نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان
چکیده
این پژوهش در راستای نقش نیروهای مذهبی و نخبگان قبیله ای در حوادث تاریخ اسلام در قرن نخست هجری به تحلیل شخصیت یزید بن شجره رهاوی و نقش وی در ناپایداری خلافت امام علی(ع)و تثبیت موقعیت امویان میپردازد. یزید دارای گرایشهای عثمانی بود. در دوران خلافت امام علی (ع) از کوفه به شام رفت و در نبرد صفین معاویه را همراهی کرد. از مراجع دینی و رجال سیاسی شام به شمار میرفت. فرماندهی شامیان را در غارت مکه و گرفتن بیعت برای معاویه برعهده داشت. روش پژوهش، مطالعه تاریخی و مبتنی بر جمع آوری داده و تحلیل و توصیف آنها است و با استفاده از شیوه کتابخانهای و منابع اسلامی به این سوالات پاسخ داده میشود که یزید چگونه در تضعیف موقعیت امام علی (ع) و تثبیت معاویه و امویان در مکه نقش داشت، عوامل موثر در این موفقیت چه بود؟ معاویه و امام علی(ع) چه نقش و جایگاهی داشتند؟ در این پژوهش روشن میگردد سوابق دینی، اجتماعی و سیاسی یزید و جهتگیری او در رویارویی با امام علی(ع) در مکه، سبب بکارگیری وی توسط معاویه شد. یزید نقش مهمی در تزلزل موقعیت امام علی (ع)، تقویت معاویه و تثبیت خلافت امویان ایفا کرد. راهبرد اصلی امام علی (ع) در این قضیه دفع توطئه معاویه و شامیان براساس سه مقوله مهم جهاد، ضرورت حفظ حرم الهی و اقامه حق بود. از دیگر عوامل موفقیت نسبی رهاوی عبارتند از: نقش قریش و دیگر مخالفان امام، سوء تدبیر قثم بن عباس وسازش پذیری مردم.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The Role of YazidIbnShajarehRahawi in the Instability and Stability of the Position of Imam Ali (AS), and Mu'awiyah in Mecca
نویسنده [English]
- Maryam Saeedyan Jazi
Associate professor - Department of Islamic Knowledge faculty of Theology and the Teaching of Ahl Al-Bayt (AS) University of Isfahan, Iran Postal address :University of Isfahan, Azadi Square, Isfahan, Iran
چکیده [English]
This study is in line with the role of religious forces and tribal elites in the events of Islamic history in the first century AH, and analyzes YazidibnShajarehRahawi and his role in the instability of the Caliphate of Imam Ali (AS) and the stabilization of the Umayyads. Yazid was a supporter of Uthman. During the caliphate of Imam Ali (AS), he went from Kufa to Syria and accompanied Mu'awiyah in the battle of Tiffin. He was also considered one of the religious leaders and political figures of Syria. The commander was in charge of plundering Mecca and taking allegiance to Mu'awiyah. The research method is a historical study based on data collection, analysis, and description and with the method of libraries and Islamic sources. How did Yazid play a role in the instability of Imam Ali (AS) and the stability of Mu'awiyah in Mecca? What were the effective factors in this success? What was the role and position of Mu'awiyah and Imam Ali (AS)? This study clarifies: Yazid's position and his orientation in confronting Imam Ali (AS) in Mecca, caused the instability of his rule and the stability of Mu'awiyah. The main strategy of Imam Ali (AS) in this case was to repel the conspiracy of Mu'awiyah based on the three important categories of jihad, preserving the divine sanctuary, and establishing the truth. Other factors in Rahawi's relative success include the role of the Quraysh and other opponents of the Imam, the mismanagement of Qosamibn Abbas, and the adaptability of the people.
کلیدواژهها [English]
- Yazid
- Mu'awiyah
- Mecca
- Hajj
- Ali (AS)
- Quraysh
- Qotham
- Khedri
شخصیت ها یکی از عوامل مهم در دگرگونی های تاریخی به شمار میروند. این پژوهش در راستای تبیین جایگاه افراد و جریانها در دگرگونیهای تاریخ اسلام به نقش و جایگاه یزید بن شجره رهاوی در تضعیف خلافت امام علی(ع) و تثبیت موقعیت معاویه در مکه میپردازد. این پژوهش همچنین برای تحلیل جایگاه افکار عمومی و مناسبات جریانهای فکری و فرهنگی دوران مورد بحث قابل استفاده خواهد بود.
یزید از نظر مقام علمی و دینی محل اعتبار و رجوع شامیان بود و به واسطه مهارت نظامی و برخورداری از روحیه واسطهگری قبیلهای مورد اقبال گروهی از صحابه و تابعان، معاویه و شامیان قرار گرفت. سوال این است که ماموریت یزید در مکه چه بود، چگونه انجام شد و چه پیامدهایی داشت؟ نقش معاویه و تدبیر امام علی(ع) در این زمینه چگونه ارزیابی میشود.
درباره شخصیت و جایگاه یزید بن شجره رهاوی پژوهش مستقلی صورت نگرفته و پژوهش های انجام شده در راستای نقش معاویه در اواخر خلافت امام علی(ع)عمدتا بر محور غارات و حملات نظامی تأکید کردند.
بیضون(2004)، درباره موقعیت یزید بن شجره در غزوات دریایی با رومیان و پایداری او در دفاع از منافع امویان سخن گفته است. احمد صبحی (2019) به تبیین سیاستهای ارضی و مرزی معاویه پرداخته است. وی با طرح مسئله جهاد قرشی براین باور است که معاویه از غارات برای تثبیت موقعیت خود بهره برد. پور آرین و روغنچیان (1394) بر این باورند که به خاطر مقاومت مردم غارت رهاوی دستاورد چندانی نداشت. عباسی (1396) بر این عقیده است که نرم خویی یزید بن شجره، درایت قثم و پادرمیانی بزرگان مکه سبب فرو نشست بحران معاویه شد. در این پژوهشها ماموریت یزید و نقش او در ناپایداری حکومت امام علی (ع) و پایداری معاویه مورد بحث و ارزیابی قرار نگرفته است.
با توجه به وجود دو فرد با نام و نسب و حسب مشابه یزید بن شجره رهاوی(ذهبی،1413: 2/107)؛ آنچه در این تحقیق مورد توجه است یزید بن شجره است که گاه او را در زمره صحابه رسولالله (ص) نقل کردند. او در سال 58 هـ. در نبردهای دریایی با رومیان کشته شد. یزید بن شجره دوم نیز از رجال شام است که همزمان با خلافت هشام بن عبدالملک به خراسان رفت و در تثبیت موقعیت امویان نقش مهمی ایفا کرد (طبری،1429: 7/93؛ ابن منظور،1402: 6/128-129). با توجه به نقل مستقل این دو در منابع رجالی و تاریخی و تفاوت زمان و موقعیت تاریخی مربوط به این دو نفر احتمال این که تصحیفی رخ داده ضعیف است.
