نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیأت علمی گروه آموزشی معارف اسلامی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بوعلی سینا همدان
2 دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیّه
چکیده
معناشناسی واژگان، یکی از شاخه های دانش زبان شناسی بوده که به تحلیل معنایی واژه ها و جمله های یک متن پرداخته و ارتباط بین آنان را به وسیله نظام معنایی روشن میسازد. این روش، به خواننده کمک میکند تا با توجه به سیاق و دقت در مجاورت کلمات، از افق نگاه گوینده یا نگارنده، به متن نگریسته و به زنجیرهای از معنا دست یابد. چنین فرآیندی، فهم بهتری از متون مختلف، به ویژه متون دینی، مانند نهج البلاغه و واژههای به کار رفته در آن، ارائه میدهد. هدایت، واژهای پر کاربرد در نهج البلاغه بوده که مسائل گوناگون اعتقادی، تربیتی و اخلاقی پیرامون آن طرح شده است. پژوهش حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از معناشناسی همزمانی، با هدف فهم ابزار، مفاهیم تأثیرگذار و دستیابی به میدان معنایی واژه هدایت در نهج البلاغه، سامان یافته است. بررسیها نشان داد که معنای اساسی هدایت، راهنمایی کردن بوده و ساحتهای گوناگونی در ارتباط با این واژه قابل طرح است، شامل: همنشینهای ابزاری، مانند پیامبر(ص) ؛ همنشینهای پیشران، مانند درخواست مدد الهی؛ همنشینهای پسران مانند شیطان؛ واژههای ملازم، مانند برخورداری از قلب سلیم؛ واژههای متضاد، مانند ضلالت. از تحلیل دادههای پیشگفته، نتیجهگیری میشود که هدایت، نجاتی ازسوی خدا به کسانی است که از قلب سلیم برخوردارند و در مسیر گمراهی و هلاکت قدم نمیگذارند. ترسیم میدان معنایی واژه هدایت در نهجالبلاغه، بر پایه شیوه همزمانی و همنشینی واژگانی، از نوآوریهای پژوهش حاضر تلقّی میگردد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The semantics of "guidance" in Nahj al-Balaghah, based on lexical companionship
نویسندگان [English]
- Mohammad Mahdi Hajilouei Moheb 1
- Maryam Shamkhani 2
1 Assistant Professor at Bu-Ali Sina University in Hamedan
2 Graduated of level four seminaries
چکیده [English]
Vocabulary semantics has been one of the branches of linguistics ,which deals with the semantic analysis of words and sentences in a text and clarifies the relationship between them through the semantic system. This method helps the reader to pay attention to the context and accuracy of the words, from the perspective of the speaker or writer, look at the text and achieve a chain of meaning. Such a process, a better understanding of various texts, especially religious texts, such as Nahj al-Balaghah and the words used in it. Hedayat is a widely used word in Nahj al-Balaghah around which various doctrinal, educational and moral issues have been raised. The present study has been organized by descriptive-analytical method and using simultaneous semantics, with the aim of understanding the tools, effective concepts and achieving the semantic field of the word guidance in Nahj-al-Balagheh. Studies have shown that the basic meaning of guidance is guidance, and various areas can be proposed in connection with this word, including: instrumental companions, such as the Prophet (PBUH); Leading companions, such as asking for divine help; Fellow companions like the devil; Related words, such as having a healthy heart; Contradictory words, such as misguidance. From the analysis of the above data, it can be concluded that guidance is salvation from God to those who have a sound heart and do not walk in the path of error and destruction. Drawing the semantic field of the word guidance in Nahj al-Balaghah, based on the method of synchronicity and lexical companionship, is considered as one of the innovations of the present study.
کلیدواژهها [English]
- Nahj al-Balaghah
- guidance
- Semantics
- coexistence relations
1. مقدمه
فهم دقیق متون زبانی از اهمیّت بالایی برخوردار بوده، تا مقصود گوینده یا نگارنده بهدرستی روشن گردد. در صورتی که این مهم، از روشی صحیح پیروی نکند، ممکن است معنایی متفاوت با دیدگاه ابتدایی به دست آید. ظرافت این موضوع، به این دلیل است که کنشگرهای متفاوتی در ایجاد، استحکام و بروندادهای یک متن تأثیر میگذارند. در این زمینه، برای فهم معنای متون زبانی، علوم جدیدی ایجاد شده است که برخلاف دانشهای محتوا محور، به نوعی، روش محور هستند. یکی از این علوم، معناشناسی است. معناشناسی، مطالعه علمی معناست که به توصیف پدیدههای زبانی در چهارچوب یک نظام، بدون هر پیشانگاری میپردازد (صفوی، 1393: 28). معناشناسی، انواع و مکاتب گوناگونی دارد که در این جستار، از شیوه «همزمانی» استفاده شده است. در معناشناسی همزمانی یا توصیفی، یک مفهوم، با توجه به خود متن، واکاوی می شود؛ یعنی، تمام مسائل مورد نظر در یک موضوع، مانند: تعریف، انواع، عوامل و آثار یک واژه، از همان متن به دست میآید. در این گونه از معناشناسی، واژه را میتوان بر پایه فضای صدور یا محیط وقوع، در یک بافت زبانی بررسی و تبیین کرد، به گونهای که روابط دستوری و معنایی خاصی، بین هر واحد، با واحدهای زنجیرهای دیگری از گفتار یا متن حاکم است (صفوی، 1393: 212). در این روش، واژههای جانشین، همنشین و متقابل با واژه مورد نظر، از خود متن استخراج میشوند. روشن است که واژههای متقابل، تمام واژههایی که در متن، به نوعی، در مقابل این واژه قرار میگیرند را در بر گرفته و فقط به واژههای متضاد محدود نمیشود.
1.1 بیان مسأله
نهجالبلاغه متنی راهگشا، کامل و برخوردار از ساحتهای گوناگون بوده که مسیر و افقی روشن را برای سعادت انسان میگشاید. دلیل این موضوع، در شخصیت والای امیرمؤمنان(علیه السلام) نهفته است. در بین موضوعات و مطالب ارائه شده در نهجالبلاغه، برخی موضوعات، به قرار گرفتن انسان در مسیر رشد، تعالی و دستیابی به کمال بازمیگردد. در این میان، واژه هدایت، نقشی اساسی برعهده دارد. هدایت از جمله افعال الهی بوده که در رابطه با موجودات، به ویژه انسان، معنا پیدا میکند. بررسی ابتدایی گویای این است که مطالب فراوانی پیرامون این موضوع و مسائل مرتبط با آن، در نهجالبلاعه وجود دارد. بنیان این پژوهش، بر پرهیز از هرگونه پیشانگاری و تکیه بر علوم معناشناسی بوده که در این میان، از رابطه ی همنشینی و شیوهی همزمانی بهره گرفته میشود. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی – تحلیلی و با هدف بررسی موضوعات و ساحتهای گوناگون مرتبط با واژه هدایت در نهجالبلاغه، سامان یافته و به دنبال پاسخگویی به پرسشهای زیر است:
مؤلفههای معناساز واژه هدایت چیست؟
در نهجالبلاغه کدام واژگان و بر پایه چه مؤلفههایی در ارتباط با مفهوم هدایت قرار میگیرند؟
در نگاه آغازین، به نظر میرسد که مباحث مرتبط با هدایت در نهجالبلاغه، در زنجیرهای از معانی و به صورت همراستا، متصل به یکدیگر و برخوردار از ارتباط معنایی، قابل پیجویی است.
2.1 پیشینه
بررسی پیشینههای مرتبط با موضوع، نشان از این دارد که پژوهشی پیرامون واژه هدایت در نهجالبلاغه، بر پایه روش معناشناسی وجود ندارد. برخی پژوهشها نیز، در حوزه قرآن صورت پذیرفته است، مانند: مقاله «معناشناسی واژه هدایت در قرآن»، مریم السادات موسوی که با روش همنشینی و جانشینی، به معنای نسبی هدایت در قرآن، اشاره دارد. پایاننامه «معناشناسی واژه هدایت در قرآن»، سمیه ابراهیمی که واژهی هدایت را به تفکیک سورههای قرآنی بررسی کرده است. واژه هدایت در نهج البلاغه، به روشهای دیگری مورد بررسی قرار گرفته است، مانند: «تحلیل مفاهیم هدایت و ضلالت و دلالتهای آن در نهجالبلاغه»، حمید سراقی که به شیوه سنتی، به تحلیل این واژه پرداخته و از روشهای نوین معناشناسی بهره نگرفته است.
