نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه سمنان
2 گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه سمنان
چکیده
عوامل ربطی یا پیوندی به مجموعه عناصر زبانی اطلاق میشود که باعث پیوستگی و اتصال واژگان به خصوص جملات میگردد، این عوامل بین دو جمله یا اول آنها قرار میگیرند و آنان را به یکدیگر پیوند میدهند. مهم ترین طبقهبندی عناصر ربط ازدیدگاه هلیدی و رقیه حسن در چهار نوع زمانی، افزایشی، سببی و نقیضی نمود مییابد. عنصهر ربط زمانی انواع مختلفی نظیر: ربط زمانی ترتیبی، ربط زمانی همزمانی، ربط زمانی ارجاعی و ربط زمانی انجامی دارد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی–تحلیلی به بررسی عناصر ربط زمانی در متن ترجمههای انتخابی از نهجالبلاغه(دشتی، فاضل لنکرانی، فقیهی و فیضالإسلام) و چگونگی نمود انسجام و پیوستگی در بافت آنها با آوردن نمونههای پراکنده پرداخته شده است. در این عامل، زمان و توالی زمانی نقشی اساسی در پیوند جملههای متن مبدا با متن مقصد دارند. در نهایت عناصر ربط زمانی به کار رفته در نمونههای انتخابی بیشتر ساختار معنایی جملات را به یکدیگر مرتبط کرده بودند، اگر چه این عناصر در بیشتر نمونهها نمود ظاهری داشتند اما با تعمق بیشتر در مثال ها و ترجمه های ذکر شده میشود دریافت که این عناصر گاهی علیرغم نداشتن نمود ظاهری، ساخت معنایی و مفهومی عبارت و متن را به یکدیگر گره زدهاند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Analysis of the elements of temporal relevance in the text of Nahj al-Balagheh translations(Case study: Dashti translation, Fazel Lankarani, Faqihi and Faizat al-Islam)
نویسندگان [English]
- aliakbar noresideh 1
- masoud salmanihaghighi 2
1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Semnan University
2 Department of Arabic Language and Literature, Semnan University
چکیده [English]
Relational factors are a set of linguistic elements that cause the connection of words, especially sentences, these factors are placed between the two sentences or the first of them and link them together. The most important classification of relational elements from the point of view of Halliday and Roghayeh Hassan is manifested in four types of time: incremental, causal and contradictory. The element of temporal relevance has different types such as: sequential temporal relevance, concurrent temporal relevance, referential temporal relevance and do-it-yourself temporal relevance. , Faqihi and Fayz al-Islam) and how to show coherence and coherence in their context by giving scattered examples. Finally, the temporal relevance elements used in the selected examples were more related to the semantic structure of the sentences, although these elements were apparent in most of the examples, but with more reflection on the examples and translations mentioned, it can be seen that these elements sometimes Despite their lack of appearance, the semantic and conceptual construction of the phrase and the text are intertwined.
کلیدواژهها [English]
- Coherence
- factors of temporal relevance
- Nahj al-Balaghah
- translation
- Halliday
زبانشناسی متن شاخهای از تحلیل گفتمان است که بر مطالعه متون و سازمان نوشتاری متن تأکید میورزد و بیشتر با انسجام متن سروکار دارد. در این میان عناصری وجود دارند که باعث پیوستگی و اتصال اجزای یک متن به یکدیگر میشود، یکی از این عناصر، عناصر ربطی میباشند که باعث ارتباط و یکپارچگی متن میشوند. حرف ربط همانطور که از نامش پیداست ارتباط دهنده اجزای متن به یکدیگر است. گاهی عناصر درون یک جمله را به یکدیگر پیوند میزند و گاهی جملههای درون یک متن را. بر اساس دستور سنتی، حرف ربط کلمه ای است که دو کلمه، عبارت یا جمله هم گون را به هم پیوند میدهد و آنها را هم پایه و هم نقش میکند یا جملهای را به جمله دیگر پیوند میدهد و دومی را وابسته اولی میسازد. بنابراین پیوند اجزای متن یا درون جملهای است یا میان جملهای. گذشت زمان و توالی رویدادها و حوادث یکی از ویژگیهایی است که عموماً در متون دینی به چشم میخورد. توالی زمانی جملهها که حوادث و رویدادها را نمایش میدهند، پیوند جملههای متن را از نظر زمانی با یکدیگر برقرار میسازد. در صورت نبود این توالی پیوند زمانی جملهها نیز بر هم میخورد و گاهی باعث آشفتگی و گاهی نیز سبب شکلگیری ساختاری جدید مانند جریان سیال ذهن میشود. اما حتّی در متونی که عامدانه توالی زمانی را از بین میبرند نوعی آشفتگی به چشم میخورد. به همین سبب است که گفته شده توالی زمانی سبب پیوند جملههای یک متن میشود. این پیوند زمانی از دو راه قابل نمایش است. اول بدون استفاده از عوامل ربط دهنده زمانی (temporal) و دوم با استفاده از عوامل ربط. صورت اول در مواردی رخ میدهد که فعلهای چند جمله مستقل از حیث زمانی در هم واقع شده باشند اما صورت دوم در مواردی رخ میدهد که عوامل پیوند زمانی بین جملهها وجود داشته باشد. همانگونه که مطرح شد در پی هم آمدن حوادث از یک سو سبب حفظ توالی زمانی جملهها و از سوی دیگر سبب پیوند آنها میشود. این پیوند، بخش کوچکی از عواملی است که جملههای یک متن را به یکدیگر پیوند میدهد. مجموعه این عوامل در شمار مؤلفههای نظریه هلیدی و حسن با عنوان عوامل انسجام(cohesion) تعریف شدهاند. انسجام همانند پیوستگی، شبکهای از روابط است که یک متن را سازماندهی کرده و آن را خلق میکند، پیوستگی آن شبکهای از روابط ظاهری یا روساختی است که کلمات و عبارات را به کلمات و عبارات دیگر در یک متن پیوند میدهد، و انسجام آن شبکهی روابط مفهومی است که در زیر متن روساختی قرار دارد. هر دوی اینها به این موضوع میپردازند که چگونه زنجیرههای زبان به یکدیگر متصل میشوند.
در مورد پیوستگی، این زنجیره و رشتههای زبان توسط وابستگیهای واژگانی و دستوری به هم وصل میشوند. در مورد انسجام، این رشته توسط وابستگیهای مفهومی یا معنایی که توسط کاربران زبان ادراک میشود، به هم متصل میگردند.(هلیدی،1976:12).
البته در این نظریه تنها صورت دوم یعنی پیوند صوری با استفاده از عوامل ربط دهنده زمانی در نظر گرفته شده و پیوند معنوی جملات مورد نظر است. با توجه به توضحیات مذکور سوالات ذیل مطرح میشود:
1. چگونه رعایت یا عدم رعایت عوامل ربط زمانی منجر به انسجام متن مبدا و مقصد میشود؟
2. مترجمان تا چند اندازه توانستهاند این عوامل را در ترجمههای خود رعایت کنند؟
نخست باید گفت رعایت عوامل ربط زمانی چه در متن مبدأ و چه در متن مقصد باعث انسجام آن میشود. در پارهای از موارد عوامل ربط زمانی چه در متن مبدأ و چه در متن مقصد به طور صوری و ظاهری مشاهده و رعایت نشده بود، این به آن معنا نیست که متن از انسجام برخوردار نیست، چرا که در این موارد باید به عمق یک متن غور کرد تا حضور و وجود این عناصر را در آن دریافت کرد. گاهی ما با نظر به مفهوم و بافت معنایی یک متن میتوانیم به عناصر انسجام بخش موجود در آن برسیم.
سبک و سیاق هر چهار مترجم و برداشت آنها از مفهوم متن و نیز میزان پایبندی آنها در ترجمه نمونههای انتخابی با یکدیگر متفاوت بود. در این میان با بررسی نمونهها و تطبیق آنها با ترجمههای این چهار مترجم مشخصگردید فاضل لنکرانی و دشتی به طور برابر از میزان موفقیت بیشتری نسبت به دو مترجم دیگر برخوردار بودند.
2. پیشینۀ پژوهش
مقالة "کارکرد ادات ربطی در انسجامبخشی به خطبههای نهجالبلاغه"نوشتة علیرضا نظری که پژوهشنامة نهجالبلاغه چاپ شده. در این مقاله کارکرد ادات ربط در ایجاد انسجام در 30 خطبه از نهجالبلاغه بررسی شده است و به این نتیجه رسیده که بسامد بالای ادوات ربطی بهویژه ادات ربطی افزایشی به انسجام خطبهها منجر گردیده است.