- خاستگاه و موقعیت یزید بن شجره رهاوی
ابوشجره یزید بن شجره (ابنعساکر،1415: 65/225) رَهاوی (رُهاوی)[1]منسوب به قبیله بنی رهاء و منتسب به قبیله بزرگ مذحج است که از قبایل قحطانی و یمنی به شمار میرود (سمعانی، 1382: 6/203-202). نسب یزید به شرح زیر عبارت است از: رُهاء بن (منبه بن یزید)[2]حرب بن عله بن عمرو بن جَلد بن مالک (مَذحِج) بن ادد (ابوعبید 1410: 319؛). بنو منبِّه، والحارثُ، والغَلِیُّ، وسَیْحان وشُمِران، وهِفَّاناز شاخه ها(بطن ها) ی معروف رهاء هستند و به آنها جَنْب هم گفته میشود(ابندرید ، 1411: 1/405). یزید بن شجره منسوب به بنو سهم بن سعد بن (ابنکلبی، 1408: 1/299) عبدالله بن رُها است(ابنحزم، بیتا: 1/413).
این قبیله در سال 10 هجری اسلام آورد (ابنسعد، 1418: 1/345-344). آن طور که منابع مینویسند اعزام معاذ بن جبل به یمن سبب آشنایی مردم این قبیله با اسلام و تشرف آنها به مدینه شد(ابنزنجویه، 1417: 204؛ طبری، 1429: 3/122-123). این که یزید در این هیأت بوده یا خیر، منابع سکوت کردند؛ اما با توجه به آن که برخی گزارشهای تاریخی صحابی بودن یزید را مطرح میکنند(خلیفه بن خیاط،1414: 127)، یک احتمال وجود دارد که در بین آنها بوده است. ابنماکولا به نقل از قاسم بن سلام و المبرد مینویسد یزید در این زمان جوان بوده است (ابنماکولا، بی تا: 250-251). دو خبر فوق با گزارش ابنسعد که مینویسد برخی از افراد این قبیله در مدینه ماندند، نزدیک تراست (ابنسعد، 1418: 1/345-344). نیز با گزارش واحدی درباره سبب نزول آیه 13حجرات مطابقت دارد (واحدی،1411: 1/411-412. قرینه یا شاهد دیگری درباره مشارکت یزید در حوادث مربوط به دوران حیات رسول الله (ص) نیست.
درباره صحابی یا تابعی بودن یزید بین سیره نویسان، رجالیون و محدثان اختلاف است. بغوی نام وی را در کتابشأسماء الصحابة آورده؛ و ابوزرعه و ابنسمیع او را در گروه چهارم از صحابه شام قرار داده اند (ابنعساکر،1415: 65/225). برخی همانند بخاری و حاکم نیشابوری او را در زمره صحابه آورده (بخاری، بیتا: 8/316؛ حاکم نیشابوری، 6133؛ فیروزآبادی، بی تا: 4/338) وبرخی در این باره تردید کردند (رازی، 1271: 9/270). ابنحبان، ابوزرعه (ابنحبان،1393 :3/445) و ابنحجر از این نمونهاند (ابنحجر، 1415: 6/520). با همه این اقوال دلیل قطعی برای اثبات صحابی بودن یزید به دست نیامد و از این رو چنانکه برخی به درستی بیان کردند باید وی را در زمره تابعین به شمار آورد (ابنمنده، 1411: 425؛ زبیدی، 1414: 12/146)
در بین منابع تنها ابنسعد است که جایگاه علمی و دینی یزید بن شجره را مورد توجه قرار داده است(ابنسعد، 1418: 7/310). ابوابراهیم ثقفی به رغم عدم ادله کافی بر صحابی بودن یزید او را در زمره مراجع دینی شام می آورد(ثقفی،1395: 2/512-504). ابناعثم با عبارت "من سادات أهل الشام" از او یاد میکند (ابناعثم، 1411: 4/220).ابنمنظور با نقل برخی فتاوی منسوب به یزید، از او به عنوان اعتبار و سند شامیان نام میبرد (ابنمنظور،1402: 20/262). ابنکلبی یزید را "شریف" میداند (ابنکلبی، 1408: 1/299) و بلاذری با تعبیر "متألها متوقیا" از او یاد میکند (بلاذری،1417: 2/461). مجاهد بن جبر که از روات رهاوی به شمار میرود درباره یزید این چنین میگوید: "یزیدبه ما تذکر میداد و گریه میکرد و کارهایی که دلیل بر راستی گریه اش بود، انجام میداد"(ذهبی، بی تا: 4/169).
طبری 3 روایت را از اسناد خود از طریق مجاهد و او با دو واسطه ی منصور و شعبه از یزید روایت میکند که موضوع آن شامل علم الهی، دعای ستر و نور و تأویل آیه 9 سوره تحریم است(طبری، 1412: 23/496). از دیگر راویان یزید أبوالزاهریه از مشایخ زهری است (ذهبی، بی تا: 4/169؛ ابنعساکر،1415: 65/207و220)
درباره جایگاه حدیثی یزید اختلاف است. یزید از رجال بخاری است(ابنحبان، 1393:3/448) و ابنحبان او را از ثقات به شمار می آورد (بخاری، بی تا: 6/316). ذهبی اگر چه یزید بن شجره را در زمره اهل حدیث معرفی کرده؛ اما از او تنها یک حدیث از رسول الله ص نقل میکند (ذهبی، بی تا: 4/169) که در زمان اعزام از شام به حجاز در سال 39هـ برای تحریض شامیان به نبرد با علی(ع)قرائت کردو از طریق مجاهد و یزید بن ابی زیاد روایت شده است(ابونعیم،1419: 5/2794). زمخشری در تفسیر آیه 25 یونس از یزید نقل کرده و رأی او متمایز می کند(زمخشری، 1407: 2/343). ابنعبدالبر، حدیث فضیلت جهاد که از طرق مختلف یزید نقل شده مرفوع و فاقد سند میداند (ابنعبدالبر،1411: 1/268). سایر رجالیون نیز یزید را ضعیف و احادیث منقول از او را موقوف، غریب و دارای اسناد ضعیف و مضطرب دانستند. ابنسمیع او را در طبقه چهارم از صحابه در اردن قرار داده است (ابنحجر، 1415: 3/173). شوشتری با عباراتی نظیر"مجهول الصحابه" و "معلوم الفسق" یزید را رد میکند (شوشتری، 1422: 106). نمازی، یزید را از مجاهیل صحابه و سئی عقیده و خبیث میداند(نمازی، 1414: 8/255).
درباره موقعیت یزید در دوران خلفا خبری نیست. جاحظ مینویسد او در ابتدا در عراق سکونت داشت(جاحظ، 1375: 115-113). ابنعساکر نیز از سکونت یزید در کوفه یاد میکند (ابنعساکر،1415: 6/224). یزید پس از قتل عثمان و برای خونخواهی او به شام رفت و تا آخر عمرش همان جا بود(جاحظ، 1375: 115-113). از تعبیر ذهبی "ونزل الشَّام" دریافت میگردد که وی در ابتدا در شام نبوده است (ذهبی، بی تا: 4/169). ابونعیم اصفهانی نیز براین قضیه تصریح کرده است(ابونعیم،1419: 5/2794). براساس خبر ابنعساکر، یزید پس از مهاجرت به شام در اردن سکنی گزید(ابنعساکر،1415: 6/225). با توجه به آنکه ابنسمیع او را در طبقه چهارم از صحابه در اردن قرار داده (ابنحجر، 1415: 3/173)؛ باید گفت منزل یزید، اردن بوده است. بدین ترتیب برخی نظرات درباره اشتراک رها(قبیله) و رها(ادسا) و خاصه نظر ابنعساکر که خاستگاه یزید را رهاء (شام)میداند (ابنعساکر،1415: 65/230)نادرست است.
