نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 دکترای زبان و ادبیات ، دانشگاه بین المللی امام خمینی

2 دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه بین المللی امام خمینی

چکیده

در حوزه مطالعات ترجمه، صرفنظر از نظریهپردازی، نقد و بررسی ترجمههای موجود بر مبنای نظریات مطرح، هم به تحکیم یا تضعیف میزان کارآمدی این نظریات میانجامد و جایگاه آنها را در این حوزه مشخص میکند وهم به صورت کاربردی به نقاط ضعف وقوت ترجمههای موجود و تبیین جایگاه هر یک از این ترجمهها کمک میکند. لذا با چنین راهبردی، ترجمه نهج البلاغه مرحوم دشتی با توجه به جایگاه آن، با تکیه بر نظریات ترجمه معاصر اهمیت و ضرورتی دوجانبه دارد. دیدگاه لادمیرال در کلیت آن رویکردی مقصدمحور است و میزان کارآمدی یک ترجمه در این دیدگاه به میزان بینیازی از متن مبدأ و میزان تناسب آن با فرهنگ و فضای ذهنی مخاطب بستگی مستقیم دارد. از این رو این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی، به دنبال بررسی ده خطبه نهجالبلاغه  به عنوان پیکره تحقیق بر مبنای مقصدمحوری ترجمه دشتی و میزان هماهنگی و کارآمدی آن بر مبنای مؤلفههای دیدگاه لادمیرال از جمله حق انتخاب، تفسیر حداقلی، جابجایی، آنتروپی و دیگر مقولههای مندرج در این دیدگاه است و نتیجه حائز اهمیت تناسب ترجمه دشتی با عنصر جابجایی، بازآفرینی عبارات با تکیه بر روانسازی متن بر مبنای مقصدمحوری لادمیرال است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Analysis and critique of Dashti translation of Nahj al-Balaghah Based on Ladmiral's view (case study of the text of the last ten sermons)

نویسندگان [English]

  • zahra salimi 1
  • alireza nazari 2

1 PhD in Arabic Language and Literature, Imam Khomeini International University

2 Associate Professor in Arabic Language and Literature, Imam Khomeini International University

چکیده [English]

in the field of translation, regardless of theory, critique, and review of existing theories on the basis of comments, either strengthening or weakening of the effectiveness of these theories, it is applied to the weak points of translation in the hands and explanation of the position of each of these texts therefore, with such a strategy, the Translation of the late Dashti, according to its place, is important to the theory of contemporary translation of importance and necessity. the ladmiral view is a Axial destination approach, and the effectiveness of a translation in this view depends on the level of the source text and its degree of fit with the culture and the mental space of the addressee (s))Audience(. Therefore, this article uses a descriptive-analytical method, following the analysis of ten sermons of Nahj al-Balaghah as a research body based on the purpose of plain translation and its coordination and efficiency based on the components of Ladmiral's view, including the right of choice, minimal interpretation, Displacement, entropy and other categories in this view, and the important result is the fit of plain translation with the element of displacement, the re-creation of expressions based on the psychoanalysis of the text based on the Ladmiral axis.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Translation Criticism
  • Ladmiral's view
  • Nahj al-Balaghah
  • Dashti translation
  • Arabic
  • Persian

 

