نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه ایلام
چکیده
بر اساس نظریه هلیدی، یکی از ویژگیهای متن، داشتن انسجام است، بنابراین بااهمیت دادن به ساختار آغازگری- پایانی و نشانداری و بینشانی هر بند، شیوه و عملکرد نویسندهدر القای پیام مورد نظر خویش را معین میکند. بر اساس نظریه مذکور، با بررسی ارتباط دستوری، واژگانی و پیوندی یک متن، تحلیل جامعی از چگونگی انسجام و بههم پیوستگی بندهای مختلف آن بهدست میآید. این پژوهش، خطبه جهادیه امام علی(ع) را بر اساس فراکارکرد متنی(رویکرد نقشگرای هلیدی) و به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار داده است. نتایج به دست آمده، نشان از آن دارد که اغلب بندهای خطبه مذکور، آغازگر مرکّب دارد و مخصوصاً بیان آن با چنین آغازی، نقطه مناسبی برای القای پیام بوده است و بر انسجام متن صحّه میگذارد. همچنین سایر گونههای انسجامی چون ارجاعدرون متنی، جانشینی، حذف، انسجام واژگانی به ویژه عبارات مترادف و نیز انسجام پیوندی از عناصر برجسته این متن است. بررسی این خطبه از نهج البلاغه بر اساس نظریه هلیدی، ارزش و اهمیت آن را هم در زمینه مذهبی و هم زمینهادبی،بیشتر مشخّص میکند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
A New Reading of the Jihad Sermon of Imam Ali (a.s.) Based on the Theory of Textual Meta-Functionality (Halliday's Role-Oriented Approach)
نویسنده [English]
- payman salehi
Associate Professor, Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, Ilam University
چکیده [English]
According to Halliday's theory, one of the characteristics of the text is to have coherence, therefore, by giving importance to the beginning-end structure and marking and unmarking of each paragraph, it determines the author's method and performance in inducing his intended message. Based on the mentioned theory, by examining the grammatical, lexical and linking relationship of a text, a comprehensive analysis of how its different clauses are coherent and interconnected is obtained. This research has examined the jihad sermon of Imam Ali (a.s.) based on the meta-textual approach (Halliday's role-oriented approach) in a descriptive-analytical way. The results show that most of the clauses of the mentioned sermon have a compound beginning, and especially its expression with such a beginning was a suitable point for inducing the message and validates the coherence of the text. Also, other types of cohesion such as intra-textual reference, substitution, deletion, lexical cohesion, especially synonymous expressions, and also link cohesion are prominent elements of this text. The examination of this sermon from Nahj al-Balaghah based on Halliday's theory, further identifies its value and importance in both religious and literary contexts.
کلیدواژهها [English]
- Imam Ali (a.s.)
- Nahj al-Balaghah
- Jihadi Sermon
- Michael Halliday
- textual meta-function
- role-oriented approach
. مقدمه
امروزه، زبانشناسی نقشگرا یکی از نگرشهای مهم در زبانشناسی نظری به شمار میرود که بر نقشهای زبانی تأکید دارد. «نقشگرایان معتقدند که زبان، ابزاری برای تعامل اجتماعی و واحد تحلیل متن در بافت است. در این معنا نسبت واحدهای زبانی و روابط صوری آنها با بافت است که معانی خاص را افاده میکند» (هلیدی، 1985: 40). طبق این نظریه، جملات متن، روابط معینی دارند که آن را از مجموعه جملاتی که تصادفی کنار هم قرار گرفتهاند، جدا نموده و آن را به عنوان یک متن، مشخص میسازد (قنبری پریخانی و طاهرینیا، 1399: 208). بر همین اساس، آنها کار خود را با تکیه بر حیطه کلام آغاز میکنند و در تجزیه و تحلیل کلام، متن را مجموعهای منسجم و معنادار میدانند.«نظریه نقشگرای هلیدی (Michael Halliday)، یکی از جامعترین نظریات علمی است که زبان را نظامی برای بیان معنا در نظر میگیرد و برای آن نقش و کارکردی اجتماعی قائل میشود.» (مشکوة الدینی، 1388: 124).یکی از متونی که زبانشناسان از دیرباز آن را مورد توجّه قرار دادهاند متون مذهبی است. در میان متون مذهبی، قرآن کریم بیش از هر متن دیگری در این زمینه ایفای نقش کرده است و محققین مذهبی از نظریات مختلف زبانشناسی برای تفسیر و فهم بهتر آن، منابع مذکور بهره بردهاند.، امّا تا کنون یافتههای علم زبانشناسی در تحلیل متن نهجالبلاغه کمتر مورد توجّه قرار گرفته است حال آنکه همگان در بینظیر بودن کلام امام علی(ع) اتفاق نظر دارند. در عظمت کلام او همین بس که گفتهاند: «دونَ کلامِ الخالقِ وَفَوقَ کَلامِ المَخلُوقِ»(ابن ابی الحدید، 1404هـ: ج1/24- 25) (پایینتر از کلام خدا و بالاتر از سخنان مردم است). محمد عبده در مقدمه نهجالبلاغه میگوید: «در میان ادیبان کسی نیست که معتقد نباشد که سخن علی(ع) بلیغترین و وزینترین سخن از جهت موضوع، اسلوب و معانی ارجمند پس از کلام خدا و پیامبر است» (عبده، بیتا: ج 1/11). جرج جرداق نویسنده مسیحی در مورد بلاغت نهجالبلاغه مینویسد: «بلاغت، عبارت از موافقت کلام با مقتضای حال است و بر این اساس ملاحظه میشود که نهجالبلاغه بلیغترین کتاب به طور مطلق است یا از بلیغترینها به شمار میرود». (نقل از شریفی، 1380: 255)در این پژوهش برآنیم با استفاده از مهمترین عناصر مطرح شده در فراکارکرد متنی، یعنی ساخت آغازگری- پایانی، ساخت اطلاعاتی و انسجام، چینش بندهایی را که به شکلگیری خطبه جهادیهامام علی(ع) یاری رسانده و با خلق این اثر ادبی زیبا و منسجم، دریافت پیام را برای خواننده میسّر ساختهاند مورد بررسی قرار دهیم.
1.1 ضرورت تحقیق و سؤالات آن
آنچه بر ضرورت و اهمیت پژوهش حاضر میافزاید، این است که تا کنون در زمینه بررسی فراکارکرد متنی در خطبههای نهج البلاغه پژوهشی منسجم صورت نگرفته، لذا واکاویزبانشناختی این خطبهها برای درک بهتر مفاهیم موجود در آن، مفید خواهد بود. در پایان، پژوهش حاضر توانسته است پاسخگوی سؤالات زیر باشد:
- بر اساس رویکرد نقشگرای هلیدی، مهمترین عناصر مطرح در خطبه جهادیه امامعلی(ع)، چه چیزهایی هستند؟
- رویکرد فرامتنی، چگونه باعث درک بهتر پیامهای موجود در خطبه مذکور میشود؟
2.1 پیشینۀ پژوهش
بررسیها نشان میدهد که تاکنون مطالعات چندانی بر اساس نظریه مورد فراکارکرد متنی و نظریه نقشگرای، صورت نگرفته و اکثر پژوهشهای مرتبط با نهج البلاغه، به بررسی محتوایی و بلاغی آن پرداختهاند کهبه برخی از آنها اشاره میشود:
مقاله «کارکرد ادات ربطی در انسجام بخشی به خطبههای نهج البلاغه» (1392)، نوشته علیرضا نظری که در آن، عناصر انسجامی یا ادوات انسجامی را در 30 خطبه بلند نهج البلاغه مورد بررسی قرار داده است.
محمد علی عرب زوزنی و محمدرضا پهلوان نژاد در مقاله «بررسی ساختار آغازگری در خطبه جهاد نهج البلاغه بر اساس فرانقش متنی نظریه نظاممند نقشگرا» (1393)، ساختار آغازگری را در تمامی 99 بند این خطبه تجزیه و بخش پایانی را نیز مشخّص نمودهاند.
مقاله «بررسی ساختار وجهی خطبه جهاد نهج البلاغه بر اساس فرانقش بینافردی نظریه نقشگرا» (1395)، اثر محمد علی عرب زوزنی و دیگران، به بررسی خطبه مذکور از جهت ساختار وجهی، وجهیت منبع، بیان پیام، میزان تعهد گوینده در اعتبار پیام، نوع ارزیابی گوینده از پیام، نقشهای تعاملی شرکت کنندگان در ارتباط زبانی مورد توجّه قرار گرفته است.
امّا چیزی که پژوهش ما را از سایر پژوهشها متفاوت و متمایز میسازد این است که بررسی و تحلیل خطبه جهادیه امام علی(ع) بر اساس رویکرد نقشگرای هلیدی، راه را برای نقد و تحلیل علمیتر دیگر خطبهها باز میکند و ارزش هنری آن را بیشتر به خواننده نشان میدهد. با عنایت به اینکهاساس این نظریه لفظ و معنا بوده با روش علمی نشان داده است که تصویرهای درهم پیچیده و چندبُعدی متن این خطبه از نهجالبلاغه از چه انسجامی برخوردار است؛ زیرا شناخت این ویژگی انسجامی موجب میشود پرده از ارزشهای بلاغی، زبانی و تاریخی آن برداشته شود. این مسأله موجب درکی عمیقتر و جذابتر شدن خوانش متن برای خواننده میشود.
3.1 زبانشناسی نقشگرای هلیدی
از جمله زبانشناسان ساختگرایی که در پژوهشهای خود به روابط بینجملهای متن با عنوان انسجام متنی پرداخته مایکل هلیدی است. بر اساس نظریه هلیدی، درجه انسجام ممکن است کم یا زیاد باشد، ولی نکته مهم این است که یک گفتار، زمانی متن نامیده میشود که هم انسجام صوری و هم پیوستگی معنایی را داشته باشد. هلیدی انسجام را نشأت گرفته از عناصری قلمداد میکند که جزء نظام زبان هستند (لطفیپور ساعدی، 1371: 30). زبانشناسی نقشگرا، یکی از سه نگرش مسلط زبانشناسی نظری، یعنی صورتگرا، نقشگرا و شناختی است که هر یک از این سه نظریه بهنحوی در جستوجوی ایجاد سازوکاری مناسب و اعمال آن در کشف و تبیین ارتباط گفته یا متن با کارکردهای فکری - اجتماعی (یارمحمدی، 1383: 143) و بهعبارتی تحلیل گفتمانی متن بودهاند که نخستین بار در سال 1952م توسط زلیگ هریس (Zellig Harris) زبانشناسآمریکایی، به کار رفت (باغینیپور،1380: 16). این نظریه به «دستور نظاممند نقشگرا» شهرت یافته است؛ چراکه معنا را اساس قرار میدهد. یک دستور است، چون تعبیری معنایی از صورتهای زبانی بهدست میدهد و نظاممند است؛ زیرا شبکهای در هم تنیده از انتخابهای معنایی و دستوری است (مجیدی، 1390: ۱۸۶) و سخنگویان زبان در هر موقعیتی که زبان را به کار میگیرند، دست به یک انتخاب میزنند، انتخابی که بر پایه معناست و در قالب مشخّصههای صوری زبان ظهور میکند (هلیدی،1985: 41).
هلیدی نظام معنایی زبان را به تعدادی مؤلفه مجزا یعنی انواع توازن معنایی تقسیم میکند که در ارتباط با فراکارکردهای اندیشگانی، بینافردی و متنی قرار دارند؛ در سطح اندیشگانی، زبان بازنمود رخدادها، احساسات و واقعیات زندگی روزمره است که از طریق فرایندهای فعلی و مشارکین فرایند قابل بررسی است. فرانقش بینافردی، کارکرد ارتباطی و چگونگی تعامل متن با خواننده و روند دادن اطلاعات و یا درخواست گوینده را بهواسطه وجوه خبری، امری و پرسشی برعهده داردو اما فراکارکرد متنی، کاربرد زبان برای تولید متون گفتاری و نوشتاری است و در پی کشف روابط حاکم بر اجزای تشکیلدهنده یک متن است که انسجام متن را فراهم میآورند(هلیدی، 1994م: 46). در این فراکارکرد، سخن از مفهوم به میان میآید که تا چه میزان بند و نوع چینش بندهای متن به شکلگیری متن یاری میرساند. در حقیقت فراکارکرد متنی از این مسئله سخن میگوید که چه چیزی چگونه گفته میشود، یعنی گوینده چگونه خواننده را به سمت ادراک روابط میان بندها سوق میدهد.
هلیدی روابط میان بندها را به دو رابطه بیرونی و درونی تقسیم میکند؛ سطح بیرونی به عوامل انسجامبخش گفته میشود، این عناصر پارههای مختلف متن را به هم پیوند میزند و به درک بهتر متن کمک میکند و عبارتند از ارجاعات درونمتنی و برونمتنی، حذف، جایگزینی، تضاد، هممعنایی و تکرار، اما روابط درونی متن به ساختار موضوعی و اطلاعاتی متن، اطلاق میشود (روبینز، 1393: 318) که واژگان آغازگری- پایانی، نشانداری- بینشانی و اطلاع دهندگی آنها را در گفتمان، مورد توجّه قرار میدهد.
هلیدی مکانیسم فرا نقش متنی را بر چگونگی ترتیب و آرایش اطلاعات اندیشگانی و بینافردی که در بند آمدهاند، به دو ساخت «مبتدا- خبری» و ساخت «اطلاعاتی» و یک بخش غیرساختاری «انسجام» تقسیم میکند (صالحی، 1386: 36). منظور از فرانقش متنی یا همبافت این است که یک عنصر زبانی در چارچوب چه متنی قرار گرفته و جملهها و کلمات قبل و بعد آن عنصر در داخل متن، چه تأثیری در تبلور نقش و معنای آن دارد. ساخت آغازگری، میزان و چگونگی ساختار بخشیدن به اطلاعات از سوی گوینده، ساخت اطلاعاتی میزان آشنا یا ناآشنا بودن آن را نزد گیرنده و انسجام، چینش واژگان متن را بررسی میکند.(هلیدی، 1994: 63) هلیدی سه نقش عمده را برای زبان قائل میشود:
الف: نقش محتوایی یا مقصودی: به بیان محتوا در دو بخش تجربی و منطقی میپردازد.