یکی از دلایل مهاجرت یزید به شام تمایلات عثمانی وی و همسویی او و معاویه درخصوص خونخواهی عثمان بوده است(بلاذری،1417: 2/462). شواهد متعددی وجود دارد که گرایشهای عثمانی یزید را مورد تائید قرار میدهد. به عنوان مثال وقتی معاویه او را به حجاز فرستاد تا انتقام خون قاتلان عثمان را بگیرد از تعبیر "شفاء لنا و لک و قربة إلى اللّه و زلفى" استفاده کرد (ثقفی،1395: 2/505). علاوه بر این یزید در خطبه ای که در شام خواند؛ چنین گفت:"خدایا! تومیدانی که من بزرگترینمجاهد برایخلیفه تو عثمان بن عفان و از کسانی نیستم که حرمت او را زیر پا گذاشتند"(ابناعثم، 1411: 4/221).
از مهمترین صحنه های همراهی یزید با معاویه مربوط به نبرد صفین است(بلاذری،1417: 2/462). جاحظ نیز ضمن نقل گزارشی درباره گفتگوی معاویه و یزید؛ مینویسد معاویه یزید را بیش از دیگران مورد توجه قرار داد و صله های بسیاری به او عطا کرد(جاحظ،1375: 1/55).
معاویه، یزید را در سال 39 به عنوان امیر الحاج شامیان و نماینده خویش به مکه فرستاد. این ماموریت که با عنوان غارت مکه شناخته می شود(طبری،1429: 5/136)؛ از مهمترین حوادث اواخر خلافت امام علی(ع) به شمار می رود که در ادامه به تفصیل درباره ابعاد و مسائل آن صحبت خواهد شد.
یزید علاوه بر هواداری از عثمان، سهم به سزایی در تثبیت موقعیت امویان داشت(ابناثیر، 1385: 3/378). او در شام مقامی همسان با سعیدبن عاص، شرحبیلبن سمط کندی و مسلمبن عقبه یافت(ابنعبدربه،1404: 1/250) و طرف مشورت معاویه بود(ثقفی،1395: 2/512-504؛جاحظ، 1375: 115-113).
یزید از قدرت نظامی و فرماندهی قابل توجهی برخوردار بود و در جایگاه ریاست قبیله ای همراه با خویشاوندانش در جنگها شرکت می کرد (صحاری، بیتا: 1/141) و فرماندهی شامیان در سالهای 49(طبری، 1429: 5/232)، 50 و 51 (ابنعساکر،1415: 65/229) و 56 به او واگذار شد(طبری، 1429: 5/201).
معاویه از روشهای مختلف برای رسیدن به اهداف خود بهره می برد(مبلغ،1396: 79). او از یک سو از موقعیت مذهبی و سابقه سیاسی یزید در جهت اهداف سیاسی خود بهره برد و از سوی دیگر به واسطه عصبیت قومی و تفاخر قبیله ای که پایه حکمرانی امویان بهشمار میرفت؛ جایگاه یزید را در تب و تاب معادلات سیاسی و فرهنگ جاهلی کنترل نمود(جاحظ،1375: 113-111). به تعبیر مادلونگ"روند کلى تبلیغات اموى مبنى بر آنکه بنى هاشم کلا در خون عثمان شریک بودند اکنون به ثمر رسیده بود و یزید بن شجره را نیز فریفته بود"(مادلونگ،1377: 400).
درباره پایان حیات یزید بن شجره، ابنسعد مینویسد در سال 55 و به قولی58 هجری در نبرد با رومیان کشته شد(ابنسعد، 1418: 7/310). با توجه به وجود گزارشهای موجود درباره حضور یزید در جنگهای بعد از سال 55؛ خبر خلیفه بن خیاط و ابنقتیبه درباره سال مرگ یزید یعنی 58 هجری صحیحتر به نظر میرسد(ابنقتیبه، 1992: 448؛ خلیفه بن خیاط، 1414: 178). اهمیت این جنگ ها و جایگاه یزید به گونه ای است که برخی با تعبیر "شهید" از او یاد کردند (ابناثیر، 1409: 4/719).
- چیستی اعزام یزید به مکه و پیامدهای آن
طرح غارات در ادامه سیاست معاویه در صفین بود و خونخواهی عثمان در کانون این سیاست قرار داشت. از اهداف اصلی غارات نبرد با دو دسته بود: نخست آنها که با علی(ع)بیعت کرده و از او فرمان میبردند. دوم: برخورد با کسانی که در قتل عثمان مشارکت داشتند (ابنسعد، 1418: 1/138). درباره رابطه این قضیه با حوادث عراق ابنسعد؛ به نکته ظریفی اشاره میکند؛ که محل تامل است. مطابق این خبر در جریان حکمیت؛ شامیان بر خلافت معاویه اتفاق نمودند و در سال 38 با او بیعت کردند (ابنسعد، 1418: 1/136). بدین ترتیب معاویه با ادعای بیعت شامیان، سیاست برون شامی خود را در دو جبهه درونی و مرزها به اجرا در آورد. با کمی دقت معلوم میگردد چرا تصرف مکه و همراهی قریش برای معاویه مهم بود و در طی یک سال(39-40هـ) سه حمله متوالی را طراحی و مقصود خود را به انجام رساند(ابناعثم، 1411: 4/65).
معاویه در سال 39 هجری یزید بن شجره رهاوی را در راس لشکری سه هزار نفری از شامیان جهت انجام امور حج و گرفتن بیعت از مردم رهسپار مکه نمود(ابناعثم، 1411: 4/65). پیش از این ضحاک بن قیس فَهری برای تصرف مکه و ایجاد آشوب به حجاز رفته بود؛ اما شکست خورد(ثقفی،1395: 1/330).
برخی ماموریت یزید را در راستای انجام امور حج و سرپرستی شامیان میدانند. ابنتغری مینویسد یزید ماموریت داشت با قثم بن عباس (م57)، وارد مذاکره شود(ابنتغری، بیتا: 1/118). اما اصل قضیه چیز دیگری است و چنانچه از گفتگوی اولیه یزید و معاویه بهدست می آید؛ او وظیفه داشت خون خواهان عثمان را شناسایی و مردم را برای بیعت با معاویه بسیج کند. از طرفی هیچ مدارا و همراهی با کارگزاران علی(ع)در مکه نداشته باشد(طبری،1429: 5/136). ابناعثم ضمن تاکید براهمیت این دیدار؛ پرده از گفتگوی مفصل معاویه و یزید بر می دارد(ابناعثم، 1411: 4/65). مطابق با این امر معاویه در ارتباط با اعزام یزید به حجاز اهداف متعددی را دنبال میکرد که عبارتند از:
ـ دلجویی از قریش و اطمینان بخشی به آنها: یکی از دلایل اعزام یزید به مکه دلجویی از قریش و همراه کردن آنها بود. معاویه در گفتگو با یزید قریش را اهل الله و اهل خود دانست و یزید را از هر گونه اقدامی که سبب جدایی قریش از معاویه و هتکحرمت آنها شود؛ بازداشت (ثقفی،1395: 2/505).
