نویسنده
استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
چکیده
عثمان بن عفان خلیفه سوم مسلمانان (23-35 ﻫ) در شورشی که علیه وی در مدینه رخ داد، توسط عدهای از مسلمانان به قتل رسید. امام علی(ع) علیرغم مخالفت با چنین اقدامی، قاتلان او را مورد محاکمه قرار نداد و آنان را مجازات نکرد. بنابراین سوالی که در این جا هست این است که علت یا علل عدم قصاص قاتلان عثمان توسط امیرالمومنین(ع) چه بوده است؟ علیرغم پیچیدهگیهای خاص موضوع به جهت جوابهای گوناگونی که در این خصوص مطرح شده، واکاوی این موضوع- با بهرهگیری از روش توصیفی و تحلیلی- نشان میدهد، هر چند امیرالمومنین(ع) به دنبال رسیدگی به ماجرای قتل عثمان و مجازات قاتلان وی بوده، اما مشخص نبودن قاتلان مباشری عثمان و شرایط خاصی که حضرت در دوره زمامداری خویش با آنها مواجه شده، عملاً به آن حضرت اجازه نداده است در این زمینه کاری صورت دهد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Analysis of the Reasons Why the Leader of the Faithful (PBUH) Did Not Exercise Retaliatory Punishment for Murderers of Uthman
نویسنده [English]
- yadollah hajizadeh
Associate Professor, Research Center for Islamic Sciences and Culture
چکیده [English]
Uthman ibn Affan, the third Muslim Caliph (644-656 AD) was killed in a riot against him by some Muslims. Imam Ali (PBUH), in spite of his disapproval of such an act neither tried nor punished his murderers. The question therefore is for what reason(s) the Leader of the Faithful did not exercise retaliatory punishment (qiṣāṣ) for murderers of Uthman. Despite complications peculiar to the subject arising from different answers proposed to answer the question, the analysis of the subject, using descriptive and analytic methods, shows that although the Leader of the Faithful (PBUH) sought to deal with the issue and to punish Uthman’s murderers, lack of clarity as to who were directly involved in the murder, and specific circumstances that Imam Ali (PBUH) faced during his reign did not in practice allow him to take any action in that regard.
کلیدواژهها [English]
- the Leader of the Faithful (PBUH)
- Uthman
- murder
- murderers
- retaliatory punishment
1. مقدمه
عثمان خلیفه سوم(23-35 ﻫ) به جهت سیاستهای نادرستی که به خصوص در دوره دوم حکومت خویش در پیش گرفته بود، در خانه خویش توسط شورشیانی که از شهرهای مختلف به مرکز خلافت اسلامی آمده بودند، محاصره و پس از کش و قوسهای فراوان به قتل رسید. این قتل در حالی صورت گرفت که امام علی(ع) به آن راضی نبود و حتی اقداماتی هم برای جلوگیری از آن انجام داد. آن حضرت در مواردی قاتلان او را لعن کرده (ابن ابی شیبه، 1409: 8/712؛ دینوری، 1410: 1/96) و علیه آنان نفرین میکرد (دینوری، 1410: 1/94). امری که به خوبی نشان میدهد آن حضرت از این اقدام خودسرانه و فتنهخیز شورشیان ناراضی بوده است.
سوال مهمی که در این جا مطرح است این است که چرا امام علی(ع) که به عدالت خواهی و عدالت ورزی مشهور است، کسانی که در قتل عثمان دست داشتند را محاکمه نکرد؟ این در حالی است که آن حضرت به عنوان حاکم جامعه اسلامی در این باره مسئولیت داشت.
نکته ای که باید توجه شود این است که امام علی(ع) هر چند طلحه، زبیر، عایشه و حتی معاویه را در قتل خلیفه سوم سهیم میدانست (طبری، 1387: 4/ 459 ؛ ابن اعثم کوفی، 1411: 2/437 ؛ نهجالبلاغة، خطبة 22/ 63، نامه1/ 363 ، خطبه 174/ 249) اما هیچ گاه از قصاص ایشان –که در کشتن عثمان به صورت مباشری (مستقیم و بدون واسطه) شرکت نداشتند- سخنی به میان نیاورده است. بنابراین آن چه درباره قصاص و عدم قصاص قاتلان عثمان مطرح است، درباره کسانی است که به صورت مباشری در قتل وی سهیم بوده اند. با این مقدمات، سوالی که - به صورت دقیقتر- در اینجا مطرح است این است که چرا امام علی(ع) قاتلان مباشری عثمان را محاکمه و قصاص نکرد؟