ب: نقش اجتماعی یا بین شخصی: هدفش تعیین نوع روابط حاکم میان مخاطب و متکلم، میزان آشنایی و درجه صمیمیت آنها و... است.
ج: نقش متنی: نقش یک متن منسجم ساخته شده از چند جمله را از چند جمله نامربوط و پراکنده مشخّص میکند. علاوه بر آن، نظام داخلی جمله و آرایش عناصر سازنده آن را تعیین میکند. این نقش، خود به دو بخش ساختاری و غیرساختاری تقسیم میشود.
- تحلیل فراکارکرد متنی در خطبۀ جهادیۀ امام علی(ع)
همانطور که اشاره شد، رویکرد فراکارکرد متنی، شامل دو بخش اصلی ساختاری و غیرساختاری است که وضعیت آنها را در خطبه مذکور، مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم.
1.2 بخش ساختاری
در این بخش، مبحث آغازگری و پایانی مطرح میشود که معادلتقدیم و تأخیر در علوم بلاغی و کارکردهای آن است. مبتدا از نظر هلیدی عنصر آغازین جمله است که از جهت روانشناختی و ادراکی دارای اهمیّت فراوانی است؛ زیرا موضوع اصلی و مهم پیام است و باقیمانده پیام یا همان خبر نیز دربارۀ او است (هلیدی، 1985: 38).«آغازگری مربوط به چگونگی بیان عناصر زبانی نبوده، بلکه به چگونگی ساختار بند، مربوط است.» (عربزوزنی و پهلواننژاد، 1393: 22). از نظر هلیدی، آغازگر باید نقشی تجربی داشته باشد و معادل الگوی جملات این زبان باشد، به این صورت که در جملۀ اسمیه، مبتدا و در جمله فعلیه، فعل، آغازگر ساده و تجربی محسوب میشوند. هر گونه خروج از آغازگر تجربی به بینافردی، موجب آن میشود که ساخت جمله به آغازگر «نشاندار» و مرکّب تبدیل شود. آغازگر بینافردی معنای اجتماعی و ارزیابی گوینده را به آغازگان کلام اضافه میکند و در زبان عربی شامل آغازگر ندایی و عنصر وجهی (باید، شاید، متأسفانه، احتمالاً، واقعاً و...) است که پیش از آغازگر تجربی قرار میگیرد. آغازگر ساختاری حروف و واژگان ربطی هستند که بندهای مختلف را در یک متن به هم پیوند میزنند و میتوانند در کنار مبتدای تجربی، آغازگری مرکّب تشکیل دهند (هلیدی، 1994: 61-62). پس از جدا کردن عنصر آغازگر، آنچه که در بند باقی میماند، عنصر پایانی است. در جدول زیر،برای نشان دادن اجزاء اصلی بند از منظر فراکارکرد متنی، دو بند از خطبه جهاد آورده شده و در آن، عنصر آغازگر و پایانی، مشخّص گردیده است:
بند |
فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة |
وَإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لیلاً وَنهاراً |
اجزاء اصلی بند از منظر فراکارکرد متنی |
آغازگر: مرکّب(متنی+بینافردی+تجربی) (ف + إنّ + الجهاد) پایان: بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة |
آغازگر: مرکّب (بینافردی+ تجربی) (إنّ + ی) پایان:قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لیلاً وَنهاراً |
با بررسی دقیق متن متوجّه میشویم در این خطبه هر یک از ادات پیوندی، فعل و فرایند تجربی و مبتدای نحوی در جایگاه عنصر آغازین بند قرار گرفتهاند و مانند واژگان هستهای هستند که پیام اصلی را در دل خویش قرار دادهاند و عنصر پایانی در مورد آن خبر میدهد. لازم به ذکر است که اغلب 99 بند خطبه مذکور دارای آغازگر مرکّب است. چنین انتخابی علاوه بر ایجاد پیوستگی در متن، باعث حفظ و یا امتداد موضوع شده و در مواردی نیز زمینهساز فهم و تفسیر بندهای بعدی، میشود.
2.2 بخش غیرساختاری
این بخش شامل انسجام متن، یعنی ارجاع، جانشینی، حذف، انسجام واژگانی و پیوندی است. «کلیّه روابط عناصر تشکیل دهنده اثر با یکدیگر و ارتباط ذاتی میان همه عناصر اثر ادبی و هنری که تمامیت و کلیت آن اثر را در بر میگیرد و به آن انسجام و یکپارچگی میبخشد ساختار اثر نامیده میشود.» (علوی مقدم، 1377:186) در این قسمت، مهمترین عوامل انسجام متن، در خطبه مذکور، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1.2.2 ارجاع
هلیدی معتقد است که در متن، عناصری وجود دارند که تحت تأثیر سایر عناصر هستند. از جمله این عناصر، ضمایر است که با مراجع خود تفسیر میشوند و این مرجع ضمیر ممکن است در متن باشد یا نباشدکه این ارجاع با توجّه به بودن و نبودن مرجع به دو بخش تقسیم میشود: ارجاع برونمتنی و ارجاع درونمتنی.
1.1.2.2 ارجاع برونمتنی (موقعیّتی)
در ارجاع برونمتنی که بدان ارجاع موقعیّتی هم گفته میشود، مرجع ضمیر، خارج از متن قرار دارد؛ برای مثال اگر بخواهیم بگوییم «آن را برایم بیاور»، در این جمله امکان دارد منظور ما اشاره به یک کتاب باشد که در دست مخاطب قرار دارد که ارجاع برونمتنی به عنوانعنصری از عناصر انسجام متن محسوب نمیشود؛زیرا مرجع ضمیر خارج و بیرون از متن است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 9).
در خطبه جهاد نهج البلاغه، این گونه ارجاع،کاربرد داشته است: «أَلاَ وإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیْلاً ونَهَاراً». ترجمه: (بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم).
در این جملات مرجع ضمیر «هؤُلاَءِ الْقَوْمِ»لشکریان معاویه است و کسانی که به شهر انبار حمله کردند.
2.1.2.2 ارجاع درونمتنی
یکی از پرکاربردترین انواع ارجاعها در این خطبه ارجاع درون متنی است. در جملات بسیاری، مرجع ضمیر در جملات ماقبل و مابعد برمیگردد. با توجّه به وصف وسیع و گستردهاتفاقات، مکانها، شخصیتها و ارجاعهای پیدرپی و پشت سر هم، این عامل یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در ایجاد انسجام متن در این کتاب است. ارجاع در متن خطبه موجب پیوند جملات و پارهگفتارها شده است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 10) همانطور که بیان شد ارجاع درونمتنی به دو صورت ارجاع به ماقبل و ارجاع به مابعد انجام میپذیرد:
الف)ارجاع به ماقبل
دراین نوع از ارجاع، برای پیبردن به مرجع ضمیر و قصد و منظور نویسنده باید به عنصرهای قبل از ضمیر رجوعشود. اکثر ارجاعها (بیش از 20 مورد) در این خطبه از این نوع است؛ مانند:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّة أَوْلِیَائِهِ» ترجمه: (پس از حمد خدا، جهاد دری است از درهای بهشت، که خداوند آن را به روی اولیاء خاص خود، گشوده است).
در این عبارت، مرجع ضمایر «ه»، به ترتیب «باب» و«الله» است.
ب)ارجاع به مابعد
این نوع ارجاع، بسامد کمی در این خطبه از نهجالبلاغه دارد. همانگونه که گفته شد، در این نوع ارجاع، مرجع ضمیر پس از آن قرار میگیرد:
«هذَا أَخُو غَامِدٍ وقَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ» ترجمه: (این مرد غامدی، لشکرش وارد شهر انبار شده است).
در این عبارت، هم ارجاع درون متنی وجود دارد هم ارجاع برون متنی. مرجع ضمیر «هذا» در جمله مابعد (اخو غامدی) قرار دارد (برون متنی) و مرجع ضمیر «ه» به أخو غامد برمیگردد (درون متنی).
2.2.2 جانشینی
یکی دیگر از عوامل انسجام متن و ابزارهای انسجامی جانشینی است. منظور از جانشینی این است که یک عنصر در جای عنصر زبانی دیگر بنشیند، یعنی امکان دارد که کلمه یا عبارتی جانشین عبارت، کلمه و یا یک بند یا بخشی از متن در متن شود (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 12).در خطبه جهاد، جانشینی بندی وجود دارد. در جانشینی بندی یا موضوعی یک کلمه یا یک عنصر، جانشین یک بند یا یک پاراگراف میشود؛ مانند: «فَلَوْ أَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً.» ترجمه: (اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصّه بمیرد جای ملامت نیست).
در این عبارت، «هذا» جانشین داستان حمله به خانه بیوه زن یهودی شده که قبل از آن، آمده است.
در عبارت: «کُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَالْقُرِّ» ترجمه: (همه این بهانههابرایفرارازگرماوسرماست)، کلمه «هذا» جانشین دلایل سرپیچی لشکریان امام(ع) از حمله به دشمن شده است.
3.2.2 حذف
حذف، از عوامل اساسی انسجام متن است. «وقتی ذکر عضو و اجزایی از جمله به دلیل وجود قرینه لزومی نداشته باشد، مسلّم است که کاربرد آن عضو به سلاست و روانی کلام خدشه وارد میسازد» (شفایی، 1363: 190-189).حذف، نیاوردن واژه، جمله یا بخشی از جمله و یا قسمتی از کلام در متن است، به گونهای که مخاطب بتواند با توجّه به قرائن لفظی و معنوی، عنصر یا عناصر محذوف را دریابد، البتّه این امر (فهم عناصر محذوف) تا حدّ زیادی به دانش مخاطب و اطّلاعات مشترک نویسنده و مخاطب مربوط میشود. واضح است که در هر متنی حذف وجود دارد و ما در تمام گفتهها و نوشتههای خود ناگزیر از حذف هستیم (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 13)؛ زیرا سیاق کلام و مفهوم کلّی جمله و عبارت،موجب آن میشود که واژه یا واژههایی حذف شوند. (احمدی گیوی و انوری، 1375: 316).
از نظر هلیدی حذف، یک پدیده نحوی و روشی برای جلوگیری و اجتناب از حشو در کلام است. به اعتقاد اوآن عنصری که از کلام حذف شدهدر ساختار متن، ردّ پایی از خود به جا میگذارد تا خواننده تلاش کند به کمک اطّلاعات حاصل شده از سایر بخشهای متن، عنصر یا عناصر حذف شده را بیابد. بنابراین، مطلب حذف شده (به هر روشِ لفظی، معنوی یا عرفی) قابل درک و فهم هستند. کاربرد حذف در کلام، در واقع، نوعی واضح کردن به اجزایی از کلام و جلب توجّه خواننده به اطّلاعات نو و دارای نقش و از بین بردن اطّلاعات کهنه و بینقش است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 14) در خطبه جهاد از نهج البلاغه گونههای مختلفی از حذف به چشم میخورد:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ...» در این جمله حمد و ستایش خداوند با هر مضاف الیه دیگری که میتواند داشته باشد حذف شده است.
آغاز خطبه به شیوه معمول خطیبان عصر جاهلی، با عبارت مشهور «أمّا بعد» شروع شده است که این شیوه، دال بر نام خداوند و حمد الهی و صلوات بر پیامبر(ص) قلمداد میشود؛ زیرا هر کلامی با حمد و ستایش خداوند شروع نشود از نظر خطبا «ابتر» است. (ابن اثیر جزری، 1367: 1/ 93؛ کلینی، 1407: 2/ 504).
«پس، به تحقیق که جهاد، دری است از درهای بهشت» یعنی جهاد، سبب ورود به بهشت، است؛ خواه جهاد با کافران و منافقان باشد که جهاد اصغر است یا با نفس و شیطان که جهاد اکبر است (سید رضی، 1378: 1/ 201).
در دو عبارت: «فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی أَیَّامِ الحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمَارَّة الْقَیْظِ.» ترجمه: (اگر در تابستان، شما را دعوت به جهاد آنان کنممیگویید: هواگرماست).
«وَاِذا اَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ اِلَیْهِم فِى الشِّتاءِ قُلْتُمْ: هذِهِ صَبارَّةُ الْقُرِّ.» ترجمه: (و اگر در زمستان شما را برای نبرد با آنان، بخوانممیگویید: هوا سرد است).
بعد از کلمه «هذه» واژه «الأیام» به قرینه لفظی حذف شده است.
نویسنده با استفاده از حذف و با مهارت و هنرمندی کلام خود را منسجم، یکپارچه و متوالی به مخاطب عرضه کرده است.
4.2.2 عناصر انسجام واژگانی
عناصر انسجام واژگانی، شامل تکرار و باهمآیی است.
1.4.2.2 تکرار
از جمله، عوامل انسجام متن، تکرار است. «در این عامل انسجام، عناصری از جملههای قبلی متن در جملههای بعدی تکرار میشوند.» (آقا گلزاده، 1385: 108) و اصطلاح تکرار یعنی از سرگیری عنصری که یک بار در متن پسین آمده است. تکرار برخی واژهها اهمیت آنها را در ساخت معنایی نشان میدهد و بر محوریت آنها در متن تأکید میکند. در بسیاری از موارد، تکرار جنبه کاربرد شناختی و بلاغی دارد که در حوزه بلاغت عربی به تفصیل بدان پرداخته شده است. (نقل از پروینی و نظری، 1393: 40- 41). کاربرد این عامل انسجام متن، در نهجالبلاغه بسامد بالای دارد و شامل موارد زیر میشود:
الف) تکرار موسیقیایی
خطبه جهاد با تکرار آوایی یا همان موسیقیایی و تقارن لفظی، موازنه، مماثله، تضمینالمزدوج و ترصیع به نقطه اوج خود میرسد:
«یُغَارُ عَلَیْکُمْ ولاَ تُغِیرُونَ،وَتُغْزَوْنَ، ولاَ تَغْزُونَ، وَیُعْصَى اللَّهُ وتَرْضَوْنَ.» ترجمه: (آنان شما را غارت کردند و شما چیزی به دستنیاوردید، جنگیدند ولی شما نجنگیدید).