مقاله"عوامل ربط غیرزمانی" نوشته غلامعلی فلاح و صدیقه پوراکبر کسمایی که در فصلنامه زبان و ادبیات فارسی چاپ شده، کارکرد عوامل ربط افزایشی، شامل ساده، مرکب، مزدوج، توضیحی، تمثیلی و عوامل ربط تقابلی شامل، ساده مرکب، مزدوج و عوامل ربط علّی، شامل عادی و معکوس را بررسی نموده، به این نتیجه دست یافتند که عوامل ربط در هر دو متن مورد پژوهش به صورت یکسان ایجاد انسجام میکند.
مقاله" نقش عوامل ربط زمانی در انسجام متن" نوشته حامدی نوروزی و غلامحسین غلامحسینزاده چاپ شده در فصلنامه کاوش نامه، که به بررسی عوامل ربط زمانی در قصیده انتخابی خود پرداختهاند و به این نتیجه رسیدند که تمامل عوامل ربط خاصیت انسجام بخشی ندارند.
با بررسیهای مختلف معلوم شد موضوع مورد بحث در این مقاله بطور مشخص در مقاله یا پژوهشی به صورت مستقل مورد ارزیابی قرار نگرفته است ، بنا بر این به برخی از پژوهشهائی که در حوزه تأثیر عوامل ربط بر انسجام متن اصلی صورت گرفتهاند، اشاره شد.
باتوجه به این که عناصر ربط زمانی قابلیت این را ندارند تا بر روی یک خطبه یا نامه مشخص یکجا پیادهسازی شوند لذا برای انجام این کار دست به نمونهآوری پراکنده از جاهای مختلف در نهجالبلاغه زده شده است؛ چرا که بافت ترجمه و متن اصلی خطبهها و نامهها به گونهای است که این عناصر بصورت پراکنده در آن یافت میشود. دلیل انتخاب ترجمههای مذکور برای نمونههای انتخابی از نهجالبلاغه چالش برانگیز بودن آنها برای پیادهسازی عناصر ربط زمانی میباشد.
تفاوت این مقاله با سایر مقالات و نمونههای ذکر شده در پیشینه پژوهش در آن است که این جستار به بررسی انواع عناصر ربط زمانی که تقسیم بندی آن توسط خانم فریبا علیجانی در پایان نامه" عوامل ربط به عنوای ابزاری برای انسجام متن" ذکر شده است، در ترجمه های انتخابی از نهج البلاغه می پردازد و میزان تأثیر این عناصر در ایجاد انسجام و پیوستگی متن مقصد را نشان میدهد.
3. نظریۀ انسجام
انسجام به مناسبت های معنایی اشاره میکند که میان عناصر یک متن وجود دارد و به واسطه عمل آنها تغییر برخی از عناصر امکان پذیر میگردد. انسجام یک مفهوم و معنایی است که به روایت معنایی موجود در متن اشاره دارد و آن را به منزله متن از غیر متن جدا میکند. نظریه انسجام هلیدی به گروه انسجام ساختاری و غیرساختاری تقسیم میگردد. نظریه انسجام هلیدی و حسن برای اولین برای تحلیل عوامل انسجامی در زبان انگلیسی به کار رفت اما این نظریه را میتوان در زبانهای مختلف به کار برد، هرچند ممکن است الگوهای انسجامی آن زبانها با یک دیگر تفاوت داشته باشد(هلیدی، 2004: 10).
4. انسجام در نهجالبلاغه
یکی از آثار گران سنگ مسلمانان نهج البلاغه است. این اثر فروتر از سخت خالق و فراتر از کلام مخلوق است و از زمان جمع آوری آن (سال 400 ق) تا کنون با استقبال صاحب نظران و اندیشمندان بسیاری روبه رو شده است. کثرت مراجعات به این اثر و وجود شرحها و ترجمههای بسیار، گویای اهمیت و عمق این اثر است، به گونهای که حتی دانشمندان غیر مسلمان را نیز به سوی خود کشیده است. صرفنظر از جایگاه ویژه نهجالبلاغه به لحاظ دربرداشتن آموزههای متعالی دینی و اخلاقی، وجود انسجام و پیوستگی به عنوان نمودی از بلاغت بینظیر این کتاب ارزشمند در نهایت به متنوارگی و ساختار نظاممند آن انجامیده است. ساختاری که در آن همه عوامل متنی در الگویی منسجم و بههم پیوسته در جهت القای مفهومی مشخص شکل گرفته، هر یک به نوبه خود به انتقال پیام متن به خواننده کمک میکند. بسامد مؤلفههای مختلف انسجام در خطبهها، نامهها و کلمات قصار نهجالبلاغه تا جایی است که به هنگام خواندن هر یک از این نمونهها هیچگونه گسست و ناپیوستگی در آنها دیده نمیشود. با توجه به انسجام موجود در متن نهجالبلاغه انتظار میرود مترجمان نیز در حد امکان و با توجه به غنای بالای متن اصلی عناصر انسجام بخش را به متن ترجمه منتقل کنند. البته نباید از نظر دور داشت که تفاوت ساختار زبانی و دستوری دو زبان عربی و فارسی شاید اجازه ندهد تمام عناصر انسجام بخش در دو زبان مانند هم ظهور کنند. از سوی دیگر مفهوم انسجام و عناصر آن در متن عربی با توجه به ویژگیهای زبانی آن نمود کاملتری دارد، اما این امر خللی در ضرورت وجود انسجام در ترجمه وارد نمیکند؛ زیرا آنچه اهمیت دارد این است که عناصر انسجامبخش در هر متنی متناسب با ساختار زبانی آن ظهور پیدا کند نه اینکه دقیقا مانند زبان مبدأ باشد، چون این امر نه منطقی مینماید و نه عملی است.
5. انسجام در ترجمه
دیدگاههای مختلفی در ارتباط با ترجمه وجود دارد و تعاریف گوناگونی از آن به عمل آمده است. در این میان آنچه متناسب با رویکرد مقاله حاضر است، نگرش به ترجمه به مثابه ابزار انتقال عوامل زبانی و فرازبانی متن مبدأ به متن مقصد است.
"ددلی فیتس" ترجمه را چنین تعریف میکند: «ترجمه خوب عبارت است از نزدیکترین معادل در زبان مترجم برای مطلب مورد ترجمه، با حفظ مشخصات متن اصلی تا آنجا که ظرفیت زبان اول ایجاب کند و عجیب و دور از ذهن ننماید» (صفارزاده، 24:1388). در همین راستا برخی گفتهاند:
از ترجمه این انتظار میرود که با اصل برابر باشد. برابری میان متن مبدا و ترجمه در ابعادی چندگانه تحقق مییابد. رابطه برابری را میتوان چنین توصیف کرد: کیفیتهای متن مبدأ باید حفظ شوند، یعنی محتوا، سبک و عملکرد متن مبدأ باید دست کم تا حد امکان در ترجمه حفظ گردد و برابر نهاد یابد (حدادی،46:1372).
این تعادل و برابری در سطوح مختلف متن اتفاق میافتد.
با دقت در تعاریف یاد شده میتوان گفت، در ترجمه متن مبدأ به متن مقصد، رعایت اصل تعادل و برابری میان دو متن از جمله ضرورتهای ترجمه است. یعنی به هنگام ترجمه، علاوه بر انتقال پیام متن، بایستی انتقال دیگر ظرفیتهای آن از قبیل: ظرفیتهای لغوی، دستوری، بلاغی و حتی فرهنگی، عاطفی و... نیز در چارچوب اصل تعادل ترجمه انجام گیرد. این بدین معناست که اگر بخواهیم ترجمه قابل قبولی ارائه دهیم، باید در زبان مقصد نیز به صورتی منسجم و همگام با سطوح مختلف زبان مبدأ حرکت کنیم."کتفورد" در بحث مفهوم تعادل ترجمهای بر این نکته تأکید کرده است و میگوید: «در ترجمه کامل، متون یا عناصر زبان مبدأ و مقصد زمانی معادل ترجمهای یکدیگر به شمار میروند که در موقعیت معین قابل تعویض باشند» (کتفورد،1370: 86).