3.1 ضرورت و اهمیّت پژوهش
نخستین قدم برای بهرهگیری کامل از آموزههای مکتوب دینی، فهم صحیح این متون است. این مهم، زمانی به دست خواهد آمد که از زاویه نگاه نویسنده یا گوینده به متن نگریسته شود. در صورتی که این فرآیند، روشمند و به درستی صورت نپذیرد، گاه، معنایی متفاوت با مقصود گوینده یا نویسنده به دست خواهد آمد. بدین روی، فهم و تحلیل متون دینی، از اهمیت وافری برخوردار است. در میان موضوعات و گزارههای دینی، تلاش برای دستیابی به فهمی همه جانبه از واژه «هدایت»، از آنجایی اهمیت مییابد که هدف از آموزههای الهی و تلاشهای معصومین(علیهم السلام)، هدایت بشر به سوی نیکیها و پیراستن او از بدیها و زدودن موانع دستیابی به هدایت بوده است. بر پایه مطالب پیشگفته، به دلیل جایگاه ارزشمند نهجالبلاغه در میان متون دینی و گستره کاربردی و معنایی واژه هدایت در آن، ضرورت تبیین ساحتهای گوناگون واژه هدایت در نهجالبلاغه، اهمیتی دوچندان مییابد. به ویژه این که چنین کاوشی بر پایه روشهای نوینی، مانند همنشینی معنایی و ... صورت پذیرد.
2. مبانی نظری
1.2 تعریف معناشناسی
موضوع علم معناشناسی «معنا» است. معنا، در این علم، مصداقی است که در جهان خارج وجود دارد و یا مفهومی است که بر حسب مصداقها، به صورت نوعی تصوّر در ذهن گوینده انباشته شده است (صفوی، 1394: 20). معناشناسی در تجزیه و تحلیل کلام، متن را مجموعهای منسجم و معنادار میداند. بنابراین تحلیل معناشناختی بر این اصل استوار است که متن، محل شکلگیری فرآیند معنایی است. به بیان دیگر، معناشناسی مطالعهی علمی معناست و به توصیف پدیدههای زبانی در چهارچوب یک نظام، بدون هر پیشانگاری میپردازد (صفوی،1393: 28). این علم همچون علم اصول، که منطق و ضابطه استنباطهای فقهی را ارائه میدهد، به مثابهی منطق و ضابطهی علم زبان شناسی است که با آن میتوان از خطا در درک مدلولهای کلام و فهم معانی کلمهها و ترکیبهای یک متن برحذر بود (اختیار،1372: 127). پس میتوان گفت، معناشناسی، دانشی است که به کشف معنا با توجه به سیر پیشرفت و دگرگونیهای آن می پردازد و روابط معنایی بین مفاهیم مختلف را درون متن، شناسایی و شبکهای از معانی مرتبط به هم را استخراج میکند.
2.2 معناشناسی مؤلفهای، معنای اساسی و معنای نسبی
در معناشناسی مؤلفهای، از تحلیل سازهای (مؤلفهای) استفاده میشود. در این نوع معناشناسی، معنا دارای دو بخش است، یک بخش مربوط به بنیاد و اساس معنا و دیگری آن چه به آن افزوده میشود. پس در تحلیل، نخست باید معنای بنیادی کشف شود و سپس آن چه با این معنا ترکیب شده، تا معنای این واژه به وجود آید. مثلا در توصیف واژه «مرد»، انسان بودن را اساس قرار داده و سپس مذکر بودن و دیگر ویژگیهای آن را تا کامل شدن معنا، میتوان در نظر گرفت (رکعی و نصرتی، 1396: 37).
هر کلمه به تنهایی یک معنای ظاهری و معمولی و پیش افتاده دارد که اگر به صورت جدا از دیگر کلمات در نظر گرفته شود، معنای اساسی یا محتوای تصوری ویژهی خود را دارد و چون آن کلمه، از متنی خاص مانند قرآن بیرون آورده شود، باز این معنا را برای خود حفظ میکند. این عنصر معناشناختی ثابت که هر جا این کلمه به کار رود و هر کس آن را به کار برد، همراه آن خواهد بود را «معنای اساسی» کلمه میگویند (ایزوتسو، 1368: 14). به عنوان مثال، واژه «کتاب»، خواه در قرآن باشد یا در خارج آن، معنای اساسی واحدی دارد. اما به محض این که وارد نظام و دستگاه تصوری قرآنی شد و ارتباط خاصی با بعضی کلمات مهم قرآنی، مانند الله، وحی، تنزیل و نبی پیدا کرد از آن پس، این کلمه در زمینه ی قرآنی، باید در رابطه و نسبت با این اصطلاحات در نظر گرفته شود و همین ارتباط و اشتراک، به کلمهی کتاب رنگ معناشناختی خاص بخشیده و ساخت معنای ویژهای برای آن فراهم آمده است که اگر بیرون از دستگاه و نظام قرآنی باقی میماند، هرگز چنان نمیشد. پس واژهی کتاب در قرآن که از یک مفهوم و تصوّر دینی خاص با هالهای از قدسیّت احاطه شده و اهمیت خاصی پیدا کرده است، معنای نسبی است (همان: 15).
«معناشناسی» در حوزههای مختلفی، مانند مباحث منطقی، فلسفی، زبانشناسی و نشانهشناسی کاربرد دارد. به همین جهت، معناشناسی دارای انواع گوناگونی است، مانند: معناشناسی منطقی، معناشناسی فلسفی، معناشناسی نشانه شناختی و معناشناسی زبانی. اما معنایی که در معناشناسی یا سمانتیک مورد نظر است، معنای زبانی معناشناسی است.
در «معناشناسی زبانی»، توجه معطوف به خود زبان است و به عبارتی، این نوع معناشناسی با مطالع هی معنا به دنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن انسان در درک معنا ازطریق زبان است و در اصل، باز نمودهای ذهن آدمی را باز میکاود (صفوی، 1393: 28). معناشناسی زبانی دارای مکاتب مختلفی است که در این نوشتار شیوهای مرکب از معناشناسی ساختارگرا (مکتب بن) -که با پرداختن ایزوتسو به آن و به کارگیری در کشف معانی قرآن کریم، مورد توجه بیشتری در جهان اسلام قرار گرفت و درکشف معانی متون دینی دیگر نیز به کار رفت- و معناشناسی مؤلفهای (به عنوان یکی از جریانهای مکتب ساختارگرا)، در نظر گرفته شده، تا کاستیهای شیوه ایزوتسو، به کمک شیوه مؤلفهای جبران و معنای نسبی مورد نظر نهجالبلاغه از واژه «هدایت» به درستی به دست آید. بر این پایه، از میدان همنشینی واژگانی بهره گرفته شده است. همنشینی که به «با هم آیی» نیز تعبیر شده، به معنای جستوجوی معنا در چهارچوب بافت موقعیتی واژه است (پالمر، 1374: 161). دراین نسبت که همان معناشناسی در سطح جمله است، واژه در ارتباط با واژه های همنشین سنجیده می شود که ممکن است به صورت، صفت، تمییز، اسناد فاعل و حتی همنشینی اسم با حرف نیز باشد.
3. بررسی معناشناختی هدایت در نهجالبلاغه
1.3 معنای اساسی واژۀ «هدایت»
واژهی هدایت از ماده «ه د ی» و به معنای ارشاد و راهنمایی (جوهری، 1407: 6/253)، راهنمایی از روی لطف و مهربانی (راغب اصفهانی، 1412: 835)، شناختن و راهنمایی کردن به راه و خانه (جوهری، 1407: 6/253)، خارج کردن چیزی به سوی چیز دیگر و طاعت و وَرَع (ابن منظور، 1414: 15/355) و بیان و هدایت شدن به راه (فیومی، 1414: 636) آمده است. ضمن این که «ضلالت» نقیض آن میباشد (فراهیدی، 1409: 4/77). بررسی اجمالی دیدگاه واژهپژوهان، پیرامون معنای واژگانی «هدایت»، نشان میدهد که آنان، در برخورداری این واژه از معنای «راهنمایی کردن» اشتراک دیدگاه دارند.