همان طور که مشاهده میشود بین کلمات «یُغَار» و «تُغِیرُونَ» جناس اشتقاق و بین «تُغْزَوْنَ» و «تَغْزُونَ» جناس اختلافی وجود دارد.
امام علی(ع) در چند جمله کوتاه، با استفاده از استمرار تجددّی، افعال مذکور را به صورت شلاّقهای پیدرپی بر سر کوفیان فرود میآورد تا شاید اندکی آنان را بر سر غیرت آورد: «یُغَارُ عَلَیْکُمْ»«وَلاَ تُغِیرُونَ»، «وَتُغْزَوْنَ»، «وَلاَ تَغْزُونَ»، «ویُعصَی اللهُ» «وتَرضَون».
ب) تکرار صامت
«فَلَوْ أَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً.»در این عبارت، حرف صامت «الف»، چندین بار تکرار شده است تا حزن و اندوه خود را بر ماجرای پیش آمده، نشان دهد.
این عناصر هم موجبآرایش کلامند و هم برخی معانی دیگر را نیز به ذهن مخاطب القا میکنند. از نظر هلیدی، عملکرد زبان، اول صوری و روساختی است و در پایان، ژرفساختی میشود و به ساخت معنایی زبان تعلّق میگیرد. تکرار که شامل تکرار کلمات و تکرار حروف است، نقش بسزایی در خوش آهنگی شعر دارد و از نظر سبکی نیز، یکی از عوامل سبکساز است (عبدالله، 2002: 98).
ج)تکرار عین واژه
در خطبه جهاد، تکرار واژه نیز به چشم میخورد از جمله:
«فَیَا عَجَباً! عَجَباً!»
واژه «والله» هم 4 بار برای ادای سوگند، تکرار شده است.
امام(ع) برای تأیید مطلب قبلی و سرزنش کوفیان، با شگفتی ناله سر میدهد. کلمه «عجبا» را به صورت نکره بیان فرموده تا چنان وانمود کند که گویا امر مورد تعجّب، مشخّص و معیّن نیست و با «ندا» حضور یافته و آن را تکرار فرموده است تا شدّت امر را بیان کند (ابن میثم، 1362: 2/ 80).
د)تکرار واژه مترادف
از جمله روشهایی که در بدیع لفظی، موسیقی کلام را بوجود میآورد و یا افزون میکند، تکرار واژهها یا جملات مترادف است. (شمیسا، 1368: 57) این نوع از تکرار، بسیار فراوانتر از تکرار عین خود واژه، در متن وجود دارد و از عوامل اصلی در اتصال جملهها و بندهای کلام است. در خطبه جهاد و همچنین متنهایی که در آنها حوادث و یا داستانهایی نقل میشود که از نظر درونمایه و هدف با هم اشتراک دارند، این نوع تکرار بسامد بالایی دارد. برای نمونه:
«هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى، ودِرْعُ اللَّهِ اَلْحصِینَة، وجُنَّتُهُ الْوَثِیقَة.» ترجمه: (جهاد، جامه پرهیزگاری، زره استوار و سپر مطمئن خداست).
در این فراز از خطبه،واژه «دِرع»با «جُنّة» و واژه «الحَصینة» با «الوَثیقة» مترادفند.
«درع الله» یعنی «زره الهی»، (بعلبکی، 1392: 508)، حضرت، جهاد را زرهی الهی در نظر گرفته که از مسلمانان محافظت میکند.
در اصطلاح «جُنّته الوثیقة» به معنای «سپر محکم الهی»، (ابن میثم، 1362: 2/ 29) است. خداوند به عنوان انسانی در نظر گرفته شده است که سپر دارد.
حضرت، جهاد را به «زره محکم» و «زره مطمئن» تشبیه کرده است. قصد ایشان این بوده است که قوم و ملّتی که جهاد را ترک کند در برابر ضربات دشمن، بسیار ناتوان و آسیبپذیر است (مکارم شیرازی، 1379: 2/ 131؛ خوئی، 1344: 3/ 395).
«فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وشَمْلَةَ الْبَلاءِ، ودُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاسْهابِوَاُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَسیمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النِّصْفَ» ترجمه: (هر کس آن را از باب بیاعتناییترککندخداوندبراوجامهذلّتبپوشاندوغرق بلا نماید و به ذلّت و خواری و پستی گرفتار آید، بر دلش پردههایبیعقلیزدهشود و در برابر ضایع کردن جهاد، حق از او گرفته شود و محکوم به ذلّت و خواری شود و محروم از انصاف گردد).
لفظ «القماء» به معنای «حقارت و پستی» است. کاربرد مقصور این لفظ «القما» خطاست؛ هر چند که راوندی آن را با قصر، روایت کرده است (ابن میثم، 1362: 2/ 31) و لفظ «إسهاب» به معنای «از بین بردن خرد و اندیشه» است. هر چند که این واژه از نظر برخی به معنای «زیادهگویی» هم آمده است؛ گویی که کلام ترک کنندگان جهاد به سبب زیادهگویی، در نظر دیگران بیاعتبار جلوهگری میکند (ابن أبیالحدید، 1404: 2/ 77).
واژه «خَسَف» در زبان عربی به معنای «زبونی و تحمیل کاری بر انسان است.» (ابن سیده، 2000: 84) و لفظ «مُنع النّصفُ» به مفهوم محروم شدن از عدالت است. دلیل این معنا روشن است؛ زیرا طرفداران عدالت، غالباً در اقلیت هستند. به همین دلیل، سلطهگران سودپرست، تا آنجا که به اصطلاح، کاردشان بِبُرّد، پیش میروند و حقوق ملّتهای مظلوم را پایمان میکنند و پیوسته بر مال و جاه و جلال خود میافزایند (مکارم شیرازی، 1379: 2/ 141).
در فراز مذکور، تقریباً تمامی عبارات مشخّص شده، یک معنا را میرساند و همه از آثار منفی فرار از جهاد در راه خداست.
در عبارت: «لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبی قَیْحاً، وشَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً، وجَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفاساً» ترجمه: (دلم را پر از خون کردید و سینهامرا مالامال خشم نمودید و پی در پی جرعه اندوه به کامم ریختید)، هر سه جمله، یک معنا را میرساند. تکرار جملات هممعنی، نشان از آن دارد که ارتباط معنایی و پیوستگی و یکپارچگی و یکدست بودن در متن خطبه وجود دارد.
حضرت برای نشان دادن اوج خشم خود از فعل «شَحَنَ» به معنای «پر کردن» (سّیاح، 2013: 750)، استفاده کرده است و «جرّعَ تجریعاً الماءَ» به معنای «آب را جرعهجرعه به او نوشانید» (همان: 194) است که حضرت غم را ماده مایعی در نظر گرفته که جرعهجرعه در کامش ریخته میشود.
2.4.2.2 باهمآیی
منظور از باهمآیی یا همایش، با هم آمدن کلمههای مربوط و مرتبط با هم است، یعنی آن کلمات که از نظر معنای انفرادی یا عرف زبانی با هم سنخیت دارند، در کنار هم قرار میگیرند. این همان چیزی است که در بدیع بدان، مراعات نظیر و یا تناسب میگویند. با هم آمدن واژگان در سطح کلام، موجب آن میشود که کلام پیوستگی و انسجام داشته باشد (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 16).
در خطبه جهاد، مواردی از این دست به چشم میخورد که از عوامل تأثیرگذار در ایجاد ارتباط بین جملات بوده است. مانند:«فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وقُلُبَهَا وقَلاَئِدَهَا وَرُعُثَهَا ما تَمْتَنِع مِنْهُ إِلاَّ بالْاسْتِرْجَاعِ والْاسْتِرْحَامِ» ترجمه: (و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او رابه یغمابردهوآن بینوادربرابرآنغارتگرجزکلمهاسترجاعوطلبدلسوزیراهینداشته است).
واژه «استرجاع» در نزد مفسّران نهج البلاغه، به دو معنا تفسیر شده است: نخست به «گریه و زاری که توأم با هقهق و رفت و آمد صدا در گلو» و دیگر، گفتن عبارت «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (بقره: 156) که معمولاً در مصائب سخت، آن هنگام که کاری از دست انسان ساخته نیست، گفته میشود. از سوی دیگر، با توجه به متن حماسی امام(ع)، جالب این است که تجاوز به حریم و گرفتن زینتآلات زنان مسلمان و غیرمسلمان و هتک احترام آنها، در یک ردیف شمرده شده و نشان میدهد که اوّلاً اسلام تا چه حد برای ناموس مردم اهمیّت قائل است و ثانیاً تا چه اندازه خود را متعهّد به دفاع از اقلیّتهایی میداند که در پناه اسلام، زندگی میکنند (مکارم شیرازی، 1379: 2/ 152).
ارزش ادبی اتحاد و تناسب لفظ و معنا در کلام به گونهای است که هم در ساخت و بافت اصلی جمله، دو مؤلفه «لفظ» و «معنا» نقش محوری دارند و به ایفای نقش میپردازند (مختاری و هادی فرد، 1395: 111).
در عبارت مذکور، بین واژههای«حِجْلَ» (خلخال)، «قُلُبَ» (دستبند)، «قَلاَئِد» (گردنبند)و «رُعُثَ» (گوشواره)،مراعات نظیر وجود دارد.
5.2.2 عناصر انسجام پیوندی (معنایی و منطقی)
باید در نظر داشته باشیم که خلق و آفرینش یک متن، بدون وجود ارتباط معنایی و منطقی جملات، کاری است غیر ممکن. در نظریه هلیدی، همین عامل، بندها و پارهگفتارها، عامل اصلی و مهم انسجام و یکدست بودن متن است. به این نوع از رابطه، «انسجام پیوندی» گفته میشود. انسجام پیوندی در متن، با عاملهای ربط شکل میگیرد. عوامل ربط، وسایلی هستند که موجب پیوند جملههای متن میشوند. این عوامل، در آغاز و یا میان دو جمله مستقل قرار میگیرند و گاهی نیز رشتههای وسیعتر ازجمله، مثل دو بند یا پاره متن را به هم مربوط میکنند (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 16).در انسجامبخشی عوامل شرط ربط این است که در آغاز یا بین دو جمله مستقل به کار بروند؛ به دیگر سخن، عواملی ربطی که جملههای پیرو را به جملههای پایه وصل میکنند، خاصیت انسجامبخشی ندارند. هلیدی معتقد است، این عوامل به چهار دسته تقسیم میشوند: 1) رابطه اضافی،2) رابطه تقابلی یا خلاف انتظار،3) رابطه علّی یا سببی، 4) رابطه زمانی (نوروزی و غلامحسینزاده، 1388: 1) که به شرح هر کدام از آنها میپردازیم:
1.5.2.2 ارتباط اضافی
به صورت کلّی، در این نوع رابطه، جمله، مطلب و معنا یا توضیحی بر جمله پیشین اضافه میکند و شامل چهار گونه توضیحی، تمثیلی، تشبیهی و مقایسهای میشود:
الف: ارتباط اضافی توضیحی
در ارتباط توضیحی، نویسنده، شرح یا توصیف یا توضیحی را به جمله قبل اضافه میکند. در این خطبه شاهد نمونههای ارتباطی و توضیحیهستیم:
«...وَلَقَدْ بَلَغَنی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَه الْمُسْلِمَه، والاُخْرَى الْمُعَاهَدَه، فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وقُلُبَهَا وقَلاَئِدَهَا وَرُعُثَهَا ما تَمْتَنِع مِنْهُ إِلاَّ بالْاسْتِرْجَاعِ والْاسْتِرْحَامِ.»
این بخش در خطبه جهاد در توضیح بیشتر داستان قبلتر آمده است و عمق فاجعه را در این جمله توضیح میدهد.
ب)ارتباط تمثیلی
این رابطه،مطلب قبلی را با تمثیلی، توضیح و تفسیر بیشتری میدهد. برای نمونه: «...فَقُبْحاً لَکُمْ وَتَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى.»ترجمه: (...پس رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد که خود را هدف تیر دشمن قرار دادید).
در این عبارت، جمله «صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى»ترجمه: (خود را هدف تیر دشمن قرار دادید)، تمثیلی است برای جملات قبلی.
ج) ارتباط تشبیهی
ابوهلال عسکری (ف 325 ق) میگوید: «قدما و شاعران جاهلیّت عرب به فضیلت و شرف تشبیه در همه زبانها اقرار کردهاند، تشبیه روشنی معنا را میافزاید و بر آن تأکید میکند.» (نک: فتوحی، 1389: 90-89). امام علی(ع) نیز از همان ابتدای خطبه، از این ظرفیت ویژه تشبیه بهره برده است:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّه... هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى، ودِرْعُ اللَّهِ اَلْحصِینَة، وجُنَّتُهُ الْوَثِیقَة.» ترجمه: (پس از حمد خدا، جهاد دری است از درهای بهشت، که خداوند آن را به روی اولیاءخاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهیزگاری، زره استوار، و سپر مطمئن خداست).
تشبیه جهاد به «باب من أبواب الجنة»، «لباس التقوی»، «درع» و «جُنّة»
آن حضرت در ادامه، چنین میفرمایند:
«فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ» ترجمه: (هر کس آن (جهاد) را از باب بیاعتنایی ترک کند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند).