1. مقدمه
ارزیابی ترجمه‌ متون بر اساس مباحث زبان شناسی از رویکردهای دقیق و علمی جهت بررسی کیفیت ترجمه آثار است لذا بسیاری از نظریه پردازان ترجمه در مطالعات ترجمه به ارائه رویکردهایی در نقد و تحلیل سبک ترجمه پرداختند. اما اگر تاریخ  نظریات ترجمه را از دورههای کهن و آراء امثال  هوراس و سنت جروم تا دیدگاههای عصر رنسانس همچون مارتین لوتر و به ویژه انبوه نظریهپردازان معاصر از هومز گرفته تا لفور و نایدا و نیومارک و کتفورد و... را با نگاهی کلی از نظر بگذرانیم، میتوانیم به دو گونه یا دو دسته کلی از ترجمه اشاره کنیم؛ نوع اول ترجمه مبدأمحور و مبتنی بر وفاداری به ساختارهای نحوی و معنایی متن اصلی است که شکل شدید آن در ترجمههای کلمه به کلمه و تحت اللفظی نمود مییابد و گرچه کمتر مورد اهتمام مترجمین است اما در ترجمه از برخی زبانهای همخانواده و در ترجمه متون علمی و حقوقی چه بسا هنوز قابل دفاع باشد. نوع دیگر ترجمه مقصدمحور است که با مفهومی تقریبا یکسان ولی با عناوینی مختلفی همچون ترجمه آزاد، ترجمه پویا، ترجمه ارتباطی و... توسط نظریهپردازان مطرح شده و مبنای همگی آنها اتخاد رویکردی در ترجمه است که متناسب با فرهنگ و زبان مقصد، ما را با متنی اصیل در ترجمه روبرو کند. از جمله دیدگاههایی که با همین مبنا به ارائه راهکارهایی در ترجمه میپردازد، دیدگاه  مقصدمحور لادمیرال است که ضمن تاکید بر رسالت ترجمه به عنوان متنی بینیاز کننده از متن اصلی، ضمن برشمردن مقولههایی همچون حق انتخاب، تفسیر، جابجایی و... سعی دارد به ترجمه جایگاهی واقعی و نه تبعی بدهد. بنابراین تحلیل برخی ترجمهها به ویژه ترجمه کتاب نهجالبلاغه به عنوان کتابی با تعداد ترجمههای متعدد و متنوع از منظر مقصدگرایی لادمیرال میتواند هم نسبت به کارآمدی این رویکرد نتیجهبخش باشد و هم میتواند میزان تناسب ترجمه پرارجاع مرحوم دشتی را در محک نقد علمی قرار دهد. لذا این پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی با انتخاب ده خطبه پایانی نهجالبلاغه به عنوان ماده تحقیق، در صدد پاسخگویی به  این سوال است که ترجمه دشتی در چه مقولههایی با دیدگاه ژان رنه لادمیرال هماهنگی دارد و کارآمدی این هماهنگی در مبنای مقصدگرایی چگونه است؟
1.1 پیشینه پژوهش
در ارتباط با نقد و بررسی ترجمه نهج البلاغه مقالات و پژوهشهای ارزشمندی نگاشته شده است و متناسب با پژوهش حاضر پیشینه بر مبنای دو مولفه «ارزیابی ترجمه دشتی از نهج البلاغه» و  «نظریه لادمیرال» مورد بررسی قرار میگیرد. البته باید یادآور شد، در زمینه بررسی ترجمه خطبه های نهج البلاغه آثار ارزشمند بسیاری در قالب تحقیقات دانشگاهی و به صورت مقاله نگاشه شده است ولیکن غالب پژوهش‌ها به بررسی ترجمه عنصر بلاغی، بدیعی خاصی در خطبه ها توجه داشته‌اند برای نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره داشت: میزان ترجمه پذیری عناصر فرهنگی و... در خطبه صد و هشتم از نهج البلاغه (حاجیان نژاد علیرضا، سلمان میرفت؛ ادب فارسی، 1396) ودرآمدی در نقد ترجمه های کنایاتی از نهج البلاغه(عباس اقبالی، حدیث پژوهی، 1388) و روش‌شناسی ترجمه کنایات در خطبه‌های نهج‌البلاغه براساس دیدگاه نیومارک؛ (مطالعه تطبیقی ترجمه‌های: آیتی، دشتی، شهیدی و مکارم)( رستمی، اکرم، قائمی، مرتضی، پژوهشنامه نهج البلاغه 1397) همچنین نقد و بررسی ترجمه های استعاری کلمات قصار نهج البلاغه بر اساس دیدگاه نیومارک(ترجمه های آیتی، دشتی، شهیدی، مکارم شیرازی، انصاریان) (امام بخش مظفری، زهره، دانشگاه یزد، 1397) عنوان پایان نامه‌ای است که نویسنده در آن ترجمه خطبه را بر محور استعاره مورد بررسی قرار داده است.