors such as disharmony between words and action, political factors such as susceptibility to corrupt rulers and perverted social groups, and material factors pivoting on worldliness has been among the most important factors in people’s betrayal of the Islamic ruler. Initial data were collected with the library research method and processed and codified in an analytic-descriptive way.

کلیدواژه‌ها [English]

  • betrayal
  • people
  • Islamic rulers
  • Imam Ali (PBUH)
  • Nahj al-Balagha

. مقدمه

مقدمه اثر پیش رو شامل موارد ذیل می باشد:

 

1.1 بیان مسئله

«تشکیل حکومت» و اداره و ساماندهی امور مردم و جامعه، از مسائلی است که در طول تاریخ همواره مورد توجه نظام های گوناگون سیاسی بوده است.«روابط میان حاکم و مردم» نیز در زمره قضایایی بوده که از نظر دور نمانده و در چارچوب ویژه‌ای مدنظر قرار گرفته است.اصولا ایجاد تعادل و انسجام در روابط بین حاکم و شهروندان، از چنان اهمیت والایی برخوردار بوده که به منظور ایجاد پایایی و ثبات در ارکان یک جامعه، قوانین مخصوصی طراحی و وضع شده است.این رویه از نظر اسلام نیز مخفی نمانده و به موازات ارائه آموزه‌های اجتماعی و سیاسی در قالب گزاره‌های وحیانی اعم از آیات و روایات، حقوق و تکالیف متعددی در رابطه دوسویه بین حاکم و مردم لحاظ گردیده است.از جمله حقوق حاکم اسلامی بر مردم، آن است که نسبت به وی وفادار و متعهد مانده و او را در زمینه مدیریت جامعه تنها رها نسازند.

از میان ائمه معصوم، حضرت علیعلیه السلام، پس از سپری شدن دوره‌های نسبتا طولانی،بعد از رحلت رسول خدا‌صلوات الله علیه و آله، با پافشاری شدید مردم و صحابه، حاکمیت جامعه اسلامی را برعهده گرفت، اما پس از مدتی نه چندان زیاد، با بدعهدی و خیانت مردم مواجه گردید.سرتاسر نهج البلاغه، آکنده از سخنانی است که بر خیانت مردم و ناراحتی شدید امیرمومنان از این مساله دلالت می‌کند.اینک این سوال مطرح می‌شود که به رغم گزینش حاکم اسلامی ازسوی اقشار مردم، «چه عواملی موجب بی‌وفایی و خیانت آنان در برابر حاکم جامع‌الشرایط جامعه اسلامی گردید»؟جستجو و مطالعه در نهج‌البلاغه نشان می‌دهد که امام علیه السلام، عوامل متعدد و گوناگونی را به عنوان ریشه های خیانت مردم معرفی می نماید که در ابعاد گوناگون اخلاقی، سیاسی و اقتصادی قابل طرح و بررسی است و در واقع، هدف اصلی محقق در اثر حاضر، کشف و ارائه و تحلیل این عوامل است.

 

2.1 ضرورت و اهمیت تحقیق

کشف ریشه‌های خیانت مردمی در برابر حاکم جامعه اسلامی از گزاره های ارزشمند نهج‌البلاغه با پس زمینه‌های فکری قرآنی که توام با تجربه چند ساله حکومتی پرفراز و نشیب نیز بوده و قضایای آن قابلیت عصری‌سازی و کاربردی‌کردن نیز دارند، موجب می‌گردد تا در دوران غیبت معصوم و بروز فتنه‌های آخرالزمانی، نه تنها جایگاه ولیّ فقیه در مقام حاکم اسلامی به خوبی شناخته شود که خود امری بسیار حائز اهمیت در حفظ ارکان جامعه اسلامی و نظام سیاسی کشور به شمار می‌رود، بلکه مردم با مشکلات و بحران‌های سیاسی اجتماعی معاصر که ناشی از توطئه‌های دشمنان نفوذی داخلی و خارجی است، آشنا شده و روش تقابل با فتنه‌ها را دریابند.

 

  1. پیشینۀ پژوهش

در بررسی پیشینه پژوهشی مساله تحقیق پیش رو، هیچ اثری در قالب‌های سه گانه پژوهشی به‎دست نیامد و همین امر موجب شد تا انگیزه مضاعفی جهت تدوین مقاله پیش رو ایجاد گردد.

 

  1. مفهوم‌شناسی واژگان کلیدی

پیش از ورود به متن اصلی تحقیق، لازم به نظر می‌رسد تا واژگان کلیدی وارد مرحله تعریف علمی گردند:

 

1.3 خیانت و خائن

«خیانت» را دارای معانی چندی چون «پیمان شکنی» و «تغیر حال از نرمیبه شدت» و ضد «امانه» دانسته‌اند(خلیل،1410: 4/308).خیانت به عنوان یک پدیده همه‌گیر در کشورهای مختلف به اشکال و درجات مختلف وجود دارد، از مناسبات عاطفی شخصی گرفته تا خیانت به سازمان‌های سیاسی و دولت و ملت را شامل می‌گردد،و به کسی که عمل خیانت را انجام می‌دهد، «خائن» اطلاق می‌گردد؛ یعنی  کسی که اصول را آگاهانه نقض می‌کند و تعهدهای اساسی را زیرپا می‌گذارد.