«الذُّلّ» (خواری) را به «ثَوب» لباسی تشبیه کرده که سراسر وجود انسان را میپوشاند.
ابن میثم در توضیح منظور حضرت نوشته است: «برای تشبیه، فراگیری همه جانبه خواری و ذلّت، بدان سان که جامه، بدن را از همه سو میپوشاند، بلای دشمن از همه سو، تارکان جهاد را فرا میگیرد و خوارشان میگرداند و خرد آنان را در مصلحت اندیشی کارشان زایل میسازد.» (ابن میثم، 1362: 2/ 30).
«یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ ولاَ رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ» ترجمه: (ای نامردان مردنما، دارندگان رؤیاهای کودکانه، و عقلهایی به اندازه عقل زنان حجله نشین).
تشبیه لشکریان خود به شبه مرد، رؤیاهای کودکانه و انسان کم عقل، مانند زنان حجله نشین.
نفوذگذاری یا استفاده از فنون اثربخش برای متقاعد کردن دیگران و به عبارتی برانگیختن هیجانات افراد گروه را که اولین بخش از قابلیتهای اجتماعی است، در این قسمت از فرمایشات امام علی(ع) به وضوح میبینیم. (عباسی و دیگران، 1394: 97).
د) ارتباط مقایسهای
مقایسه موجب درک بهتر، دقیقتر و روشنتر مضامین میگردد. امام علی(ع) از این شگرد نیز به وفور بهره برده است:
مقایسه میان کسانی که جهاد میکنند با آنهایی که از این فریضه سرباز میزنند: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وشَمِلَهُ الْبَلاءُ، وَدُیِّثَ بالصَّغَارِ والْقَمَاءة، وضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ، وأُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ، وسِیمَ الْخَسْفَ ومُنِعَ النَّصَفَ.» ترجمه: (هر کس آن را از باب بی اعتناییترککندخداوندبراوجامهذلتبپوشاندوغرقبلانماید و به ذلّت و خواری و پستی گرفتار آید، بر دلش پردههایبیعقلیزدهشود و در برابر ضایع کردن جهادْ حق از او گرفته شود و محکوم به ذلّت و خواری، و محروم از انصاف گردد).
لفظ «رغبة عنه» به معنای رویگردانی است و «دُیّثَ» یعنی خوار شده؛ واژه «الدیوث» در معنای «بیغیرت» از همین ریشه است (فیومی، 1414: 2/ 205). نویسنده مجمع البحرین معتقد است که «الدیوث»، یعنی کسی که محارمش وی را خوار و ذلیل گردانند، به طوری که چشم خود را بر فسق و فجورشان ببندد (طریحی، 1375: 2/ 254)، هر چند بهتر است که این لفظ را در معنای استعاری (استعاره تبعیّه» تفسیر کنیم؛ چرا که واژه «جمل مَدیث» به معنای «خوار شدن» زمانی است که صعوبت و استواری و سختی جسمش از بین برود (زبیدی، 1414: 3/ 213).
مقایسه میان کسانی که به موقع به دشمن هجوم میبرند با کسانی که از این کار امتناع میکنند: «أَلاَ وإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیْلاً ونَهَاراً، وسِرًّا وإِعْلاناً، وقُلْتُ لَکُمْ: اغْزُوْهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَ اللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وتَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغارَاتُ، ومُلِکَتْ عَلَیْکُمْ الْأَوْطانُ.» ترجمه: (بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم. به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند. به خدا قسم هیچ ملّتی در خانهاشموردحمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد، اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگرحوالهکردیدوبهیارییکدیگربرنخاستید تا دشمن از هر سو بر شما تاخت و شهرها را از دست شما گرفت).
مقایسه کسانی که بر ناحق توافق و اتّحاد دارند با کسانی که در حق، متفرّق هستند و اتحادّی ندارند:«وَاللَّهِ - یُمِیتُ الْقَلْبَ ویَجْلِبُ الْهَمَّ مِن اجْتِماعِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ، وتَفَرقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ!» ترجمه: (به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان و پراکندگی شما از حقّتان، دل را میمیراند).
مقایسه میان لشکریان حضرت با دشمن: «یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَلاَ تُغِیرُونَ،وَتُغْزَوْنَ، وَلاَ تَغْزُونَ، ویُعصَی اللهُ وتَرضَون» ترجمه: (آنان شما را غارت کردند و شما چیزی به دستنیاوردید، جنگیدند ولی شما نجنگیدید، نافرمانی خدا میشود و شما رضایت میدهید).
2.5.2.2 ارتباط تقابلی خلاف انتظار
در این نوع از ارتباط، رابطه جملههای قبل و بعد، رابطهای برخلاف توقّع و انتظار مخاطب است. با این نوع از ارتباط، مطالب برای مخاطب برجستهتر و موجب جلب توجّه بیشتر او به متن میگردد. در متون ادبی، برای تأثیر هرچه بیشتر اثر در ذهن مخاطب، میتوان از این نوع ارتباط استفاده نمود. این نوع از ارتباط غالباً با نشانههای متنی «ولی، ولیکن، امّا، اگرچه، هرچند، علیرغم و باوجود آنکه و...» همراه است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 16) همچنین استعارۀ تهکمیّه نشان از ارتباط خلاف انتظار بین جملات دارد (شمیسا، 1387: 55) و با بهره از محتوای متن میتوان به چنین ارتباطی پی برد؛ برای نمونه:
إنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، ولکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِرَاساً، وأَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنّی! لَقَدْ نَهَضْتُ فِیها ومَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وها أنا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ! ولکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!
ترجمه: (پسر ابوطالب شجاع است ولی دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد،آیا هیچ کدامآنانکوششوتجربهمرادرجنگداشته؟وپیشقدمیشازمنبیشتربوده؟هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصتگذشته، ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست).
که در فراز، «ولکن» ارتباط تقابلی خلاف انتظار دیده میشود.
3.5.2.2 ارتباط سببی
در این نوع رابطه معنایی، بین جملههای متن، رابطه علت و معلول، مقدّمه و نتیجه و یا شرطی برقرار میشود. «پیوند سببی، مبتنی بر سبب و نتیجهای است که جملات متن ایجاد میکنند و بیش از هر پیوند دیگری، متّکی بر پیوستگی معنایی است.» (نظری، 1392: 46)؛«ارتباط سببی نیز شامل روابط علّت، نتیجه، هدف و شرط است.» (معینالدّینی، 1382: 320) که بیان آنها در این خطبه، میپردازیم:
الف) علّت
در این نوع از رابطه، برخی از جملات، علّت وقوع امری یا حالتی است که در جملات دیگر بیان شدهاند.برای نمونه: «...وَلکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!» ترجمه: (...ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست).
«در بخش پایانی خطبه، علی(ع)، سوابق ناصواب و آزاردهنده قوم خودش را با افعال زمان گذشته بیان میکند و سبب مظلومیت خودش را در آخرین بند، توضیح میدهد.» (عربزوزنی و دیگران، 1395: 106)؛ امام(ع) در این عبارت، علت عدم تحقق اهدافش را پیروی نکردن از دستوراتش بیان میکند.
ب) نتیجه
در این نوع رابطه انسجامی، بعضی از حوادث و رویدادها، نتیجه بعضی از کارها هستند. در عبارت:«فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ والْقُرِّ تَفِرُّونَ؛ فَأَنْتُمْ وَاللَّهِ مِنَ السّیْفِ أفَرّ!» ترجمه: (پس شما که از گرما و سرما میگریزیدپسبهخداسوگندازشمشیرگریزانترخواهیدبود). در این فراز، فرار از شمشیر، نتیجه گریز از گرما و سرما، بیان شده است.
ج)انگیزه و هدف
جمله یا جملههایی در متن، انگیزه و هدف انجام کار در جملههای دیگر هستند. به عنوان نمونه:«یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَلاَ رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ ولَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَه - وَاللَّهِ - جَرَّتْ نَدَماً، وأَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ!»
در این فراز، سرپیچی لشکریان از فرمان حضرت، باعث شده که آنان را به نامرد، کودک و زنان بیعقل، تشبیه کند و ایشان را مورد نفرین خود قرار دهد.
حضرت(ع) پس از سرزنش شدید یارانش، آنان را به دلیل داشتن سه خصلت، نکوهش میکند: اوّل آنکه صفت مردانگی را از ایشان نفی میکند و آنان را به دلیل نداشتن شجاعت و عزّت نفس و تعصّب ناموسی، نامردانی مردنما میخواند. دوم آنکه آنان را از جهت کمخردی به کودکانی تشبیه کرده است؛ زیرا کودکان و خردسالان بالقوّه عاقلاند، نه بالفعل. سوم آنکه آنان را در عقل به زنان تشبیه کرده؛ چرا که کودکان و زنان از جهت نقصان و نارسا بودن اندیشه در امور کشورداری و جنگ، همساناند. سپس به آنها میفهماند که از دیدار و آشنایی با آنها بیزار است؛ زیرا آشنایی با ایشان به علت کوتاهی آنان در دفاع از دین، سبب اندوه حضرت شد (ابن میثم، 1362: 2/ 83).
د) شرط
در این حالت، وقوع و یا عدم وقوع امری در متن، بستگی به وقوع و یا عدم وقوع کار یا حالتی در جملات دیگر متن دارد. به عنوان نمونه: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وشَمْلَةَ الْبَلاءِ، ودُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاسْهابِ وَاُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَسیمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النِّصْفَ»
در این فراز از خطبه، شرط به خواری نیفتادن و محروم نشدن از حق، عدم ترک جهاد، معرفی شده است.
و یا در عبارت:
لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، ولکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِرَاساً، وأَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنّی! لَقَدْ نَهَضْتُ فِیها ومَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وها أنا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ! ولکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!
ترجمه: (قریش گفت: پسر ابوطالب شجاع است، ولی دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، آیا هیچ کدامآنانکوششوتجربهمرادرجنگداشته؟وپیشقدمی اوازمنبیشتربوده است؟هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصت گذشته است، ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست).
در این فراز از خطبه، پاسخ دادن به یاوهگوییهای قریش در مورد آن حضرت به اینکه او از دانش جنگی اطلاعی ندارد، بستگی به اطاعت لشکریان از آن حضرت دارد که این امر، محقّق نشده است.
4.5.2.2 رابطۀ زمانی
رابطه زمانی، خود شامل سه نوع است که به شرح آنها میپردازیم:
الف) ترتیبی
در این نوع ارتباط، رویدادها به ترتیب زمانی و به دنبال هم اتّفاق میافتد. این رابطه زمانی توسّط عواملی چون: «بعد از آن، پس از آن، سپس» جملات و بندها و پارهگفتارها را به هم متّصل میکند. (صالحی، 1386: 37) به عنوان نمونه:
...وَهذَا أَخُو غَامِدٍ وقَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وقَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانِ الْبَکْرِیَّ وأَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَاولَقَدْ بَلَغَنی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَه الْمُسْلِمَه، والْأُخْرَى الْمُعَاهَدَه، فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وقُلُبَهَا وقَلاَئِدَهَا وَرُعُثَهَا ما تَمْتَنِع مِنْهُ إِلاَّ بالْاسْتِرْجَاعِ والْاسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلا مِنْهُمْ کَلْمٌ، ولا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ؛ فَلَوْ أَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ بِه عِنْدِی جَدِیراً.
ترجمه: (این مرد غامدی است کهلشکرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بکری را کشت و مرزبانان شما را از جایخود راند. به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زنمسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او رابه یغمابردهوآن بینوادربرابرآنغارتگرجزکلمهاسترجاعوطلبدلسوزیراهینداشته، آن گاهاینغارتگران باغنیمت بسیار بازگشته، در حالی کهیک نفرازآنهازخمینشدهواحدیازآنانبهقتلنرسیده.اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظرمن شایسته است).
نشانههای متنی «ولقد»، «ف»، «ثُمَّ»،«مِن بَعد هذا» و ««بَل»، ترتیب و پشت سر هم بودن حوادث را نشان میدهد.
ب) ارجاعی
در این نوع از ارتباط، محتوای جمله به حادثه و پیشامدی که در زمان گذشته اتفاق افتاده، اشاره میکند و ارجاع میدهد(امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 11)؛ به عنوان نمونه: «وأَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالعِصْیَانِ والخِذْلانِ؛ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، ولکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ.» ترجمه: (و تدبیرم را به نافرمانی و ترک یاری تباه کردید، تا جایی که قریش گفت: پسر ابوطالب شجاع است ولی دانش جنگیدن ندارد).
این نوع رابطه زمانی در جمله: «لقد قالت القریش» وجود دارد که این جمله اشاره به حال و ارجاع به قبل دارد؛ یعنی حوادث و رویدادهایی که از زمان گذشته تاکنون اتفاق افتاده است.
ج) انجامی
این رابطه همانطور که از اسمش پیداست به پایان حوادث اشاره میکند. این رابطه عامل ربط انجامی، پایان و سرانجام یک فرایند را در متن، مشخّص میکند و جمله بعد از خود را به کلّ فرایند متّصل میکند (علیجانی، 1372: 103). عبارت: «وَلکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ»، پایان این خطبه را نشان میدهد و دلیل ناکامی امام(ع) را در رسیدن به اهداف خود، بیان میکند.
- نتیجهگیری
بررسی و تحلیل خطبه جهاد امام علی(ع) با استفاده از نظریه نقشگرای هلیدی، نکات معناشناسی جدیدی را درباره این خطبه ارائه داد از جمله اینکه:
از نظر کارکرد متنی تمام بندهای خطبه در ارتباط با همدیگر هستند، به گونهای کهاغلب 99 بند خطبه مذکور دارای آغازگر مرکّب است. چنین انتخابی علاوه بر ایجاد پیوستگی در متن، باعث حفظ و یا امتداد موضوع شده و در مواردی نیز زمینهساز فهم و تفسیر بندهای بعدی، میشود.