6. عنصر ربط
هلیدی و حسن عوامل انسجام متن را ابتدا به سه گروه کلی تقسیم می کنند: الف) انسجام دستوری ب) انسجام واژگانی ج) انسجام پیوندی (ربطی). عوامل ربطی، یکی از عوامل و اسباب انسجام متن به شمار میروند، در ادامه به بررسی عناصر ربط و انواع آن پرداخته شده است. هلیدی و حسن عوامل ربط را به چهار دسته تقسیم کردهاند: 1. افزایشی 2. تقابلی 3. سببی 4. زمانی، (Halliday& Hassan 1984 :238-239). در این مقاله بهدلیل احساس لزوم انجام پژوهشی نظاممند و ارزیابی برابر نهاد آن در ترجمه، عنصر ربط زمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
1.6 ربط زمانی
عوامل ربط زمانی، جمله هایی را که حاوی رویدادهای پی در پی هستند، به هم پیوند می دهد. در متون دینی، تاریخی و داستانی به طور کلی متونی که ساختار روایی دارند، توالی زمانی حوادث و رویدادها نقش مهمی در انسجام متن بر عهده دارد. در صورت نبودن این ارتباط، متن دچار آشفتگی میشود، و یا ساختار جدیدی مانند جریان سیال ذهن به وجود میآید. توالی زمانی و پیوند زمانی در متن به وسیله عوامل ربط زمانی محقق میشود. این عوامل به چهار نوع ترتیبی، همزمانی، ارجاعی و انجامی تقسیم میشوند (نوروزی، 1388: 2_1).
عوامل ربط زمانی جملههایی را که حاوی رویدادهای پیدرپی هستند را به هم متصل میکنند. ترتیب زمانی جملهها بدون حضور عامل لفظی ارتباط دهنده را پیوند معنوی میداند. یعنی اگر فعل چند جمله مستقل، از حیث زمان در پی هم واقع شده باشند، جملهها با هم پیوند معنوی دارند (خانلری،1384: 246). رابطه زمانی چهار نوع اصلی دارد: ترتیبی، همزمانی، ارجاعی و انجامی.
2.6 ربط زمانی ترتیبی
یکی از مؤلفههای ربط زمانی، ربط زمانی ترتیبی میباشد. عوامل این ربط دو واقعه را به گونهای به هم ارتباط میدهند که شنونده از این ارتباط یک ترتیب زمانی استنباط کند. درواقع شنونده استنباط میکند که این وقایع پشت سرهم اتفاق افتادهاند(علیجانی، 1372: 90). ابزارهای این نوع ربط عبارتاند از" سپس، آنگاه، بعد، آن وقت، پس از آن و.... . برابر نهاد این عناصر در زبان عربی "ثم، ذلک الوقت، بعد ذلک، عقیب ذلک و... میباشد. برای مثال:
أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِیَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَکَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِیهَا أَحَالَ الْأَشْیَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَاءَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِیطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا ثُمَّ أنْشَأ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الأَجْوَاءِ وَشَقَّ الأَرْجَاء و سکائک الهَواءِ (نهجالبلاغه، خطبه1).
دشتی:
خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشهاى، یا استفاده از تجربهاى، بى آنکه حرکتى ایجاد کند، و یا تصمیمى مضطرب در او راه داشته باشد. موجودات، وقت مناسبى قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد، و در هرکدام، غریزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانید. خدا پیش از آنکه موجودات را بیافریند، از تمام جزئیّات و جوانب آنها آگاهى داشت، و حدود و پایان آنها را مىدانست، سپس خداى سبحان طبقات فضا را شکافت، و اطراف آن را باز کرد، و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید (دشتی، 1379: 3).
فاضل لنکرانی:
موجودات را چنانکه باید بیافرید و آفرینش را چنانکه باید آغاز نهاد. بیآنکه نیازش به اندیشهای باشد یا به تجربهای که از آن سود برده باشد یا به حرکتی که در او پدید آمده باشد و نه دل مشغولی که موجب تشویش شود. آفرینش هر چیزی را در زمان معینش به انجام رسانید و میان طبایع گوناگون، سازش پدید آورد و هر چیزی را غریزه و سرشتی خاص عطا کرد. و هر غریزه و سرشتی را خاص کسی قرار داد، پیش از آنکه بر او جامه آفرینش پوشد، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پیچ و خم هر کاری را میدانست، آنگاه، خداوند سبحان فضاهای شکافته را پدید آورد و به هر سوی راهی گشود و هوای فرازین را بیافرید (فاضل لنکرانی، 1375: 9).
فقیهی:
خداوند آفریدگان را از آغاز، بیهیچ «جولان اندیشه» و بهرهوری از تجربه، پی افکند و نیازی به حرکت جدید در ذات خود و یا «همامهای» از فراسوی آن نداشت. هر چیز را به هنگام آورد، و دوگونگان را همگون ساخت، و هر پدیده را سرشت ویژه داد و بدان پایبند کرد. او پیش از آفرینش، آفریدگان را میشناخت و از زیر و بم این شعرِ ناسروده آگاه بود و بر جزئیّات و جوانب و انجام آن محیط. خدای سبحان مجموعهای از فضای نامتناهی و کرانههای بیکران و فشار هوا را آفرید (فقیهی، 1376: 5).
فیضالإسلام:
پروردگارشان را در وهم و خیال به صورتى در نیاورند، و نه اوصاف خلائق را بر او جارى سازند، و نه او را به مکانهایى محدود کنند، و به نظائر و امثال به جانبش اشاره نمیکنند (زیرا فرشتگان شناسایند و دانا، پس کسیکه پروردگارش را به صورتى در آورد و اوصاف خلائق را بر او جارى سازد و او را بحدّى محدود کند و به جانبش اشاره نماید نادان است، چنانکه پیش از این در باب معرفت و خداشناسى بیان شد) پس (از آنکه خداوند متعال را شناختى و بطور اجمال به کیفیّت ایجاد و عوالم برخوردى، اکنون در تعقیب آنچه گذشت به بیان دیگر به نحو تفصیل بدان که حقّ تعالى به قدرت و توانائى خود) شکافت جوّهاى لایتناهى را، و اطراف و گوشههاى آنرا باز نموده بالاى فضا هوا و جاى خالى را بیافرید (فیضالإسلام، 1379: 26).
در مثال مذکور شاهد مؤلفه ربط زمانی ترتیبی"ثُمَّ" در متن اصلی هستیم. عامل ربط زمانی موجود در متن دو جمله مستقل را باهم منسجم نموده است و توالی دو عمل به خوبی پیداست. به این صورت که ابتدا خداوند موجودات را با حکمت و دانش و بدون کمک گرفتن از کسی به وجود آورده آنگاه دست به شکافتن طبقات فضای آسمان میزند. مؤلفه ربط "ثم" دو جمله " انشا الخق انشا و انشا سبحانه فتق الله را به یکدیگر متصل کرده و باعث ایجاد توالی و ترتیب زمانی شده و یک سلسلهای از عبارات منسجم و بهم پیوسته ایجاد کرده است و دو جمله قبل و بعد از خود را همچون یک پل به یکدیگر وصل کرده است. برابر نهاد این مؤلفه در زبان فارسی با توجه به موقعیت و بافت جمله و شرایط حاکم بر آن واژه "آنگاه" میباشد. با بررسی ترجمههای انتخابی مشخص گردید تنها فاضل لنکرانی به این قاعده پایبند بوده و برابر نهاد و معادل مناسب برای این مؤلفه را در ترجمه خود برگزیده است. هر چند برابر نهاد"سپس" معادل خوب و دقیقی برای"ثُمَّ" میباشد اما باید گفت معادل هر واژه و کلمه متناسب با شرایط، موقعیت و بافت آن متن انتخاب میشود، بنابراین معادل مناسب با موقعیت متن برای این مؤلفه واژه آنگاه میباشد. نکته دیگر اینکه فقیهی این مؤلفه را در ترجمه خود رعایت نکرده است و میتوان گفت عدم رعایت و انتقال آن از زبان مبدأ به زبان مقصد به وضوح در ترجمه ارائه شده دیده میشود که این امر نقطه ضعف ترجمه این بخش مترجم به شمار میرود. در خصوص ترجمه فیضالإسلام هم باید گفت تکنیک ایشان در ترجمه تفسیری و و اطناب به قصد اقناع مخاطب است و همین امر موجب میشود تا بسیاری از مؤلفههای انسجام با برابرنهادهای نامناسب جایگزین شوند و یا این که در زبان مقصد به صورت صحیح ترجمه نشوند. امری که از نظر فنی لطمات زیادی به ترجمه ایشان و ترجمههایی با این رویکرد میزند.
لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا، عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا؛ وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِکَ: "وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ.(نهج البلاغه، حکمت 209).
دشتی:
دنیا پس از سرکشی به ما روی میکند، چونان شتر ماده بد خو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس این آیه را خواند:)» و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین منت گذارده، آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم.(دشتی،1379: 416).