باید اذعان کرد که پاسخ به این سوالِ چالش برانگیز کمی دشوار است چرا که از امام علی(ع) در منابع مختلف در بیان علت عدم قصاص، سخنان متعددی نقل شده است. در یک مورد آن حضرت شرایط را برای قصاص نامساعد دانسته (طبری، 1387: 4/437 ؛ نهجالبلاغة، خطبه 168/ 243)، در جای دیگری اعلام می کند که قاتلان قابل شناسایی نیستند (بلاذری، 1417: 2/281). در یک مورد هم به معاویه که با استناد به آیه «æó ãóäú ÞõÊöáó ãóÙúáõæãÇð ÝóÞóÏú ÌóÚóáúäÇ áöæóáöíøöåö ÓõáúØÇäÇ» ('31' 33) (G'FG .HF .H'Gج 9+E'F 1' /'4* (ابن ابیالحدید، 1378: 3/93) اعلام کرده که تو اول باید تسلیم شوی سپس فرزندان عثمان علیه قاتلانش طرح شکایت کنند، آنگاه به قضیه رسیدگی کرده و قاتلان را مجازات کند (همان، 3/ 89). در مورد دیگری حضرت از عدم توانایی خویش در مجازات قاتلان سخن گفته است (نهج البلاغه، خطبه 168/243). یک جا هم بیان کرده که اصولاً چنین قتلی به جهت اینکه قاتلان درباره او دست به تأویل زدهاند، قصاص ندارد (منقری، 1404: 189؛ ابنأبیالحدید، 1378: 4/16). بنابراین محقق تاریخی با این پرسش پیچیده مواجه است که کدام یک از این پاسخها موجهتر است؟ و آیا میتوان بین این پاسخها جمع کرد؟
در خصوص پیشینه نیز باید توجه داشت که پیش از این، علت عدم قصاص قاتلان عثمان توسط امام علی(ع) مورد واکاوی دقیق و علمی قرار نگرفته است. ماجرای قتل عثمان و بیان علت آن در برخی از کتابهای پژوهشی که ادوار اخیر منتشر شدهاند، آمده است. این نویسندگان هرچند ماجرای کشته شدن عثمان و حوادث پیرامونی آن را به تصویر کشیدهاند، اما به موضوع قصاص قاتلان عثمان توسط امام علی(ع) چندان توجهی نکردهاند و یا به صورت گذرا از آن رد شدهاند (رک: یوسفی غروی، 1417: 4/ 416 ؛ منتظر القائم، 1386: 302- 304 ؛ مکارم شیرازی، 1387: 6/ 444-450). در مقاله «تبیین نقش امیر مؤمنان(ع) در ماجرای قتل عثمان با رویکرد تطبیقی بر اساس منابع متقدم» نوشته محمدجواد واعظی، صرفاً به حوادث مربوط به زمان شورش علیه عثمان پرداخته شده و به موضوع قصاص از قاتلان عثمان اشارهای ندارد (واعظی، 1397: 7- 28). در مقاله «چرایی برجستگی قتل عثمان و انتساب آن به امیرمومنان(ع) با تاکید بر نهج البلاغه»، نوشته محمد علی پرهیزکار و رحمان عشریه، عمدتاً چرایی انتساب این قتل به امام علی(ع) به تصویر کشیده است و درباره علل عدم قصاص قاتلان عثمان مطلبی ندارد (پرهیزکار و عشریه، 1386: 145-171). مطالب پراکندهای هم که در این خصوص در برخی از سایتهای اینترنتی وجود دارد، چندان قانع کننده نیستند.
2. ماجرای قتل عثمان
با پایان یافتن خلافت عمر( 13-23 ﻫ) عثمان بن عفان از تیره اموی جانشین وی شد. عثمان به علت وابستگی شدید به هم قبیلهایهای خویش از حزب بنی امیه، همه امور را در اختیار ایشان قرار داد و با بهانه صله رحم (ابن سعد، 1410: 3/47) بذل و بخششهای فراوانی به آنان کرد و دستشان را در بسیاری از امور باز گذاشت (احمد بن حنبل، بیتا: 1/ 62 ؛ بلاذری، 1417: 5/580 ؛ ابن اثیر، 1409: 3/ 487). وی که در دوره زمامداری خویش (23-35 ﻫ) به خصوص در نیمه دوم آن، مرتکب چنین بیعدالتیها و سوء تدبیرهایی شده بود، زمینه شورش علیه خویش را فراهم ساخت. این امر سبب شد عدهای از شهرهای مختلف جامعه اسلامی به مدینه آمده و علیه وی دست به شورش زدند. امام علی(ع) هر چند از عملکرد عثمان ناراضی بود و بارها در این باره به وی تذکر داده بود (بلاذری، 1417: ۶/۱۷۵؛ طبری، 1387: 4/337 ؛ یعقوبی، بیتا: 2/163؛ نهج البلاغه، خطبه 164/234 و خطبه 3/49 ؛ طوسی، 1383: 4/270)، اما راضی به قتل خلیفه هم نبود چرا که آن حضرت میدانست کشته شدن عثمان به عنوان خلیفه مسلمانان درهای فتنه را به روی جامعه اسلامی باز خواهد کرد و پیامدهایی ناگوار خواهد داشت (ابن ابی شیبه، 1409: 8/684 ؛ ابن شبه نمیری، 1410: 4/ 1264 ؛ نهجالبلاغة، خطبه، 164/ 234 ؛ مفید، 1429: 170). به همین جهت تلاشهای آن حضرت به عنوان میانجی (ابن سعد، 1410: 3/82 ؛ بلاذری، 1417: 5/111)، در جهت آرام نمودن شورشیان و به راه آوردن عثمان سامان یافت. آن حضرت با شورشیان صحبت کرده و رفتار آنان را- که حتی در مراحلی از شورش- مانع دسترسی خلیفه به آب و غذا شده بودند، ناپسند دانست و محاصره و کشتنش را نادرست شمرد (طبری، 1387: 4/386) و حتی در مراحل نهایی محاصره خانه عثمان، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را برای دفاع از وی فرستاد (بلاذری، 1417: 6/185؛ مسعودی، 1409: 2/ 345) که بنا به نقلی امام حسن(ع) در دفاع از خلیفه زخمی شد (مسعودی، 1409: 2/ 345). علیرغم حمایتهای امام علی(ع) از عثمان-که حتی مورد اعتراف کسانی چون مروان بن حکم (م.65ق.) نیز بود- (جاحظ، بیتا: 283 ؛ ابن ابی الحدید، 1378: 13/220 ؛ ابن عساکر، 1415: 42/ 438) و نهی شورشیان از قتل وی، سرانجام عدهای از شورشیان در هیجدهم ذی الحجه سال 35 هجری به خانه خلیفه ریختند و وی را به قتل رساندند (ابن شبه نمیری، 1410: 4/1230، طبری، 1387: 3/ 411). امام علی(ع) در تعبیری ضمن اشاره به خطاهای عثمان و خودرأیی او، از بیتابی و تندروی مردم گلایه کرده (نهجالبلاغة، خطبه30/ 73) و از قتل عثمان اظهار بیزاری کرد (بلاذری، 1417: 5/587 ؛ ابن سعد، 1410: 3/50).