ـ خونخواهی عثمان:دومین و مهمترین مسئله مربوط به قضیه عثمان و القای مشارکت یا کوتاهی امام علی(ع) در جریان قتل عثمان است(حاجی زاده، 1401: 106). معاویه در گفتگو با یزید ضمن طرح شبهه مشارکت قثم بن عباس در قتل عثمان، خود را خونخواه عثمان خواند و آن را وظیفه شرعی، سبب رضایت خداوند و شفای قلب مسلمانان دانست. او درباره چگونگی انجام این امر با یزید مشورت کرد و در نهایت مقرر گردید حرکت به مکه در پوشش کاروان حج باشد(ابناعثم، 1411: 4/221-223).
ـ فراخوان بیعت با معاویه: به نوشته ابنابی الحدید معاویه مخفیانهکسی را به مکه فرستاد تا مردم را به اطاعت از او دعوت و اعراب را از حمایت از علی (ع) منصرف سازد و آنها را قانع کند که امام، قاتل عثمان و سبب خواری او است و خلافت با چنینی فردی اصلاح نمی شود. او ماموریت داشت تا اخبار معاویه را نشر دهد و کارگزاران امام علی (ع) را تغییر بدهد (ابنابی الحدید ،1404: 16/138). بدین ترتیب مأموریت یزید در مکه ایجاد زمینه نارضایتی نسبت به امام علی (ع) و تثبیت جایگاه معاویه بود.
براساس توافق انجام گرفته در شام، مقرر گردید یزید بدون ایجاد حساسیت وارد مکه شود (بلاذری،1417: 2/462).با استناد به گزارش ابناعثم روشن می گردد که علت چرخش معاویه و همراهی او با یزید، دلجویی از قریش و مکیان بوده است(ابناعثم، 1411: 4/221-223). از طرفی با توجه به شروط یزید برای پذیرش این مسئولیت یعنی بهره مندی از عطا و مقام (جاحظ،1375: 113-111) و تعصبات عثمانی وی که منابع به آن تصریح میکنند (ثقفی، 1395: 2/505)؛ معاویه به این اطمینان دست یافت که یزید در راستای اهداف او عمل خواهد کرد و از این جهت ابتکار عمل و فرماندهی این ماموریت را به او سپرد (ابنابی الحدید،1404: 16/138).
معاویه همچنین 3000 نفر از جنگاوران شامی را همراه یزید راهی حجاز کرد. به نوشته طبری شامیان با سرعت و بدون توقف راهی مکه شدند و مقصد حرکت تا خروج یزید از شام مخفی ماند(طبری،1429: 5/135-136). یزید در پاسخ به این پرسش که چرا اینگونه باشتاب میرود تنها به آیه "خلق الانسان من عجل" (انبیاء:37) اکتفا کرد و چیزی بر آن نیفزود. کاروان نظامی شام از مسیر وادی القری عبور کرد و سرانجام یک روز قبل از ترویه به جُحفه رسیدند(ثقفی،1395: 2/505).
چنانکه معاویه فرمان داده بود؛ یزید در ذی حجه وارد مکه شد و از این فرصت به عنوان پوشش برای حفظ امنیت، تعامل با دیگران و انجام مقصود خود بهره برد. منادیان ندا سر دادند که همه در امانند و هرکس متعرض شود؛ خون او مباح است (بلاذری،1417: 2/462). این دو بیانگر آن است که یزید و شامیان الزاما برای انجام مناسک حج نیامدند و گرنه دلیلی بر امان و هشدار نبود. از طرفی هیبت و هیمنه شامیان سبب هراس مکیان شده بود.
برای درک میزان قدرت و هیبت شامیان بیان چند نکته ضروری است. همراهان یزید 3000 نفر از جنگاوران شامی بودند که در کمترین زمان ممکن خود را به مکه رسانده بودند(ثقفی،1395: 2/503-505). از طرفی یزید از آغاز عزیمت همواره سپاهیان را به جهاد فرامیخواند(ابناثیر، 1399: 2/30). به علاوه نخستین رویارویی یزید با ابوسعید خدری بیانگر آن است که او به شیوه چریکی و آماده باش در مکه عمل می نمود(بلاذری،1417: 5/335).
با این حال حقیقت این مسئله مهم از منظر برخی مورخان مغفول مانده است. ذهبی درجهت همراهی با یزید مینویسد قثم برای جنگ پیشدستی کرد و مانع شد تا شامیان شعایر حج را به جا آوردند(ذهبی،1413: 2/537). عجب است ابنابی الحدید که خود به افشای طرح معاویه در مکه میپردازد؛ رفتار یزید را از سیاستهای معاویه منفک و متفاوت میداند (ابنابیالحدید ،1404: 16/136).
بدین ترتیب آیا میتوان پذیرفت یزید از آنچه در مسیر شام تا جحفه در تحریض شامیان و ضرورت جهاد میگفت عدول کرده است؟ آیا قابل پذیرش است که این ها کاروانی از شامیان هستند که صرفا برای انجام مناسک حج به مکه آمده اند؟ روشن است سخن گفتن از امنیت، صلح و مذاکره برای فریب افکار عمومی و تحقق اهداف این ماموریت بوده است. از طرفی ابعاد حضور یزید در مکه و رفت و آمدهایی که با قریش و خوارج داشت نشان میدهد؛ او به منظور هدف دیگری به مکه آمده است.
یزید در جمع مکیان و حجاج علت حضور خود را اینگونه بیان کرد:
ای اهل حرم من آمده ام تا بر شما در امر نماز امامت کنم. همراهتان باشم و امر به معروف و نهی از منکر کنم. حاکم این شهر از آمدن ما و به جا آوردن نماز همراهمان اکراه دارد و ما نیز چنین هستیم. اگر شما بخواهید ما کناره گیری میکنیم و او را هم از برگزاری نماز عزل میکنیم و مردم مکه را آزاد میگذاریم تا با هر که دوست دارند نماز بخوانند.. بخدا قسم اگر بخواهم با مردم نماز میگزارم و او و همراهانش را اسیر و به شام میبرم اما دوست ندارم که حرمت این شهر را بشکنم. (بلاذری،1417: 2/462).
چنانکه روشن است یزید به دنبال ایجاد زمینه تقابل و جدایی بین مردم و حاکم امام علی(ع)در مکه بوده است. با این حال او به همین بسنده نکرد و از روشهای دیگر هم بهره برد که در ادامه به آن پرداخته میشود.
معاویه مکه را حرم خدا می دانست و به یزید سفارش کرد از درگیری و خونریزی پرهیز کند (ثقفی،1395: 2/505). راهبرد رهاوی برای حفظ حرمت خانه خدا ایراد سخنرانیهای با مایه های دینی؛ ندای صلح طلبی، ملاقات با بزرگان، حضور در بین مردم و درنهایت توجه به امور عبادی بود (امام علی(ع)، 1380: نامه33). شاید به این منظور که همگان را با خود همراه نماید[3]. در عین حال با توجه به صبغه شامیان و رویکرد شبه نظامی یزید؛ میتوان گفت مواجهه مکیان با شامیان ترکیبی از ترس و تسلیم و رواداری ناشی از ضعف و رخوت و سطحی نگری بوده است.