2.3 گونههای «هدایت»
هدایت الهی نسبت به آفریدهها، دو گونه است: «هدایت عام» و «هدایت خاص». «هدایت عام»، دارای دو ساحت «تکوینی» و «تشریعی» میباشد. «هدایت عام تکوینی»، هدایتی است که خداوند در طبیعت و نهاد همهی موجودات به امانت گذارده است. این موضوع، در ساحت ربوبیّت تکوینی لحاظ میگردد، زیرا «در ربوبیّت تکوینى، لوازم رشد طبیعى موجودِ تحت تربیت فراهم مىشود و مربى، ابزار بالندگىِ لحظه به لحظه او را در عرصه حیات تقدیر کرده، سرانجام او را به شکوفایى مىرساند» (بهجتپور و همکاران، 1389: 83). امیرمؤمنان(علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الْأَرْضَ الَّتِی تُقِلُّکُمْ وَ السَّمَاءَ الَّتِی تُظِلُّکُمْ مُطِیعَتَانِ لِرَبِّکُمْ – بهوش باشید، بىتردید زمینى که شما را بر پشت گرفته و آسمانى که سایه بر سرتان افکنده است، هردوان گوش به فرمان خدایتان هستند» (خطبه/143). «هدایت عام تشریعی»، هدایتی است که خداوند به واسطهی آن، همه ی انسانها را، با فرستادن پیامبران و کتابهای آسمانی هدایت کرده است. این موضوع، در ارتباط با ربوبیّت تشریعی، قابل پیجویی است، زیرا «در ربوبیّت تشریعى، قوانین و مقررات لازم براى تکامل موجود مختار در اختیارش نهاده میشود و او را تا رسیدن به شکوفایى راهبرى میکند» (بهجتپور و همکاران، 1389: 83). نمونه این موضوع در نهجالبلاغه، چنین است: «کِتَابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَه - این کتاب خداست که بیانگر حلال و حرام او و بایستهها و بهینههاست» (خطبه/1). «هدایت خاص»، عنایت و هدایتی ربّانی است که خداوند به برخی از بندگانش، بر پایهی حکمتش عطا کرده است (خویی، 1430: 496).
مقصود از هدایت، در پژوهش حاضر، واژههایی است که در همنشینی با «هدایت تشریعی» یا «هدایت خاص» نقشآفرینی کرده و ابزار، عوامل، تلازم و تضاد با آنها را ایجاد میکنند.
3.3 همنشینهای ابزاری «هدایت»
تواناییهای بشری، وابستگی به محیط پیرامونی و وسوسه درونی و بیرونی، زمینههای گوناگون انحراف انسان از مسیر رشد را فراهم میسازد. بدین روی، خداوند متعال، بر پایه قاعده لطف و هدایت، ابزار و راهکارهایی را برای نجات اخلاقی، هدایت به راه صحیح و دستیابی انسان به کمال فراهم آورده است. برای کشف این ابزار در نهجالبلاغه، از «همنشینی ابزاری» بهره گرفته میشود. در «همنشینهای ابزاری»، واژگانی که با واژه «هدایت» و مشتقات آن همراه شده، استخراج شده که از سامان آنها، وسیلهها و ابزار هدایت خاص الهی درباره انسان، به دست میآید. در این زمینه، ابزارهای بیان شده در نهجالبلاغه ارائه میگردد، شامل: پیامبر(صلی الله علیه و آله)، امامان(علیهم السلام)، قرآن کریم و مؤمن گمنام.
1.3.3 پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله)
یکی از ابزارهای هدایت انسان، پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) است که «صراط مستقیم» را به انسان مینمایاند. این موضوع در نهج البلاغه، چنین ترسیم شده است:
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ... وَ الْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِیبُ الْعَمَى مِنْ خَلَائِقِهِ – شهادت دهم که محمّد -درود خدا بر او و خاندانش- بنده و رسول برگزیده الهى است ... و نشانههاى هدایت را به وسیله او آشکار ساخت و تاریکىهاى سنگین را به نور وجودش روشن کرد (خطبه/178).
نمونه دیگری از این موضوع در خطبه 94 نهجالبلاغه آمده است: «فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصِیرَةُ مَنِ اهْتَدَى – پس آن بزرگوار، پیشواى پرهیزکاران و نور چشم ره یافتگان است». گاهی تاریکیهای جهل، گمراهی، فساد و تباهی انسان را فراگرفته و فقط خدای بیهمتاست که میتواند او را نجات بخشیده و هدایت کند. ابزار رساندن شعاع هدایت الهی به انسان و راهبری او، پیامبران الهی هستند که در رأس آنان، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است. این موضوع، نمونه های فراوانی در نهج البلاغه داشته و از زوایای گوناگونی بدان نگریسته شده است. در فرازهای پیشگفته از نهج البلاغه، از همنشینی واژگان «مُحَمَّداً - الْهُدَى» و «هُوَ - مَنِ اهْتَدَى»، چنین به دست میآید که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، وسیله هدایت و راهنمایی انسانها و خروج آنان از تاریکی نادانی و گمراهی میباشد. از این رو، با برقراری رابطهی اسنادی بین هدایت و محمد(صلی الله علیه وآله)، حضرت به عنوان ابزاری برای هدایت معرفی شده است. . امیرمؤمنان(سلام الله علیه) در کلام دیگری، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را بهترین وسیله و ابزار هدایت میخواند: «اقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى السُّنَنِ - از راه روشن پیامبرتان پیروى کنید که بهترین راههاست و سنّت آن حضرت را به کار بندید که راهگشاترین سنّتها و روشهاست» (خطبه/110). واژگان به کار رفته در این بخش، تصویری روشن، از همنشینی واژگانی، در دو حوزه معنایی مرتبط با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و هدایت را بیان میدارد و با برقراری رابطهی وصفی بین «نَبِیِّکُمْ» و «أفْضَلُ الْهَدْیِ و أَهْدَى السُّنَنِ»، راه و روش ایشان را، بهترین راهها و ابزارها و راهگشاترین سنتها معرفی میکند.
2.3.3 امامان(علیهم السلام)
تحلیل درون متنی نهجالبلاغه و دقت در ارتباط واژگانی، نشان دهنده این است که دیگر از ابزارهای هدایت، امامان(علیهم السلام) هستند. امیرمؤمنان(سلام الله علیه) میفرماید: «فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِیَ وَ هَدَى - اینک بدان که برترینِ بندگان خدا نزد او، راهبر دادگرى است که به راه هدایت رود و مردم را به حق رهبرى کند» (خطبه/164). در این گفتار، «هدایتیافتگی و هدایت کردن» و «امام عادل» با یکدیگر همراه شده، تا با وصف امام به «هدایت یافتگی و رهبری مردم به سوی هدایت»، رابطه مکمل بودن این دو را نشان داده و امام را ابزاری مطمئن برای هدایت بندگان الهی معرفی نماید. نمونه دیگر این موضوع، چنین است:
لَاتَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا – از هر رخدادى تا روز رستاخیز با خبرم و از هر گروهى که دست کم یک صد نفر را رهبرى کند و یا صد نفر را به گمراهى کشانَد، مطّلعم و شما را خبر دهم (خطبه/93)
این سخن نشان میدهد که امامِ برخوردار از علم کامل، هدایتگر بشر است. امام علی (علیه السلام) در تبیین زمان ظهور و بیان ملاحم، بیان میدارد: «یَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى – آن گاه که در جامعهها هدایت قربانى هوسها شود، آن بزرگوار مسیر دنیا را تغییر دهد و هوى پرستى را به خداپرستى باز گردانَد» (خطبه/138). بدین معنا که در آخر الزّمان، مسیر کلّی بشریّت، از هدایت خارج شده و حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به عنوان امامی عادل و هدایت یافته، با هواهای نفسانی مبارزه کرده و مسیر هدایت را بر پایه آموزههای وحیانی قرار میدهد. از مجموع سخنان پیشگفته از نهجالبلاغه، چنین برمیآید که وسیله و ابزار هدایت مردم، باید: 1.هدایت شده باشد، تا بتواند دیگران را هدایت کند. 2.آگاهترین و عالمترین مردم باشد. 3.وقتی مردم گمراهی را پیش گرفته و تابع هوای نفس خویش شدهاند، آنان را به سمت وحی و تبعیّت از اوامر الهی بازگرداند.
در نهج البلاغه، اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) دارای شرایط سه گانه پیش گفته دانسته شده اند و شایستگی آنان، برای رساندن مردم به هدایت واقعی، یادآوری گردیده است: انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِی رَدًى – به اهل بیت پیامبرتان اقتدا کنید و آنان را الگو سازید و در خطّ آنان حرکت کنید و پا جاى پاى آنان گذارید که شمایان را از مسیر هدایت بیرون نبرند و هرگز به سقوط نکشانند (خطبه/97).
در این بخش از خطبه، از همنشینی «أَهْلَ بَیْت» و «فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى»، و توصیف آنان به هدایت یافتگی همیشگی، معلوم می شود که اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) هدایت شده و هدایت یافتهاند، مسیر سعادت را شناخته و آگاهترین انسانها هستند. بدین روی، مردم را به راه هدایت که مسیر مورد پسند خدای یکتاست، رهنمون میشوند. پس، هر سه ویژگی ابزاری هدایت را دارا هستند. ابن ابیالحدید در شرح فرازی از نهجالبلاغه، پیرامون فرمانبرداری از اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) چنین میگوید: «مسلمانان باید بر عترت پیامبر، چنان ارج نهند که بر قرآن می نهند و از آنان چنان فرمان برند که از قرآن می برند» (ابن ابیالحدید، 1337: 6/376).