فاضل لنکرانی:
دنیا پس از کژتابیهایش به ما روى خواهد کرد و مهربان خواهد شد. چونان ماده شتر بدخویى که به بچه خود مهربان شود. [سپس این آیه برخواند:] «و ما بر آن هستیم که مستضعفان روى زمین را نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم». (فاضل لنکرانی، 1375: 512).
فقیهی:
دنیا، پس از چموشى و لگدپرانى، البته و به طور قطع، به ما باز مى گردد و مهربان خواهد شد، به همانگونه که شتر بدخوى و گاز گیرنده (کسى را که شیر آن را بدوشد، گاز مى گیرد) به بچه خود توجه مى کند و نسبت به آن مهربان است. به دنبال کلام مزبور این آیه را تلاوت کرد: (اراده ما بر این امر تعلق گرفته است که بر کسانى که در زمین ضعیف شمارده شده اند، منت گذاریم، و احسان نماییم و آنان را پیشوایان و وارثان (زمین) قرار دهیم. ( فقیهی،1376: 632).
فیض الاسلام:
دنیا بر ما (آل محمّد) باز گردد و مهربانى نماید مانند بازگشت شتر بد خو و گاز گیر به بچه خویش. و در پى آن خواند: مىخواهیم بر آنانکه در زمین ناتوان شمرده شده اند منّت نهاده (توانا و بزرگوارشان گردانیم) آنها را پیشوایان و ارث برندگان (زمامداران دین و دنیا) قرار دهیم.(فیض الاسلام، 1379: 658).
در نمونه بالا دو کلمه "بعد و عقیب ذلک" بیانگر مولفه ربط زمانی ترتیبی هستند . دو واژه مذکور توالی و ترتیب زمان در جمله می باشند. با بررسی ترجمه های انتخابی از نمونه ذکر شده می توان دریافت تنها فیض الاسلام در رعایت برابرنهاد یکی از این دو واژه در زبان مقصد غفلت ورزیده و آن را ترجمه نکرده است که عدم رعایت این امر منجر به وجود آمدن اختلال معنایی در ابتدای کلام شده است. سه مترجم دیگر یعنی فاضل لنکرانی، دشتی و فقیهی برابر نهاد مناسب برای این مولفه را در زبان مقصد ذکر کردهاند که این امر منجر به پیوستگی و انسجام متن ترجمه آنها شده است.
ثُمَّ یَأْتِی بَعْدَ ذَلِکَ طَالِعُ الْفِتْنَةِ الرَّجُوفِ وَ الْقَاصِمَةِ الزَّحُوفِ، فَتَزِیغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقَامَةٍ. (نهجالبلاغه، خطبه 151).
دشتی: سپس فتنه اى سر برآورد که سخت لرزاننده، در هم کوبنده و نابود کننده است، که قلب هایى پس از استوارى مى لغزند.(دشتی، 1379: 269).
فاضل لنکرانی: سپس فتنهای سر برآورد که سخت لرزاننده، درهم کوبنده و نابودکننده است، و قلبهایی پس از استواری میلغزند.(فاضل لنکرانی، 1375: 305).
فقیهی: بعد از آن آغاز پیدایش فتنه ای لرزاننده و اضطراب آور است، فتنه ای شکننده و با هجومی بسیار سخت در اثر آن فتنه، دلهایی پس از پایداری، منحرف می شود. (فقیهی،1376: 295).
فیض الاسلام:
پس بعد از این فتنه مقدّمات فتنه سخت ترى پیش آید که شکننده و با شتاب است (مردم در آن بسیار پریشان و تباه مى گردند) پس دلها بعد از استوارى به گرفتگى و تنگى مائل مى گردد. (فیض الاسلام، 1379: 465).
در این مثال دو کلمه" ثم و بعد ذلک" دو مولفه عنصر ربط زمانی ترتیبی هستند. با بررسی مثالهای مذکور می توان پی برد که تنها فیض الاسلام این دو مولفه را در ترجمههای خود بازتاب داده است و سه مترجم دیگر این مولفه را در زبان مقصد انتقال نداده و برابر نهاد و واژه مناسب برای آن انتخاب نکردهو تنها به ترجمه یکی از آنها بسنده کردهاند. اما فیض الاسلام هر دو مولفه"ثم و بعد ذلک" را در زبان مقصد منتقل کرده است.
3.6 ربط زمانی همزمانی
عامل ربط در این نوع، دو واقعه یا دو رویداد زمانی که به موازات هم یا به طور همزمان انجام میشوند، را به هم متصل مینماید (علیجانی، 1372: 91). عوامل این نوع رابطه عبارتاند از: همان هنگام، درست همان وقت، در آن هنگام، هنگامی که، در همان حال، همانگاه، همزمان با... برابر نهاد عناصر ربط زمانی همزمانی در زبان عربی" فی نفس الوقت، فی ذلک الوقت، فی حین أن، عندما، حینما، بالتزامن مع و..." میباشد . برای مثال:
بَصِیرٌ إذْ لامَنْظُورَ إِلیهِ مِن خَلْقِهِ (نهج البلاغه، خطبه1).
دشتی: «بیناست حتّى در آن هنگام که پدیدهاى وجود نداشت» (دشتی، 1379: 3).
فاضل لنکرانی: نبه آفریدگان خود بینا بود، حتی آن زمان، که هنوز جامه هستی بر تن نداشتند» (فاضل لنکرانی، 1375: 9).
فقیهی: «بیناست از آنگاه که «نگرش سویی» نبوده است» (فقیهی، 1376: 3).
فیضالإسلام: «بصیر است و بینا بوده هنگامیکه (رابطه زمانی همزمانی) هیچ چیزى از آنچه را که آفریده نبوده» (فیضالإسلام، 1379: 24).
در عبارت فوق دو عمل همزمان بینا بودن و عدم آفرینش موجودات در حال وقوع است. عامل ربط "إذ" (در آن هنگام که) این دو عمل همزمان که در جمله پایه و پیرو نمود یافتهاند را به یکدیگر متصل نموده است. به طوری که این مؤلفه"اذ" جمله قبلوبعد از خود را به یک دیگر متصل کرده است و باعث ایجاد یک توالی زمانی همزمانی شده است. با بررسی ترجمههای مذکور از این بخش میتوان گفت دشتی و فیضالإسلام معادل عامل ربط زمانی همزمانی را به درستی و دقیق در ترجمههای خود انعکاس دادهاند اما فاضل لنکرانی و فقیهی به برابر نهاد تقریبی این عامل در ترجمه خود اشاره کردهاند. هرچند ترجمه فیضالإسلام به دلیل ماهیت تفسیریاش مبهم است. نکته دیگر در خصوص ربط زمانی همزمانی این که عواملی مانند: "همانگاه یا همان هنگام در زبان ادبی گاهی به معنای فورا و بی درنگ به کار میروند که نباید اینگونه کاربرد را با کاربرد عوامل ربط همزمانی اشتباه گرفت (نوروزی، غلامحسین زاده، 1388: 101).
4.6 ربط زمانی ارجاعی
در این نوع از ربط، عامل ربط به واقعهای که در گذشته رخ داده ارجاع میدهد یا به واقعهای که در آینده رخ خواهد داد. در ضمن این ارجاع میتواند به زمان حال نیز اشاره کند. بنابراین چهار نوع ارتباط زمانی ارجاعی وجود دارد: 1) ارجاع به ماقبل، 2) ارجاع به ما قبل و اشاره به حال، 3) ارجاع به ما قبل، اشاره به حال و ارجاع به آینده، 4) اشاره به حال و ارجاع به آینده. نکته قابل توجه در این بخش اینکه برخی از این رابطها نمود بیرونی در قالب الفاظ ندارند و باید آنها را از لایههای درونی متن مورد بررسی استخراج نمود.
1.4.6 ارجاع به ماقبل
در این نوع ارتباط، به واقعهای که قبل از واقعه دیگر در جریان بوده ارجاع داده میشود. عوامل این نوع رابطه عبارتاند از: پیش از آنکه، قبل از آنکه، زودتر از آنکه و... معادل جایگزین برای این عناصر در زبان عربی" قبل أن" میباشد. برای مثال:
فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونی(نهج البلاغه، خطبه 92).
دشتی: «پس از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید» (دشتی، 1379: 92).
فاضل لنکرانی: «پس از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید» (فاضل لنکرانی، 1375: 185).
فقیهی: «پس قبل از آنکه مرا بجویید و نیابید، آنچه میخواهید از من بپرسید» (فقیهی، 1376: 187).