نخستین فردی که یزید با او گفتگو کرد؛ ابوسعید خدری از اصحاب مدنی است که برای انجام فریضه حج به مکه آمده بود. دلیل اصرار رهاوی برای ملاقات با ابوسعید آن بود تا پیام او را به قثم بن عباس برساند. یعنی اینکه قثم و یزید هر دو از امارت حج کناره گیری کنند و آن را به مکیان واگذرند. با توجه به اثر بخشی این مذاکره و واگذاری آن به شیبه بن عثمان عبدری[4]؛ معلوم میگردد ابوسعید خدری از موقعیت ممتازی برخوردار بود و چنانکه از گزارش ثقفی دریافت میگردد نقش سفارت و میانجی گری را بین سه گروه شامیان، قثم و مکیان ایفا کرد(ثقفی،1395: 2/503-505). منابع اسلامی بر این نکته تصریح میکنند که کناره گیری قثم و انتخاب شیبه هر دو با پادرمیانی و رفت و آمد بزرگان مکه صورت گرفت (ذهبی، بی تا: 3/605؛ ابناثیر، 1409: 4/719).
بدین ترتیب طرح توازن منفی که این بار در قالب امامت دینی مطرح شد؛ اقتدار و مشروعیت علی(ع)بر امور جهاد و حج را نقض نمود و با ادعای حق مردم(قریش) در امر سیاسی، بیعت صحابه با آن حضرت را انکار کرد. میتوان گفت الگوی حکمیت عمرو بن عاص که پیش از و در نبرد صفین به عنوان یک سیاست و برای ایجاد اختلاف و ممانعت از توفیق علی(ع)در صحنه نظامی به کار گرفته شده بود بار دیگر و در مکه به عنوان یک راهبرد سیاسی- مذهبی و برای القای ناکار آمدی علی(ع)به کار گرفته شد و به نتایجی همانند دومه الجندل دست یافت. علی(ع)چنانکه در ادامه خواهد آمد؛ قثم را از کوتاهی در برابر فرستادگان معاویه و شامیان برحذر داشت؛ اما او ناباورانه با یزید وارد مذاکره شد (ابناثیر، 1409: 3/420).
یکی دیگر از ابعاد ماموریت یزید، گرفتن بیعت از مردم برای معاویه بود. بدیهی است انجام این امر منوط به در نظر گرفتن شرایط مکه و به چالش کشیدن مشروعیت علی(ع)به عنوان خلیفه مسلمانان بود. این مهم از ذهن سیاس و تیزبین یزید دور نماند. به ویژه انکه او اساسا بهدنبال آن بود تا از هر گونه خونریزی و غارت در مکه اجتناب شود و پیش از این هم با معاویه شرط کرده بود تا در برخورد با مکیان از آزادی عمل برخوردار باشد (بلاذری،1417: 2/461). استفاده از شیوه گفتگو و مذاکره نه تنها مورد اقبال بزرگان قرار گرفت که زمینه تحقق زود هنگام اهداف یزید نیز فراهم شد. ابوسعید خدری یزید را لطف الهی به قثم و مکیان دانست و گفتار و اندیشه یزید را به خاطر رغبت نسبت به مردم به صواب نزدیکتر و بهتر از قثم میدید(ثقفی،1395: 2/508-507؛ بلاذری،1417: 2/462.)
موقعیت مکه و حج بهترین فرصت برای جذب مخالفان علی(ع)و کسب مشروعیت برای معاویه بود. یزید با شعار صلح طلبی، ضرورت اجرای احکام شرع و الزام خصم، تحقق این دو را در گرو بیعت با معاویه و به رسمیت شناختن او در جایگاه خلافت می دانست. او همواره سه مسئله را مورد تاکید قرار میداد: نخست: پرهیز از درگیری و خونریزی. دو: اجرای احکام شرع. سه: بیعت با معاویه. با بررسی گزارشهای موجود پیرامون روحیات اجتماعی مردم مکه دریافت میگردد که آنان از هر گونه در گیری پرهیز داشته و از مهارت جنگاوری و پشیتبانی بی بهره بودند(ابناعثم، 1411: 4/223-220؛ ثقفی،1395: 2/512 ـ 504). اگر این مسئله را اضافه کنیم که با سیاست یزید صحابه و بزرگان مکه به نفع معاویه وارد شدند(ثقفی،1395: 2/508؛ بلاذری،1417: 2/462)؛ میتوان علت موفقیت نسبی یزید بن شجره را بیشتر موردتوجه قرار داد. به همین جهات بود که یزید مورد عنایت و تفقد ویژه معاویه قرار گرفت (ابناعثم، 1411: 4/223-220؛ ثقفی،1395: 2/512 ـ 504).
مسئله دیگر که اهمیت ماموریت یزید را درمکه دو چندان مینماید؛ شناسایی مخالفان علی(ع)و تعامل با آنها بود. معاویه نسبت به این قضیه توجه داشت و یزید را به رعایت حریم قریش و جانبداری آنها اطمینان داد. از این رو طرح تقابل بنی هاشم و بنی امیه دوباره احیاء شد و رویارویی با امام علی (ع) و کارگزاران او در مکه از دو جهت قبیله ای و عقیدتی حتمی می نمود(مادلونگ،1377: 45-46 و 252).
علاوه بر این خطر خوارج بود. ابنقتیبه از مدائنی نقل میکند که خوارج در این زمان در مکه حضور داشتند و علیه امام علی(ع)توطئه میکردند(ابنقتیبه،1410: 1/179).یزید از این فرصت بهره برد و با آنها ملاقات کرد. المبرد به صراحت از توافق بین دوطرف و بهطور مشخص رضایت خوارج برای ریاست شیبه عبدری خبر میدهد. پیامد دیگر این قضیه قاطعیت خوارج برای ترور امام علی(ع)است(مبرد،1417: 3/925-926). معاویه در تحریک خوارج و پیوند دادن آنها با دیگر مخالفان علی(ع)،مانند قریش نقش مستقیم داشته است(بلاذری، 1417: 2/489-490). او از خوارج به عنوان یک اهرم فشار برای تحریک عواطف عمومی و ایجاد نارضایتی علیه حکومت امام علی(ع)بهره برد.
براین اساس ماموریت یزید در مکه در دو مرحله انجام گرفت: 1- اجرای طرح براندازی حکومت علی(ع). 2-بهره مندی از موقعیت مکه و قریش برای انتقال قدرت به معاویه و شام بود. گزارش ابنسعد درباره تحولات آینده بیانگر آن است که معاویه در سال 40 مغیره بن شعبه را به عنوان امیر الحاج تعیین و همگان بر او اتفاق کردند(ابنسعد، 1418: 1/138).
- سیاست امام علی(ع)برای مقابله با یزید
سال 39 هجری از سختترین سالهای حکومت امام علی(ع)به شمار میرود. معاویه طرح چندجانبه غارات را در جهت تداوم نبرد صفین به کار گرفت. خوارج حروریه در عراق جولان میدادند و خستگیهای ناشی از جنگهای متوالی و فتنهانگیزی جاسوسان معاویه، مردم(کوفیان) را به اعتراض و انزوا سوق دادهبود. در این میان امام علی(ع) اقداماتی را برای مقابله با توطئه های معاویه و خنثی سازی غارات او در پیش گرفتند. از آنجا که محور این بحث درباره ماموریت یزیدبن شجره رهاوی در مکه است؛ برخی از تدابیر و اقداماتی که در این راستا انجام گرفت؛ عبارتند از:
ـ فعال نمودن گروهای استخباری و اطلاعاتی: همزمان با اقدامات معاویه برای ایجاد ناامنی و حمله به شهرهای مختلف، نیروهای استخباری علی(ع)خبر دادند که معاویه به دنبال آشوب و فتنه در مکه است و یزید برای این منظور راهی شده است (بلاذری،1417: 2/463). علی(ع) در جمع کوفیان و نامهای که برای قثم فرستاد؛ به تشریح ابعاد این توطئه پرداختند که در ادامه بیشتر بحث میشود.