بیان دیگری از این موضوع، نمونه ای از «همنشینی تقابلی» است:
مَا کَلَّفَکَ الشَّیْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیْسَ فِی الْکِتَابِ عَلَیْکَ فَرْضُهُ وَ لَا فِی سُنَّةِ النَّبِیِّ(صلّىاللّهعلیهوآلهوسلّم) وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى أَثَرُهُ فَکِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ – از آن چه شیطان، دانستن آن را به تو تکلیف کند که نه در کتاب خدا دستورى برایت رسیده و نه در سنّت پیامبر و امامان -درود خدا بر آنان- اثرى از آن آمده، پس دانش آن را به خداى سبحان واگذار و در جستجوى آن مباش (خطبه/91).
در این قسمت از خطبه، از همنشینی تقابلی بین «الشَّیْطَانُ» و «أَئِمَّةِ الْهُدَى»، و توصیف حالیهی وسوسههای شیطانی، به تقابل با کتاب خدا و سنّت ائمه هدی، چنین بر میآید که ائمه (علیهم السلام)، ابزار هدایت کننده مردم به سوی کتاب خدا و سنت رسول الله (صلّى اللّه علیه وآله)، و دور کننده از شیطان و راههای شیطانی هستند. پس، مردم موظفاند که به ائمه (علیهم السلام) تمسک جسته و نور هدایت را از آنان برگیرند و شیطان و پیروان او را رها کرده و از آنان بیزاری جویند.
هم راستا با نمونه پیش گفته و با صراحت بیشتر، ائمه (علیهم السلام) وسیله هدایت مردم معرفی شده اند: «بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءِ وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ – شمایان در تاریکىها به نور ما راه یافتید و بر چکاد بلند بزرگى برآمدید و به برکت فجر صادق ما، از ظلمتها رهیدید» (خطبه/4). چنان که یکی از راههای روشن ترقی انسان، فریادهای پیامبران و اوصیای آنان بوده که صداهایی نگران کننده و در عین حال، حیاتبخش هستند و تنها تفسیر و توجیه معقول حیات بشری به حساب میآیند (جعفری، 1376: 3/8). در این فراز که در آن، ائمه با زبان خویش، هدایتگری را به خود نسبت دادهاند، ابزار رهایی بشر از تاریکی و نادانی و راه یافتن به کمال حقیقی، اهل بیت (علیهم السلام) معرفی شده است. همین موضوع، در خطبه دیگری وجود دارد: «بِنَا یُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ یُسْتَجْلَى الْعَمَى – به وسیله ما، درهاى هدایت را گشوده و پردههاى کورى را بالا زده است» (خطبه/144).
3.3.3 قرآن کریم
پندهای حکیمانه و سخنان سودمندی که هیچ نقص و تردیدی در آن راه نداشته باشد، یکی دیگر از ابزارهای دستیابی به هدایت است. امام علی(علیه السّلام)، «قرآن کریم» را برترین کلام دانسته که پیروی از آن، هدایت انسان را به دنبال خواهد داشت. فراخوانی به پیروی از قرآن، در نهجالبلاغه چنین است: «مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِیلًا هُدِیَ لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ - آن که از خدا خیر خواهد، بدان دست یابد و آن که سخن الهى را دلیل راه قرار دهد، به بهترین راه هدایت رود» (خطبه/147). در این سخن، از همنشینی «قَوْلَهُ» و «هُدِیَ» که هدایت، به کلام خدا اسناد داده شده، به دست میآید که قرآن، به عنوان سخن الهی، بهترین ابزار هدایت انسان به سوی استوارترین و راستترین راه است. در توضیح این موضوع، باید بیان داشت که «مقصود امام(علیهالسّلام)، از راستترین راه، هدف نهایی انسان است که همان، اطاعت و فرمانبرداری خدای تعالی است» (بحرانی، 1375: 3/369).
پیرامون ویژگی هدایتگری قرآن، در فراز دیگری آمده است: «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِیءِ... وَ الْکِتَابِ الْهَادِی - خدا محمّد را –که درود خدا بر او و خاندانش- با نور روشنگر وحى ... و کتاب راهنما یعنى قرآن فرستاد» (خطبه/161). در این خطبه، «الْکِتَابِ» و «الْهَادِی» همنشین شده است تا قرآن را به هدایتگری توصیف نماید. این هدایتگری، شامل تبیین خیر و شرّ، دانایی و نادانی و مسیر هدایت میگردد. نمونه دیگری از این موضوع، چنین است: «إِنَّ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ کِتَاباً هَادِیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ – خداى سبحان کتابى هدایت گر فروفرستاد و در آن خیر و شر را بیان نمود» (خطبه/167). در بخش دیگری از نهج البلاغه، اشاره روشنتری به قرآن شده است:
اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى – بدانید که این قرآن، همان ناصح صادقى است که خیانت نکند و راهنمایى است که گمراه نسازد و سخن گویى است که هرگز دروغ نگوید. آرى، هرکس با قرآن نشیند، برنخیزد مگر با زیادى یا نقصان: زیادى در هدایت و نقصان از کورى و جهالت (خطبه/176).
در تمام متن پیشگفته، قرآن با مفاهیم و ویژگیهایی مانند: «هدایتگر، راستگو و پند دهنده»، همراه شده است، و رابطه توصیفی بین این مفاهیم و قرآن برقرار شده، تا قرآن را دور از «گمراهی، دروغگویی و کوردلی» نشان دهد. نمونهای دیگر، چنین است: «فَانْظُرْ أَیُّهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّکَ الْقُرْآنُ عَلَیْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ – اى پرسشگر، بیندیش و بدانچه قرآن از صفات الهى رهنمودت داده است، اقتدا کن و از نور هدایت آن توشه برگیر» (خطبه/91). در این دو خطبه، «الْقُرْآنُ» با «الْهَادِی - هُدًى - هِدَایَتِهِ»، همنشین شده، تا در ابتدا با رابطه توصیفی، قرآن را هدایتگر معرفی نماید و سپس با رابطه اضافی بین بنده و قرآن، بهرهمندی از هدایتگری آن را رهنمون شود. بدین ترتیب، قرآن ابزار هدایت از گمراهی و کوردلی به سوی نور، بصیرت و بینایی خواهد بود.
4.3.3 مؤمن گمنام
یکی از ابزار هدایت، افراد با ایمانی هستند که به دور از شهرتطلبی و توقع پاداش و درنهایت گمنامی، چراغ راه مردم به سوی سعادت و کمال واقعی میگردند. امام علی (علیه السّلام)، ضمن تشریح دوران فتنهانگیز آینده، ویژگیهای چنین انسانهایی را برمیشمرد:
ذَلِکَ زَمَانٌ لَا یَنْجُو فِیهِ إِلَّا کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ إِنْ شَهِدَ لَمْ یُعْرَفْ وَ إِنْ غَابَ لَمْ یُفْتَقَدْ أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ السُّرَى – روزگار فتنه، زمانى است که تنها ایماندار گمنام نجات یابد، اگر در صحنه آید، شناخته نشود و اگر حاضر نشود، نبود او احساس نگردد. آنان چراغهاى هدایت و نشانههاى راه در شباند (خطبه/103).
در این قسمت از خطبه، از همنشینی «مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ» و «مَصَابِیحُ الْهُدَى» و ایجاد ترکیب اضافی چراغهای هدایت، برای وصف مؤمنین گمنام، چنین بر میآید که گاهی، در بین مردم، مؤمنینی هستند که امام و پیامبر یا معصوم نیستند، اما به دلیل داشتن شخصیت الهی و قرارگرفتن در مسیر حق، میتوانند چراغ هدایت دیگران باشند.
در یک نگاه، خدایی که انسان را آفریده، ابزار هدایت لازم را برای او قرار داده است تا در مسیر بازگشت به سوی مبدأ وجود، دچار سردرگمی و حیرت نشده و در مسیر انحراف گرفتار نگردد.
4.3 واژهها و مفاهیم پیشران به سوی «هدایت»
دستیابی به هدایت، نیازمند زمینهها، کنشها و پیشرانهای ویژهای است. وجود نمونههایی از این موضوع در نهج البلاغه، نشاندهنده توجه امام علی(علیهالسّلام) به این ساحت است. برای سامان این بحث، واژهایی مورد کاوش قرار میگیرند که با واژه هدایت، همنشین شده و بر آن تأثیر مثبت میگذارند.