از دید جامعه‌شناسی تاریخی، زمانی که ساده‌ترین تشکیلات اجتماعی، مانند قبیله به‎وجود آمد، به طور طبیعی این فرض وجود داشت که گروهی عهده‌دار اداره زندگیجمعی شوند و بر اساس قدرتی که کسب می‌کنند، آمر و مدیر دیگران باشند و کسانی را که درجهت تزلزل قدرت آنان برمی‌آیند، مجازات نمایند.پس از دوران ابتدایی، به تدریج بر اثر تکامل بنیادهای اجتماعی، دولت و قدرت حاکمه شکل گرفت.دولت ‌ها برای رعایای خویش حقوقی را وضع کردند و مردم موظف به رعایت وفاداری و اظهار صداقت و امانت در مقابل کشور و هیئت حاکمه بودند.معلوم است که تشکیل دولت با هرمبنای فکری، جهت برقراری نظم و تامین امنیت، ضرورت دارد و امیرالمومنین نیز به آن اشاره کرده‌است:(خطبه/40) و هرج‎ومرج به ضرورت عقل و فطرت مطرود است و در سایه اقتدار دولت و برقراری نظم، تمدن شکل می‌گیرد و آسایش و امنیت رخ می‌نماید.در حقیقت، تمدن همان نظم اجتماعی است که خلاقیت و ابداع در سایه آن امکان‌پذیر است و در مقابل، ناامنی و هرج‎ومرج، موجب نابودی تمام مظاهر زندگی انسانی است که جامعه را به سوی نابودی سوق می‌دهد.باید توجه داشت که مبنای خطا‌بودن این عمل در حقیقت پیمان‌شکنی، بی‌وفایی، و زیرپاگذاشتن حقی است که یک کشور و دولت به عهده شهروندان خود دارد.به‎عبارت‎دیگر، خیانت عبارت است از سوء استفاده از اعتماد شخص یا یک گروه و انجام عملی که آن ها را از لحاظ مادییا معنوی متضرر سازد.

با توجه به تعریفی که درمورد«خیانت» مطرح گردید، باید گفت که جنبه‌های مختلفی از آن می‌تواند در برابر حاکم جامعه مورد‌نظر قرار‌گیرد که پرداختن به آنها تامین‌کننده هدف علمی پژوهش‎گردر این مقاله خواهد بود.

 

2.3 مردم

کلمه «مردم» اسم جمع است؛ زیرا در معنای جمع به کار می‌رود و فعلی که با آن می‌آید، هم به صورت جمع آمده و هم به صورت مفرد.آن را درلغت‌نامه‌های فارسی، «آدمی، انس، انسان، آدمیزاده، شخص و بشر» تعریف کرده‌اند(دهخدا،1388: 12/55)

«مردم» یا «ملت» بزرگ‌ترین جامعه انسانی است که دارای خاستگاه، فرهنگ و تاریخ مشترکی است و معمولا به صورت واحد سیاسی جداگانه‌ای با قلمرو معین و سازمان یافته است(صدری افشار،1388: 2607).در این تحقیق، مراد از «مردم» کسانی هستند که در حدود و ثغور حکومت اسلامی در دوران خلافت امام علیعلیه السلام زندگی می‌کردند.در موارد فراوانی از نهج البلاغه، به ویژه خطبه‌ها و نامه‌ها، «مردم» مخاطبان اصلی امیرالمومنین را تشکیل می‌دهند.در اغلب این خطابات، نوعی رویکرد منفی و نامطلوب نسبت به مردم مشاهده می‌شود که سرپیچی از دستورات حاکم اسلامی، یکی از دلائل مهم آن بوده است.همین برداشت را از مردم در دوران غیبت امام معصوم هم می‌توان به عموم مردم عادی جامعه تسرّی داد که حکومت نسبت به آنان تعهداتی دارد و ایشان نیز در قبال حکومت اسلامی، وظائفی همانند وفاداری و همراهی با نظام باید داشته باشند.

 

3.3 حاکم اسلامی

«حاکم» اسم فاعل است از ماده«حکم» که به معنای«منع» است(خلیل،1410: 3/66).در متون فقهی، مراد از واژه حاکم، برحسب مورد، قاضی، داور یا فرمانرواست(علم‌الهدی،1415: 486).در مواردی که دامنه اختیارات حاکم فراتر از عرصه مسؤولیت قاضی و داور قلمداد شده است، مراد از آن را والی سرزمین یا فرمانروای عموم مسلمانان دانسته‌اند(کرکی،1408: 8/193).

بسیاری از فقهای امامی مصداق حقیقی حاکم را امام معصوم یا کسی دانسته‌اند که از جانب او برایولایت یا قضاوت منصوب شده است(حلّی1314: 2/6؛ کرکی،همان؛شهیدثانی،1413: 10/228).به تصریح آنان، مصداق واقعی حاکم در عصرِ غیبت، فقیه جامع‌الشرایط است(فخرالمحققین،1387: 2/624؛ کرکی،1408: 12/96؛شهیدثانی،1413: 4/162).

با توجه به تعاریف مذکور از حاکم، به نظر می‌رسد وجه تسمیه این واژه، به این دلیل است که صدور حکم، مانع از بروز هرج و مرج و بی نظمی در جامعه می‌شود.

قابل ذکر است که مراد از «حاکم اسلامی» در این مقاله، کسی است که در راس دولت و حکومت اسلامی؛ به عنوان حکومتی که در آن اداره امور کشور و رسیدگی به مسائل جامعه مطابق دستورات و قوانین اسلام است(آقابخشی،1386: 348)، قرار گرفته و به تدبیر و اداره امور مردم می‌پردازد، اعم از این که معصوم باشد یا نباشد.مصداق اکمل حاکم اسلامی را در صدر اسلام، امام علیعلیه السلام می‌توان معرفی نموده و مظهر حاکم غیر معصوم را در حال حاضر، ولیّ فقیه به عنوان مجتهد جامع الشرایطِ شجاع و متقی و آگاه به اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان، با استناد به مقبوله ابن حنظله(کلینی،1369: 1/67) و توقیع شریف حضرت حجت علیه السلام در معرفی «رواۀ احادیث و حجت امام معصوم»(مجلسی،بی‌تا:75/380) دانست.