فیضالإسلام: «پس (چون به همه چیز دانا هستم احکام و مسائل دین خود را) از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید» (فیضالإسلام، 1379: 274).
در این بخش از خطبه 92 دو واقعه روی داده است: اول پرسیدن و در پی آن نیافتن و از دست دادن. عامل ربطی"قَبْلَ أن" دو جمله مستقل را به یکدگیر پیوند میدهد. مؤلفه ذکر شده در جمله از نوع، ربط زمانی ارجاعی می باشد به این صورت که واقعه ای که قرار است در آینده رخ دهد به واقعه و اتفاق حال ارجاع داده میشود به طوری که ازدست دادن اتفاقی است که در آینده رخ میدهد و پرسش کردن اتفاق حال میباشد. درواقع رویداد دوم را به رویداد اول متصل میکند که این به نوبه خود باعث انسجام متن ترجمه میشود. عامل ربط زمانی ارجاع به ما قبل در تمام ترجمههای ارائه شده برای این بخش از خطبه رعایت شده است؛ همانگونه که قبلا گفته شد عوامل ربط هم میتوانند در ابتدای جمله قرار بگیرند و هم در میان آن، از اینرو فقیهی این عامل ربط را در ابتدای ترجمه خود ذکر کرده است. در متون ادبی نظیر شعر گاهی مشاهده میشود که عامل ربط در ابتدای آن میآید؛ چرا که گاهی به فراخور متن و بافت آن و نیز رعایت موسیقی و وزن آن لاجرم میبایست نسبت به اصول و قواعد شعر پایبند بود. اما آنچه مسلّم است اینکه عامل ربط در متون نثر چه در زبان اصلی و چه در زبان مقصد میتواند در ابتدا و یا میان عبارت قرار بگیرد. البته این امر با ذوق و سبک مترجم نیز ارتباط دارد. این مؤلفه در هرچهار ترجمه به درستی ترجمه شده است.
2.4.6 ارجاع به ماقبل با اشاره به حال
در این نوع از روابط عامل ربط به رویدادهایی که تاکنون رخ داده ارجاع میدهد و به زمان حال نیز اشاره میکند. عوامل این نوع از ربط عبارت اند از: " تاکنون، تا حالا، تا امروز و... .معادل مناسب و جایگزین برای این مؤلفهها در زبان عربی" متی، حتی الآن، حتی هذا الیوم" میباشد. برای مثال:
وَ ذَکَرَ مَنْ نَسَبَها اِلى مُعاوِیَةَ، ثُمَّ قالَ: هِىَ بِکَلامِ عَلىٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ اَشْبَهُ، وَ بِمَذْهَبِهِ فى تَصْنیفِ النّاسِ، وَ بِالاِخْبارِ عَمّا هُمْ عَلَیْهِ مِنَ الْقَهْرِ وَالاِذْلالِ وَ مِنَ التَّقِیَّةِ وَالْخَوْفِ ألْیَقُ. قالَ:وَ مَتَى وَجَدْنَا مُعَاوِیَةَ فِی حَالٍ مِنَ الأَحْوَالِ یَسْلُکُ فِی کَلَامِهِ مَسْلَکَ الزًّهَّادِ وَ مَذاهِبَ العُبَّادِ؟(نهج البلاغه، خطبه32).
دشتی:
آنرا به معاویه نسبت دادهاند. سپس اضافه کرده که این خطبه به سخن امام علیهالسّلام و به روش او در تقسیم مردم شبیهتر است. و اوست که به بین حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقیّه، و ترس واردتر است، سپس مىگوید: «تاکنون چه موقع دیدهایم که معاویه در یکى از سخنانش مسیر زهد پیش گیرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب کند (دشتی،1379: 36).
فاضل لنکرانی:
برخی از افراد ناآگاه این خطبه را به معاویه نسبت دادند و در صورتی که بیتردید از سخنان امیرالمومنین (ع) است طلا کجا، خاک کجا؟ آب گوارا و شیرین کجا، آبشور کجا؟ دلیل ما سخن جاحظ است که در ادبیات عرب مهارت تمام داشت و با آگاهی سخن میگفت. او میگوید این خطبه به سخنان امام علی(علیهالسلام) و روش مردمشناسی او نزدیک است. تنها علی است که مردم را در حالات گوناگون میشناسد و معرفی میکند؛ تاکنون در کجا دیدهاید که معاویه در یکی از سخنانش راه زهد و تقوا پیشه کند و راه رسم بندگان خدا را انتخاب نماید؟! (فاضل لنکرانی، 1375: 95).
فقیهی:
و کسی که آنرا به معاویه نسبت داده نام برده سپس گفته است که خطبه مذکور به کلام علی (علیهالسلام) شبیهتر و به مرام آن حضرت درباره تقسیم گروههای مردم و به خبر دادن از آنچه مردم در آن قرار دارند از طغیان و سرکشی و خوار داشتن خود و تقیه و ترس از خدا، مناسبتر و سزاوارتر است، جاحظ در دنباله این سخن گفته است که ما در چه وقت دیدهایم که معاویه در هر حالی که بوده به راه زاهدان رفته و به طریقه بندگان خالص خدا گام برداشته باشد؟ (فقیهی، 1376: 87).
فیضالإسلام:
و کسی را که آنرا به معاویه نسبت داده نام برده پس از آن گفته: این خطبه به کلام علىّ (علیهالسّلام) شبیهتر و به روش آن حضرت در تقسیم مردم و شمردن اصناف ایشان و خبر دادن از احوال آنها: مغلوبیّت، خوارى، تقیّه و خوف لایقتر و سزاوارتر است، (و نیز در آن کتاب) گفته: ما معاویه را در کجا یافتیم که در کلام خود راه زهّاد پیش گیرد و به روش بندگان خدا رفتار نماید (فیضالإسلام، 1379: 124).
در این مثال عامل ربط زمانی ارجاعی "وَمَتَى" از نوع ارجاع به ماقبل با اشاره به حال میباشد که برابر نهاد مناسب آن با توجه با موقعیت و بافت متن "تاکنون" میباشد. این عامل از یک سو به عبارت قبل از خود ارجاع میدهد و از سوی دیگر به حالت کنونی مخاطبان مبنی بر دیدن. به عبارت دیگر، عوامل این گروه تنها دو جمله قبل و بعد عامل ربط را به هم متصل نمیکنند؛ بلکه همه یا بخشی از متن، قبل از عامل ربط را به جمله پس از آن متصل کرده، آنها را با هم منسجم میکند (نوروزی، غلامحسین زاده، 1388: 105). مولفه ربط"متی" جمله "و متی وجدنا معاویه" را به جمله و اتفاقات ما قبل خود ارجاع داده و با اتفاقات و حوادث پیش رو و حال یعنی در پیش گرفتن زهد و پرهیزکاری و انتخاب مسیر درست توسط معاویه اشاره میکند. با بررسی چهار ترجمه فوق میتوان گفت تنها فاضل لنکرانی و دشتی عامل ربط را به درستی در ترجمه خود بازتاب داده اند و معادل و برابر نهاد مناسب و مقبول با آن را ذکر کردهاند. در این میان فقیهی برابر نهادی هستهای و بینشان به کاربرده است که از معادل حقیقی و دقیق کاملا به دور می باشد و فیضالإسلام از انعکاس آن در ترجمه خود غفلت ورزیده و آن را به صورت در کجا !!!!! ترجمه کرده است. بافت متن انتخابی فیضالإسلام به دلیل ماهیت تفسیرگونهاش متاسفانه زمینه بروز لغزشهای فنی زیادی را در ترجمه فراهم نموده است. باید این نکته را ذکر کرد که ممکن است مترجمان بدون اطلاع قبلی از اصول وقواعد مربوط به عوامل انسجام متن دست به ترجمه یک متن بزنند. گاهی ممکن است مترجم از این عوامل آگاهی نداشته باشد اما آن را در ترجمه خود به درستی رعایت کند و در زبان مقصد انتقال دهد.
3.4.6 ارجاع به ما قبل، اشاره به حال و ارجاع به آینده
این رابطه ترکیبی از رابطه ارجاع به ماقبل با اشاره به حال و رابطه اشاره به حال و ارجاع به ما بعد است. در این رابطه از یک سو به رویدادهای متن قبل ارجاع داده میشود و به حال بر میگردد و از سوی دیگر به رویداد آینده ارجاع داده میشود. عوامل این رابطه معمولا به صورت مزدوج عمل میکنند. این عوامل عبارتاند از: "تاکنون، از این پس، تا امروز، از این به بعد، تا حالا، از حالا به بعد و... . برابر نهاد این عناصر در زبان عربی با توجه به بافت و معنای متن " متی، من الآن فصاعدا، حتی الیوم، منذ الآن و بعد الآن" میباشد برای مثال:
کلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّیْفِ أَفَرُّ یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ (نهج البلاغه، خطبه 27).