1.4.3 برگزیدن مسیر نیکی
قرار گرفتن در مسیر رحمت الهی و نیکیها، از جمله اموری است که انسان را به سمت هدایت و کمال سوق میدهد. امیرمؤمنان(علیه السّلام) در این باره میفرماید: «فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ – پس اینک، شما راه خیر را برگزینید تا به سر منزل سعادت برسید و از سمت و سوى شرّ و بدى بپرهیزید، تا در زندگى کامیاب و از انحرافها بیمه شوید» (خطبه/167). همان گونه که پیداست، در این فراز، از همنشینی «نَهْجَ الْخَیْرِ» و «تَهْتَدُوا»، میتوان دریافت که برگزیدن راه نیکی و خوبی و پرهیز از شرّ و بدی، انسان را به هدایت میرساند.
2.4.3 درخواست مدد الهی
قرار گرفتن در مسیر هدایت الهی و پیمودن راه سعادت، نیازمند کوششی بایسته است. این موضوع، زمانی به سرانجام مطلوب و کمال واقعی خواهد رسید که با مدد الهی همراه گردد. یکی از زمینههای مهم پیدایش مدد الهی، درخواست، دعا و تضرّع به درگاه خدای بینیاز است. امام علی(علیه السّلام)، برای خویش درخواست هدایت کرده و بدین وسیله، الگویی ناب را ارائه میدهد، تا دیگران این مسیر را بپیمایند و از خداوند متعال درخواست هدایت کنند: «أَسْتَهْدِیهِ قَرِیباً هَادِیاً وَ أَسْتَعِینُهُ قَاهِراً قَادِراً – از او راه هدایت خواهم که نزدیک است و راه نماید و از او کمک و یارى درخواست کنم که اوست چیره توانمند» (خطبه/83). در اینجا، همنشینی واژگان بر «أَسْتَهْدِیهِ»، استوار است.
متّکی نبودن به خود و پیجویی و درخواست هدایت الهی، اصلی اساسی در گفتمان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً ... دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا – خداى رحمت کند بندهاى را که... هرگاه به سوى رشد و هدایت خوانده شود، پاسخ مثبت گوید و دامن راهبر گیرد، تا به ساحل نجات رسد» (خطبه/76). در این نمونه، از همنشینی «أَخَذَ بِحُجْزَةِ» و «هَادٍ»، بر میآید که انسان برای نجات از گمراهی و دستیابی به هدایت، باید دست به دامن خدای هدایتکننده زند. در حکمت دیگری، بیان شده است که درخواست و پیجویی هدایت، با نشان دادن راه هدایت همراه شده است: «قَدْ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ – اگر راه پذیر باشید، راه نشان داده شده است» (حکمت 157).
3.4.3 امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر، از جمله اموری است که در هدایت انسانها تأثیرگذار است. گاهی انسانها، ناآگاهانه خطایی را انجام داده یا کار خوبی را به فراموشی میسپارند، اینجاست که دیگر مؤمنین، او را یاری کرده و معروف و منکر را به یادآوری میکنند، تا از مسیر هدایت منحرف نشود. امام علی(علیهالسلام)، همگان را به این موضوع توجه داده است:
أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً یُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْکَراً یُدْعَى إِلَیْهِ فَأَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ کَلِمَةُ الظَّالِمِینَ هِیَ السُّفْلَى فَذَلِکَ الَّذِی أَصَابَ سَبِیلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِیقِ وَ نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ الْیَقِین – اى گروه مؤمنان، هر کس ظلم و تجاوزى را بیند و دعوت به گناه و فسادى را شنود، پس با قلب خود بیزارى جوید، به راه سلامت و پاکى رفته است و اگر با زبان اعتراض کند پاداش یابد و از اوّلى برتر است و اگر کسى به نبرد با آنان قیام کند و به پاس حرمت و اعتلاى «کلم اللّه» و نابودىِ حاکمیّت ستمگران دست به سلاح برَد، او همان کسى است که به حقیقت هدایت رسیده و راه حق پوییده و نور یقین در قلبش تابیده است (حکمت 373).
از همنشینی «أَنْکَرَهُ» و «سَبِیلَ الْهُدَى» معلوم میگردد، هر کسی که بخواهد در مسیر هدایت کامل قرار گیرد، نباید نسبت به منکراتی که در جامعه انجام میشود، بیتوجه باشد و باید که به شکل قلبی، زبانی و یا رفتاری از آن نهی کند.
5.3 واژهها و مفاهیم پسران از «هدایت»
بررسی اجمالی مباحث نهج البلاغه، نشان از این دارد که امیرمؤمنان(علیه السلام) مواردی را به عنوان موانع و پسران های دستیابی به هدایت یادآوری کردهاند. برای رسیدن به این موارد، برخی واژگان دارای «همنشین تقابلی» مورد توجه قرار میگیرد.
1.5.3 شیطان
«شیطان»، یکی از مهمترین مواردی است که در نرسیدن به سعادت مؤثر بوده و همنشین با واژه «هدایت» آمده است. خداوند متعال و معصومین(علیهمالسلام)، انسان را به پرهیز و دوری از شیطان، به عنوان یکی از رهزنان مسیر کمال و صراط مستقیم الهی، سفارش کردهاند. امام علی(علیهالسلام) در این زمینه میفرماید:
مَا کَلَّفَکَ الشَّیْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیْسَ فِی الْکِتَابِ عَلَیْکَ فَرْضُهُ وَ لَا فِی سُنَّةِ النَّبِیِّ ص وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى أَثَرُهُ فَکِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ - و از آنچه شیطان دانستن آن را به تو تکلیف کند که نه در کتاب خداى دستورى برایت رسیده و نه در سنّت پیامبر و امامان- درود خدا بر آنان- اثرى از آن آمده، پس دانش آن را به خداى سبحان واگذار و در جستجوى آن مباش (خطبه/91).
در این بیان، از همنشینی تقابلی «الشَّیْطَانُ» و «أَئِمَّةِ الْهُدَى» مشخص میشود که شیطان، از واژههای مؤثر در انحراف انسان از مسیر هدایت بوده که انسان به رویگردانی از آن، فرمان یافته، تا از هدایت خارج نشود.
2.5.3 پیروی از هوای نفس
وسوسه های درونی و هواهای نفسانی، آدمی را به وادی گمراهی میکشاند. شیطان بر این پیروی دمیده و روح انسان را به پذیرش دستورات نفسانی فرامیخواند. بدین روی، اطاعت از هوای نفس، خروج از مسیر هدایت و دین الهی را در پیداشته و به سقوط اخلاقی او خواهد انجامید. امام علی(علیه السلام)، برای نجات از این حالت، به خداوند پناه میبرد:
اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دِینِکَ أَوْ تَتَابَعَ بِنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَى الَّذِی جَاءَ مِنْ عِنْدِک - خداوندا، به تو پناه بریم که از فرمانت سرپیچى کنیم، یا از دینت به فتنه در آییم، یا به عوض هدایتهاى ارزانى شده از سویت، مورد تهاجم هوسهامان قرار گیریم (خطبه/215).
از همنشینی «تَتَابَعَ بِنَا أَهْوَاؤُنَا» و «دُونَ الْهُدَى»، چنین بر میآید که عبارت پیروی از هوای نفس، بر خارج شدن از هدایت مؤثر است. بدین روی، برای نجات از آن، باید به خدا پناه برد و از او یاری خواست. امیرمؤمنان(علیهالسلام)، معاویه را پیرو هوای نفس خوانده که از هدایت به دور است: «کِتَابُ امْرِئٍ لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ یَهْدِیهِ وَ لَا قَائِدٌ یُرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَهُ – نامه کسى که نه نور هدایتى در جبین دارد و نه راهبرى که دستش گیرد، بلکه به فراخوان هوس پاسخ گفته» (نامه/7). همنشینی تقابلی واژههای «یَهْدِیهِ» «الْهَوَى» و دیگر واژههای پیرامونی، نشان میدهد که پیروی از هوای نفس، انسان را از دستیابی به هدایت بازمیدارد.
3.5.3 دنیا پرستی
نوع آفرینش و نیازهای انسان، رابطه او با محیط پیرامونی و بهرهگیری از دنیا را ضرورت میبخشد. چنین رابطهای میتواند ارزشمند و الهی، یا بیارزش و حیوانی باشد. دلبستگی و هدف قرار دادن دنیا، انسان را به دنیا پرستی کشانده و رابط های پست با دنیا را ترسیم میکند. چنین کسی، دنیا را بر آخرت ترجیح داده و آبادانی دنیا را، ملاک و ارزش زندگانی قرار میدهد. این موضوع، تا آنجا پیش میرود که امور معنوی، راهی برای دست یافتن به دنیا قرار میگیرد. امام علی(علیهالسلام) پیرامون فراریان به سوی معاویه میفرماید:
فَکَفَى لَهُمْ غَیّاً وَ لَکَ مِنْهُمْ شَافِیاً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِیضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْیَا مُقْبِلُونَ عَلَیْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَیْهَا – آنان خود در چاه گمراهى سقوط کردند و تو نیز از زحمت و کار شکنىشان آسوده شدى. آرى، آنان لیاقت سربازىِ امام حق را نداشتند و از هدایت و حق فرار کردند و با سرعت در چاه کورى و نادانى در افتادند (نامه/70).