ـ هوشیاری دادن نسبت به توطئه معاویه و تدبیر امور: امام علی(ع)قثم را نسبت به فتنه معاویه آگاه کرد. در بخشی از نامه ایشان به قثم بن عباس آمده است: " اما بعد، جاسوس من در نواحى غربى به من نوشته و خبر داده که جماعتى از مردم را در موسم حج به مکه فرستادهاند" (ثقفی،1395:2/508-511؛ امام علی(ع)، 1380: نامه33).
به او فرمان داد تا با مردم تجدید عهد نموده و از آنها بیعت بگیرد. صبر و پایداری پیشه کند. ترس و دودلی و سستی و ناتوانی به خود راه ندهد و همگان را برای مقابله با متجاوزان بسیج نماید(امام علی(ع)، 1380: نامه33).
اقدام دیگر امام؛ تدبیرامور مکه و ابلاغ ماموریت امیر الحاج بود. منابع اسلامی درباره کارگزار امام دچار اختلاف است. عموم گزارشها بر امارت و امامت قثم بن عباس (هر دو) اجماع دارند که صحیح به نظر میرسد؛ اما اخبار دیگر هم روایت شده که بعضا دارای تعارض سندی و محتوایی است و در سه دسته زیر قرار میگیرد:
ـ ابنعباس: ابنشبه و واقدی با عبارت ابنعباس از وی نام میبرند(ابنجوزی،1412: 5/160).
ـ عبیداللهبن عباس: واقدی در روایت دیگری نام این فرد را عبیداللهبن عباس میآورد (طبری،1429: 5/136) و ابنسعد هم این خبر را میپذیرد (ابنسعد، 1418: 1/138). ابناثیر با طرح امیر الحاج بودن عبیداللهبن عباس در سالهای متوالی بین 36-38 از حضور او در ایام حج سال 39 سخن به میان آوردهاست (ابناثیر، 1409: 3/519).
ـ قثمبن عباس: مدائنی کارگزار امام را در امور حج قثم میداند (طبری،1429: 5/136). این خبر با دیدگاه خلیفه بن خیاط (خلیفه بن خیاط، 1414: 149) و طبری قرابت دارد (طبری،1429: 5/136).
در بین این ها، اخبار دسته اول و دوم که دارای قرابت ظاهری، سندی، زمانی و محتوایی بوده؛ مورد پذیرش و با اخبار مشهور مطابقت دارد. اما اخباری که به عبیدالله بن عباس تصریح کردند به دلایل زیر قابل پذیرش نیست. 1- روایت واقدی از طریق یزید بن أَبی زیاد و برای تقویت جایگاه بنی عباس آمده و قابل اعتنا نیست (ابناثیر، 1409: 3/420). 2- اختلاف نظردر بین اهل سیر و تاریخ (ابنعبدالبر، 1411: 3/1009) 3- با توجه به غارت بسر بن ابی ارطاه به یمن نمی توان پذیرفت که عبیدالله همزمان در مکه و یمن بوده باشد (ابناثیر، 1409: 3/420). به علاوه گزارش محب طبری که از مسئولیت همزمان عبیدالله بن عباس در یمن و فرماندهی حجاج و اعزام یزید بن شجره در سال 38 خبر میدهد؛ به دلیل تاریخ گذاری و دلایل پیش گفته قابل پذیرش نیست (طبری، 1428: 2/517). نتیجه آنکه امیرالحاج مسلمانان در سال 39هـ، قثم بن عباس بود (طبری،1429: 5/132).
می توان گفت یکی از تدابیر مهم علی(ع)تثبیت موقعیت قثم و ایجاد امکان آزادی عمل و اختیار همه جانبه برای انجام مسئولیت بوده است. در بخشی از نامه آن حضرت به قثم درباره اختیارات و وظایف امیر الحاج چنین آمده است:
اما بعد، مراسم حج را براى مردم بر پا دار ...آن را که فتوا خواهد فتوا ده و نادان را بیاموز و با دانا به گفتگو پرداز.و جز زبانت پیام رسان مردمان نباشد، و جز رویت دربان. و هیچ حاجتمند را از دیدار خود محروم مگردان، چه اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و درپایان حاجت او برآورده، تو را نستایند (امام علی(ع)، 1380:نامه 67).
اگر چه به نظر میرسد سابقه و درایت قثم سبب اعتماد علی(ع)به او شد؛ اما مواجهه قثم با شامیان و اداره امور مکه نشان می دهد که او در این زمینه دچار سستی و سوءتدبیر شده است. با توجه به اهمیت مواضع قثم در این قضیه و پیامدهای آن؛ این موضوع به صورت مستقل و در ادامه مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.
ـ ترسیم پیامدهای ناشی از غلبه شامیان: علی(ع)برتری های اخیر شامیان را نتیجه تلاش و اتحاد و فرمانبری آنها از رهبر خود دانست و به کوتاهی، ناتوانی و اختلافانگیزی کوفیان به عنوان دلایل اصلی شکست آنها برابر شامیان اشاره کرد.آن حضرت درباره پیامدهای ناگوار ناشی از پیروزی های شامیان فرمود:" به خدا سوگند اگر بر شما پیروز شوند مىبینید که پس از من شما را سرورانى نابکار خواهند بود؛ مىبینم که در بلاد شما شریک شدهاند، و منافع بلاد شما را تاراج مىکنند. " (امام علی(ع)، 1380: نامه33)
آن حضرت در نامهای که برای قثم بن عباس نوشت؛ شامیان را این گونه توصیف کرد:
اینان مردمى هستند کوردل که نه گوش شنوایشان هست و نه چشم بینا. حق به باطل مىآمیزند و آفریننده را معصیت مىکنند تا مخلوق را فرمان برند و دین را مىدهند تا دنیا را طلب کنند آن وقت آرزو دارند که خدایشان در جوار نیکان در آورد. (امام علی(ع)، 1380: نامه33)
ـ ضرورت حفظ حریم الهی و اقامه حق: علی(ع)اقامه حق و دفاع از حرم الهی را دو وظیفه مهم مسلمانان دانست و تصریح نمود دلیل ناتوانی اهل کوفه و کوتاهی آنها در انجام این مهم، حیرت، دنیازدگی و ساده انگاری کوفیان است. (امام علی(ع)، 1380: نامه33).
ـ ضرورت جهاد: در اندیشه الهی-سیاسی امام علی(ع) مقابله با شامیان از مصادیق جهاد بوده است. آن حضرت ضمن اتصال این هدف با اندیشه توحیدی(امین ناجی و دیگران، 1401: 20)؛ پیامد گریز از این فریضه مقدس و کوتاهی نسبت به شامیان را "محرومیت، استبداد و شمشیر" دانست و آینده ای پر از ندامت را برای کوفیان به تصویر کشید (امام علی(ع)، 1380: نامه33).