ارجاعهای ضمیری که اغلب آنها به صورت درون متنی است، تکرار و مخصوصاً حضور قابل توجّه واژگان و عبارات مترادف، در کشش و تداوم متنی آن، نقش مهمی را ایفا میکنند.
گستردگی دایره لغات آن حضرت و آشنایی با ظرفیتهای دستوری و واژگانی زبان عربی، انسجام ویژهای به این خطبه داده است. قدرت گزینش و تلفیق واژهها و جملهها در سخنان امام(ع) به خوبی نمایان است و عبارات خطبه، بسیار در هم تنیده و به هم مرتبط است. به گونهای که انواع عناصر انسجام واژگانی و انسجام پیوندی در موارد زیادی به اتفّاق و همزمان با هم در یک بند به کار رفتهاند و متنی یکپارچه ساخته و آن را منحصر به فرد کرده است.
از نظر ساختار اطلاعاتی و ترتیب عناصر محتوایی آنچه قابل توجّه است بیان ارزش جهاد و مقدمّهچینی برای بیان اهمیّت آن است. استفاده از حروف افزایشی نیز توانسته است به خوبی بندهای مختلف خطبه را به هم مرتبط سازد.
. مقدمه
امروزه، زبانشناسی نقشگرا یکی از نگرشهای مهم در زبانشناسی نظری به شمار میرود که بر نقشهای زبانی تأکید دارد. «نقشگرایان معتقدند که زبان، ابزاری برای تعامل اجتماعی و واحد تحلیل متن در بافت است. در این معنا نسبت واحدهای زبانی و روابط صوری آنها با بافت است که معانی خاص را افاده میکند» (هلیدی، 1985: 40). طبق این نظریه، جملات متن، روابط معینی دارند که آن را از مجموعه جملاتی که تصادفی کنار هم قرار گرفتهاند، جدا نموده و آن را به عنوان یک متن، مشخص میسازد (قنبری پریخانی و طاهرینیا، 1399: 208). بر همین اساس، آنها کار خود را با تکیه بر حیطه کلام آغاز میکنند و در تجزیه و تحلیل کلام، متن را مجموعهای منسجم و معنادار میدانند.«نظریه نقشگرای هلیدی (Michael Halliday)، یکی از جامعترین نظریات علمی است که زبان را نظامی برای بیان معنا در نظر میگیرد و برای آن نقش و کارکردی اجتماعی قائل میشود.» (مشکوة الدینی، 1388: 124).یکی از متونی که زبانشناسان از دیرباز آن را مورد توجّه قرار دادهاند متون مذهبی است. در میان متون مذهبی، قرآن کریم بیش از هر متن دیگری در این زمینه ایفای نقش کرده است و محققین مذهبی از نظریات مختلف زبانشناسی برای تفسیر و فهم بهتر آن، منابع مذکور بهره بردهاند.، امّا تا کنون یافتههای علم زبانشناسی در تحلیل متن نهجالبلاغه کمتر مورد توجّه قرار گرفته است حال آنکه همگان در بینظیر بودن کلام امام علی(ع) اتفاق نظر دارند. در عظمت کلام او همین بس که گفتهاند: «دونَ کلامِ الخالقِ وَفَوقَ کَلامِ المَخلُوقِ»(ابن ابی الحدید، 1404هـ: ج1/24- 25) (پایینتر از کلام خدا و بالاتر از سخنان مردم است). محمد عبده در مقدمه نهجالبلاغه میگوید: «در میان ادیبان کسی نیست که معتقد نباشد که سخن علی(ع) بلیغترین و وزینترین سخن از جهت موضوع، اسلوب و معانی ارجمند پس از کلام خدا و پیامبر است» (عبده، بیتا: ج 1/11). جرج جرداق نویسنده مسیحی در مورد بلاغت نهجالبلاغه مینویسد: «بلاغت، عبارت از موافقت کلام با مقتضای حال است و بر این اساس ملاحظه میشود که نهجالبلاغه بلیغترین کتاب به طور مطلق است یا از بلیغترینها به شمار میرود». (نقل از شریفی، 1380: 255)در این پژوهش برآنیم با استفاده از مهمترین عناصر مطرح شده در فراکارکرد متنی، یعنی ساخت آغازگری- پایانی، ساخت اطلاعاتی و انسجام، چینش بندهایی را که به شکلگیری خطبه جهادیهامام علی(ع) یاری رسانده و با خلق این اثر ادبی زیبا و منسجم، دریافت پیام را برای خواننده میسّر ساختهاند مورد بررسی قرار دهیم.
1.1 ضرورت تحقیق و سؤالات آن
آنچه بر ضرورت و اهمیت پژوهش حاضر میافزاید، این است که تا کنون در زمینه بررسی فراکارکرد متنی در خطبههای نهج البلاغه پژوهشی منسجم صورت نگرفته، لذا واکاویزبانشناختی این خطبهها برای درک بهتر مفاهیم موجود در آن، مفید خواهد بود. در پایان، پژوهش حاضر توانسته است پاسخگوی سؤالات زیر باشد:
- بر اساس رویکرد نقشگرای هلیدی، مهمترین عناصر مطرح در خطبه جهادیه امامعلی(ع)، چه چیزهایی هستند؟
- رویکرد فرامتنی، چگونه باعث درک بهتر پیامهای موجود در خطبه مذکور میشود؟
2.1 پیشینۀ پژوهش
بررسیها نشان میدهد که تاکنون مطالعات چندانی بر اساس نظریه مورد فراکارکرد متنی و نظریه نقشگرای، صورت نگرفته و اکثر پژوهشهای مرتبط با نهج البلاغه، به بررسی محتوایی و بلاغی آن پرداختهاند کهبه برخی از آنها اشاره میشود:
مقاله «کارکرد ادات ربطی در انسجام بخشی به خطبههای نهج البلاغه» (1392)، نوشته علیرضا نظری که در آن، عناصر انسجامی یا ادوات انسجامی را در 30 خطبه بلند نهج البلاغه مورد بررسی قرار داده است.
محمد علی عرب زوزنی و محمدرضا پهلوان نژاد در مقاله «بررسی ساختار آغازگری در خطبه جهاد نهج البلاغه بر اساس فرانقش متنی نظریه نظاممند نقشگرا» (1393)، ساختار آغازگری را در تمامی 99 بند این خطبه تجزیه و بخش پایانی را نیز مشخّص نمودهاند.
مقاله «بررسی ساختار وجهی خطبه جهاد نهج البلاغه بر اساس فرانقش بینافردی نظریه نقشگرا» (1395)، اثر محمد علی عرب زوزنی و دیگران، به بررسی خطبه مذکور از جهت ساختار وجهی، وجهیت منبع، بیان پیام، میزان تعهد گوینده در اعتبار پیام، نوع ارزیابی گوینده از پیام، نقشهای تعاملی شرکت کنندگان در ارتباط زبانی مورد توجّه قرار گرفته است.
امّا چیزی که پژوهش ما را از سایر پژوهشها متفاوت و متمایز میسازد این است که بررسی و تحلیل خطبه جهادیه امام علی(ع) بر اساس رویکرد نقشگرای هلیدی، راه را برای نقد و تحلیل علمیتر دیگر خطبهها باز میکند و ارزش هنری آن را بیشتر به خواننده نشان میدهد. با عنایت به اینکهاساس این نظریه لفظ و معنا بوده با روش علمی نشان داده است که تصویرهای درهم پیچیده و چندبُعدی متن این خطبه از نهجالبلاغه از چه انسجامی برخوردار است؛ زیرا شناخت این ویژگی انسجامی موجب میشود پرده از ارزشهای بلاغی، زبانی و تاریخی آن برداشته شود. این مسأله موجب درکی عمیقتر و جذابتر شدن خوانش متن برای خواننده میشود.
3.1 زبانشناسی نقشگرای هلیدی
از جمله زبانشناسان ساختگرایی که در پژوهشهای خود به روابط بینجملهای متن با عنوان انسجام متنی پرداخته مایکل هلیدی است. بر اساس نظریه هلیدی، درجه انسجام ممکن است کم یا زیاد باشد، ولی نکته مهم این است که یک گفتار، زمانی متن نامیده میشود که هم انسجام صوری و هم پیوستگی معنایی را داشته باشد. هلیدی انسجام را نشأت گرفته از عناصری قلمداد میکند که جزء نظام زبان هستند (لطفیپور ساعدی، 1371: 30). زبانشناسی نقشگرا، یکی از سه نگرش مسلط زبانشناسی نظری، یعنی صورتگرا، نقشگرا و شناختی است که هر یک از این سه نظریه بهنحوی در جستوجوی ایجاد سازوکاری مناسب و اعمال آن در کشف و تبیین ارتباط گفته یا متن با کارکردهای فکری - اجتماعی (یارمحمدی، 1383: 143) و بهعبارتی تحلیل گفتمانی متن بودهاند که نخستین بار در سال 1952م توسط زلیگ هریس (Zellig Harris) زبانشناسآمریکایی، به کار رفت (باغینیپور،1380: 16). این نظریه به «دستور نظاممند نقشگرا» شهرت یافته است؛ چراکه معنا را اساس قرار میدهد. یک دستور است، چون تعبیری معنایی از صورتهای زبانی بهدست میدهد و نظاممند است؛ زیرا شبکهای در هم تنیده از انتخابهای معنایی و دستوری است (مجیدی، 1390: ۱۸۶) و سخنگویان زبان در هر موقعیتی که زبان را به کار میگیرند، دست به یک انتخاب میزنند، انتخابی که بر پایه معناست و در قالب مشخّصههای صوری زبان ظهور میکند (هلیدی،1985: 41).
هلیدی نظام معنایی زبان را به تعدادی مؤلفه مجزا یعنی انواع توازن معنایی تقسیم میکند که در ارتباط با فراکارکردهای اندیشگانی، بینافردی و متنی قرار دارند؛ در سطح اندیشگانی، زبان بازنمود رخدادها، احساسات و واقعیات زندگی روزمره است که از طریق فرایندهای فعلی و مشارکین فرایند قابل بررسی است. فرانقش بینافردی، کارکرد ارتباطی و چگونگی تعامل متن با خواننده و روند دادن اطلاعات و یا درخواست گوینده را بهواسطه وجوه خبری، امری و پرسشی برعهده داردو اما فراکارکرد متنی، کاربرد زبان برای تولید متون گفتاری و نوشتاری است و در پی کشف روابط حاکم بر اجزای تشکیلدهنده یک متن است که انسجام متن را فراهم میآورند(هلیدی، 1994م: 46). در این فراکارکرد، سخن از مفهوم به میان میآید که تا چه میزان بند و نوع چینش بندهای متن به شکلگیری متن یاری میرساند. در حقیقت فراکارکرد متنی از این مسئله سخن میگوید که چه چیزی چگونه گفته میشود، یعنی گوینده چگونه خواننده را به سمت ادراک روابط میان بندها سوق میدهد.
هلیدی روابط میان بندها را به دو رابطه بیرونی و درونی تقسیم میکند؛ سطح بیرونی به عوامل انسجامبخش گفته میشود، این عناصر پارههای مختلف متن را به هم پیوند میزند و به درک بهتر متن کمک میکند و عبارتند از ارجاعات درونمتنی و برونمتنی، حذف، جایگزینی، تضاد، هممعنایی و تکرار، اما روابط درونی متن به ساختار موضوعی و اطلاعاتی متن، اطلاق میشود (روبینز، 1393: 318) که واژگان آغازگری- پایانی، نشانداری- بینشانی و اطلاع دهندگی آنها را در گفتمان، مورد توجّه قرار میدهد.
هلیدی مکانیسم فرا نقش متنی را بر چگونگی ترتیب و آرایش اطلاعات اندیشگانی و بینافردی که در بند آمدهاند، به دو ساخت «مبتدا- خبری» و ساخت «اطلاعاتی» و یک بخش غیرساختاری «انسجام» تقسیم میکند (صالحی، 1386: 36). منظور از فرانقش متنی یا همبافت این است که یک عنصر زبانی در چارچوب چه متنی قرار گرفته و جملهها و کلمات قبل و بعد آن عنصر در داخل متن، چه تأثیری در تبلور نقش و معنای آن دارد. ساخت آغازگری، میزان و چگونگی ساختار بخشیدن به اطلاعات از سوی گوینده، ساخت اطلاعاتی میزان آشنا یا ناآشنا بودن آن را نزد گیرنده و انسجام، چینش واژگان متن را بررسی میکند.(هلیدی، 1994: 63) هلیدی سه نقش عمده را برای زبان قائل میشود:
الف: نقش محتوایی یا مقصودی: به بیان محتوا در دو بخش تجربی و منطقی میپردازد.
ب: نقش اجتماعی یا بین شخصی: هدفش تعیین نوع روابط حاکم میان مخاطب و متکلم، میزان آشنایی و درجه صمیمیت آنها و... است.
ج: نقش متنی: نقش یک متن منسجم ساخته شده از چند جمله را از چند جمله نامربوط و پراکنده مشخّص میکند. علاوه بر آن، نظام داخلی جمله و آرایش عناصر سازنده آن را تعیین میکند. این نقش، خود به دو بخش ساختاری و غیرساختاری تقسیم میشود.
- تحلیل فراکارکرد متنی در خطبۀ جهادیۀ امام علی(ع)
همانطور که اشاره شد، رویکرد فراکارکرد متنی، شامل دو بخش اصلی ساختاری و غیرساختاری است که وضعیت آنها را در خطبه مذکور، مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم.