در این سخن، از همنشینی «فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى» و «هُمْ أَهْلُ دُنْیَا»، به دست میآید که دنیاپرستان، از هدایت گریزان و به سوی دنیا شتابان بوده و فرار از هدایت، گمراهی، کوردلی و نادانی، از رهآوردهای دنیا پرستی است. گاهی دنیا پرستان، شعائر دینی را دستمایه رسیدن به دنیا میسازند: «مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى – در آن روز، مسجدها از نظر بنا، آباد و از نظر هدایت، ویران خواهد بود» (حکمت369). در این کلام، از همنشینی «مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ» و «خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى»، معلوم میشود که گاهی، دنیاپرستی بر امور معنوی تأثیر گذاشته و انسانها را از هدایتگری خارج میسازد.
4.5.3 کمرنگ شدن نشانههای هدایت
گاهی پیش میآید که انسانها، به دلیل فاصله گرفتن از نشانه های هدایت، از تشخیص مسیر هدایت ناتوان گشته، در گمراهی غرق میشوند. امام علی(علیه السلام) مصداق این روزگار را، زمان جاهلیت دانسته و آن را چنین توصیف میکند: «قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى – پرچمهاى هدایت به کهنگى گراییده و نشانههاى پستى و پلشتى همه جا گسترده شده بود» (خطبه/89). همراستا با این واژگان، در خطبهای دیگر آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَةٌ – گواهى دهم که محمّد -درود خدا بر او و خاندانش- بنده و رسول اوست و در حالى او را برانگیخت که پرچمهاى هدایت، رنگ کهنگى و پوسیدگى گرفته بود» (خطبه/195). در دو نمونه پیشگفته، از همنشینی «دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى» و «ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى» و همنشینی«أَعْلَامُ الْهُدَى» و «دارِسَةٌ»، معلوم میشود که هرگاه نشانههای هدایت کمرنگ و فراموش شوند، زمینه برای پیدایش و بروز نشانههای گمراهی فراهم شده، گروهی از مردم به سوی گمراهی رهسپار میشوند. این خطبه، نوعی هشدار به مردم بود که شرایط عصر «جاهلیت» در حال بازگشت است. امام(علیه السلام) تأکید مىکند که من نیز همچون پیامبر خدا(صلّى اللّه علیه وآله)، براى از میان بردن افکار و رفتار جاهلى، قیام کردهام، تا پیش از آن که فرصتها از دست برود، بیدار شوید و به مسیر هدایت الهی و روش و سیره پیامبر اکرم(صلّى اللّه علیه وآله) بازگردید (مکارم شیرازی، 1375: 3/619).
5.5.3 در اقلیّت بودن
توانایی انسانها برای پایداری در مسیر حق متفاوت است. گاهی در اقلیّت بودن، انسان را از حرکت باز داشته و از مسیر صحیح منحرف میسازد. تاریخ، شاهد انسانهای بسیاری بوده است که صادقانه دیگران را به حرکت در مسیر هدایت و پیمودن راه سعادت تشویق کرده و از راههای گمراهی و پیروی از شیطان بیم دادهاند. اما گاهی مشتاقان هدایت، کم و آرزومندان گمراهی و دنیاپرستی، زیاد و در اکثریت بودهاند. این موضوع، برخی هدایتخواهان را متزلزل ساخته و گمراهان را ثابت قدم میکند. امام علی(علیهالسلام) در راستای تقویت جبهه حقمداران و روشن کردن عاقبت این مسیر میفرماید:
أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ – اى مردم، در پویش راه حق به خاطر کمىِ رهروان آن به وحشت نیفتید و سست نشوید، زیرا مردم بر سفره دنیا گرد مىآیند که لذّت و بهرهوریشان از آن اندک و تهیدستى و گرسنگیشان بلند مدّت است (خطبه/201).
در این متن، از همنشینی«طَرِیقِ الْهُدَى» و «لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» چنین بر میآید که گاهی، در اقلیّت بودن اهل هدایت، باعث کاهش پیروان این راه خواهد شد. امام(علیه السلام) مردم را از این خطر بر حذر داشته و مانع نبودن آن و آینده روشن پیروان حق را یادآوری میکند.
6.5.3 به حال خود واگذار شدن
خداوند گاهی برخی از افراد را به حال خود واگذار کرده؛ بدین روی، در گمراهی غوطهور شده و از هدایت دور خواهد ماند. این رها سازی، پس از ایجاد زمینه های هدایت، تذکر و لطف الهی بوده که با کجروی و پند ناپذیری برخی انسانها همراه است. امام علی (علیه السلام)، در توصیف چنین کسانی میفرماید:
إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ ... ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ – دشمنترین آفریدگان در پیشگاه آفریدگار دواَند: نخست: مردى که خدا او را به خود وانهاده ... از راه راست پیشینیان سر باز زند و هرکس را که بدو اقتدا کند، گمراه سازد چه در زنده بودن و یا پس از مرگش (خطبه/17).
از همنشینی «رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ» و «ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ»، معلوم میشود، کسی که خدا او را به حال خود واگذاشته، از هدایت به دور بوده و پیروان خود و آیندگان را به گمراهی خواهد کشاند.
6.3 واژههای ملازم «هدایت»
واژههای «ملازم» یا «استلزام معنایی»، به واژههایی گفته میشود که تحقق مفهوم یک واژه یا یک جمله، مستلزم تحقق مفهوم واژه و یا جملهی دیگری است. به عنوان مثال، تصوّر واژهی «خورشید»، از زاویه مفهومی، مستلزم واژهی «نور» است، یا جمله «او مادر من است»، مستلزم جمله «او زن است»، میباشد (صفوی،1386: 87؛ صفوی، 1393: 137و138). در این بخش، به واژههای ملازم هدایت در نهجالبلاغه پرداخته میشود. مقصود از واژههای ملازم، واژهها و مفاهیمی است که شرط لازم و جدایی ناپذیر هدایت هستند.
1.6.3 واژههای بیانگر یا همراستای «الله»
از واژه ی تأثیرگذار و ملازم با هدایت، واژههایی است که گویای مفهوم «الله، رَبّ»، مفاهیم هممعنا و ضمایری است که به خدا بازگردانده میشوند. خطبه هایی به همنشینی تلازمی هدایت و واژهی «الله» اشاره دارند: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ... أَوْ تَتَابَعَ بِنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَى الَّذِی جَاءَ مِنْ عِنْدِک – خداوندا، به تو پناه بریم که ... به عوض هدایتهاى ارزانى شده از سویت، مورد تهاجم هوسهامان قرار گیریم» (خطبه/215). نمونه دیگری چنین است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَلَا بِحَوْلِهِ... وَ أَسْتَهْدِیهِ قَرِیباً هَادِیاً - سپاس خداى را که در اوج عظمت است و اقتدار ... و از او راه هدایت خواهم که نزدیک است و راه نماید» (خطبه/83). در بیانی دیگر، هدایتگری معصومین(علیهم السلام) به خدا نسبت داده شده است: «أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ .... بِنَا یُسْتَعْطَى الْهُدَى – خداىْ ما را بلند مرتبه گردانیده... به وسیله ما درهاى هدایت را گشوده» (خطبه/144). همین تلازم معنایی و واژگانی، در نامه دیگری به چشم میخورد: «رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَکَ اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِکَ وَ أَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ - بدین امید که خداوند توفیقت دهد و به مقصد نیکت هدایت فرماید» (نامه/31).
گاهی واژهی هدایت، با واژهی «رَبّ» همنشین شده و بین آنها تلازم وجود دارد: «فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَیْرُهُ... فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى – براستى که ما و شما بندگانیم گوش به فرمان در پیشگاه پروردگارى که جز او پروردگارى نیست... و او ما را از چاه گمراهى، به آسمان هدایت پرواز داده» (خطبه/216).
خطبه هایی در نهج البلاغه وجود دارد که در آنها، ضمایر مرتبط با مفهوم خدا، با هدایت ملازم هستند: «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِیءِ و... الْکِتَابِ الْهَادِی – خداوند محمّد را- درود خدا بر او و خاندانش- با نور روشنگر وحى ... و کتاب راهنما یعنى قرآن فرستاد» (خطبه/161). همین شکل همنشینی در خطبه های دیگری وجود دارد: «إِنَّ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ کِتَاباً هَادِیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ - خداى سبحان کتابى هدایتگر فرو فرستاد و در آن، خیر و شر را بیان نمود» (خطبه/167) و «أَحْمَدُه اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ... إِنَّهُ لَا یَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ – خداى را سپاس گویم تا باران نعمتش بیش از پیش فرو ریزد... چه او دست هرکس گیرد، راه گم نکند» (خطبه/2). از تلازم بین واژههای «الله»، «ربّ» و ضمیرهایی گویای مفهوم خدا با «هدایت»، چنین بر میآید که همه هدایتها از سوی خدای بیهمتاست و تا او اراده نکند، کسی هدایت نخواهد شد.