ـ خطر گروههای دینی واگرا: امام علی(ع)به صراحت بر نقش قراء و گروههای مذهبی واگرا در تهدید امنیت داخلی، تخریب اعتماد عمومی و ایجاد زمینه ای برای پیروزی معاویه تاکید نمودند. فرمود:" به عیان مىبینم که قرّاء شما را مىکشند و از حقتان محروم مىدارند و به دادخواهیتان گوش فرا نمىدهند. و هر مقام و منزلتى که هست از شما دریغش مىدارند و اهل شام را مقرب مىدارند." (ثقفی،1395: 2/509-511)
ـ پشتیبانی، تجهیز و اعزام نیرو: از مهمترین اقدامات امام در این قضیه، تجهیز نیرو و اعزام آنها به حجاز بود. اقدام امام از دو جهت حائز اهمیت است. نخست: آن حضرت بر حفظ تمامیت ارضی قلمرو اسلامی و مقابله با مصادیق فساد تاکید داشتند و اقتدار سیاسی و برتری نظامی علی(ع)همچنان پابرجا بود. دوم: قبل از ورود شامیان و فریب افکار عمومی توطئه معاویه فرو شکست و او نتوانست از این قضیه برای القای ناکارآمدی علی(ع)بهره برداری کند.
خلیفه بن خیاط مینویسد علی(ع)پس از مشورت با افرادی چون حجر بن عدی و سعید بن قیس همدانی، مَعقَلبن قِیس ریاحی را به عنوان فرمانده نبرد با شامیان برگزید(خلیفه بن خیاط،1414: 198)؛ و او را مأمور کرد تا سپاهی از زبدگان و جنگاوران را فراهم و راهی حجاز شود(ابنعساکر،1415: 59/367).
مَعقَل بن قِیس ریاحی (م. 42یا43) از کارآمدترین کارگزاران امام علی(ع)بود(ابنعساکر، 1415: 59/367). او مأموریت یافت تا با یزید و شامیان مقابله کند (خلیفه بن خیاط،1414: 198). بلاذری مینویسد معقل در بین مردم حرکت می کرد و آنها را به جهاد میفراخواند. سرانجام 1900 وبه قولی 1700 نفر فراهم آمدند و در 12 ذی حجه راهی حجاز شدند(بلاذری،1417: 2/463).
امام علی (ع)، قثم را از اعزام معقل آگاه کرده و خاطر او و مکیان را آرام نمود. در بخشی از نامه آن حضرت چنین آمده است:"من جمعى از دلیر مردان مسلمان را همراه مردى با گوهرى والا و ورع تقوایى پسندیده یعنى با معقلبن قیس ریاحى به سوى شما فرستادم. و معقل را فرمان دادم که مهاجمان را تعقیب کند و آثارشان را براندازد "(ثقفی،1395: 2/512)
با این حال سپاه عراق زمانی به مکه رسید که شامیان رفته بودند. معقل آنها را تعقیب کرد و سرانجام در وادی القری به عقبه سپاه یزید دست یافت و 10 نفر از آنها را اسیر کرد (بلاذری،1417: 2/464) و با اسرای عراق معاوضه نمودند(احمدی،1422: 1/187-188). ابناعثم و ثقفی بر این باورند که معقل شکست سختی بر یزید و شامیان وارد نمود (ابناعثم، 1411: 4/223-220؛ ثقفی،1395: 2/512 ـ 504).
- تحلیل مواضع قثم بن عباس در برابر یزید
امام علی(ع)، قثم بن عباس را در سال 36 و به احتمال قوی پیش از حرکت به بصره بر امارت مکه منصوب نمود (بلاذری،1417: 2/300) و تا آخر حیات آن حضرت ابقا گردید (طبری، 1429: 5/155). آن حضرت در سال 39 به قثم فرمان داد تا علاوه بر اداره امور مکه، امور حج را تدبیر نماید، از مردم برای آن حضرت بیعت بگیرد و آنها را برای مقابله با تجاوزگران بسیج نماید(امام علی(ع)، 1380: نامه33).
قثم زمانی مکیان را فراخواند که شامیان در جحفه مستقر شده بودند؛ اما مردم اعتنایی نکردند و خاموش ماندند. قثم این را نشانه سرپیچی از فرمان امام علی(ع)و همراهی با شامیان دانست و با این توجیه که سپاهی برای مقابله با شامیان نیست؛ تصمیم به کنارهگیری و خروج از مکه گرفت؛ اما ابوسعیدخدری او را از این کار بازداشت (ثقفی،1395: 2/512-513). خدری در این زمینه 3 استدلال زیر را مطرح و عملکرد قثم را مورد نقد قرار داد: 1. درنظرگرفتن خداوند. 2-اطاعت از امام علی(ع). 3-ضرورت دفاع از حرم و جان مردم(بلاذری،1417: 2/462). بدین ترتیب روشن میگردد برخی از صحابه مانند ابوسعیدخدری مهمترین مسئله را دفاع از حرم و پرهیز از هر گونه درگیری و خونریزی در مکه میدانستند (ثقفی،1395: 2/512-513)
سرانجام قثم در مکه ماند و با یزید، فرستاده معاویه، برسر امامت شیبهبن عثمان عبدری توافق کرد (بلاذری،1417: 2/462). اهمیت این توافق چنان بود که یزید آن را فتح بزرگی دانست و خداوند را به خاطر اطاعت از فرمان معاویه، انجام حج و دفع شر دشمنان سپاس گفت(ابناعثم، 1411: 4/223). برای ارزیابی کنش قثم و تحلیل مواضع و دیدگاههای او بیان چند نکته ضروری به نظر میرسد:
نخست: قثم بن عباس از جمله کارگزاران با تجربه امام علی(ع)بود و در اداره مکه و تدبیر پیشامدهای متعددی چون توطئه ناکثین و دفع غارت ضحاکبن قیس فهری توفیق یافته بود(ثقفی،1395: 1/330).
دوم: امام علی (ع)، مکیان را از توطئه معاویه آگاه و فرمان آمادهباش عمومی داده بود. اما آنها فرمان امام را اجابت نکرده و چه بسا در جهت خلاف آن حرکت کردند. قثم هم به همراهی و نیکخواهی مکیان اعتماد نداشت. کمی جدی تر و به تعبیر ابوسعید خدری بدگمان بود و آنها را ملامت میکرد(ثقفی،1395: 2/512-513). این تحلیل قثم اگرچه به واسطه تجربه حکمرانی او در مکه و دیگر شواهد تاریخی که اشاره شد، یک واقعیت تلخ بهشمار میآمد؛ اما از آنجا که مکیان از شامیان هراس داشتند (ابنمنظور،1402: 10/21) به صحابه و قریش دل سپرده و راهی فراسوی جهاد و رویارویی با شامیان را دنبال میکردند.
مطابق این امر، بخشی از مشکلات قثم بن عباس در مکه مربوط به مشارکت محدود مردم و سازش و آسوده خواهی آنها بود. اگر این را هم اضافه کنیم که بزرگان صحابه و مشاهیر مکه خواستار صلح و چه بسا همراهی با معاویه بودند؛ میتوان دریافت که چرا یزید در نخستین گام مکیان و قریش را محل توجه و تصمیمگیری قرار داد.
سوم: مواجهه قثم بن عباس با شامیان و مواضع او نسبت به امام علی(ع) محل بحث و تأمل است. قثم به خوبی از اهداف شوم معاویه در طرح غارات آگاه بود و حضور شامیان را در مکه در ادامه حکمیت و حوادث عراق میدانست. به علاوه قثم سفارش امام علی (ع) به صبر، پایداری، نیکخواهی و پرهیز از ترس و اضطراب را نادیده گرفت. نسبت به حضور به موقع معقل بن قیس و نیروهای پیشتبانی عراق وشکست شامیان تردید کرد و نامه آن حضرت را نشانه ای از وعده و امید دانست(ثقفی،1395: 2/512-514).