دشتی:
همه این بهانهها براى فرار از سرما و گرما بود وقتى شما از گرما و سرما فرار مىکنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید. اى مرد نمایان نامرد. اى کودک صفتان بىخرد که عقلهاى شما به عروسان پردهنشین شباهت دارد (دشتی، 1379: 30).
فاضل لنکرانی:
همه این بهانهها برای فرار از سرما و گرما بود؟ وقتی شما از گرما و سرما فرار میکنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید. ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بیخرد، که عقلهای شما به عروسان حجلهآرای، شباهت دارد (فاضل لنکرانی، 1375: 78).
فقیهی:
تمام اینها برای فرار از گرما و سرما است، پس شما که از گرما و سرما میگریزید به خدا سوگند در این صورت از شمشیر، گریزندهتر خواهید بود، ای کسانی که (ازلحاظ ظاهر) همچون مردانید، اما مرد نیستید و مردانگی ندارید، رشد فکریتان همانند کودکان و عقلتان همسان حجله نشینان (یعنی زنان و نو عروسان) است (فقیهی، 1376: 67).
فیضالإسلام:
شما که این همه عذر و بهانه از جهت فرار از گرما و سرما مىآورید پس سوگند به خدا (در میدان جنگ) از شمشیر زودتر فرار خواهید نمود، اى نامردهایى که آثار مردانگى در شما نیست، واى کسانیکه عقل شما مانند عقل بچّهها و زنهاى تازه به حجله رفته است (فیضالإسلام، 1379: 105).
در این مثال حضرت مخاطبان خود را به سه حالت قبل، حال و آینده ربط میدهد، به طوری که در ابتدا به آنها میگوید شما از جنگ فرار کردید، سپس در زمان حال به آنها میگوید شما ترسو هستید و از جنگ فرار میکنید و در مرحله سوم به آنها میگوید شما با این اوصاف مردنما و کمخرد خواهید بود. در این سه مرحله میتوان عامل ربط ارجاع به ماقبل، اشاره به حال و ارجاع به آینده را به وضوح مشاهده کرد. گاهی برای شناخت عناصر انسجام بخش یک متن باید به کنه و لایه های درونی آن متن، چه متن مبدا و چه متن مقصد پی برد؛ چرا که در برخی از متون عناصر انسجامبخش به صورت ظاهری در متن دیده نمیشود و تنها باید با فهم متن و درک معنای آن به وجود این عناصر پی برد، و ما در این مثال به خوبی شاهد این امر هستیم. اگر چه عوامل ربط ارجاع به ما قبل، اشاره به حال و ارجاع به آینده در متن اصلی و ترجمهها دیده نمیشود اما با کمی تأمل میتوان دریافت که حضرت این عامل را به خوبی و بدون استفاده از ابزار صوری انتقال داده است. هر چهار مترجم هم سو با متن حرکت کرده و همانند متن اصلی ترجمههایی را ارائه دادهاند که این عناصر در لابه لای بافت و معنای ضمنی ترجمه دیده میشود. همان طور که قبلا اشاره شد، گاهی عناصر انسجام بخش متن مبدا و مقصد در متن حضور فیزیکی نداشته با تأمل و تعمق در لایه ها و بافت درونی متن باید به حضور این عناصر پیبرد.
فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ، وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ، وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إِلَّا الْبَشَرُ.(نهج البلاغه، خطبه 20).
دشتی: آنچه را که مردگان دیدند اگر شما مىدیدید، ناشکیبا بودید و مى ترسیدید، و مىشنیدید و فرمان مىبردید. ولى آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است، و نزدیک است که پرده ها فروافتد. (دشتی،1379: 46).
فاضل لنکرانی:
در منع از غفلت علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ آنچه را که مردگان دیدند اگر شما میدیدید، ناشکیبا بودید، و میترسیدید، و میشنیدید و فرمان میبردید، ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است، و نزدیک است که پردهها فرو افتد. (فاضل لنکرانی،1375: 39).
فقیهی:
پس به راستی اگر شما آنچه را که مردگان شما آشکارا دیدهاند، به همان نحو میدیدید، هر آینه بیتابی میکردید و می ترسیدید (و در نتیجه آن) سخن حق را شنیده و فرمان برده بودید، لیکن چیزهایی که آنها دیده اند از شما پوشیده گردیده است، طولی نخواهد کشید که این پردهها بر داشته خواهد شد.(فقیهی، 1376: 32).
فیض الاسلام:
اگر شما به چشم ببینید آنچه را که مردگان شما به چشم دیدند هر آینه غمگین مىشوید و زارى مىکنید و (امر و نهى خداوند را) مىشنوید و پیروى مىنمایید و لیکن آنچه را که گذشتگان دیدهاند از شما پنهان است (و باین جهت زارى نکرده نمىترسید و از خدا و رسول و خلیفه بر حقّ اطاعت و پیروى نمىنمائید) و نزدیکست پرده برداشته شود. (فیض الاسلام، 1379: 44).
در این مثال نیز حضرت مخاطبان خود را به سه حالت قبل، حال و آینده ربط میدهد به طوری که در ابتدا به آنها میگوید شما در دیدن آنچه که گذشتگان خود دیده و تجربه کردهاند غفلت ورزیدید و سپس در زمان حال به آنها اشاره میدارد از حوادث و اتفاقات گذشتگان عبرت بگیرید چرا که حوادث گذشتگان اکنون بر شما پوشیده است و در مرحله سوم و آینده به آنها میگوید به زودی پردهها کنار خواهند رفت و آنچه بر شما پوشیده شده، آشکار خواهد شد. در این مثال نیز مانند مثال قبل مولفه ربط زمانی ارجاعی از نوع ارجاع به ما قبل، اشاره به حال و ارجاع به آینده در لابه لای بافت متن ترجمه هر سه مترجم نمود پیدا کرده است به طوری که با آوردن کلماتی نظیر" می دیدید، اکنون بر شما پوشیده است، طولی نخواهد کشید و نزدیکست" این مولفه را در ترجمههای خود بازتاب دادهاند. کلمات ذکر شده دارای معنای محصور شده گذشته، حال و آینده میباشد. در این مثال نیز مولفه ربط زمانی ارجاعی در متن اصلی خطبه 20 به چشم دیده نمیشود، اما برابرنهاد این مولفه در لایههای ضمنی و بافت ترجمههای ارائه شده، دیده میشود. گاهی عناصر انسجام بخش متن در متن مبدا و مقصد متفاوت است به این گونه بعضا حضور این عناصر در متن مبدا مشاهده میشود اما در متن مقصد و ترجمه نمیتوان این عناصر را پیدا کرد و یا بالعکس. به طور کلی میتوان گفت عناصر انسجام بخش متن اصلی و متن ترجمه شده خصوصا عنصر ربط زمانی را باید در لابه لای متن و در معنا و مفهوم استنباط شده از آن دریافت کرد. نکته دیگر این که افعال ماضی ارائه شده در متن که توسط عنصر پنهانی ربط زمانی ارجاعی به قبل و حال و آینده اشاره دارد با توجه به موقعیت متن به صورت مضارع حال و آینده ترجمه میشوند.
4.4.6 اشاره به حال و ارجاع به آینده
در این رابطه عامل ربط علاوه بر اینکه اشارهای به زمان حال دارد به رویدادهای آینده نیز ارجاع میدهد. عوامل این رابطه عبارتاند از: " از حالا به بعد، از اکنون به بعد، از امروز به بعد، از این سپس، زین پس و... معادل و برابر نهاد این عناصر در زبان عربی" من بعد هذا الیوم، منذ الآن، بعد الآن، من الآن فصاعدا" میباشد. برای مثال:
فَاسْمَعُوا قَولِی وَعُوا مَنطِقی، عَسی أَنْ تَرَوا هَذا الأمرَ مِنْ بَعْدِ هذا الیوَم تُنْتَضَى فیه السُّیُوفُ (نهج البلاغه، خطبه 139).
دشتی: «پس به سخن من گوش فرا دهید، و منطق مرا دریابید، در آیندهاى نه چندان دور براى تصاحب خلافت شمشیرها کشیده شده» (دشتی، 1379: 145).