1.2 بخش ساختاری
در این بخش، مبحث آغازگری و پایانی مطرح میشود که معادلتقدیم و تأخیر در علوم بلاغی و کارکردهای آن است. مبتدا از نظر هلیدی عنصر آغازین جمله است که از جهت روانشناختی و ادراکی دارای اهمیّت فراوانی است؛ زیرا موضوع اصلی و مهم پیام است و باقیمانده پیام یا همان خبر نیز دربارۀ او است (هلیدی، 1985: 38).«آغازگری مربوط به چگونگی بیان عناصر زبانی نبوده، بلکه به چگونگی ساختار بند، مربوط است.» (عربزوزنی و پهلواننژاد، 1393: 22). از نظر هلیدی، آغازگر باید نقشی تجربی داشته باشد و معادل الگوی جملات این زبان باشد، به این صورت که در جملۀ اسمیه، مبتدا و در جمله فعلیه، فعل، آغازگر ساده و تجربی محسوب میشوند. هر گونه خروج از آغازگر تجربی به بینافردی، موجب آن میشود که ساخت جمله به آغازگر «نشاندار» و مرکّب تبدیل شود. آغازگر بینافردی معنای اجتماعی و ارزیابی گوینده را به آغازگان کلام اضافه میکند و در زبان عربی شامل آغازگر ندایی و عنصر وجهی (باید، شاید، متأسفانه، احتمالاً، واقعاً و...) است که پیش از آغازگر تجربی قرار میگیرد. آغازگر ساختاری حروف و واژگان ربطی هستند که بندهای مختلف را در یک متن به هم پیوند میزنند و میتوانند در کنار مبتدای تجربی، آغازگری مرکّب تشکیل دهند (هلیدی، 1994: 61-62). پس از جدا کردن عنصر آغازگر، آنچه که در بند باقی میماند، عنصر پایانی است. در جدول زیر،برای نشان دادن اجزاء اصلی بند از منظر فراکارکرد متنی، دو بند از خطبه جهاد آورده شده و در آن، عنصر آغازگر و پایانی، مشخّص گردیده است:
بند |
فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة |
وَإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لیلاً وَنهاراً |
اجزاء اصلی بند از منظر فراکارکرد متنی |
آغازگر: مرکّب(متنی+بینافردی+تجربی) (ف + إنّ + الجهاد) پایان: بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة |
آغازگر: مرکّب (بینافردی+ تجربی) (إنّ + ی) پایان:قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لیلاً وَنهاراً |
با بررسی دقیق متن متوجّه میشویم در این خطبه هر یک از ادات پیوندی، فعل و فرایند تجربی و مبتدای نحوی در جایگاه عنصر آغازین بند قرار گرفتهاند و مانند واژگان هستهای هستند که پیام اصلی را در دل خویش قرار دادهاند و عنصر پایانی در مورد آن خبر میدهد. لازم به ذکر است که اغلب 99 بند خطبه مذکور دارای آغازگر مرکّب است. چنین انتخابی علاوه بر ایجاد پیوستگی در متن، باعث حفظ و یا امتداد موضوع شده و در مواردی نیز زمینهساز فهم و تفسیر بندهای بعدی، میشود.
2.2 بخش غیرساختاری
این بخش شامل انسجام متن، یعنی ارجاع، جانشینی، حذف، انسجام واژگانی و پیوندی است. «کلیّه روابط عناصر تشکیل دهنده اثر با یکدیگر و ارتباط ذاتی میان همه عناصر اثر ادبی و هنری که تمامیت و کلیت آن اثر را در بر میگیرد و به آن انسجام و یکپارچگی میبخشد ساختار اثر نامیده میشود.» (علوی مقدم، 1377:186) در این قسمت، مهمترین عوامل انسجام متن، در خطبه مذکور، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1.2.2 ارجاع
هلیدی معتقد است که در متن، عناصری وجود دارند که تحت تأثیر سایر عناصر هستند. از جمله این عناصر، ضمایر است که با مراجع خود تفسیر میشوند و این مرجع ضمیر ممکن است در متن باشد یا نباشدکه این ارجاع با توجّه به بودن و نبودن مرجع به دو بخش تقسیم میشود: ارجاع برونمتنی و ارجاع درونمتنی.
1.1.2.2 ارجاع برونمتنی (موقعیّتی)
در ارجاع برونمتنی که بدان ارجاع موقعیّتی هم گفته میشود، مرجع ضمیر، خارج از متن قرار دارد؛ برای مثال اگر بخواهیم بگوییم «آن را برایم بیاور»، در این جمله امکان دارد منظور ما اشاره به یک کتاب باشد که در دست مخاطب قرار دارد که ارجاع برونمتنی به عنوانعنصری از عناصر انسجام متن محسوب نمیشود؛زیرا مرجع ضمیر خارج و بیرون از متن است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 9).
در خطبه جهاد نهج البلاغه، این گونه ارجاع،کاربرد داشته است: «أَلاَ وإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیْلاً ونَهَاراً». ترجمه: (بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم).
در این جملات مرجع ضمیر «هؤُلاَءِ الْقَوْمِ»لشکریان معاویه است و کسانی که به شهر انبار حمله کردند.
2.1.2.2 ارجاع درونمتنی
یکی از پرکاربردترین انواع ارجاعها در این خطبه ارجاع درون متنی است. در جملات بسیاری، مرجع ضمیر در جملات ماقبل و مابعد برمیگردد. با توجّه به وصف وسیع و گستردهاتفاقات، مکانها، شخصیتها و ارجاعهای پیدرپی و پشت سر هم، این عامل یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در ایجاد انسجام متن در این کتاب است. ارجاع در متن خطبه موجب پیوند جملات و پارهگفتارها شده است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 10) همانطور که بیان شد ارجاع درونمتنی به دو صورت ارجاع به ماقبل و ارجاع به مابعد انجام میپذیرد:
الف)ارجاع به ماقبل
دراین نوع از ارجاع، برای پیبردن به مرجع ضمیر و قصد و منظور نویسنده باید به عنصرهای قبل از ضمیر رجوعشود. اکثر ارجاعها (بیش از 20 مورد) در این خطبه از این نوع است؛ مانند:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّة أَوْلِیَائِهِ» ترجمه: (پس از حمد خدا، جهاد دری است از درهای بهشت، که خداوند آن را به روی اولیاء خاص خود، گشوده است).
در این عبارت، مرجع ضمایر «ه»، به ترتیب «باب» و«الله» است.
ب)ارجاع به مابعد
این نوع ارجاع، بسامد کمی در این خطبه از نهجالبلاغه دارد. همانگونه که گفته شد، در این نوع ارجاع، مرجع ضمیر پس از آن قرار میگیرد:
«هذَا أَخُو غَامِدٍ وقَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ» ترجمه: (این مرد غامدی، لشکرش وارد شهر انبار شده است).
در این عبارت، هم ارجاع درون متنی وجود دارد هم ارجاع برون متنی. مرجع ضمیر «هذا» در جمله مابعد (اخو غامدی) قرار دارد (برون متنی) و مرجع ضمیر «ه» به أخو غامد برمیگردد (درون متنی).
2.2.2 جانشینی
یکی دیگر از عوامل انسجام متن و ابزارهای انسجامی جانشینی است. منظور از جانشینی این است که یک عنصر در جای عنصر زبانی دیگر بنشیند، یعنی امکان دارد که کلمه یا عبارتی جانشین عبارت، کلمه و یا یک بند یا بخشی از متن در متن شود (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 12).در خطبه جهاد، جانشینی بندی وجود دارد. در جانشینی بندی یا موضوعی یک کلمه یا یک عنصر، جانشین یک بند یا یک پاراگراف میشود؛ مانند: «فَلَوْ أَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً.» ترجمه: (اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصّه بمیرد جای ملامت نیست).
در این عبارت، «هذا» جانشین داستان حمله به خانه بیوه زن یهودی شده که قبل از آن، آمده است.
در عبارت: «کُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَالْقُرِّ» ترجمه: (همه این بهانههابرایفرارازگرماوسرماست)، کلمه «هذا» جانشین دلایل سرپیچی لشکریان امام(ع) از حمله به دشمن شده است.
3.2.2 حذف
حذف، از عوامل اساسی انسجام متن است. «وقتی ذکر عضو و اجزایی از جمله به دلیل وجود قرینه لزومی نداشته باشد، مسلّم است که کاربرد آن عضو به سلاست و روانی کلام خدشه وارد میسازد» (شفایی، 1363: 190-189).حذف، نیاوردن واژه، جمله یا بخشی از جمله و یا قسمتی از کلام در متن است، به گونهای که مخاطب بتواند با توجّه به قرائن لفظی و معنوی، عنصر یا عناصر محذوف را دریابد، البتّه این امر (فهم عناصر محذوف) تا حدّ زیادی به دانش مخاطب و اطّلاعات مشترک نویسنده و مخاطب مربوط میشود. واضح است که در هر متنی حذف وجود دارد و ما در تمام گفتهها و نوشتههای خود ناگزیر از حذف هستیم (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 13)؛ زیرا سیاق کلام و مفهوم کلّی جمله و عبارت،موجب آن میشود که واژه یا واژههایی حذف شوند. (احمدی گیوی و انوری، 1375: 316).
از نظر هلیدی حذف، یک پدیده نحوی و روشی برای جلوگیری و اجتناب از حشو در کلام است. به اعتقاد اوآن عنصری که از کلام حذف شدهدر ساختار متن، ردّ پایی از خود به جا میگذارد تا خواننده تلاش کند به کمک اطّلاعات حاصل شده از سایر بخشهای متن، عنصر یا عناصر حذف شده را بیابد. بنابراین، مطلب حذف شده (به هر روشِ لفظی، معنوی یا عرفی) قابل درک و فهم هستند. کاربرد حذف در کلام، در واقع، نوعی واضح کردن به اجزایی از کلام و جلب توجّه خواننده به اطّلاعات نو و دارای نقش و از بین بردن اطّلاعات کهنه و بینقش است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 14) در خطبه جهاد از نهج البلاغه گونههای مختلفی از حذف به چشم میخورد:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ...» در این جمله حمد و ستایش خداوند با هر مضاف الیه دیگری که میتواند داشته باشد حذف شده است.
آغاز خطبه به شیوه معمول خطیبان عصر جاهلی، با عبارت مشهور «أمّا بعد» شروع شده است که این شیوه، دال بر نام خداوند و حمد الهی و صلوات بر پیامبر(ص) قلمداد میشود؛ زیرا هر کلامی با حمد و ستایش خداوند شروع نشود از نظر خطبا «ابتر» است. (ابن اثیر جزری، 1367: 1/ 93؛ کلینی، 1407: 2/ 504).
«پس، به تحقیق که جهاد، دری است از درهای بهشت» یعنی جهاد، سبب ورود به بهشت، است؛ خواه جهاد با کافران و منافقان باشد که جهاد اصغر است یا با نفس و شیطان که جهاد اکبر است (سید رضی، 1378: 1/ 201).
در دو عبارت: «فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی أَیَّامِ الحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمَارَّة الْقَیْظِ.» ترجمه: (اگر در تابستان، شما را دعوت به جهاد آنان کنممیگویید: هواگرماست).
«وَاِذا اَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ اِلَیْهِم فِى الشِّتاءِ قُلْتُمْ: هذِهِ صَبارَّةُ الْقُرِّ.» ترجمه: (و اگر در زمستان شما را برای نبرد با آنان، بخوانممیگویید: هوا سرد است).
بعد از کلمه «هذه» واژه «الأیام» به قرینه لفظی حذف شده است.
نویسنده با استفاده از حذف و با مهارت و هنرمندی کلام خود را منسجم، یکپارچه و متوالی به مخاطب عرضه کرده است.
4.2.2 عناصر انسجام واژگانی
عناصر انسجام واژگانی، شامل تکرار و باهمآیی است.
1.4.2.2 تکرار
از جمله، عوامل انسجام متن، تکرار است. «در این عامل انسجام، عناصری از جملههای قبلی متن در جملههای بعدی تکرار میشوند.» (آقا گلزاده، 1385: 108) و اصطلاح تکرار یعنی از سرگیری عنصری که یک بار در متن پسین آمده است. تکرار برخی واژهها اهمیت آنها را در ساخت معنایی نشان میدهد و بر محوریت آنها در متن تأکید میکند. در بسیاری از موارد، تکرار جنبه کاربرد شناختی و بلاغی دارد که در حوزه بلاغت عربی به تفصیل بدان پرداخته شده است. (نقل از پروینی و نظری، 1393: 40- 41). کاربرد این عامل انسجام متن، در نهجالبلاغه بسامد بالای دارد و شامل موارد زیر میشود:
الف) تکرار موسیقیایی
خطبه جهاد با تکرار آوایی یا همان موسیقیایی و تقارن لفظی، موازنه، مماثله، تضمینالمزدوج و ترصیع به نقطه اوج خود میرسد:
«یُغَارُ عَلَیْکُمْ ولاَ تُغِیرُونَ،وَتُغْزَوْنَ، ولاَ تَغْزُونَ، وَیُعْصَى اللَّهُ وتَرْضَوْنَ.» ترجمه: (آنان شما را غارت کردند و شما چیزی به دستنیاوردید، جنگیدند ولی شما نجنگیدید).
همان طور که مشاهده میشود بین کلمات «یُغَار» و «تُغِیرُونَ» جناس اشتقاق و بین «تُغْزَوْنَ» و «تَغْزُونَ» جناس اختلافی وجود دارد.
امام علی(ع) در چند جمله کوتاه، با استفاده از استمرار تجددّی، افعال مذکور را به صورت شلاّقهای پیدرپی بر سر کوفیان فرود میآورد تا شاید اندکی آنان را بر سر غیرت آورد: «یُغَارُ عَلَیْکُمْ»«وَلاَ تُغِیرُونَ»، «وَتُغْزَوْنَ»، «وَلاَ تَغْزُونَ»، «ویُعصَی اللهُ» «وتَرضَون».
ب) تکرار صامت
«فَلَوْ أَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً.»در این عبارت، حرف صامت «الف»، چندین بار تکرار شده است تا حزن و اندوه خود را بر ماجرای پیش آمده، نشان دهد.