 

 

 

  1. عوامل اخلاقی خیانت مردم به حاکمان اسلامی

بخشی از عوامل خیانت و بد عهدی مردم نسبت به حاکم دادخواه در جامعه اسلامی، می‌تواند در حیطه اخلاقی مطرح باشد:

 

1.4 فریب‌خوردگی

یکی از مهم‌ترین عوامل خیانت به حاکم جامعه، در بُعد اخلاقی، فریب‌خوردگیمردم بوده است. در واقع، مردم نقطه‌ضعف‌های زیادی دارندکه یکی از بدترین آنها فریب‌خوردگی در مقابل اغواهای رندان و حقه‌بازان جامعه است.مصداق بارز این فریب را می‌توان در جنگ جمل مشاهده کرد.امام به این مساله اینگونه اشاره می‌فرمایند که همواره در انتظار مکر آنها بوده و در چهره‌هایشان نشانه‌های فریب‌خوردگان را می‌دیده است:

مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ حَتَّى سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ و بصّرَنیکم صدق النیه أقَمتُ لکم علی سَننِ الحقّ فی جوادّ المضلّه حیثُ تلتقونَ و لا دلیلَ و تحتفرونَ و لاتُمیهون؛ همواره در انتظار غدر و مکر شما‏ بودم و در چهره شما نشانه‌هاى فریب‌خوردگان را مى‌دیدم.شما در پس پرده دین جاى کرده بودید و پرده دین بود که شما را از من مستور مى‌داشت، ولی صدق‌نیت من پرده از چهره شما برافکند.برای هدایت شما بر جاده حق ایستادم، در حالی که بیراهه‌های ضلالت در هر سو کشیده شده بود و شما سرگردان به هر راهی گام می‌نهادید.تشنه بودید و هر چه زمین را می‌کندید، به نمِ آبی نمی‌رسیدید(خطبه/4).

مخاطبان امام در این خطبه، مردم بازمانده از جنگ جمل هستند.عده‌ای از مردم فریب سران جمل را خورده و با آنها همدست و هم‌داستان شدند.امیرالمومنین به رغم آن که از نیات پلید مردم فریب‌خورده آگاه بود و انتظار خیانت و بدعهدی آنان را می‌کشید، اما پرده‌پوشی می‌نمود(خویی،بی تا:3/126).نخستین فراز عبارت مذکور، اشاره به این نکته دارد که امام علیه السلام، عاقبت کار خیانت‌کاران را یا از طریق رسول خدا صلوات الله علیه و آله شنیده بود یا از عملکرد و احوال آنها به فراست دریافته بود که فریب‌خورده و بدعهدی خواهند کرد(ابن میثم،1376: 1/541).از سویی، منظور امام از«صدق نیت»، خلوص ایشان برای خداوند و روشن بودن آیینه نفس ایشان است و به همین دلیل چشم بصیرت آن امام معصوم قادر به درک عاقبت مردم فریب‌خورده و خیانت‌شان بوده است(خویی،بی تا:3/127).از دیدگاه برخی،این عامل در میان عوامل رفتاری(بی اخلاقی عملی) جای می گیرد(وجیهه میری و دیگران،1394: 148).

 

2.4 ناهماهنگی میان گفتار و عمل

یکی از عیوب اخلاقی آن است که بین حرف و عمل انسان تغایر وجود داشته باشد.از جمله مصادیق خیانت مردم به امیرالمومنین، زمانی بود که امامبرای جهاد و دفاع فراخوان می‌داد، اما مردم سرپیچی کرده و دستور امام را نشنیده می‌گرفتند.از دیدگاه امیرالمومنین آنها افرادی با ویژگی تشتت آراء بودند که در زبان لاف دلیری می‌زدند، اما به هنگامه جهاد می‌گریختند:

أَیُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ، کَلَامُکُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الاعداء تقولون فی المجالس کیت و کیتَ فإذا جاء القتال قلتم حیدی حیادِ ما عزّت دعوهُ مَن دعاکم و لا إستراحَ قلبُ مَن قاساکم أعالیل بأضالیل و سألتمونی التطویل دفاع ذی الدَّین المَطول...؛ اى مردمى که به تن‌ها مجتمع‌اید و به آراء پراکنده.سخن‌تان، هنگامى که لاف دلیرى مى‌زنید، صخره‌هاى سخت را نرم مى‌کند، در حالى‌که کردارتان، دشمنان‌تان را در شما به طمع مى‌اندازد.چون در بزم نشینید، دعوی رزم آوری کنید و چون جنگ چهره نماید، از آن می‌گریزید.دعوت آن کس که شما را فراخواند، روی پیروزی نبیند و آن که برای راحت شما خویشتن را به سختی افکند، هرگز به آرامش نرسد.مشتی اباطیل را بهانه می‌کنید تا در کار تعلل ورزید، همانند وامداری که پیوسته ادای دین خویش به‎تاخیر اندازد.ذلیل سرکوفته از خود دفع ستم نتواند کرد که حق جز در سایه کوشش به‎دست نیاید...(خطبه/29).

امام چاره‌اى جز این نداشت که از آخرین حربه براى بسیج این گروه سست و پرادعاى کم قدرت، استفاده کند و آنان را ملامت نماید، شاید به خود آیند و خطراتى را که از هر سو آنها را احاطه کرده است با چشم خود ببینند.در نخستین جمله این خطبه، امیرالمومنین انگشت روى عامل اصلى این ضعف و زبونى مى‌گذارد و به موشکافى این نکته مهم مى‌پردازد و آن ناهماهنگى میان گفتار و عمل است که از ضعف اعتقاد باطنى به اهداف والا و آرمان‌هاى مقدّس، سرچشمه مى‌گیرد. سخنان اغراق‌آمیز و گزاف آنان چنان بود که شنیدن آنها دل‌هایی را که در سختی و قوت هم چون سنگ‌های غیرقابل نفوذ بود را تحت تاثیر قرار داده و از هم می‌شکافت و کسی که این سخنان را از آنها می‌شنید، می‌پنداشت که تنها حرف و ادعا نیست، بلکه از پشتوانه‌ای قوی و ثبات برخوردار است.امیرالمومنین، دو لفظ«صمّ» و «صلاب» را که از اوصاف سنگ‌های سخت است، برای دل‌هایی که از شنیدن سخنان آنان ضعیف می‌شد، استعاره آورده است.هم چنین امامعلیه‌السلام این مردم را به مقروضی تشبیه می‌کند که در نپرداختن قرض‌شان به بهانه‌های بی‌مورد متوسل می‌شود و عذرهای ناموجه می‌تراشد(ابن میثم،1376: 2/107؛ خویی،بی تا:4/14).