کشته شدن عثمان سبب شد عدهای که خودشان در کشتن وی سهیم و یا مقصر بودند (مفید، 1429: 259 ؛ ابن اثیر، 1409: 3/60 ؛ ابن ابی الحدید، 1378: 9/ 36)، مدعیان اصلی خون وی شوند و امام علی (ع) را تحت فشار قرار دهند که قاتلان خلیفه را قصاص کند. مدتی بعد هم امیرالمومنین(ع) را متهم کردند که خودش در قتل عثمان دست داشته است (نهجالبلاغة، نامه 55/ 446). ادعایی که امام به شدّت و در موارد متعددی آن را رد میکرد (ابن شبه نمیری، 1410: 4/1269 ؛ دینوری، 1410: 1/114 ؛ طبری، 1387: 4/444 ؛ نهجالبلاغة، نامه 6/367 ، نامه 55/ 446، نامه 58/ 448 ؛ ابن ابی الحدید، 1378: 1/200 ؛ ابن کثیر، 1407: 7/193) و حتی حاضر بود برای اینکه بنی امیه باور کنند، میان رکن و مقام سوگند یاد کند که در قتل وی دخالتی نداشته است (بلاذری، 1417: 5/572)!
3. علل عدم قصاص
ضمن تأکید بر این نکته که یافتن پاسخی دقیق و درخور برای علل عدم قصاص قاتلان عثمان و داوری نهایی و قاطع در این خصوص دشوار مینماید، در ادامه این نوشتار تلاش بر این است این موضوع مورد واکاوی قرار گیرد و علت یا علل آن مشخص شود.
1.3 مشخص نبودن قاتل یا قاتلان
به نظر میرسد یکی از عواملی که سبب شده، در دوره حکمرانی امام علی(ع) قاتلان عثمان مورد پیگیری قضایی قرار نگیرند، این بوده که اساساً به صورت دقیق و مشخص، معلوم نبود که در آن هرج و مرجِ شورش علیه عثمان که به قتل وی منجر شد، چه کسی یا چه کسانی در قتل خلیفه به صورت مباشری دخالت داشتند. نقلی از ابوسعید خدری هست که وی 800 نفر را در قتل خلیفه حاضر دانسته است (ابن شبه نمیری، 1410: 4/ ۱۱۷۵). از هاشم بن عتبة بن أبی وقّاص هم نقل شده است «جز این نیست که اصحاب محمّد و فرزندان اصحابش و قاریان او را کشتند، هنگامی که بدعتها برساخت و با حکم قرآن به مخالفت پرداخت» (منقری، 1404: ۳۵۴؛ طبری، 1387: ۴/۳۰). عبیدالله بن عمر در جنگ صفین، اهالی عراق را یاوران علی(ع) و قاتلان عثمان معرفی میکرد و خواستار انتقام از آنان بود. وی خطاب به شامیان مىگفت: اى مردم شام این قبیله عراق قاتلان عثمان و یاوران على هستند و اگر این قبیله را در هم شکنید، انتقام خون عثمان را مىگیرید و على و عراقیان نابود خواهند شد (ابنأبیالحدید، 1378: 5/227). تمامی این تعابیر نشان میدهند قاتلان مباشری عثمان به صورت دقیق مشخص نبودهاند. علاوه بر این باید توجه داشت که خونخواهان عثمان اعم از عایشه، طلحه، زبیر و معاویه هیچگاه به طور مشخص کسی را به عنوان قاتل عثمان معرفی نکردهاند.
نقلی از بلاذری هست که امام علی(ع) نیز در یکی از سخنان خویش و در پاسخ به معاویه، بیان کرده که قاتل مشخصی برای وی سراغ ندارد (بلاذری، 1417: 2/281 ؛ یوسفی غروی، 1417: 5/52). البته در برخی از منابع تاریخی، قاتلان مباشری عثمان به طور مشخص نام برده شدهاند. افرادی چون سودان (سیدان) بن حمران (ابن سعد، 1410: 3/63 ؛ یعقوبی، بیتا: 2/ 176 ؛ بلاذری، 1417: 5/562 ؛ طبری، 1387: 4/391)، قتیرة بن وهب (طبری، 1387: 4/391؛ ابن اثیر، 1409: 3/178)، کنانة بن بشر تجیبی (ابن سعد، 1410: 3/63 ؛ یعقوبی، بیتا: 2/ 176 ؛ بلاذری، 1417: 5/591 ؛ طبری، 1387: 4/393) عمرو بن حمق (یعقوبی، بیتا: 2/ 176 ؛ بلاذری، 1417: 5/574)، محمد بن ابیبکر (ابن سعد، 1410: 3/63 ؛ یعقوبی، بیتا: 2/ 176 ؛ ابن شبه نمیری، 1410:۴/۱۲۹۹)، محمد بن حنفیه، عمار (منقری، 1404: 65)، محمد بن ابیحذیفه (یعقوبی، بیتا: 2/ 176)، سنان بن عیاض (مقدسی، بیتا: 2/219) عبدالرحمن بن عدیس بلوی (یعقوبی، بیتا: 2/ 176)، از کسانی هستند که گفته میشود در قتل مباشری عثمان شرکت داشتند. خود این ناهمگونی و اختلاف، باز نشان از این است که به صورت دقیق معلوم نبوده که چه کسانی در قتل خلیفه دست داشتهاند.