این عناصر هم موجبآرایش کلامند و هم برخی معانی دیگر را نیز به ذهن مخاطب القا میکنند. از نظر هلیدی، عملکرد زبان، اول صوری و روساختی است و در پایان، ژرفساختی میشود و به ساخت معنایی زبان تعلّق میگیرد. تکرار که شامل تکرار کلمات و تکرار حروف است، نقش بسزایی در خوش آهنگی شعر دارد و از نظر سبکی نیز، یکی از عوامل سبکساز است (عبدالله، 2002: 98).
ج)تکرار عین واژه
در خطبه جهاد، تکرار واژه نیز به چشم میخورد از جمله:
«فَیَا عَجَباً! عَجَباً!»
واژه «والله» هم 4 بار برای ادای سوگند، تکرار شده است.
امام(ع) برای تأیید مطلب قبلی و سرزنش کوفیان، با شگفتی ناله سر میدهد. کلمه «عجبا» را به صورت نکره بیان فرموده تا چنان وانمود کند که گویا امر مورد تعجّب، مشخّص و معیّن نیست و با «ندا» حضور یافته و آن را تکرار فرموده است تا شدّت امر را بیان کند (ابن میثم، 1362: 2/ 80).
د)تکرار واژه مترادف
از جمله روشهایی که در بدیع لفظی، موسیقی کلام را بوجود میآورد و یا افزون میکند، تکرار واژهها یا جملات مترادف است. (شمیسا، 1368: 57) این نوع از تکرار، بسیار فراوانتر از تکرار عین خود واژه، در متن وجود دارد و از عوامل اصلی در اتصال جملهها و بندهای کلام است. در خطبه جهاد و همچنین متنهایی که در آنها حوادث و یا داستانهایی نقل میشود که از نظر درونمایه و هدف با هم اشتراک دارند، این نوع تکرار بسامد بالایی دارد. برای نمونه:
«هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى، ودِرْعُ اللَّهِ اَلْحصِینَة، وجُنَّتُهُ الْوَثِیقَة.» ترجمه: (جهاد، جامه پرهیزگاری، زره استوار و سپر مطمئن خداست).
در این فراز از خطبه،واژه «دِرع»با «جُنّة» و واژه «الحَصینة» با «الوَثیقة» مترادفند.
«درع الله» یعنی «زره الهی»، (بعلبکی، 1392: 508)، حضرت، جهاد را زرهی الهی در نظر گرفته که از مسلمانان محافظت میکند.
در اصطلاح «جُنّته الوثیقة» به معنای «سپر محکم الهی»، (ابن میثم، 1362: 2/ 29) است. خداوند به عنوان انسانی در نظر گرفته شده است که سپر دارد.
حضرت، جهاد را به «زره محکم» و «زره مطمئن» تشبیه کرده است. قصد ایشان این بوده است که قوم و ملّتی که جهاد را ترک کند در برابر ضربات دشمن، بسیار ناتوان و آسیبپذیر است (مکارم شیرازی، 1379: 2/ 131؛ خوئی، 1344: 3/ 395).
«فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وشَمْلَةَ الْبَلاءِ، ودُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاسْهابِوَاُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَسیمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النِّصْفَ» ترجمه: (هر کس آن را از باب بیاعتناییترککندخداوندبراوجامهذلّتبپوشاندوغرق بلا نماید و به ذلّت و خواری و پستی گرفتار آید، بر دلش پردههایبیعقلیزدهشود و در برابر ضایع کردن جهاد، حق از او گرفته شود و محکوم به ذلّت و خواری شود و محروم از انصاف گردد).
لفظ «القماء» به معنای «حقارت و پستی» است. کاربرد مقصور این لفظ «القما» خطاست؛ هر چند که راوندی آن را با قصر، روایت کرده است (ابن میثم، 1362: 2/ 31) و لفظ «إسهاب» به معنای «از بین بردن خرد و اندیشه» است. هر چند که این واژه از نظر برخی به معنای «زیادهگویی» هم آمده است؛ گویی که کلام ترک کنندگان جهاد به سبب زیادهگویی، در نظر دیگران بیاعتبار جلوهگری میکند (ابن أبیالحدید، 1404: 2/ 77).
واژه «خَسَف» در زبان عربی به معنای «زبونی و تحمیل کاری بر انسان است.» (ابن سیده، 2000: 84) و لفظ «مُنع النّصفُ» به مفهوم محروم شدن از عدالت است. دلیل این معنا روشن است؛ زیرا طرفداران عدالت، غالباً در اقلیت هستند. به همین دلیل، سلطهگران سودپرست، تا آنجا که به اصطلاح، کاردشان بِبُرّد، پیش میروند و حقوق ملّتهای مظلوم را پایمان میکنند و پیوسته بر مال و جاه و جلال خود میافزایند (مکارم شیرازی، 1379: 2/ 141).
در فراز مذکور، تقریباً تمامی عبارات مشخّص شده، یک معنا را میرساند و همه از آثار منفی فرار از جهاد در راه خداست.
در عبارت: «لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبی قَیْحاً، وشَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً، وجَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفاساً» ترجمه: (دلم را پر از خون کردید و سینهامرا مالامال خشم نمودید و پی در پی جرعه اندوه به کامم ریختید)، هر سه جمله، یک معنا را میرساند. تکرار جملات هممعنی، نشان از آن دارد که ارتباط معنایی و پیوستگی و یکپارچگی و یکدست بودن در متن خطبه وجود دارد.
حضرت برای نشان دادن اوج خشم خود از فعل «شَحَنَ» به معنای «پر کردن» (سّیاح، 2013: 750)، استفاده کرده است و «جرّعَ تجریعاً الماءَ» به معنای «آب را جرعهجرعه به او نوشانید» (همان: 194) است که حضرت غم را ماده مایعی در نظر گرفته که جرعهجرعه در کامش ریخته میشود.
2.4.2.2 باهمآیی
منظور از باهمآیی یا همایش، با هم آمدن کلمههای مربوط و مرتبط با هم است، یعنی آن کلمات که از نظر معنای انفرادی یا عرف زبانی با هم سنخیت دارند، در کنار هم قرار میگیرند. این همان چیزی است که در بدیع بدان، مراعات نظیر و یا تناسب میگویند. با هم آمدن واژگان در سطح کلام، موجب آن میشود که کلام پیوستگی و انسجام داشته باشد (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 16).
در خطبه جهاد، مواردی از این دست به چشم میخورد که از عوامل تأثیرگذار در ایجاد ارتباط بین جملات بوده است. مانند:«فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وقُلُبَهَا وقَلاَئِدَهَا وَرُعُثَهَا ما تَمْتَنِع مِنْهُ إِلاَّ بالْاسْتِرْجَاعِ والْاسْتِرْحَامِ» ترجمه: (و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او رابه یغمابردهوآن بینوادربرابرآنغارتگرجزکلمهاسترجاعوطلبدلسوزیراهینداشته است).
واژه «استرجاع» در نزد مفسّران نهج البلاغه، به دو معنا تفسیر شده است: نخست به «گریه و زاری که توأم با هقهق و رفت و آمد صدا در گلو» و دیگر، گفتن عبارت «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (بقره: 156) که معمولاً در مصائب سخت، آن هنگام که کاری از دست انسان ساخته نیست، گفته میشود. از سوی دیگر، با توجه به متن حماسی امام(ع)، جالب این است که تجاوز به حریم و گرفتن زینتآلات زنان مسلمان و غیرمسلمان و هتک احترام آنها، در یک ردیف شمرده شده و نشان میدهد که اوّلاً اسلام تا چه حد برای ناموس مردم اهمیّت قائل است و ثانیاً تا چه اندازه خود را متعهّد به دفاع از اقلیّتهایی میداند که در پناه اسلام، زندگی میکنند (مکارم شیرازی، 1379: 2/ 152).
ارزش ادبی اتحاد و تناسب لفظ و معنا در کلام به گونهای است که هم در ساخت و بافت اصلی جمله، دو مؤلفه «لفظ» و «معنا» نقش محوری دارند و به ایفای نقش میپردازند (مختاری و هادی فرد، 1395: 111).
در عبارت مذکور، بین واژههای«حِجْلَ» (خلخال)، «قُلُبَ» (دستبند)، «قَلاَئِد» (گردنبند)و «رُعُثَ» (گوشواره)،مراعات نظیر وجود دارد.
5.2.2 عناصر انسجام پیوندی (معنایی و منطقی)
باید در نظر داشته باشیم که خلق و آفرینش یک متن، بدون وجود ارتباط معنایی و منطقی جملات، کاری است غیر ممکن. در نظریه هلیدی، همین عامل، بندها و پارهگفتارها، عامل اصلی و مهم انسجام و یکدست بودن متن است. به این نوع از رابطه، «انسجام پیوندی» گفته میشود. انسجام پیوندی در متن، با عاملهای ربط شکل میگیرد. عوامل ربط، وسایلی هستند که موجب پیوند جملههای متن میشوند. این عوامل، در آغاز و یا میان دو جمله مستقل قرار میگیرند و گاهی نیز رشتههای وسیعتر ازجمله، مثل دو بند یا پاره متن را به هم مربوط میکنند (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 16).در انسجامبخشی عوامل شرط ربط این است که در آغاز یا بین دو جمله مستقل به کار بروند؛ به دیگر سخن، عواملی ربطی که جملههای پیرو را به جملههای پایه وصل میکنند، خاصیت انسجامبخشی ندارند. هلیدی معتقد است، این عوامل به چهار دسته تقسیم میشوند: 1) رابطه اضافی،2) رابطه تقابلی یا خلاف انتظار،3) رابطه علّی یا سببی، 4) رابطه زمانی (نوروزی و غلامحسینزاده، 1388: 1) که به شرح هر کدام از آنها میپردازیم:
1.5.2.2 ارتباط اضافی
به صورت کلّی، در این نوع رابطه، جمله، مطلب و معنا یا توضیحی بر جمله پیشین اضافه میکند و شامل چهار گونه توضیحی، تمثیلی، تشبیهی و مقایسهای میشود:
الف: ارتباط اضافی توضیحی
در ارتباط توضیحی، نویسنده، شرح یا توصیف یا توضیحی را به جمله قبل اضافه میکند. در این خطبه شاهد نمونههای ارتباطی و توضیحیهستیم:
«...وَلَقَدْ بَلَغَنی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَه الْمُسْلِمَه، والاُخْرَى الْمُعَاهَدَه، فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وقُلُبَهَا وقَلاَئِدَهَا وَرُعُثَهَا ما تَمْتَنِع مِنْهُ إِلاَّ بالْاسْتِرْجَاعِ والْاسْتِرْحَامِ.»
این بخش در خطبه جهاد در توضیح بیشتر داستان قبلتر آمده است و عمق فاجعه را در این جمله توضیح میدهد.
ب)ارتباط تمثیلی
این رابطه،مطلب قبلی را با تمثیلی، توضیح و تفسیر بیشتری میدهد. برای نمونه: «...فَقُبْحاً لَکُمْ وَتَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى.»ترجمه: (...پس رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد که خود را هدف تیر دشمن قرار دادید).
در این عبارت، جمله «صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى»ترجمه: (خود را هدف تیر دشمن قرار دادید)، تمثیلی است برای جملات قبلی.
ج) ارتباط تشبیهی
ابوهلال عسکری (ف 325 ق) میگوید: «قدما و شاعران جاهلیّت عرب به فضیلت و شرف تشبیه در همه زبانها اقرار کردهاند، تشبیه روشنی معنا را میافزاید و بر آن تأکید میکند.» (نک: فتوحی، 1389: 90-89). امام علی(ع) نیز از همان ابتدای خطبه، از این ظرفیت ویژه تشبیه بهره برده است:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّه... هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى، ودِرْعُ اللَّهِ اَلْحصِینَة، وجُنَّتُهُ الْوَثِیقَة.» ترجمه: (پس از حمد خدا، جهاد دری است از درهای بهشت، که خداوند آن را به روی اولیاءخاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهیزگاری، زره استوار، و سپر مطمئن خداست).
تشبیه جهاد به «باب من أبواب الجنة»، «لباس التقوی»، «درع» و «جُنّة»
آن حضرت در ادامه، چنین میفرمایند:
«فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ» ترجمه: (هر کس آن (جهاد) را از باب بیاعتنایی ترک کند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند).
«الذُّلّ» (خواری) را به «ثَوب» لباسی تشبیه کرده که سراسر وجود انسان را میپوشاند.
ابن میثم در توضیح منظور حضرت نوشته است: «برای تشبیه، فراگیری همه جانبه خواری و ذلّت، بدان سان که جامه، بدن را از همه سو میپوشاند، بلای دشمن از همه سو، تارکان جهاد را فرا میگیرد و خوارشان میگرداند و خرد آنان را در مصلحت اندیشی کارشان زایل میسازد.» (ابن میثم، 1362: 2/ 30).
«یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ ولاَ رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ» ترجمه: (ای نامردان مردنما، دارندگان رؤیاهای کودکانه، و عقلهایی به اندازه عقل زنان حجله نشین).
تشبیه لشکریان خود به شبه مرد، رؤیاهای کودکانه و انسان کم عقل، مانند زنان حجله نشین.
نفوذگذاری یا استفاده از فنون اثربخش برای متقاعد کردن دیگران و به عبارتی برانگیختن هیجانات افراد گروه را که اولین بخش از قابلیتهای اجتماعی است، در این قسمت از فرمایشات امام علی(ع) به وضوح میبینیم. (عباسی و دیگران، 1394: 97).