مشکل آنها از اینجا سرچشمه مى‌گرفت که روحِ وحدت از میان‌شان رخت بربسته بود.آنان در ظاهر جمع و متحد به نظر می‌رسیدند، امّا در باطن تنها و پراکنده بودند.همین امر سبب شده بود که به جاى عمل، به لفّاظى و رجزخوانى و سخنان داغ و آتشین بسنده کنند؛ همان کارى که در هر جامعه‌اى آشکار شود، از درون فرو مى‌ریزد و در مدّتى کوتاه همه سرمایه‌هاى خود را از دست مى‌دهد.

 

3.4 سست پیمانی

پایدار نبودن بر سر عهد و پیمان، از مهم‌ترین عوامل خیانت در تمام جوامع بوده است و عصر امیرمومنان نیز از این عامل مستثنی نبوده است.در فرازهایی از نهج البلاغه نقل شده که مردم پس از پشت سر گذاشتن دوره خلفای راشدین و چشیدن طعم تلخ ظلم و بی‌عدالتی با شور و اشتیاق فراوان برای بستن بیعت با امامعلیه‌السلام به سوی ایشان هجوم بردند، به گونه‌ای که حضرت، مردم را به یال متراکم کفتار تشبیه کرده‌اند:«فما راعنی الا و الناسُ کعُرفِ الضّبُع الیَّ ینثالونَ علیَّ مِن کلّ جانب...؛ و ناگهان دیدم مردم از هر سوی روی به من نهادند، چون یال انبوه کفتار گِرد مرا از هر طرف گرفتند»(خطبه/3)، اما همین مردم، پس از مدت نه چندان طولانی بر عهد خود با حاکم باقی نمانده و از نیمه راه برگشتند.این ویژگی را در کلام امام می‌توان در عبارت:«عهدکم شقاق»(خطبه/13) یافت.این جمله بیان می‌کند که مردم در آغاز با امام بیعت کردند، سپس بیعت خود را شکسته و برخلاف بیعت ایشان رفتار کرده و سرانجام، به دشمنان پیوستند.این مردم خائن، به خاطر جهل، افکارشان در اطراف مصلحت دور می‌زد.به همین دلیل،هر جا که به صلاح خود می‌دیدند، از وفاداری به امیرالمومنین سر می‌پیچیدند(ابن میثم،1376: 1/578).امیرالمومنین علیه السلام بر موضوع وفاداری به بیعت با حاکم جامعه اسلامی بسیار تاکید می کردند و معتقد بودند تا زمانی که فرد بیعت نکرده است، می تواند با هرکس که مورد نظرش باشد، بیعت کند، اما پس از این که بیعت کرد، به هیچ عنوان حق شکستن آن و خلف وعده را ندارد؛ زیرا به محض بیعت با حاکم جامعه، ولایت او فعلیت می‎یابد(احمد بخشایش اردستانی و فرزانه دشتی،1392: 61).

4.4 نفاق

در دوره حکومت علوی، در هنگامه اوج گرفتن شورش جمل، نفاق مردم از آن جا سرچشمه مى‌گرفت که ظاهرشان اسلام و دفاع از همسر پیامبر، امّا باطنشان قیام بر ضدّ حکومت اسلامى و جانشین به حقّ پیامبر و همسویى با نفاق افکنان بود و تعبیر به «ناکثین»(خطبه/3) در مورد لشکریان جمل، به خاطر همین پیمان‌شکنى و نفاق شان بود(ابن میثم، 1376: 1/505).امیرالمومنین زمانی که با آنان مبایعت می‌نمود، آیه:«فمَن نَکَثَ فإنّما ینکثُ علی نفسه»(فتح:10) را تلاوت می‌کرد(خویی،بی تا:3/104).گرچه مضمون آیه اشاره به اهل حدیبیه و بیعت آنها با رسول خدا صلوات الله علیه و آله دارد، اما با عنایت به شان نزول آیه، یکی از افراد حاضر در صحنه حدیبیه مرد منافقی(ابن قیس) بود که از رسول خدا سرپیچید(قمی،1344: 2/315؛مجلسی،بی تا:20/353) و امیرالمومنین با ذکر این آیه، نه تنها اشاره به نفاق سرپیچندگان از بیعت می‌کند، بلکه رفتار امام نوعی پیش‌گویی درباره سرنوشت اهل جمل نیز بوده است.

 

5.4 پراکندگی مردم در امر حق

درفراز دیگری، امامبا مقایسه یاران سست‌عنصر خویش با لشکر وفادار دشمن، به ابعاد دیگری از پستی‌ها و آلودگی‌های اخلاقی آنها یعنی؛ «پراکندگی مردم در امرحق» و دلائل آن اشاره کرده و بی‌اعتمادی خود را به مردم حتی در سپردن یک کاسه چوبین به آنها بیان می‌دارند:

...إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ...؛ به خدا سوگند، پندارم که این قوم به زودى بر شما چیره شوند؛ زیرا آنها با آنکه بر باطل‌اند، دست در دست هم دارند و شما با آنکه بر حق هستید، پراکنده‌اید(خطبه/25).