همین امر سبب شده تلاشهای امام علی(ع) نیز برای یافتن قاتل یا قاتلان خلیفه به نتیجهای منجر نشود. گفته میشود آن حضرت در ابتدای حکومت خویش، در پی یافتن کسانی بود که به طور مشخص در قتل عثمان مشارکت کرده و وی را به قتل رسانده بودند. آنحضرت حتی با نائله همسر عثمان درباره شناسایی قاتلان او سخن گفت (مسعودی، 1409: 2/ 345)، اما نائله اعلام کرد آنها را جز با دیدن چهره هایشان تشخیص نمیدهد (دینوری، 1410: 1/67). حتی فردی چون محمد بن ابیبکر که به دست داشتن در قتل عثمان متهم بود، در حضور نائله، اعلام کرد که در زمان قتل وی حضور نداشته و کسانی دیگر او را کشتهاند (مسعودی، 1409: 2/ 345).
بنابراین به نظر میرسد با توجه به این که امام خود در صحنه قتل خلیفه سوم حضور نداشت (مفید، 1413: 228) و عده زیادی در قتل وی دست داشتند (دینوری، 1410: 1/62-63 ؛ بلاذری، 1417: 5/580 ؛ طبری، 1387: 4/391) برای امام علی(ع) اثبات نشد که دقیقاً چه کسانی به صورت مباشری وی را به قتل رساندهاند. ضمن اینکه ناراحتی و عصبانیت مردم از عملکرد عثمان سبب شده بسیاری از مردم خود را جزء قاتلان عثمان معرفی کنند (منقری، 1404: 85- 86 و 190؛ دینوری، 1410: 1/128 ؛ دینوری، 1368: 179 ؛ ابن ابیالحدید، 1378: 4/17- 18).
2.3 مصلحت سنجی امام
هر چند تحقیقات ابتداییای که امام علی(ع) بلافاصله پس از قتل عثمان و در خانه وی با پرسشهایی از نائله همسر عثمان و برخی از متهمان به قتل، انجام داد، ثمری نداشت، اما به نظر میرسد در همین زمان رأی امام بر این قرار گرفته که فعلاً به جهت التهابات سیاسی و شرایط اجتماعی موجود، بر این قضیه تمرکز نکند تا اوضاع آرامتر شود. امام علی(ع) در خطبه 168 نهج البلاغه و در پاسخ به درخواست برخی از یارانش که پس از بیعت با آن حضرت از ایشان خواستند جهت کیفر دادن قاتلان عثمان، اقدام کند، فرمود:
اى برادران! من از آن چه شما مىدانید بى اطلاع نیستم، اما این قدرت را از کجا به دست آورم آنان (شورشیان بر عثمان) همچنان بر قدرت و شوکت خویش باقیاند، آنها بر ما مسلطند و ما بر آنان تسلطى نداریم، این گروه همانهایند که بردهگان شما با آنها مىجوشند و بادیه نشینانتان به آنها پیوستهاند، در بین شما قرار دارند و قدرتِ ریزش هرگونه مشکلات و سختى بر سر شما را دارند، آیا شما موضعى براى قدرت، بر خواستههاى خود مىبینید؟ این کار، کار اهل جاهلیت است. آنها یار و یاور دارند. اگر در این باره جنبشى پیش آید، مردم چند دسته خواهند بود: گروهى همان را مىخواهند که شما طالبید، عدهاى دیگر رأیشان بر خلاف عقیده شما است و دسته سوم نه این را مىپسندند و نه آن را. بنا بر این صبر کنید تا مردم آرام شوند و دلها در جاى خود قرار گیرند و حقوق به آسانى گرفته شود. آرام باشید و به من مهلت دهید، ببینید به شما چه فرمان مىدهم، کارى مکنید که قدرت ما را ضعیف سازد و کاخ قوت و شوکت را فرو ریزد و سرانجام سستى و ذلت به بار آورد (نهجالبلاغة، خطبه 168/ 243 ؛ طبری، 1387: 4/ 437).
از این سخن امام چند نکته برداشت میشود:
1. به جهت قدرت، تسلط و نفوذی که شورشیان و مخالفانِ خشمگین و منسجم عثمان در این زمان بر امور داشتند، برای امام علی(ع)-که خود نیز خواستار محاکمه و قصاص قاتلان عثمان بود- امکان برخورد شتابزده با آنها وجود نداشته است و به همین جهت آن حضرت این امر را به آینده و آرام شدن اوضاع موکول کرده است تا از قتل و خون ریزیی بیثمر جلوگیری کند.
2. عزم واحدی در خصوص کیفر دادن یا ندادن قاتلان عثمان در میان یاران آن حضرت و دیگر مسلمانان وجود نداشته است چرا که یک عده عثمان را مقصر میدانستند و رأی عدهای دیگر از ایشان چیز دیگری بود. همین امر به امام اجازه نمیداد تا با خیالی آسوده، قضیه را فیصله دهد.
3. رسیدگی شتاب زده به این شورش اجتماعی ریشهدار موجبات ضعف حکومت نوپای آن حضرت را فراهم میساخت و موجب تضعیف قدرت حضرت و سوء استفاده فرصت طلبانی چون معاویه میشد.