فاضل لنکرانی: «پس به سخن من گوش فرا دهید، و منطق مرا دریابید، در آیندهای نه چندان دور برای تصاحب خلافت شمشیرها کشیدهشده» (فاضل لنکرانی، 1375: 316).
فقیهی: «پس سخن مرا بشنوید و آنچه را میگویم در ذهن خود جای دهید، باشد که بعد از این روز، روزی را ببیند که درباره این امر (یعنی خلافت) شمشیرها از غلاف بیرون کشیده میشود» (فقیهی، 1376: 329).
فیضالإسلام: «بنابراین سخنم را شنیده گفتارم را در نظر داشته باشید، بزودى بعد از امروز (که این مجلس منعقد میشود) امر خلافت را مىبینید که شمشیرها در آن کشیده» (فیضالإسلام، 1379: 431).
همانگونه که پیداست اتفاق آینده در عبارت"مِن بعد هذا الیوم" بیان شده است و عامل ربط" از این این روز به بعد" دو جمله را با هم منسجم کرده است و یک نوع توالی زمانی ارجاعی از نوع اشاره به حال و ارجاع به آینده به وجود آورده است. به نوعی میتوان گفت حضرت به حال اشاره میکند، سپس آینده را برای مخاطبان خود تبیین میکند در واقع حضرت با بکارگیری عنصر ربط مذکور یعنی با اشاره به حال و ارجاع به آینده میان جملهها انسجام و پیوستگی ایجاد میکند. برابرنهاد این عامل توسط هرچهار مترجم در ترجمهها رعایت شده است. نکته قابل ذکر این است که دشتی و فاضل لنکرانی عبارت عامل ربط را مطابق با معنای اشاره به حال و ارجاع به آینده ترجمه کردهاند که این ترجمه مفهومی به نظر میرسد. در صورتی که فقیهی و فیضالإسلام معادل و برابرنهاد اصلی این عامل در زبان فارسی یعنی "از امروز به بعد یا از بعد از این روز" را در ترجمه خود به کار بردهاند که با توجه به اصل و مبنای توضیح این نوع از عامل ربط دقیقتر و مناسبتر به نظر میرسد.
5.6 رابطۀ زمانی انجامی
عامل ربط در این رابطه زمانی با توجه به رویدادهای گذشته به انجام و پایان یافتن یک امر اشاره مینماید. در این نوع ربط پایان یک رویداد یا مجموعهای از رویدادها باعث انجام آن میشود.
در واقع عامل ربط انجامی، پایان و سرانجام یک فرآیند را در متن مشخص مینماید و جمله پس از خود را به کل فرآیند متصل مینماید (علیجانی، 1372: 103). این نوع ربط ازنظر ساخت و کاربرد دو نوع اصلی دارد: مفرد و مزدوج.
1.5.6 رابطۀ انجامی مفرد
عوامل این رابطه عبارت اند از: سرانجام، بالاخره، آخر الأمر، درپایان و... . این عوامل به صورت مفرد عمل میکنند. یعنی از یک عنصر تشکیل میشوند. در مقابل نوع مزدوج آن که دارای دو عنصر است؛ برابر نهاد و معادل این مؤلفه ها در زبان عربی"ثم، فی نهایة المطاف، فی نهایة الأمر، و أخیرا" می باشد. برای مثال:
دَعَوْتُکُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِکُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ إِلیَّ مِنْکُم جُنَیْدٌ مَتَذائِبٌ ضَعِیفٌ(نهج البلاغه، خطبه 39).
دشتی:
شما را به یارى برادرانتان مى خوانم، مانند شترى که از درد بنالد، ناله و فریاد سر مىدهید، و یا همانند حیوانى که پشت آن زخم باشد، حرکتى نمىکنید. تنها گروه اندکى به سوى من آمدند که آنها نیز ناتوان و مضطرب بودند، «گویا آنها را به سوى مرگ مى کشانند، و مرگ را با چشمانشان مى نگرند» (دشتی، 1379: 41).
فاضل لنکرانی:
شما را به یاری برادرانتان میخوانم، مانند شتری که از درد بنالد، ناله و فریاد سر میدهید، و یا همانند حیوانی که پشت آن زخم باشد، حرکتی نمیکنید، تنها گروه اندکی به سوی من آمدند که آنها نیز ناتوان و مضطرب بودند، گویا آنها را به سوی مرگ میکشانند، و مرگ را با چشمانشان مینگرند (فاضل لنکرانی، 1375: 117).
فقیهی:
من شما را برای یاری کردن به برادرانتان دعوت کردم، لیکن شما مانند شتری زخمناک، ناله پشت سر ناله و فریاد پشت سر فریاد، سر دادید، و همانند شتر لاغری که از ساییدگی پشتش رنج می برد، (برای رفتن در برابر دشمن) سنگینی و تنبلی کردید و خود را وامانده نشان دادید، آنگاه سپاهی اندک، مضطرب و پریشان حال، از میان شما برای مقابله کردن با دشمن بیرون آمدند (فقیهی، 1376: 104).
فیضالإسلام:
شما را براى یارى برادرانتان دعوت کردم، ناله کردید (آخ و واى گفتید) مانند ناله شتر هنگامى که نافش درد میکند، و (در رفتن بکار زار و یارى برادرانتان) مانند (راه رفتن) شتر بیمارى که پشتش زخم است سستى کردید، و سپاه کمى از شما هم که بهسوى من آمد نگران و ناتوانند مانند اینکه ایشان بهسوى مرگ فرستاده میشوند و آنان مرگ را در مقابل خود مىبینند (فیضالإسلام، 1379: 146).
در این بخش از خطبه 39 حضور عامل ربط انجامی مفرد"ثُمَّ" مشاهده میشود که معادل دقیق آن در زبان فارسی با در نظر گرفتن موقعیت کلامی و مفهوم بافت جمله "سرانجام، در پایان و بالاخره" میباشد. جمله بعد از مؤلفه"ثم" سرانجام و پایانی است برای اتفاقات و حوادث که قبل از آن رخ داده است به این صورت که خروج سپاه اندک از میان یاران پایان و سرانجام درخواست کمک از آنها میباشد که این موضوع توسط عنصر ربط مذکور متبلور شده است. در مثال بالا مقدمات فرآیند این است که مخاطب حضرت بر سر جای خود نشستهاند و در نهایت این کار آنها باعث شده تا سپاهی کم توان و ضعیف از آنها ساخته شود، عامل ربط"ثم: سرانجام" مقدمات را که در بخش اول قرار دارند به سرانجام فرآیند که در بخش دوم قرار دارد متصل و آنها را منسجم میکند. با کمی تأمل در ترجمههای مذکور به این نتیجه میرسیم که فقیهی و فیضالإسلام نسبت به رعایت این قاعده در زبان مقصد چشم پوشی کرده و این عامل ربط را به صورت ربط زمانی ترتیبی ترجمه کردهاند. فاضل لنکرانی و دشتی نیز این عامل را از ترجمه خود حذف کرده و آنرا انتقال نداده است.
2.5.6 رابطۀ انجامی مزدوج
همانطور که گفته شد این عوامل به صورت مزدوج در جمله میآیند. آنها در شکل ارتباطی خود همبسته و لازم و ملزوم یکدیگرند (همانجا). عوامل این رابطه عبارتاند از: "اول... سپس، نخست... سپس، اول.... آنگاه، در آغاز.... در پایان و..." معادل این مؤلفه در زبان عربی " اول ... فیما بعد، اول... ثم، اول... بعد ذلک ... أولا.... أخیرا" میباشد. برای مثال:
فَإِنّها إنْ ذِیدَتْ عَنْ أَبْوَاکَ فِی أَوَّلِ وِرْدَها لَم تَحْمَدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا(نهج البلاغه، نامه67).
دشتی: «زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او بر آورده شود دیگر تو را نستاید» (دشتی، 1379: 376).
فاضل لنکرانی: «زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، دیگر تو را نستاید گرچه در پایان حاجت او برآورده شود» (فاضل لنکرانی، 1375: 481).
فقیهی:
بهراستی اگر حاجت او، در نخستین باری که بر تو عرضه میگردد از درهای منزل تو منع گردد و دست حاجتمند به تو نرسد، چنانچه در آینده هم آن حاجت را روا کنی، تو را در برابر این امر (یعنی روا کردن حاجت) نمیستایند (فقیهی، 1376: 474).
فیض الإسلام: «زیرا آن درخواست اگر در ابتداى کار از درهاى تو روا نشود براى رواکردن در آخر کار ستوده نمىشوى (تو را نمىستاید چون از رنجى که در اوّل امر کشیده افسرده گردیده است)» (فیضالإسلام، 1379: 521).