در این خطبه، امام، به سرنوشت مردم عراق اشاره کرده و آینده تاریک آنها را، با ذکر عوامل دقیق آن، بازگو می‌کند.حضرت روی چند مورد تاکید می‌کنند.نخست، پراکندگی مردم در امر حق است.براى پیروزى، در هر کار اجتماعى، قبل از هر چیز، اتفاق و وحدت لازم است و پراکندگى و اختلاف، سمّ مهلک و کشنده‌اى است.دومین نکته، ریشه این پراکندگی؛ یعنیسرپیچی از اوامر امام و حاکم عادل جامعه است.انضباط و اطاعت حساب شده، همه‌جا، از شرایط اصلى پیروزى است.هیچ سپاه و لشکرى و هیچ قوم و ملّتى، بدون انضباط و اطاعت از فرمانده خود، به جایى نمى‌رسد و به همین دلیل، در مدیریت امروز، براى مسأله انضباط، اهمیّت فوق‌العاده‌اى قائل هستند.نکته سوم، بیان یکی از مصادیق مهم این سرپیچییعنی؛ رعایت‌نکردن امانت‌دارییا به تعبیری خیانت در امانت و امکانات اجتماعی است(خویی، بی‌تا: 3/357).امانت‌دارى، سبب مى‌شود که نیروها و تدارکات و سرمایه‌ها و امکانات بر ضدّ مخالفان، بسیج شود، ولى خیانت، همه چیز را بر باد مى‌دهد.یک گروه فاقد امکانات و تجهیزاتِ لازم، سرنوشت‌شان، چیزى جز شکست نیست.

دلیل دیگراین سرپیچی، فساد در بلاد و ترک اصلاح‌طلبی است.در نظر گرفتن مصالح شخصی و نادیده گرفتن مصالح جامعه و قربانی‌کردن آن در پی منافع فردی و جناحی، نهایتا منجر به سرپیچی از حاکم اسلامی و خیانت می‌شود.مدیریت و تدبیر و حاکمیت، هر قدر حساب شده و قوى باشد، با وجود چنین افرادى، به نتیجه نمى‌رسد؛ چرا که بازوان مدیر و حاکم، مردم‌اند و حق، با ضعف و ناتوانى و فساد یارانش، ضعیف مى‌شود.

 

  1. عوامل مادی خیانت مردم به حاکمان اسلامی

در آموزه‌های وحیانی، «دنیا‌گرایی» ریشه بسیاری از مفاسد معرفی شده است.این آفت بزرگ، دامنه‌ای بسیار گسترده دارد و گاه چنان ویرانگر می‌شود که آسیب‌های غیر قابل جبران آن در سرنوشت یک جامعه قابل مشاهده می‌گردد.در طول تاریخ، همواره کسانی بوده‌اند که به دلیل دنیاپرستی و مادی‌گرایی از خیانت در حق دیگران دریغ نورزیده و در ازای کسب موقعیت‌های زودگذر دنیوی و انباشتن ثروت نامشروع، حتی در حق رهبر معصوم و برحق جامعه مرتکب خیانت شده‌اند.مصداق بارز این مورد را می‌توان در فضای مسموم و آلوده عصر حاکمیت امیرالمومنین به تصویر کشید، آن‌جا حضرت اشاره می‌کنند گوش ظاهری مردم می‌شنود، اما به جهت دنیاپرستی، گوش قلب‌شان کر شده و همین امر موجب خیانت به حاکم جامعه می‌گردد:«...لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا...؛ به خدا سوگند که شنیده بودند و دریافته بودند، ولى دنیا در نظرشان آراسته جلوه مى‌کرد و زر و زیورهاى آن فریب‌شان داده بود»(خطبه/3)

امام در این بخش از خطبه به دوران خلافت خویش، به ویژه هنگام بیعت اشاره مى‌کند که چگونه مردم با ازدحام عجیب و بى‌نظیرى براى بیعت کردن به سوى آن حضرت روى مى‌آوردند، ولى بعدا که در برابر حق و عدالت قرار گرفتند، گروه زیادى نتوانستند آن را تحمّل کنند و راه مخالفت را پیش گرفته و آتش جنگ‌هاى متعددی را روشن ساختند، شکاف در صفوف مسلمین ایجاد کردند و از به ثمر رسیدن کوشش‌هاى حاکم برحق، در پیشبرد و تکامل جامعه اسلامى مانع شدند.اینان کسانی بودند که با شور و شوق در هنگام بیعت با على مانند پروانگان دور شمع، جمع شده بودند، اما هیچ یک تحمّل عدالت او را نداشتند؛ آن هم عدالتى که بعد از یک دوران طولانى بى‌عدالتى و غارت بیت المال و خو گرفتن گروهى با آن، انجام مى‌شد که طبعاً قبول آن براى بسیارى مشکل بود؛ به همین دلیل، تنها گروهى وفادار و مؤمن خالص بر سر پیمان خود باقى ماندند، ولى گروه‌هاى دیگر به خاطر دنیاپرستى پیمان خود را با خدا و خلیفه بر حقّش شکستند.

امام، آنها را به ناآگاهانى تشبیه مى‌کند که مخالفت‌شان به خاطر جهل‌شان است، ولى بعد از این مرحله، فراتر مى‌رود و با صراحت مى‌فرماید، آنها نسبت به این حقایق، ناآگاه و بى‌خبر نبودند، بلکه دنیاطلبى شدید که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامى و سرازیرشدن سیل غنائم گرانبها و عادت به زندگى مرفّه، به ویژه در عصر عثمان پدید آمده بود‌، سبب شد که دنیا را بر دین ترجیح دهند و حقیقت را به افسانه بفروشند و سراى آخرت را به ثمن بخس متاع دنیا از دست بدهند(خویی،بی تا:3/102).

تطمیع با مال و ثروت، به معنای وسیله قراردادن شخصیت انتخاب شده براى رسیدن به مزایاى مادى در اشکال مختلف آن است.درباره امیرالمومنین، نه تنها این عامل مؤثر نبود، بلکه دورى و بیزارى ایشان از مظاهر دنیا، چگونگی ارتباط امام را با افراد جامعه در دوران زمام‌داریش، به خوبى روشن کرده بود، چنان که در عمل، سرتاسر سال‌هاى خلافتش، همین روش را نشان داد و معدودى که به هواى سفره‌هاى رنگارنگ و مالکیت‌هاى بى‌حساب آمده بودند، از دور او پراکنده شدند(خطبه/148).