همانگونه که از تاریخ و نیز کلمات امام علیه السلام استفاده میشود، قاتل عثمان شخص واحدی نبود، بلکه وی در جریان یک انقلاب کشته شد که اولاً در آن هزاران نفر از اهالی مدینه، بصره، کوفه و بادیه نشینان شرکت کرده بودند و ثانیاً در پدید آوردن این انقلاب، خود وی نیز سهم داشت. حضرت نمیتوانست در اوان حکومت نوپای خود، با چنین افرادی مقابله کند و بدین سان، معاویه با مشاهده تضعیف جبهه حضرت، در صدد براندازی حکومت علوی برآید. از این رو، حضرت مصلحت حکومت خویش را در آن دید که در انجام محاکمه قاتلان، عجولانه و شتابزده عمل نکند، بلکه با مرور زمان و استحکام پایههای حکومت خویش، به این قضیه نیز رسیدگی کند. به همین جهت است که آن حضرت در پاسخ به خواسته امویان در جهت کشتن قاتلان عثمان فرمود: «اگر امروز کشتن آنان بر من واجب باشد، فردا نبرد با آنان بر من واجب خواهد بود» (یعقوبی، بیتا: 2/179). این سخن حضرت به این معنا بود که برخورد شتاب زده در شرایط فعلی با کسانی که تصور میرود در قتل عثمان دخالت داشتهاند، سبب میشود آنان به صورت گروهی یا طایفهای با من به مبارزه برخیزند. ابنابیالحدید ذیل خطبه 168 نهج البلاغه ضمن اشاره به تصمیم امام درباره قصاص قاتلان مباشری عثمان، سخن امام علی(ع)- که عدم امکان انجام این کار را بیان کرده- نقل کرده و ضمن تایید آن، حضور شورشیان خشمگین در مدینه و اختلاف نظرهایی که در این زمان در میان مسلمانان درباره مشروعیت یا عدم مشروعیت قتل عثمان وجود داشته را تأیید کرده و تأکید میکند که اگر امام در این زمان کاری صورت میداد، فتنه در میان مسلمانان شدت میگرفت و حتی ممکن بود، فتنهای بزرگتر و خطرناکتر پدید آید بنابراین مصلحت در این بود که امام با تدبیر، قضیه را به وقت خویش موکول کند (ابن ابی الحدید، 1378: 9/293).
این شرایط خاص و بحرانی توسط برخی دیگر از نویسندگان و صاحب نظران اهل سنت مورد تأیید قرار گرفته است. محبالدین خطیب در پاورقی العواصم علی القواصم به نقل از ابوبکر باقلانی (م.403ق.) از متکلمان اهل سنت آورده است: حقیقت آن است در شرایطی که شورشیان و قاتلان عثمان بر مدینه چیره بودند و حالت بیم و هراس حاکم بود، امکان نداشت علی بتواند کاری بکند. آن حضرت میدید که اگر بخواهد شورشیان را به قتل برساند، وضعیتی پیش خواهد آمد که امور جامعه هرگز سامان نخواهد یافت» (ابن عربی، 1412: 146 و 164 پاورقی). سعدالدین تفتازانی (م.791ق.) از علمای شافعی نیز گفته است: «علت اصلی خودداری علی از رسیدگی به ماجرای قتل عثمان و قصاص قاتلان آن بوده که قاتلان در آن زمان بسیار بوده و از چنان شوکت و قدرتی برخوردار بودند که اگر برای رسیدگی به کار اینان اقدامی انجام میشد، آماده مقابله بودند و علی نیز در نهایت برای جلوگیری از ایجاد فتنه، مصلحت را در خودداری دید (تفتازانی، 1419: ۵/۳۰۵).
به این نکته نیز باید توجه شود که با گذشت چند ماه از آغاز خلافت امام علی(ع)، به جهت زیاده خواهیهای بزرگانی چون طلحه، زبیر، عایشه و معاویه، التهاب موجود در قلمرو خلافت اسلامی باز هم تداوم یافت. طلحه و زبیر و معاویه از مصادیق باغیانی شدند که سکوت در برابر آنان جایز نبود. بنابراین یکی از مهمترین اهداف امام علی(ع) که تقریباً از همان ماههای ابتدایی زمان حاکمیت خویش آغاز شد، سرکوبی اینان بود. به همین جهت اصرار بر قصاص قاتلان عثمان که طبیعتاً مخالفت طیف وسیعی از یاران آن حضرت را میتوانست در پی داشته باشد، موجب اختلاف در میان یاران آن حضرت میشد و این امر اجازه برخورد قاطع با اصحاب جمل و معاویه را از حضرت میگرفت.
علاوه بر این باید اضافه کرد عدم توانایی امام علی(ع) در مجازات قاتلان عثمان- به جز موارد پیش گفته- بدان جهت بود که افراد زیادی در سپاه امام علی(ع) بودند که خود را جزء قاتلان عثمان و یا حامیان قتل خلیفه معرفی میکردند. در یک مورد امام علی(ع) در آغاز کار خود مردم را جمع کرد و اندرز داد، سپس فرمود: «لَتقُم قَتلة عثمان» قاتلان عثمان بپا خیزند! در این هنگام همه حاضران به جز افراد کمی به پا خاستند (ابن میثم، بیتا: 3/321 ؛ مکارم شیرازی، 1387: 6/445). در میان اینان شخصیتهای برجستهای چون عمار، مالک اشتر، محمد بن حنفیه، عمروبن حمق، عدی بن حاتم، کمیل بن زیاد، زید بن صوحان و... بودند که کشته شدن عثمان را روا میشمردند و یا حداقل در صف مخالفان وی بودند (بلاذری، 1417: 5/45 و 51، ابن اعثم کوفی، 1411: 2/480- 481؛ مسعودی، 1409: 2/352). به نقل خبری در العواصم ابن عربی وقتی عمّار در کنار هودج عایشه از او پرسید: هدفتان چیست؟ و پاسخ شنید: خونخواه عثمانیم، گفت: در آن روز خداوند باغی را کشت و از این رو خونخواهی او حق نیست (ابن عربی، 1412: 153). این روایت نشان میدهد عمّار به عنوان یکی از یاران بانفوذ امام علی(ع) که جایگاه خاصی در میان مسلمانان داشته، همانند برخی دیگر از یاران با نفوذ امیرالمومنین(ع)، بر این باور بوده که عثمان به جهت ستمی که روا داشته، به قتل رسیده، بنابراین کسی حق خونخواهی او را ندارد.