2.6.3 واژههای بیانگر یا همراستای «دوستی خدا»
دیگر از واژههای ملازم هدایت که با وجود آن، هدایت شامل انسان خواهد شد، «دوستی خدا» است. امام علی(علیه السلام)، در برخی از خطبه های نهج البلاغه، لازمه هدایت خاصّ انسان را، دوستی خدا بیان میدارد: «فَأَمَّا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَضِیَاؤُهُمْ فِیهَا الْیَقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى – امّا دوستان خدا، هنگامه تاریکى شبهه، در پرتو نور یقین حرکت کنند و راهنمایشان راه و روش هدایت باشد» (خطبه/38). در این خطبه، از همنشینی «أَوْلِیَاءُ اللَّهِ» و «دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى»، معلوم میشود که برای دستیابی به هدایت خاص، دوستی با خدا ضروری است.
3.6.3 «قلب سلیم»
دیگر از واژههای ملازم هدایت، «برخورداری از قلب سلیم» است. امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «قلب سلیم آن قلبى است که وقتى به دیدار خدا مىآید، غیر خدا کسى در آن نباشد» (کلینی، 1429: 3/46). علّامه طباطبایی میفرماید: «مراد از قلب سلیم، آن قلبى است که هیچ تعلّقى به غیر از خدا نداشته باشد» (طباطبائی، 1374: 17/223) و «از ننگ ظلم و تاریکى شرک و گناه سالم باشد» (همان: 15/405). با این نگاه، قلب سلیم، سرشار از عشق الهی بوده و از غیر خدا به دور است. امام علی(علیه السلام) در توصیف کسی که هدایت شامل او خواهد شد، میفرماید:
فَطُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدِیهِ... فَقَدْ أُقِیمَ عَلَى الطَّرِیقِ وَ هُدِیَ نَهْجَ السَّبِیل – خوشا حال آن که دلى پاک و سالم دارد و راهنماى خویش را اطاعت کند... که در راه سعادت گام زده و خطّ درست را دریافته است (خطبه/214)
از همنشینی «لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ» و «هُدِیَ نَهْجَ السَّبِیل» برمیآید که لازمه قرار گرفتن در راه راست و هدایتپذیری، برخورداری از قلب سلیم است.
7.3 واژههای متضاد هدایت
گفتوگوی متقابل، بر اساس وجوه اشتراک، وجوه افتراق و نسبت های واژگانی شکل میگیرد و تمایز میان واژهها، بیشتر از راه تقابل آشکار میشود. به اعتقاد ایزوتسو، حوزه معناشناختی، زمانی به وجود میآید که دو مفهوم عمده کلیدی، به صورت کامل، درمقابل یکدیگر قرار گیرند (ایزوتسو، 1360: 298). معناشناسان، بیشتر از اصطلاح تقابل، به جای تضاد استفاده میکنند، زیرا تضاد، فقط گونهای از تقابل به حساب میآید (صفوی، 1393: 117). همچنین معناشناسان به اقسام تقابل، «تقابل جهتی، مانند: تقابل رفت وآمد» و «تقابل به کمک تکواژهای منفیساز در تقابل واژگانی، مانند: آگاه و ناآگاه» و «تقابل ضمنی، مانند: تقابل فیل و فنجان» را افزودهاند که با دقت میتوان آنها را در اقسام تقابل منطقی جای داد (همان: 120). مقصود از واژهها و عبارتهای متضاد، در این جا، تضاد صددرصدی و همه جانبه و از همه جهات آنها نیست، بلکه تضاد میان آنها، شامل تضاد فی الجمله، یعنی تضاد از برخی جهات و جوانب نیز میگردد، پس اگر دو معنی، تنها در برخی از مصادیق هم قابل جمع نباشند، در این بحث داخل میگردند.
1.7.3 ضلالت
از کلام امام علی(علیه السلام) در نهجالبلاغه، چنین بر میآید که بین هدایت و ضلالت تضاد وجود دارد. نمونههایی برای این موضوع میتوان برشمرد، مانند: «لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا – زیرا گمراهى با هدایت سازگار نیست، گرچه با هم در یک جا گرد آیند» (خطبه/147)، «مَنْ لَا یَسْتَقِیمُ بِهِ الْهُدَى یَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى – آن که به راه مستقیم هدایت نشود، گمراهى او را به پستى و بدبختى کشانَد» (خطبه/28) و «اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ ... الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ - بدانید که این قرآن ... راهنمایى است که گمراه نسازد» (خطبه/176). در نمونههای پیشگفته، از همنشینی تقابلی بین «الضَّلَالَةَ - الضَّلَالُ - لیُضِلُّ» با «الْهُدَى - الهادی»، به دست میآید که (گمراهی - هدایت) و (گمراه کننده - هدایت کننده)، با هم در تضاد بوده و هرگز با هم جمع نمیشوند و هر کس در مسیر هدایت نباشد، بدون شک، در راه گمراهی و ضلالت مسیر میپیماید.
2.7.3 هلاکت
هلاکت و سقوط انسان، نتیجه پیروی از پیشوای گمراه کننده بوده، چنان که نجات و سعادت آدمی، در گرو پیروی از امام هدایتگر است. امام علی(علیه السلام)، این دو مسیر را چنین ترسیم میکند: «فَإِنَّهُ لَا سَوَاءَ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى وَ وَلِیُّ النَّبِیِّ وَ عَدُوُّ النَّبِی – پیشواى هدایت و سرکرده پستى و گمراهى یکسان نیستند، نیز دوست پیامبر و دشمن او برابر نخواهند بود» (نامه/24). از همنشینی تقابلی بین«إِمَامُ الْهُدَى» و «إِمَامُ الرَّدَى»، تضاد بین هدایت و هلاکت به دست میآید.
8.3 تحلیل معناشناسانه «همنشینهای هدایت»
تاکنون معنای اساسی هدایت، (راهنمایی کردن) و گستردگی معنایی آن در نهجالبلاغه و نقش واژهها بر اساس رابطهی همنشینی بیان شد. اکنون به تحلیل گفتارها و نقشهای آنها پرداخته میشود، تا معنای نسبی هدایت در نهجالبلاغه به دست آید. در این فرآیند، مؤلفههای معنایی، واژههای کلیدی و کانونی و معنای نسبی هدایت تبیین میگردد.
1.8.3 مؤلفههای معنایی «هدایت»
همانگونه که پیشتر بیان شد، هدایت در متون دینی، به دو صورت عام و خاص آمده است که در کاوش حاضر، محور بحث، هدایت خاص الهی است، زیرا بیشتر تلازمها، بین هدایت خاص و امور دیگر برقرار شده است. برای آن که بتوان از واژههای ملازم، در تحلیل معناشناسانه بهره برد، لازم است که لوازم هدایت را در قالب مؤلفههای معنایی علم معناشناسی بررسی کرد. به کمک این روش، میتوان شرایط لازم و کافی را به گونهای اختصاری بیان کرد.
بر همین پایه، مؤلفههای معنایی هدایت در نهجالبلاغه، تحلیل میگردد. واژههای ملازم هدایت، عبارت است از: «الله»، «دوستی خدا»، «قلب سلیم»، «ضلالت» و «هلاکت». از اینرو، میتوان ملازمهای هدایت را با تحلیل مؤلفهای چنین بیان کرد: هدایت در نهج البلاغه: [+خدا] ، [+دوستی خدا] ، [+داشتن قلب سلیم] ، [ـ ضلالت] ، [ـ هلاکت]. پس، برای تحقق هدایت مورد نظر در نهجالبلاغه، (وجود سه مؤلفه مثبت) و (نبود دو مؤلفه منفی) پیشگفته لازم است. بقیه واژگان تأثیرگذار مثبت و منفی که پیشتر بیان شد، مکمل این واژهها بوده، نقش تقویت یا تضعیف دارند.
تحلیل مؤلفهای بیان شده، پژوهش را از معنای اساسی هدایت، به معنای نسبی آن، نزدیک میکند. بدین روی، معنای نسبی اولیهی هدایت عبارت است از: «هدایت، نجاتی ازسوی خدا به کسی است که برخوردار از قلب سلیم بوده و در مسیر گمراهی و هلاکت قدم نگذارد».