با توجه به شخصیت عدالت‌خواه و روحیه آزادگی که در امیرمومنان وجود داشت، بسیاری از انتخاب‌کنندگان نتوانستند به اهداف پست و مادی‌گرایانه خود دست یابند، به همین سبب با انواع ریاکاری‌ها و دسیسه‌ها تلاش کردند تا مردم را فریفته و در مسیر خیانت‌ورزی نسبت به حاکم جامعه قرار دهند که پیامد تلخ این توطئه‌ها را می‌توان در ابعاد گوناگون در دوران حکومت علوی مشاهده کرد.

 

  1. عوامل سیاسی خیانت مردم به حاکمان اسلامی

در حیطه عوامل سیاسی اثرگذار در خیانت مردم به حاکم اسلامی، موارد مختلفی جلب‌نظر می‌کند:

 

1.6 تاثیرپذیری از حکام فاسد در فتنه‌انگیزی‌های اجتماعی

یکی از افرادی که به موازات امام علیعلیه‌السلام و بدون اذن و رضایت حاکم جامعه اقدام به تشکیل حکومت کرد، معاویه بود.بخشی از علل خیانت مردم به حاکم جامعه، تاثیر‌پذیری از افراد فاسدی چون معاویه بود.برخی از مهم‌ترین دلایل تاثیرپذیری مردم از معاویه و خیانت به امام جامعه عبارت است از:

1.1.6 ترساندن مردم

معاویه برای مطیع ساختن مردم و ایجاد زمینه‌های سرپیچی و خیانت نسبت به امام جامعه، با گماردن کارگزارانی خشن، خونریز و بی‌رحم، مردم را وادار به بیعت با خود و خیانت به امیرالمومنین علیه‌السلاممی‌کرد.یکی از این افراد«بُسر بن أرطاه»؛ جنایتکار مشهور شام است(ابن ابی الحدید،1388: 2/3).وی با قتل و غارت و آدمکشی، مردم را چنان ترساند که مجبور شدند با معاویه بیعت کرده و به حاکم قانونی وقت خیانت کنند(ابن میثم،1376: 2/43).امیرالمومنین به تحت تاثیر قرار گرفتن مردم در پی هجوم بُسر و ترس و سستی ناشی از آن اشاره کرده و مردمی را که در حقش خیانت کرده‌اند، نفرین می‌کند:

أللهم إنّی قد مَلِلتُهم و مَلّونی و سَئِمتُهم و سَئِمونی فأبدِلنی بهم خیرا منهم و أبدِلهم بی شرّا أللهم مِت قلوبَهم کما یُماثُ المِلحُ فی الماء؛ بارخدایا! من از اینان ملول گشته و اینان از من ملول گشته‌اند.من از ایشان دلتنگ و خسته و ایشان از من دلتنگ و خسته شده اند.بهتر از ایشان را به من ارزانی دار و بدتر از مرا بر ایشان بگمار.خدایا! دل‌های ایشان را آب کن، آن‌سان که نمک در آب حل می‌شود(خطبه/25)

منظور از ذوب شدن دل، می‌تواند هجوم اندوه‌ها بر دل باشد، به گونه‌ای که عواطف انسان را سخت جریحه‌دار کند یا به معنای ضایع شدن عقل و هوش و درایت است، به شکلی که موجب تحیر در زندگی شود(خویی،بی تا:3/349).

2.1.6 استفاده ابزاری از مقدسات

استفاده ابزاری از مقدسات، یکی از روش‌های رذیلانه دشمنان در مقابله با اسلام و فریب دادن مردم بوده است.معاویه از جمله اشخاصی بود که مردم را در ظاهر به قرآن دعوت می‌کرد، اما در حقیقت، با به نیزه کردن این کتاب مقدس، مردمی را که در اردوگاه امیرالمومنین حضور داشتند، فریب داده و به سمت خیانت به امام سوق داد.امیرالمومنین در این مورد خطاب به معاویه نامه نوشت:«و أراکَ قد دعوتَنا الی حکم القرآن و لقد علِمتَ أنّکَ لَستَ مِن أهله و لا حکمَه تُرید؛ و می‌بینم که ما را به حکم قرآن دعوت کردی و می‌دانی که اهل قرآن نیستی و حکمش را نمی‌خواهی»(نامه/48)(ابومخنف،1423: 493؛ ابن‌عبد‌ربه،1420: 2/225).

معاویه دشمنی بود که بیشترین بحران‌ها را برای حکومت امیرالمومنین آفرید، جنگ‌های زیادی برپا کرد و با حجم عظیمی از تبلیغات دروغین و به اصطلاح جنگ روانی، مردم شام را کانون دشمنی اهل بیت کرد.این تبلیغات چنان اثرگذار بود که دروغ‌ها و ادعاهای بی‌اساس دستگاه خلافت شام پذیرفته می‌شد و هر انحرافی مورد قبول قرار می‌گرفت.معاویه عده زیادی از مردم را منحرف نموده و در ذهن آنها شبهات فراوانی القا نمود(نامه/32).