نکته دیگری که تأیید میکند مدعیان قتل عثمان زیاد بودند، روایتی است که منقری نقل کرده در این روایت گفته شده وقتی ابومسلم خولانی با نامهای از سوی معاویه نزد امیرالمومنین(ع) آمده و خواستار تحویل قاتلان عثمان شد، حضرت او را به مسجد برد، گروه انبوهی که در مسجد بودند همگی فریاد زدند ما قاتل عثمان هستیم (منقری، 1404: 85- 86). در زمان رویارویی دو سپاه در صفین نیز وقتی معاویه خواستار تحویل قاتلان عثمان به خویش شد، 10 هزار نفر یا- طبق نقلی دیگر- 20 هزار نفر از سپاه حضرت جدا شده و همگی اعلام کردند که از قاتلان خلیفه هستند (منقری، 1404: 190؛ دینوری، 1410: 1/128 ؛ دینوری، 1368: 179؛ ابن ابی الحدید، 1378: 4/17- 18). این اعتراف هر چند ناراحتی شدید مردم را از حکومت عثمان میرساند، اما در عین حال از حمایت گروه قابل توجهی از مردم از قاتلان عثمان حکایت میکند.
این شرائط خاص، امیرالمومنین(ع) را از پیگیری و شناسایی قاتلان عثمان باز میداشت. شاید به همین جهت بود که آن حضرت به ابومسلم خولانی فرمود من این کار را به دقت بررسی کردم و دیدم هرگز صحیح نیست آنان را به تو تسلیم کنم (منقری، 1404: 85- 86). از پاسخ امام این نکته قابل برداشت است که تحویل برخی از افراد به عنوان قاتلان عثمان- به جهت اتحاد و همبستگی و هم رأییای که در میان یاران امام علی(ع) وجود داشته- سبب تحریک سایر افراد میشده و امکان داشته کار را از دست امام خارج کند.
ضمن اینکه درخواست قصاص مربوط به فرزندان عثمان بود نه معاویه که پیوند دوری با عثمان داشت و قتل عثمان را بهانه زیاده خواهیهای خویش قرار داده بود. این نکته را نباید از نظر دور داشت که معاویه با طرح قصاص قاتلان عثمان یا تحویل آنان، حضرت علی(ع) را بین دو محذور و مشکل قرار داد. اگر حضرت، خود به محاکمه و قصاص قاتلان می پرداخت یا آنها را به معاویه تحویل میداد، با انبوهی از مردم و صحابه معروف رودرو میشد که حکومت نوبنیاد حضرت توانایی تقابل با آن را نداشت و اگر آن را به وقت دیگر واگذار میکرد ـ که چنین کرد ـ دستاویز مخالفان حضرت مانند طلحه و زبیر، عایشه و معاویه قرار میگرفت و فریاد خونخواهی خلیفه مظلوم مقتول بلند میشد و ناکثان و قاسطان میتوانستند با این بهانه به مخالفت و جنگ حضرت دست زنند که چنین نیز شد. بنابراین امام علی(ع) مظلومانه از میان این دو راه، راهی را برگزید که ضمن کسب رضایت الهی، راه خردهگیری بر خویش را نیز بسته باشد. انتخاب همین راه است که سبب شده در میان اهل سنت هیچ کس آن حضرت در خصوص قتل عثمان، به عنوان متهم معرفی نکند(ابن عربی، 1412: 165 پاورقی). ضمن اینکه مخالفان آن حضرت همانند اصحاب جمل و معاویه نیز در برابر منطق و عملکرد امام علی(ع) شکست خوردهاند و کسی در طول تاریخ به حقانیت ایشان رأی نداده است.
اما در پاسخ به این سوال که چرا آن حضرت بعد از سپری شدن ایامِ ملتهب اولیه و آرام شدن اوضاع، به ماجرای قتل عثمان رسیدگی نکرد و قاتلان را مجازات نکرد؟، باید گفت به نظر میرسد جنگ و درگیریهای مداوم دوران حکومت پنج ساله امام علی(ع)، آن حضرت را از پیگیری این امر بازداشت و به آن حضرت اجازه نداد در این باره اقدامی صورت دهد. ضمن اینکه این مورد تنها موردی نبود که امام علی(ع) در اهداف حکومتی خویش ناکام مانده است. در کتاب کافی روایتی آمده که نشان می دهد امیرالمومنین(ع) در مواردی تلاش داشته برخی از سنتهای نادرست دوران خلفا را تغییر دهد اما به جهت نگرانی از پراکندگی یارانش و یا مصالحی دیگر از این کار خودداری کرده است (کلینی، 1362: 8/63- 58). ضمیمه کردن این حدیث با سخنی که پیش از این از آن حضرت نقل شد (نهجالبلاغة، خطبه 168/243 ؛ طبری، 1387: 4/437) نشان میدهد امام علی(ع) به جهت نگرانی از پراکندگی یارانش، مصلحت را در این دیده که از پیدا کردن و مجازات قاتلان عثمان تا زمانی که گشایشی در کارش پیش آید، خودداری کند و این گشایش در زمان حاکمیت آن حضرت پیش نیامده است. بنابراین رأی حضرت بر این قرار گرفته که اگر امکان تشکیل محکمه برای من فراهم نباشد، پرونده این حادثه برای همیشه بسته نخواهد شد بلکه خداوند خود در قیامت در این خصوص به داوری خواهد پرداخت. در یکی از سخنان آن حضرت آمده است: «من جریان عثمان را برایتان خلاصه مىکنم: عثمان استبداد و خودکامگى پیشه کرد و شما بىتابى کردید و از حد گذراندید و خدا در خودکامگى و ستمکارى، و در بى تابى و تندروى، حکمى دارد که تحقّق خواهد یافت» (نهجالبلاغة، خطبه 30/ 73). این سخن امام بدین معنا بود که خداوند ضمن اینکه به سوء رفتارهای عثمان رسیدگی خواهد کرد، در خصوص تندروی و ناصبوری شورشیان نیز داوری خواهد کرد و حکم خواهد داد.