او با این توجیه که به تنهایی و دست خالی دربرابر شامیان دوام نخواهد آورد (ثقفی،1395: 2/509-514)؛ امکان استقرار شامیان را در مکه فراهم آورد. در نتیجه، یزید بن شجره بدون هیچ مقاومتی وارد مکه شد و با همراهی مکیان امور آن را از اختیار قثم در آورد. از گزارشهای تاریخی دریافت میگردد؛ قثم در این زمان امیری بود که نه فرمانی داد و نه مطاعی داشت. این در حالی بود که شامیان قصد و نیروی کافی برای تصرف مکه و مقابله با قثم بن عباس را هم نداشتند (ابنابی الحدید،1404: 16/138).
این مواجهه درباره فردی چون قثم بن عباس محل بحث و گفتگو است. شاید بتوان گفت این شتابزدگی، از سر اعتراض و قهر بود یا احتمال ضعیفتر آنکه برای حفظ حرمت حرم و ساکنان آن بود. شاید آنچه ترس و هراس قثم بن عباس را از شامیان و فرستادگان معاویه دوچندان میساخت؛ طرح قضیه مشارکت او در قتل عثمان و توطئه جنگ قریشی معاویه بود. رفتارمشابه قثم در مواجهه با بسر در راستای تقویت احتمال اخیر قرار دارد(بلاذری،1417: 2/454).
اما به واقع هر سه توجیه قابل پذیرش نیست و میتوان گفت که قثم بن عباس مطابق فرمان و اراده امام علی(ع)پیش نرفت. از این رو یکی از عوامل موفقیت نسبی رهاوی ضعف تدبیر و عملکرد برخی از کارگزاران امام بوده و قثم به ترتیب در سه محور، امام علی (ع)، مردم (صحابه) و شامیان دچار تردید، سوء تدبیر و ضعف شد. صغیر، نویسنده معاصر تصمیم قثم برای کنارهگیری و خروج از مکه و بهانهجویی او را در رویارویی با شامیان، مصداق ترک خدمت و نشانه وهن و ضعف وی میداند که در نهایت سبب عدم توفیق دولت امام علی(ع)شد(صغیر، بیتا:1/311).
- نتیجهگیری
شخصیت یزید بن شجره رهاوی و اثرگذاری او بر تحولات تاریخ صدر اسلام بیانگر آن است که این تحقیق فراتر از شرح شخصیت یا تبیین واقعیتهای تاریخی؛ موضوع مهمی برای شناخت جایگاه مردم و افکار عمومی در امر سیاسی، مناسبات جریانهای فکری دوران خلافت امام علی(ع) و تحلیل و ارزیابی علل وقوع تغییرات اجتماعی جامعه اسلامی در قرن نخست هجری به شمار میرود. مطابق این امر می توان گفت:
1.معاویه در راستای طرح غارات، به یزید مأموریت داد تا در مکه: 1- با قریش دلجویی و همراهی کند.2-قاتلان عثمان را مجازات نماید.3-از مردم برای معاویه بیعت بگیرد. براین اساس ماموریت یزید در مکه اجرای طرح براندازی حکومت علی(ع)و بهره مندی از موقعیت مکه و قریش برای انتقال قدرت به معاویه بود.
یزید با شعار صلح طلبی، ضرورت اجرای احکام شرع و الزام خصم وارد عمل شد و درنهایت با بکارگیری شیوه تهدید و ارعاب؛ زمینه پذیرش و رسمیت یافتن خلافت معاویه را فراهم آورد. همچنین براساس طرح توازن منفی اقتدار و مشروعیت امام علی(ع) را نقض و با بازسازی تئوری حق مردم(قریش) در امر سیاسی، حق وصایت و بیعت پیشین صحابه و تابعین با آن حضرت را انکار کرد.
- راهبرد اصلی امام علی (ع) در این قضیه دفع توطئه معاویه و شامیان براساس سه مقوله مهم جهاد، ضرورت حفظ حرم الهی و اقامه حق بود. قاطعیت آن حضرت در این قضیه بر دواصل استوار بود: 1- حفظ تمامیت ارضی قلمرو اسلامی و مقابله با مصادیق فساد 2- ردتوطئهمعاویه درباره القای ناکارآمدی آن حضرت.
- از عوامل موفقیت نسبی رهاوی، ضعف تدبیر و عملکرد نابهنگام قثم بن عباس در مکهبود. بخشی از مشکلات قثم به مشارکت محدود مردم و خواص، سازش پذیری و آسودهطلبی آنها و نقش گروههای فشار و مخالفان امام علی(ع) در مکه بازمی گشت.
پینوشتها
[1]. درباره تلفظ رهاوی به فتح و ضم راء اختلاف است. جوهری رهاوی به ضم را منسوب به قبیله رها میداند(جوهری،1407: 6/2366).ابونعیم آن را به صورت ضم اورده و یزید را از اهل شام میداند(ابونعیم،1419: 5/2794) ابنمنظوربه نقل جوهری و البته کمی صریح تر رها به ضم راء را برای شهری در جزیره و قبیله هر دو آورده و نسبت رُهَاوِیٌّ را برای هر دو بکار میبرد (ابنمنظور، 1414، 14/344-345). نظر ابنکلبی، ابندرید و دیگر لغویان هم این گونه است. تنها ابناثیر مینویسد رهاوی با فتح راء منسوب به قبیله رها و رهاوی با ضم راء منسوب به منطقه رها در شام است(ابناثیر،1385: 3/379؛ ابناثیر، بی تا، 2/45). به نظر میرسد ابناثیر در این زمینه از طریق عَبْد الغَنِیّ بن سعیدٍ روایت کرده که زبیدی آن را رد میکند( زبیدی،1414، 19/486) و ابنماکولا نیز به آن اشکال وارد میکند(ذهبی، بی تا:4/169).حموی به نقل از ابنجریر نصرانی مینویسد شهر رها همان ادس (اذاسا) است که به خاطر سکونت بنی رهاء در این شهر به رها و رهاوی منسوب به آن است (حموی، 1411: 3/106)..
[2]. درباره نام این بخش از نسب رهاوی اختلاف است: یزید بن منبه (ابناثیر، 1409: 4/719؛ ابنحزم، بیتا: 1/413) یا منبه بن یزید (زبیدی،1414، 19/486)
[3]. گزارش ذهبی در این زمینه با دیگران اختلاف دارد و براساس آن دریافت میگردد که وقتی قثم قصد جنگ با یزید و شامیان را نمود خدری و دیگر اصحاب و تابعین پادر میانی کردند و بر سر شیبه بن عثمان به عنوان مرضی الطرفین برای اقامه حج توافق کردند (ذهبی،1413: 2/537). این خبر درمقایسه با سایر گزارشهای تاریخی محل نقد و تامل بسیار دارد و هر گونه تحرک و تصمیم را از شامیان نفی و به مکیان و کارگزاران امام علی(ع)نسبت میدهد.
[4]. شیبه پیش از این مسئولیت، منصب کلیدداری خانه خدا را برعهده داشت (ذهبی،1413: 2/537).