3.1.6 ارتجاع مردم به ارزش‌های جاهلی

استفاده از آیات قرآن و تحریف و تاویل آن به منظور دستیابی به منافع شخصی و گمراه ساختن مردم، یکی از ابزارها و حربه‌های پیشوایان باطل‌گرا است.در نهج‌البلاغه، در فرازهای متعددی به این ویژگی معاویه اشاره شده و وی به عنوان شخصیتی که به دنبال ایجاد تحریف در دین و تاویل باطل آیات بوده، معرفی شده است.امام علی علیه‌السلام در نامه‌ای به معاویه می‌نویسد:

و قد أردَیتَ جیلا من الناسِ کثیرا، خدعتَهم بغیّک و ألقیتَهم فی موج بحرک، تغشاهم الظلماتُ و تتلاطمُ بهم الشبهات.فجاروا عن وِجهتهم و نکصوا علی أعقابهم و تولَّوا علی أدبارهم و عوّلوا علی أحسابهم؛ بسیاری از مردم را به گمراهی خویش فریب دادی و به تباهی افکندی و به امواج نفاق خود سپردی.ظلمت گمراهی آنان را فرا گرفت و در تلاطم شبهه‌ها گرفتار آمدند و از راه راست خود دور گشتند و چونان کسی که بر روی پاشنه خود بچرخد، به عقب بازگردیدند و بار دیگر، به نیاکان خود متکی شدند و بر آنها بالیدند(نامه/32).

از کلام امیرالمومنین علیه‌السلام این نکته حاصل می‌شود که معاویه عامل ارتجاع مردم به ارزش‌های جاهلی بوده و در حکومت طولانی خود بر شام، با فریب‌کاری، امت اسلام را از اصالت‌ها و ارزش‌های اسلامی جدا کرده است(ابن‌ابی‌الحدید،1388: 16/134؛ ابن میثم،1376: 5/112).تعبیر به«موج بحر»، تعبیر لطیفی است که حوادث بحرانی معمولا به آن تشبیه می‌شود؛ حوادثی که ایستادگی در برابر آن بسیار دشوار است؛ زیرا امواج کوه‌آسا، انسان‌ها را مانند پرکاه با خود می‌برد و گاه به زیرآب می‌کشد و همه جا در نظرشان تاریک می‌شود.پس از آن، امام علیه‌السلام به نتیجه این خدعه‌ها اشاره کرده و بازگشت مردم به دوره جاهلی را نتیجه آن معرفی می‌نماید(خویی،بی تا:20/45؛ ابن‌ابی‌الحدید،1388: 16/136).به نظر می رسد، نقطه محوری بحران های سیاسی-اجتماعی، حرکت های فریبکارانه بنی امیه با هدایت فکری معاویه و اطرافیانش بوده باشد(محمد رضا ستوده نیا و محمد جانی پور،1391: 45-38).

 

2.6 تاثیر گروه‌های منحرف اجتماعی در سوق دادن مردم به خیانت در مقابل حکومت امیرالمومنین

«خوارج»گروهی از سپاه امام علیعلیه‌السلامدر جنگ صفین بودند که حضرت را متهم به کفرکردند و علیه او شوریدند.آنها که به دلیل خروج علیه خلیفه مسلمین، خوارج نامیده شدند، همه کسانی که حکمیترا پذیرفتند و معتقد به کفر علی نبودند، را کافر می‌شمردند(ابن مزاحم،1404: 513).

برای این گروه منحرف اجتماعی ویژگی‌هایی چون: عبادت بسیار بدون ایمان(بلاذری، 1417: 5/212)، فهم نادرست از قرآن کریم و تطبیق نادرست آیات بر مقاصد خویش، همراه با سادگی و سطحی‌نگری(بخاری،1401: 8/51)، عدالت‌خواهی و امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر و جهاد با حاکمان جور به مثابه والاترین آرمان‌های اجتماعی(ابن‌قتیبه،1387: 1/121) و نظم‌ناپذیری و انشعابات پیاپی(ابن‌شاذان،1363: 48)ذکر کرده‌اند.

برای خوارج، تأثیرات مهمی در تاریخ اسلام دانسته شده‌؛ از جمله ایجاد انشعاب و دو دستگی در سپاه امام(طبری،بی تا:5/62)که منجر به پیدایش اولین گروه معارض و فرقه دینی در تاریخ اسلام شد.آن دسته از مردم که دنباله رو خوارج گشتند، به انسان‌هایی سطحی نگر و جاهل به ژرفای دین تبدیل شدند.امام، وقتی فردی خارجی را در عبادت می‌بیند، می‌فرماید، خوابیدن با یقین، بهتر از نمازی است که با تردید خوانده شود(حکمت/97).

خوارج و طرفداران ایشان، افرادى سطحى‌نگر، کوتاه‌فکر، متعصب و بسیار جاهل بودند و چون به ظاهر عبادات و حفظ قرآن اهمیت مى‌دادند، خود را از مقربان درگاه خدا مى‌پنداشتند و جز خویش را کافر یا مردود درگاه الهى فرض مى‌کردند و بر اثر همین امور به خود اجازه مى‌دادند که حتى به پیشوایان بزرگ اسلام که از نظر علم و دانش با آنها هرگز قابل‌مقایسه نبودند، خرده بگیرند.همین فهم نادرست از دین سبب شد تا یکی از مردم، بزرگ‌ترین خیانت را در حق امیر مومنان مرتکب شود.«ابن ملجم» با توجه به این که برای خود در دین خدا حق داوری قائل بود، تصمیم به ارتکاب جنایتی هولناک در حق حاکم عادل و معصوم جامعه گرفت.او پس از وارد کردن ضربت بر پیکر امیرالمومنین گفت:«الحکمُللِّه یا علیّ لالکَ ولا لأصحابِک؛ ای علی! حکم از آنِ خداست نه از آنِ تو و نه از آنِ یارانت»(ابن کثیر،بی‌تا: 7/326).

 

  1. نتیجه‌گیری

از مسائل مهم و حساس مرتبط با جامعه‌شناسی سیاسی، می‌توان به عوامل خیانت مردم به حاکمان اسلامی اشاره کرد.عوامل مذکور می‌توانند در ابعاد اخلاقی، مادی و سیاسی بررسی شوند.برخی از این عوامل، ریشه در درون مردم داشته و تعدادی تحت تاثیر امور خارجی و اجتماعی است.جستجو در کلام امیرالمومنینعلیه السلام نشان می‌دهد که عوامل اخلاقی از فراوانی بیشتری برخوردار بوده و تاثیر گذارترین علت در راستای خیانت مردم به حاکم جامعه می‌باشد.در حقیقت، آلودگی و عدم تعادل اخلاقی می‌تواند زمینه تاثیر عوامل خارجی را نیز فراهم نماید.