3.3 عدم طرح شکایت از قاتلان
گذشته از مصلحت سنجی امام و سپس عدم امکان رسیدگی به ماجرای قتل عثمان در دوره حاکمیت آن حضرت، نکتهای که باید در پاسخ به چرایی این قضیه مطرح شود این است که اصولاً به جهت عدم طرح شکایت رسمی و قانونی از قاتلان عثمان، شرایط لازم برای تشکیل محکمه جهت رسیدگی به قتل عثمان در زمان حاکمیت امام علی(ع) هرگز فراهم نشده است. سخنی از امام علی(ع) در پاسخ به معاویه- که خواستار تحویل قاتلان عثمان به خویش بود- نقل شده که میتوان از محتوای آن این مطلب را فهم کرد که لازمه صدور حکم از طرف امام علی(ع) درباره قاتلان عثمان، گردن نهادن طلب کنندگانِ خون عثمان به اطاعت از حکومت امیرالمومنین(ع) و یا به تعبیری پذیرش حکومت ایشان، سپس طرح شکایت از آنان یا از سوی فرزندان عثمان و حضور آنها و متهمان به قتل در دادگاه بوده است (ابن ابی الحدید، 1387: 3/89). امری که هرگز محقق نشد. ابن ابی الحدید در این باره آورده است: خواسته علی(ع) این بود که معاویه و سایرین از وی اطاعت کرده و فرزندان عثمان نزد آن حضرت حاضر شده و از قاتلان پدرشان شکایت کنند و مستندات خویش را ارائه کنند و در این صورت بود که امام میتوانست رأی خویش را صادر کند، اما عملاً چنین چیزی اتفاق نیفتاد. معاویه و اهالی شام نافرمانی کردند، فرزندان عثمان نیز به معاویه پناه بردند و از حوزه حکومت حضرت بیرون رفتند و به صورت شرعی به مطالبه قصاص نپرداختند (همان: 9/293).
4.3 تاویل قرآن توسط قاتلین
پیش از این بیان شد که «امام علی(ع) قاتل مشخصی برای عثمان سراغ نداشت که بخواهد او را به جرم کشتن عثمان قصاص کند». این مطلب را باید ضمیمه کرد به مطلبی که در پی میآید. در منابع آمده است: در آستانه جنگ صفین گروهی از «قُرآء» به منظور وساطت میان علی(ع) و معاویه وارد عمل شدند. امام علی(ع) در گفت و گوهایی که میان ایشان رد و بدل شده، ضمن انکار دست داشتن خویش در خون عثمان، در بخشی از سخنانش بیانی به این صورت دارد: «تَأوّلَ القومُ علیه القُرآن و وَقَعتِ الفُرقة و قَتلوهُ فی سُلطانه و لیسَ على ضَربهم قِوَد» قاتلان عثمان، قرآن را بر قتل او دلیل گرفتند و آن را تاویل کردند. میان آنان جدایی افتاد وی را در زمان قدرت کشتند و بر ایشان قصاص نیست (منقری، 1404: 189 ؛ ابنأبیالحدید، 1378: 4/16). این سخن امام– که معاویه نیز برای آن پاسخی نداشت و گویی از شنیدن آن قانع شده بود- به این معنا بود: کسانی که در قتل عثمان دست داشتهاند، استنادشان به قرآن کریم بوده است و با تأویل قرآن، قتل او را روا شمرده اند. اما در اینکه این تأویل چه بوده، شاید نگارنده نتواند اظهار نظر قطعی کند. گویا عملکرد ناصواب عثمان از منظر برخی از شورشیان، برخلاف دستورات قرآن بوده و بدین جهت عدهای کشتن او را روا شمردهاند. مالک اشتر در یکی از سخنان خویش در کوفه و قبل از جنگ جمل گفته است: «عثمان، کتاب خدا را پشتسر انداخته بود، بر طبق هواى نفس خویش رفتار مىکرد، تقاضاى کنارهگیرىاش را کردیم نپذیرفت و بر بدعتها پافشارى کرد، لذا ما هم هلاکت او را بر هلاکت دین و دنیاى خویش، ترجیح دادیم (مفید، 1429: 225).
امام علی(ع) در همین گفتاری که از ایشان نقل شد از جدایی میان عثمان و مخالفانش سخن گفته است. این جدایی به نظر میرسد جدایی در رأی و نظر است بدین معنا که – به عنوان نمونه- عثمان دیدگاهش این بود که از بیت المال به هر صورتی که بخواهد میتواند استفاده کند و حتی اعلام کرده بود که اگر کلیدهای بهشت را هم در دست داشته باشد آنها را به بنی امیه تقدیم میکند (احمد بن حنبل، بیتا: ج1، ص 62 ؛ ابن اثیر، 1409: 3/487)، ولی شورشیان بر این باور بودند که عثمان در مصرف بیت المال خودرأیی کرده است.