2.8.3 واژههای کلیدی و کانونی «هدایت»
واژگان کلیدی، مهمترین کلماتی هستند که در اطراف واژه هدایت قرار گرفته و نقشی قطعی در ساختن جهانبینی تصوّری هدایت در نهجالبلاغه بر عهده دارند. واژگان کانونی، افزون بر ویژگی پیشگفته، به عنوان یک کلمه مرکزی، ایجاد کننده وحدت، در میدانهای زیر مجموعه خود بوده و نقشی اساسی و متمایزکننده را بر عهده میگیرند. نخستین رتبه اهمیّت، از آنِ ملازمها و مؤلفههای هدایت است که در تحلیل مؤلفهای به آن اشاره شد. مؤلفههای هدایت، همگی علاوه بر کلیدی بودن، خود نیز، جزء واژههای کانونی هستند. زیرا بدون مؤلفههای مثبت و با وجود مؤلفههای منفی، هدایت خاص الهی شامل حال کسی نمیشود. پس، واژههای «خدا»، «دوستی خدا»، «قلب سلیم»، «ضلالت» و «هلاکت»، از مهمترین واژهها در ساختن جهانبینی تصوّری هدایت در نهجالبلاغه میباشند. در این جهانبینی، خدای متعال، تنها وجودی است که میتواند هدایت انسانها را تضمین کند. او به کسانی که دوستی خدا را برگزیده، قلب خود را به ایمان و تصدیق و فرمانبرداری او آراسته و از هرگونه زشتی و تعلّق به غیر خدا پیراستهاند، هدایت را عنایت میکند و از هرکسی که مسیر ضلالت و هلاکت را برگزیده، دور میسازد. واژههایِ مکمل زمینهسازی برای دریافت هدایت از سوی انسانها در نهجالبلاغه، «قرار گرفتن در مسیر نیکی، طلب هدایت و امربهمعروف و نهی از منکر» میباشد. واژههای مکمل، در زمینه دور شدن انسان از هدایت الهی، عبارت است از: «فرمان بردن از شیطان، پیروی از هوای نفس، دنیا پرستی، کمرنگ شدن نشانههای هدایت، در اقلیّت بودن و به حال خود واگذار شدن». انسان با دورشدن از این لغزشگاهها، شایستگی هدایت خاص الهی را به دست میآورد. پس لازم است که زمینههای قرار گرفتن در مسیر هدایت را فراهم آورده و موانع را برطرف سازد.
3.8.3 معنای نسبی هدایت در نهجالبلاغه
برآیند دو مرحلهی پیشین، رسیدن به معنای نسبی هدایت در نهجالبلاغه است. در مرحله نخست، معنای نسبی اولیه برای هدایت به دست آمد، یعنی: «آن چه که خدای تعالی، به انسانی که برخوردار از قلب سلیم بوده، و دوستی خدا را در آن جای داده و در مسیر ضلالت و هلاکت قدم بر ندارد، عنایت کند». در مرحله دوم، کمینههای لازم، برای دریافت هدایت و عوامل مکمل مثبت و منفی، برای دستیابی به هدایت بیان شد. بدین روی، در پاسخ به این پرسش که «هدایتی که برخی را در بر گرفته و برخی را دربرنمیگیرد، چیست؟»، باید بیان داشت که آن چه خدای متعال به بندگان خاصّ خود عنایت میکند، همان «نجات» است. تایید کننده این موضوع، عبارتهایی از نهجالبلاغه است، که هدایت را در مقابل هلاکت قرار میدهند، مانند: «فَإِنَّهُ لَا سَوَاءَ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى» (نامه/24). بر این پایه، معنای دقیق نسبی هدایت، عبارت است از: «نجاتی از سوی خدا به کسانی است که از قلب سلیم برخوردارند و در مسیر گمراهی و هلاکت قدم نمیگذارند».
4. نتیجهگیری
یکی از مکاتب معناشناسی که در میان پژوهشگران متون دینی، با اقبال بیشتری روبهرو شده و نتایج بهتری در کشف معانیِ متون دینی، به ویژه نهجالبلاغه به دست داده، مکتب بن به سردمداری ایزوتسو است. در این پژوهش، برای رفع کاستیهای روش ایزوتسو، این روش با روش مؤلفهای تلفیق شده، تا معنای نسبی هدایت به شیوهای نوین به دست آید.
با تشکیل میدان معنایی، «همنشینهای ابزاری هدایت» در نهجالبلاغه، عبارتند از:
«پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)، معصومین(علیهمالسلام)، قرآن کریم و مؤمن گمنام» که به عنوان ابزارهایی برای هدایت بندگان خاص خدا توصیف گردیده و مؤمنین به تمسّک به این ابزار، برای هدایت توصیه شدهاند.
«واژهها و مفاهیم پیشران به سوی هدایت» در نهج البلاغه، «برگزیدن مسیر نیکی، درخواست مدد الهی، امر به معروف و نهی از منکر»، معرفی شدهاند، تا مؤمنین برای قرار گرفتن در مسیر هدایت، از این امور مکمل مدد گیرند.
«واژهها و مفاهیم پسران از هدایت» در نهجالبلاغه، «شیطان، پیروی از هوای نفس، دنیا پرستی، کمرنگ شدن نشانههای هدایت، در اقلیّت بودن و به حال خود واگذارشدن»، نشان داده شده، تا مؤمنین برای قرار گرفتن در راه هدایت، متوجه آنان شده و خود را از آنها دور نگه دارند.
«واژههایی ملازم هدایت» در نهجالبلاغه، «خدا، دوستی خدا و قلب سلیم» بوده که بدون وجود آنان، کسی مشمول هدایت نخواهد شد. همچنین «واژههای متضاد هدایت» در نهجالبلاغه، «ضلالت و هلاکت» بوده که با وجود آنان، هدایت امکانپذیر نخواهد بود.
در نهایت، از تحلیل مؤلفهای و تعیین واژگان کلیدی و کانونی، معنای نسبی هدایت در نهجالبلاغه به دست آمد: «هدایت، نجاتی از سوی خدا به کسانی است که از قلب سلیم برخوردارند و در مسیر گمراهی و هلاکت قدم نمیگذارند».
ابن ابىالحدید، عزّ الدین ابو حامد. (1337ق). شرح نهجالبلاغه. قم: کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى.
ابن منظور، محمد بن مکرم. (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر، چاپ سوم.
اختیار، منصور. (1372ش). معناشناسی. تهران: دانشگاه تهران.
ایزوتسو، توشیهیکو. (1360ش). ساختمان معنایی مفاهیم اخلاق دینی در قرآن. ترجمه: فریدون بدرهای، تهران: انتشارات قلم.
ایزوتسو، توشیهیکو. (1368ش). خدا و انسان در قرآن. مترجم: احمد آرام، تهران: شرکت سهامی انتشار.
بهجتپور، عبدالکریم و همکاران. (1379ش). تفسیر موضوعی قرآن کریم. قم: نشر معارف.
پالمر، فرانک رابرت. (1374ش)، نگاهی تازه بر معنی شناسی، مترجم: کورش صفوی، تهران، نشر مرکز کتاب ماد.
بحرانى، میثم بن على بن میثم. (1375ش). ترجمه و شرح نهج البلاغه، ترجمه: قربانعلى محمدى مقدم-على اصغر نوایى یحیى زاده. مشهد: بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
جعفری، محمد تقی. (1376ش). ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه. تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم.
جوهری، اسماعیل. (1407ق). الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، محقق: احمد عبدالغفور عطار، بیروت: دار العلم.
خویى، ابوالقاسم. (1430ق). البیان فى تفسیر القرآن. قم: موسسه احیاء آثار الامام الخوئی.
دین پرور، سید جمال الدین. (1379ش). نهج البلاغه پارسی. تهران: بنیاد نهج البلاغه.
راغب اصفهانی، حسین. (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. دمشق ـ بیروت: دار العلم الدار الشامیه.
صفوی، کوروش. (1386ش). آشنایی با معناشناسی. تهران: پژواک کیوان.
صفوی، کوروش. (1393ش). درآمدی بر معناشناسی، تهران: بنگاه ترجمه و نشرکتاب.
صفوی، کوروش. (1394ش). معنی شناسی کاربردی، تهران: همشهری.
طباطبایى، محمدحسین. (1374ش). المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمد باقر موسوى همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی
فراهیدی، خلیل بن احمد. (1409ق). کتاب العین. قم. انتشارات هجرت، چاپ دوم.
فیومی، احمد بن محمد. (1414ق). المصباح المنیر. بیروت: مکتبه لبنان.
کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق. (1429ق). الکافی، قم: دار الحدیث.
مکارم شیرازى، ناصر. (1375ش). پیام امام-شرح تازه و جامعى بر نهجالبلاغه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
رکعی، محمد؛ نصرتی، شعبان. (1396ش). میدانهای معنایی درکاربست قرآنی، قم: موسسه علمی-فرهنگی دارالحدیث.