د) ارتباط مقایسهای
مقایسه موجب درک بهتر، دقیقتر و روشنتر مضامین میگردد. امام علی(ع) از این شگرد نیز به وفور بهره برده است:
مقایسه میان کسانی که جهاد میکنند با آنهایی که از این فریضه سرباز میزنند: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وشَمِلَهُ الْبَلاءُ، وَدُیِّثَ بالصَّغَارِ والْقَمَاءة، وضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ، وأُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ، وسِیمَ الْخَسْفَ ومُنِعَ النَّصَفَ.» ترجمه: (هر کس آن را از باب بی اعتناییترککندخداوندبراوجامهذلتبپوشاندوغرقبلانماید و به ذلّت و خواری و پستی گرفتار آید، بر دلش پردههایبیعقلیزدهشود و در برابر ضایع کردن جهادْ حق از او گرفته شود و محکوم به ذلّت و خواری، و محروم از انصاف گردد).
لفظ «رغبة عنه» به معنای رویگردانی است و «دُیّثَ» یعنی خوار شده؛ واژه «الدیوث» در معنای «بیغیرت» از همین ریشه است (فیومی، 1414: 2/ 205). نویسنده مجمع البحرین معتقد است که «الدیوث»، یعنی کسی که محارمش وی را خوار و ذلیل گردانند، به طوری که چشم خود را بر فسق و فجورشان ببندد (طریحی، 1375: 2/ 254)، هر چند بهتر است که این لفظ را در معنای استعاری (استعاره تبعیّه» تفسیر کنیم؛ چرا که واژه «جمل مَدیث» به معنای «خوار شدن» زمانی است که صعوبت و استواری و سختی جسمش از بین برود (زبیدی، 1414: 3/ 213).
مقایسه میان کسانی که به موقع به دشمن هجوم میبرند با کسانی که از این کار امتناع میکنند: «أَلاَ وإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیْلاً ونَهَاراً، وسِرًّا وإِعْلاناً، وقُلْتُ لَکُمْ: اغْزُوْهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَ اللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وتَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغارَاتُ، ومُلِکَتْ عَلَیْکُمْ الْأَوْطانُ.» ترجمه: (بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم. به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند. به خدا قسم هیچ ملّتی در خانهاشموردحمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد، اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگرحوالهکردیدوبهیارییکدیگربرنخاستید تا دشمن از هر سو بر شما تاخت و شهرها را از دست شما گرفت).
مقایسه کسانی که بر ناحق توافق و اتّحاد دارند با کسانی که در حق، متفرّق هستند و اتحادّی ندارند:«وَاللَّهِ - یُمِیتُ الْقَلْبَ ویَجْلِبُ الْهَمَّ مِن اجْتِماعِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ، وتَفَرقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ!» ترجمه: (به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان و پراکندگی شما از حقّتان، دل را میمیراند).
مقایسه میان لشکریان حضرت با دشمن: «یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَلاَ تُغِیرُونَ،وَتُغْزَوْنَ، وَلاَ تَغْزُونَ، ویُعصَی اللهُ وتَرضَون» ترجمه: (آنان شما را غارت کردند و شما چیزی به دستنیاوردید، جنگیدند ولی شما نجنگیدید، نافرمانی خدا میشود و شما رضایت میدهید).
2.5.2.2 ارتباط تقابلی خلاف انتظار
در این نوع از ارتباط، رابطه جملههای قبل و بعد، رابطهای برخلاف توقّع و انتظار مخاطب است. با این نوع از ارتباط، مطالب برای مخاطب برجستهتر و موجب جلب توجّه بیشتر او به متن میگردد. در متون ادبی، برای تأثیر هرچه بیشتر اثر در ذهن مخاطب، میتوان از این نوع ارتباط استفاده نمود. این نوع از ارتباط غالباً با نشانههای متنی «ولی، ولیکن، امّا، اگرچه، هرچند، علیرغم و باوجود آنکه و...» همراه است (امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 16) همچنین استعارۀ تهکمیّه نشان از ارتباط خلاف انتظار بین جملات دارد (شمیسا، 1387: 55) و با بهره از محتوای متن میتوان به چنین ارتباطی پی برد؛ برای نمونه:
إنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، ولکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِرَاساً، وأَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنّی! لَقَدْ نَهَضْتُ فِیها ومَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وها أنا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ! ولکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!
ترجمه: (پسر ابوطالب شجاع است ولی دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد،آیا هیچ کدامآنانکوششوتجربهمرادرجنگداشته؟وپیشقدمیشازمنبیشتربوده؟هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصتگذشته، ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست).
که در فراز، «ولکن» ارتباط تقابلی خلاف انتظار دیده میشود.
3.5.2.2 ارتباط سببی
در این نوع رابطه معنایی، بین جملههای متن، رابطه علت و معلول، مقدّمه و نتیجه و یا شرطی برقرار میشود. «پیوند سببی، مبتنی بر سبب و نتیجهای است که جملات متن ایجاد میکنند و بیش از هر پیوند دیگری، متّکی بر پیوستگی معنایی است.» (نظری، 1392: 46)؛«ارتباط سببی نیز شامل روابط علّت، نتیجه، هدف و شرط است.» (معینالدّینی، 1382: 320) که بیان آنها در این خطبه، میپردازیم:
الف) علّت
در این نوع از رابطه، برخی از جملات، علّت وقوع امری یا حالتی است که در جملات دیگر بیان شدهاند.برای نمونه: «...وَلکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!» ترجمه: (...ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست).
«در بخش پایانی خطبه، علی(ع)، سوابق ناصواب و آزاردهنده قوم خودش را با افعال زمان گذشته بیان میکند و سبب مظلومیت خودش را در آخرین بند، توضیح میدهد.» (عربزوزنی و دیگران، 1395: 106)؛ امام(ع) در این عبارت، علت عدم تحقق اهدافش را پیروی نکردن از دستوراتش بیان میکند.
ب) نتیجه
در این نوع رابطه انسجامی، بعضی از حوادث و رویدادها، نتیجه بعضی از کارها هستند. در عبارت:«فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ والْقُرِّ تَفِرُّونَ؛ فَأَنْتُمْ وَاللَّهِ مِنَ السّیْفِ أفَرّ!» ترجمه: (پس شما که از گرما و سرما میگریزیدپسبهخداسوگندازشمشیرگریزانترخواهیدبود). در این فراز، فرار از شمشیر، نتیجه گریز از گرما و سرما، بیان شده است.
ج)انگیزه و هدف
جمله یا جملههایی در متن، انگیزه و هدف انجام کار در جملههای دیگر هستند. به عنوان نمونه:«یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَلاَ رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ ولَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَه - وَاللَّهِ - جَرَّتْ نَدَماً، وأَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ!»
در این فراز، سرپیچی لشکریان از فرمان حضرت، باعث شده که آنان را به نامرد، کودک و زنان بیعقل، تشبیه کند و ایشان را مورد نفرین خود قرار دهد.
حضرت(ع) پس از سرزنش شدید یارانش، آنان را به دلیل داشتن سه خصلت، نکوهش میکند: اوّل آنکه صفت مردانگی را از ایشان نفی میکند و آنان را به دلیل نداشتن شجاعت و عزّت نفس و تعصّب ناموسی، نامردانی مردنما میخواند. دوم آنکه آنان را از جهت کمخردی به کودکانی تشبیه کرده است؛ زیرا کودکان و خردسالان بالقوّه عاقلاند، نه بالفعل. سوم آنکه آنان را در عقل به زنان تشبیه کرده؛ چرا که کودکان و زنان از جهت نقصان و نارسا بودن اندیشه در امور کشورداری و جنگ، همساناند. سپس به آنها میفهماند که از دیدار و آشنایی با آنها بیزار است؛ زیرا آشنایی با ایشان به علت کوتاهی آنان در دفاع از دین، سبب اندوه حضرت شد (ابن میثم، 1362: 2/ 83).
د) شرط
در این حالت، وقوع و یا عدم وقوع امری در متن، بستگی به وقوع و یا عدم وقوع کار یا حالتی در جملات دیگر متن دارد. به عنوان نمونه: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وشَمْلَةَ الْبَلاءِ، ودُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاسْهابِ وَاُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَسیمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النِّصْفَ»
در این فراز از خطبه، شرط به خواری نیفتادن و محروم نشدن از حق، عدم ترک جهاد، معرفی شده است.
و یا در عبارت:
لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، ولکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِرَاساً، وأَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنّی! لَقَدْ نَهَضْتُ فِیها ومَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ، وها أنا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ! ولکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ!
ترجمه: (قریش گفت: پسر ابوطالب شجاع است، ولی دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، آیا هیچ کدامآنانکوششوتجربهمرادرجنگداشته؟وپیشقدمی اوازمنبیشتربوده است؟هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصت گذشته است، ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست).
در این فراز از خطبه، پاسخ دادن به یاوهگوییهای قریش در مورد آن حضرت به اینکه او از دانش جنگی اطلاعی ندارد، بستگی به اطاعت لشکریان از آن حضرت دارد که این امر، محقّق نشده است.
4.5.2.2 رابطۀ زمانی
رابطه زمانی، خود شامل سه نوع است که به شرح آنها میپردازیم:
الف) ترتیبی
در این نوع ارتباط، رویدادها به ترتیب زمانی و به دنبال هم اتّفاق میافتد. این رابطه زمانی توسّط عواملی چون: «بعد از آن، پس از آن، سپس» جملات و بندها و پارهگفتارها را به هم متّصل میکند. (صالحی، 1386: 37) به عنوان نمونه:
...وَهذَا أَخُو غَامِدٍ وقَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الْأَنْبَارَ وقَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانِ الْبَکْرِیَّ وأَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَاولَقَدْ بَلَغَنی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَه الْمُسْلِمَه، والْأُخْرَى الْمُعَاهَدَه، فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وقُلُبَهَا وقَلاَئِدَهَا وَرُعُثَهَا ما تَمْتَنِع مِنْهُ إِلاَّ بالْاسْتِرْجَاعِ والْاسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلا مِنْهُمْ کَلْمٌ، ولا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ؛ فَلَوْ أَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ بِه عِنْدِی جَدِیراً.
ترجمه: (این مرد غامدی است کهلشکرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بکری را کشت و مرزبانان شما را از جایخود راند. به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زنمسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او رابه یغمابردهوآن بینوادربرابرآنغارتگرجزکلمهاسترجاعوطلبدلسوزیراهینداشته، آن گاهاینغارتگران باغنیمت بسیار بازگشته، در حالی کهیک نفرازآنهازخمینشدهواحدیازآنانبهقتلنرسیده.اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظرمن شایسته است).
نشانههای متنی «ولقد»، «ف»، «ثُمَّ»،«مِن بَعد هذا» و ««بَل»، ترتیب و پشت سر هم بودن حوادث را نشان میدهد.
ب) ارجاعی
در این نوع از ارتباط، محتوای جمله به حادثه و پیشامدی که در زمان گذشته اتفاق افتاده، اشاره میکند و ارجاع میدهد(امیری خراسانی و علینژاد، 1394: 11)؛ به عنوان نمونه: «وأَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالعِصْیَانِ والخِذْلانِ؛ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، ولکِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ.» ترجمه: (و تدبیرم را به نافرمانی و ترک یاری تباه کردید، تا جایی که قریش گفت: پسر ابوطالب شجاع است ولی دانش جنگیدن ندارد).
این نوع رابطه زمانی در جمله: «لقد قالت القریش» وجود دارد که این جمله اشاره به حال و ارجاع به قبل دارد؛ یعنی حوادث و رویدادهایی که از زمان گذشته تاکنون اتفاق افتاده است.
ج) انجامی
این رابطه همانطور که از اسمش پیداست به پایان حوادث اشاره میکند. این رابطه عامل ربط انجامی، پایان و سرانجام یک فرایند را در متن، مشخّص میکند و جمله بعد از خود را به کلّ فرایند متّصل میکند (علیجانی، 1372: 103). عبارت: «وَلکِنْ لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ»، پایان این خطبه را نشان میدهد و دلیل ناکامی امام(ع) را در رسیدن به اهداف خود، بیان میکند.
- نتیجهگیری
بررسی و تحلیل خطبه جهاد امام علی(ع) با استفاده از نظریه نقشگرای هلیدی، نکات معناشناسی جدیدی را درباره این خطبه ارائه داد از جمله اینکه:
از نظر کارکرد متنی تمام بندهای خطبه در ارتباط با همدیگر هستند، به گونهای کهاغلب 99 بند خطبه مذکور دارای آغازگر مرکّب است. چنین انتخابی علاوه بر ایجاد پیوستگی در متن، باعث حفظ و یا امتداد موضوع شده و در مواردی نیز زمینهساز فهم و تفسیر بندهای بعدی، میشود.
ارجاعهای ضمیری که اغلب آنها به صورت درون متنی است، تکرار و مخصوصاً حضور قابل توجّه واژگان و عبارات مترادف، در کشش و تداوم متنی آن، نقش مهمی را ایفا میکنند.
گستردگی دایره لغات آن حضرت و آشنایی با ظرفیتهای دستوری و واژگانی زبان عربی، انسجام ویژهای به این خطبه داده است. قدرت گزینش و تلفیق واژهها و جملهها در سخنان امام(ع) به خوبی نمایان است و عبارات خطبه، بسیار در هم تنیده و به هم مرتبط است. به گونهای که انواع عناصر انسجام واژگانی و انسجام پیوندی در موارد زیادی به اتفّاق و همزمان با هم در یک بند به کار رفتهاند و متنی یکپارچه ساخته و آن را منحصر به فرد کرده است.
از نظر ساختار اطلاعاتی و ترتیب عناصر محتوایی آنچه قابل توجّه است بیان ارزش جهاد و مقدمّهچینی برای بیان اهمیّت آن است. استفاده از حروف افزایشی نیز توانسته است به خوبی بندهای مختلف خطبه را به هم مرتبط سازد.
Halliday.M.A.K. (1985).An Introduction to Functional Grammer. London: Edward Amold. Halliday. M.A.K.(1994) .Systemic theory . In Asher.R.E.(ed).