در این نمونه، ابتدای فرآیند، رانده شدن میباشد که در جمله اول نمود یافته است و انتهای فرآیند برآورده شدن حاجت و حمد و ستایش نکردن که در جمله دوم ذکر شده است. این دو جمله را عامل ربطی" در آغاز.... در پایان (فی أول.... فیما بعد)" باهم منسجم نموده است. در خصوص بروز یافتن این عامل در ترجمهها باید گفت دشتی، فیضالإسلام و فاضل لنکرانی آنرا در ترجمه خود به درستی و دقیق پیاده کردهاند اما فقیهی برای این عامل ربطی معادل و برابرنهادی برگزیده است که با برابرنهاد دقیق و اصلی متن کمی فاصله دارد که این امر میتواند ناشی از سبک و سلیقه خاص مترجم در گیرایی و درک مطلب او باشد.
نکته قابل ذکر در این پژوهش اینکه فرایند جایگزینی برابرنهادها در متون دینی از حساسیتهای خاص خود برخوردار است و لذا انتخاب واژگان اگر متناسب با بافتار و ساختار زبان مقصد نباشد چالشهای زیادی را در ترجمه ایجاد میکند. رعایت مؤلفههای ربط زمانی انسجام بخش متن چه در متن اصلی و چه در متن ترجمه الزاما برابر و هم سطح و هم تعداد نخواهد بود. به بیان دیگر نمیتوان مترجم را به رعایت تمامی این مؤلفهها متناسب با متن مبدأ ملزم کرد، اما میتوان این انتظار را داشت که بافت زبان ترجمه منسجم و هماهنگ و متناسب با فرهنگ مقصد باشد. در تحلیل ترجمههای مذکور میتوان ترجمه فاضل لنکرانی را موفقتر از دیگر ترجمهها دانست. ترجمه دشتی و فقیهی تا اندازهای نزدیک به هم هستند و از رویکرد توضیحی برخوردارند، اما ترجمه فیضالإسلام علیرغم داشتن رویکرد تفسیری و اقناعی نتوانسته است برابر نهادهای متناسب با مؤلفههای ربط زمانی را انتخاب کند و با تغییر غیر علمی برخی از این مؤلفهها فهم متن را برای مخاطب دشوارتر کرده، از ارزش ادبی متن کاسته است.
برخی از عناصر ربط زمانی نظیر عنصر ربط زمانی ترتیبی، ربط زمانی ارجاعی وانواع آن و عنصر ربط انجامی مفرد در زبان عربی دارای مولفههای مشترک نظیر "ثم، من الآن فصاعدا، منذ الآن، بعد الآن و.." می باشند. هر کدام از این مؤلفهها با توجه به موقعیت و بافت کلام و با شناخت معنای نهفته در متن اصلی به زبان مقصد منتقل و ترجمه میشوند. به عنوان مثال حرف ربط زمانی"ثم" هم از نوع ربط زمانی ترتیبی میباشد و هم از نوع ربط انجامی مفرد که با تعمق در بافت و موقعیت حاکم بر متن اصلی و با در نظر گرفتن هدف گوینده کلام می بایست این مؤلفه را در زبان مقصد ترجمه و تفاوت میان این دو را تبیین کرد.
7. نتیجهگیری
با تحلیل و بررسی تعدادی از خطبهها و نامهها و حکمتهای امام علی(ع) و تطبیق و پیادهسازی عناصر ربط زمانی بر روی آنها مشخص گردید:
عناصر ربط زمانی شامل: ترتیبی، همزمانی، ارجاعی و انجامی، متن ترجمه را به شیوهای خاص منسجم کرده، باعث یکپارچگی آن میشود.
شرط انسجام بخشی عوامل ربط زمانی این است که دو جمله را به یکدیگر متصل کنند؛ چراکه اگر دو جمله را به یکدیگر وابسته کنند در این صورت هیچ انسجام بهوجود نمیآید.
در این عامل، زمان و توالی زمانی نقشی اساسی در پیوند جملههای یک متن به یکدیگر دارند. که این امر به وضوح در نمونه و مثالهای انتخابی نهج البلاغه دیده شد.
عناصر ربط زمانی به کار رفته در نمونههای انتخابی بیشتر ساختار معنایی جملات را به یکدیگر مرتبط کردند، اگر چه این عناصر در بیشتر نمونهها نمود ظاهری داشتند اما با تعمق بیشتر در عبارات و جملات میشود دریافت که این عناصر ساخت معنایی و مفهومی عبارت و متن را به یکدیگر گره زدهاند.
چهار مترجم در ترجمههای خود سبک متفاوتی داشتند و بعضا برخی از آنها در انتقال عامل ربط دچار لغزشهایی شدند که در جای خود به آنها اشاره شد. از میان این چهار مترجم میتوان گفت فاضل لنکرانی در انعکاس دادن عناصر ربط زمانی در ترجمههای خود از موفقیت بیشتری نسبت به سایر مترجمان داشتند. نکته دیگر این است که فیضالإسلام در ترجمههایی که ارائه داده است بیشتر سبک توضیحی و تفسیری در پیش گرفته است که این نشأت گرفته از اسلوب ترجمه در نزد مترجم است که به شیوه خاص خود به ترجمه آن همت گماشته است و در مواردی این عناصر را ترجمه نکرده است مانند عنصر ربط ارجاعی از نوع ارجاع به ما قبل با اشاره به حال. اما ترجمه فقیهی یک ترجمه پایبند به متن اصلی است که شاید همین پایبندی به متن اصلی باعث شده تا برخی از عوامل ربط زمانی مانند عامل "ارجاع به ماقبل با اشاره به حال" را در ترجمه خود به درستی انعکاس ندهد.
یادداشت ها: عنواهای چهار گانه اصلی"ترتیبی، ارجاعی، انجامی و همزمانی، از پایاننامه «عوامل ربط به عنوان ابزاری برای انسجام متن» نوشته فریبا علیجانی به راهنمایی آقای دکتر علی اشرف صادقی» برگرفته شده است. عناوین فرعی، تقسیمات زیر هر عنوان و عوامل ربطی که در آنها معرفی شده اند از نگارندگان است.
نهجالبلاغه، علی بن ابی طالب(ع)، گردآورنده محمد بن حسین شریف الرضی، مترجم محمد دشتی (1379)، قم: نشر الهادی.
نهجالبلاغه، علی ابن ابی طالب(ع)، گردآورنده محمد بن حسین شریف الرضی، مترجم محمد فاضل لنکرانی، (1375)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
نهجالبلاغه، علی ابن ابی طالب(ع)، گردآورنده محمد بن حسین شریف الرضی، مترجم علی اصغر فقیهی، (1376)، چ 1، تهران، انتشارات صبا.
نهجالبلاغه، علی ابن ابی طالب، (ع)، گردآورنده محمد بن حسین شریف الرضی، مترجم سید علی نقی فیضالإسلام،(1379)، تهران، موسسه چاپ و نشر تالیفات فیضالإسلام.
حدادی، محمود. (1372). مبانی ترجمه. تهران: انتشارات جمال الحق.
سلیمی، اصغر( 1383 )،"گفتمان در کندیشه فوکو"، کیهان فرهنگی، ش 219 ، تهران: مؤسسۀ کیهان.
صفارزاده، طاهره. (1388)، " اصول و مبانی ترجمه"، تهران: پارس کتاب.
علیجانی، فریبا، (2-1371)، "عوامل ربط به عنوان ابزاری برای انسجام متن"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، استاد راهنما: علی اشراف صادقی.
فلاح، غلامعلی و پور اکبر کسمایی، صدیقه،(1391)، " نقش عوامل ربط غیر زمانی در انسجام متن" فصلنامه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی تهران، ش 73، صص 134-130.
ناتل خانلری، پرویز، (1384)، "دستور زبان فارسی"، تهران: انتشارات توس.
نوروزی، حامد، غلامحسین نژاد، غلامحسین، (1388)، "نقش عوامل ربط زمانی در انسجام متن"، فصلنامه علمی پژوهشی کاوش نامه دانشگاه یزد، ش 19، صص 108- 100.
نظری، علیرضا و پروینی خلیل و روشنفکر کبری و آقاگلزاده فردوس. (1390). "زبان شناسی متن و الگوی انسجام در آرای نحوی، بلاغی و نقدی عربی قدیم". ادب عربی دانشگاه تهران. ش13. صص 83ـ112.
Halliday and Hassan، M. A. K. (1984). Linguistic Studies of Text and Discourse. London: Continuum.