امام علیعلیه السلام، در دوران حکومت خویش، با مصادیق بارزی از خیانت های مردم مواجه بوده‌اند و به همین سبب تلاش کرده‌اند ریشه‌های این خیانت را معرفی نمایند.یکی از مهم‌ترین فوائد پژوهش در متون دینی، اخذ قضایا و دستورالعمل‌های کلی و تطبیق آن بر مصادیق و قضایای خارجی عینی است.تاثیر این امر چنان حائز اهمیت است که به محقق در راستای عصری‌سازی وقایع و رخدادهای صدر اسلام کمک شایانی می‌کند.از سویی دیگر، پس از غیبت طولانی مدت امام معصوم، جامعه اسلامی به وجود حاکمانی جهت ساماندهی و مدیریت امور مردم نیاز مبرم داشته است.در اندیشه علوی، حاکم اسلامی بر مردم حقوقی دارد که در هنگام اجرای قوانین و احکام شریعت و مدیریت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه، محتاج حمایت آنان است.هر گونه بدعهدی، غدر و خیانت مردمی در برابر حاکم اسلامی می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری بر پیکره اسلام و نظام سیاسی حاکم بر جامعه وارد آورد.این مساله، در حال حاضر، بیش از پیش از اهمیت و حساسیت فوق العاده‌ای برخوردار است؛ زیرا با پیشرفت زمان، دسیسه‌ها و توطئه‌ها بر ضد جامعه اسلامی افزایش یافته و تهاجمات و شبیخون‌ها به مراتب پیچیده‌تر گشته است.حاکمان اسلامی، در حال حاضر در مقام ولی فقیه و مجتهد جامع‌الشرایط، جهت پیشبرد اهداف اسلام، نیازمند وفاداری و حمایت مردم جامعه هستند تا علاوه بر تدبیر امور جامعه در ابعاد گوناگون، با هر نوع هجمه بیگانگان و دشمنان خارجی و مهار ضربات ناشی از خیانت نفوذی‌های داخلی و همسو با اجانب، به مقابله و خنثی‌سازی توطئه‌ها اقدام کنند.استخراج فرمایشات امام علیعلیه السلام، به خصوص در نهج‌البلاغه می‌تواند مسیر این اقدامات را فراهم سازد.

الف.کتب:
آقا بخشی، علی اکبر(1386)، فرهنگ علوم سیاسی، تهران: آگاه.
ابن ابی الحدید، حمید(1388)، شرح نهج البلاغه،ج2و16، قم:مکتبه آیت الله مرعشی نجفی.
ابن احمد فراهیدی، خلیل(1410ق)، العین، ج3و4، قم:دارالهجره.
ابن شاذان، فضل(1363)، الایضاح، تهران:دانشگاه تهران.
ابن عبد ربه، احمد بن محمد(1420ق)، العقد الفرید، ج2، بی جا:دارالکتب العلمیه.
ابن قتیبه دینوری، عبدالله(1387ق)، تاریخ الخلفاء، ج1، بیروت:دارالاضواء.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر(بی تا)، البدایه و النهایه، ج7، بیروت:دارالفکر.
ابن مزاحم، نصر(1404ق)، وقعه صفین، قم:مکتبه آیت الله مرعشی نجفی.
ابن میثم بحرانی، میثم(1376)، مصباح السالکین، ج1و5، مشهد: مرکز پژوهش‌های آستان قدس.
ابو مخنف، لوط بن یحیی،(1423ق)، صفین، بی جا.
بخاری، محمد بن اسماعیل(1401ق)، الجامع الصحیح، ج8، قاهره:بی جا.
بلاذری، محمد بن یحیی(1417ق)، انساب الاشراف، ج5، بیروت:موسسه الاعلمی.
حلی، حسن بن یوسف(1314ق)، تحریر الاحکام، ج2، بی جا، چاپ سنگی.
خویی، حبیب الله(بی تا)، منهاج البراعه، ج3و20، تهران:مکتبه الاسلامیه.
دهخدا، علی اکبر(1388)، لغت نامه دهخدا، ج12، تهران: دهخدا.
شهید ثانی، زین الدین بن علی(1413ق)، مسالک الافهام، ج4و10، قم:بی جا.
صدری افشار، غلامحسین(1388)، فرهنگ معاصر، تهران:معاصر.
طبری، محمد بن جریر(بی تا)، تاریخ طبری، بیروت:ج5، بی جا.
علم الهدی، علی بن الحسین(1415ق)، الانتصار، قم:بی جا.
فخرالمحققین، محمد بن الحسن(1387ق)، ایضاح الفوائد، ج2، قم:موسوی.
قمی، عباس(1344ق)، سفینه البحار، ج2، قم:دارالاسوه.
کرکی، علی بن الحسین(1408ق)، جامع المقاصد، ج8و12، قم:بی جا.
کلینی، محمد بن بعقوب(1369)، الکافی فی الاصول، ج1، بی جا.
مجلسی، محمد باقر(بی تا)، بحارالانوار، ج20و75، بی جا.
ب.مقالات:
بخشایش اردستانی، احمد و دشتی، فرزانه،(1392ش)، «مردم سالاری در حکومت امام علی علیه السلام»، پژوهش نامه علوی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال4، ش2، ص68-39.
ستوده نیا، محمد رضا و جانی پور، محمد،(1391ش)، «الگوی مدیریت بحران های سیاسی- اجتماعی از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام»، پژوهش نامه علوی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال3، شماره2، ص52-27.
میری، وجیهه و دیگران،(1394ش)، «ماهیت رفتار سران جمل در ماجرای سقوط بصره»، پژوهش نامه علوی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال6، ش2، ص164-143.