بنابراین از منظر امام علی(ع) عثمان را افرادی نامشخص با این استدلال به قتل رسانده بودند که عملکرد وی برخلاف آیات قرآن کریم و طبق هوای خویش بوده است.
4. نتیجهگیری
این پژوهش نشان داد امام علی(ع) در مراحل ابتدایی حکومت خویش به دنبال یافتن قاتلان مباشری عثمان بود و در این زمینه به خصوص از نزدیکان عثمان از جمله نائله همسر وی تحقیق به عمل آورد، اما قاتل مشخصی برای عثمان پیدا نکرد. آن حضرت سپس به این نتیجه رسید که فعلاً به جهت شرایط خاصی که وجود دارد و به جهت سلطه شورشیان بر امور، امکان برخورد با آنان و پیگیری پرونده قتل وجود ندارد، بنابراین با مصلحت سنجی، انجام آن را به آیندهای آرام موکول کرد. بعدها به جهت شرایط خاصی که برای آن حضرت به خاطر درگیری با ناکثین، قاسطین و مارقین پدید آمد، این فرصت و این امکان از آن حضرت سلب شد. ضمن اینکه اصولاً امام علی(ع) در برابر خواسته امثال معاویه که خواستار قصاص از قاتلان عثمان بودند و از حضرت میخواستند یا خود آنان را قصاص کند و یا آنان را به ایشان تحویل دهد، این امر را مطرح ساخت که میبایست در این خصوص ایشان یا فرزندان عثمان به عنوان شاکیان این پرونده از قاتلان شکایت کنند، مستندات خویش را ارائه کنند و امام علی(ع) به آن پرونده رسیدگی کند، اما این امر هرگز اتفاق نیفتاد. پاسخ دیگری که به سوال این پژوهش داده شد سخنی از امام علی(ع) است که بر اساس آن، چون عثمان در شرایطی خاص به قتل رسیده، چرا که اولاً قاتلان مباشری وی مشخص نیستند، ثانیا: قاتلان وی درباره قتل او با تأویل قرآن به چنین اقدامی دست زدهاند، در چنین موردی قصاص امکان ندارد.
قرآن کریم.
نهجالبلاغة(صبحیالصالح)، قم: موسسه دار الهجره، بیتا.
ابن ابیالحدید، عبدالحمید(1378). شرح نهجالبلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیجا: دار الکتب العربیه.
ابن ابی شیبه کوفی(1409). المصنف، بیروت: دار الفکر.
ابن اثیر، عزالدین (1409). اسد الغابه، بیروت: دار الفکر.
ابن اعثم کوفی(1411). الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء.
ابن خلدون، عبدالرحمن(1408). تاریخابنخلدون، بیروت: دارالفکر.
ابن سعد، محمد (1410). الطبقاتالکبرى، بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن شبه نمیری (1410). تاریخ المدینة، تحقیق فهیم شلتوت، قم: دارالفکر.
ابن عربی، قاضی ابیبکر(1412). العواصم من القواصم، تحقیق محب الدین الخطیب، قاهره: مکتبة السنه.
ابن عساکر علی بن حسن(1415). تاریخ مدینه دمشق، بیروت: دار الفکر.
ابن کثیر، اسماعیل (1407). البدایة و النهایة، بیروت: دار الفکر.
ابن میثم، علی بن میثم بحرانی (بیتا). شرح نهجالبلاغه، بیجا، دفتر النشر الکتاب.
احمد بن حنبل(بیتا). مسند احمد، بیروت، دار صادر.
بلاذری، احمد بن یحیی(1417). انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.
پرهیزکار، محمد علی و رحمان عشریه(1396). چرایی برجستگی قتل عثمان و انتساب آن به امیرمومنان(ع) با تاکید بر نهجالبلاغه، پژوهشهای نهج البلاغه، شماره 55.
تفتازانی، مسعود بن عمر (1419). شرح المقاصد، بیروت: عالم الکتب.
جاحظ، عمرو بن بحر(بیتا). العثمانیه، مصر: مکتبة الجاحظ.
خاکرند، شکرالله و مهدی اسماعیلی (1398). ارزیابی و نقد نظریه نقش گرایشهای قبیلهای در شکلگیری قراء در اواخر خلافت عثمان و دوران خلفت امام علی(ع)، دو فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جهان اسلام، شماره 13.
دینوری، ابوحنیفه(1368). اخبار الطوال، قم: منشورات الرضی.
دینوری، أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه(1410). الامامة و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالأضواء.
طبری، محمد بن جریر(1387). تاریخ الطبری، بیروت: دار التراث.
طوسی، محمد بن حسن (1383). تلخیص الشافی، قم: محبین.
کلینی، محمد بن یعقوب(1362). کافى، تهران: اسلامیه.
مسعودی، علی بن حسین (1409). مروج الذهب، قم: دار الهجره.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان(1429). الجمل والنصره لسید العتره فی حرب البصره، قم: بوستان کتاب.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان(1413). الفصول المختاره، قم: دارالمفید.
مقدسی، مطهر بن طاهر(بیتا). البدء و التاریخ، بورسعید: مکتبة الثقافة الدینیة.
مکارم شیرازی، ناصر(1387). پیام امام امیرالمومنین(ع)، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
منتظر القائم، اصغر (1386). تاریخ اسلام، تهران: سمت، 1386.
منقری، نصر بن مزاحم (1404). وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.