پژوهش‌های فوق به بررسی ترجمه خطبه‌های نهج البلاغه مبتنی بر زیبایی ادبی کنایه واستعاره و میزان تاثیر پذیری عناصر فرهنگی در ترجمه توجه داشته‌اند که با ماهیت کلی پژوهش حاضر بسیار متفاوت است.
درخصوص ترجمه مرحوم دشتی، پژوهشهای متعددی صورت گرفته است از جمله: «نقدی بر انتخابهای واژگانی محمد دشتی در ترجمه‌ی نهج البلاغه از منظر سطح معنایی- لغوی گارسس» نوشته محمد رحیمی خویگانی و همکاران و مقالهای مشابه با آن: «ارزیابی ترجمه محمد دشتی از نهج البلاغه بر اساس مدل گارسس» از مهین حاجی زاده و همکاران که هر دو در مجله پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عربی به چاپ رسیده است. نویسندگان در این مقاله‌ها به معرفی الگوی گارسس و کاربست آن در ترجمه محمد دشتی پرداخته‌اند. متناسب با پژوهش‌های در زمینه نظریه ژان رنه لادمیرال، به موارد زیر می‌توان اشاره داشت: «ژان رنه لادمیرال، قضایایی برای رویارویی با مشکلات ترجمه» اثر فاطمه مهدی پور(کتاب ماه ادبیات، 1390)؛ نویسنده  در این مقاله به بیان کامل تئوری نظریه لادمیرال متناسب با مولفه‌های ارائه شده توسط ایشان پرداخته است و یا مقاله « بازکاوی ترجمه عبداللطیف تسوجی از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال» نوشته شهرام دلشاد و سایر همکاران (پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، 1395) که به ترجمه داستان هزار و یک شب بر اساس برخی از مولفه‌های آن مورد بررسی و تطبیق بر مبنای نظریه لادمیرال پرداخته اند. مهمترین پیشینه قابل ذکر، مقاله «ارزیابی فرآیند ترجمه واژگان نهج البلاغه بر اساس نظریه لادمیرال» از علی صیادانی و سیامک اصغر پور (دو فصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات ترجمه قرآن و حدیث، 1396) است که نویسندگان نظریه لادمیرال را بر روی واژگان نهج البلاغه مورد مطالعه قرار داده‌اند. ولی آنچه پژوهش پیش رو را از آن جدا می‌سازد این است که نخست پژوهش حاضر بر مبنای ترجمه دشتی از نهج البلاغه بوده و دیگر اینکه فقط به بررسی واژگان توجه نداشته بلکه افزون بر واژگان، عبارات و جملات را نیز مورد تحلیل قرار می دهد.

2.1 ضرورت پژوهش
مطالعه و بررسی معادل‌های دقیق واژگان و عبارات از مهم‌ترین اصول بررسی ترجمه مبتنی بر نظریه لادمیرال است که این اصل در ترجمه خطبه‌هایی چند از نهج البلاغه مورد توجه قرار گرفت، چرا که بیان معادل‌های مناسب برای عبارات سبب راهنمایی مترجم برای ارائه ترجمه‌ای مفید ضرورت پرداختن به چنین موضوعی را تبیین می‌سازد، زیرا مولفه‌های نظریه لادمیرال در مواردی چند سبب رفع ابهام از معانی عبارت گشته و مخاطب را با متنی روان و شفاف روبرو می‌سازد. بررسی چنین نظریه‌‌ای در متن نهج البلاغه که متنی دینی –ادبی است، میزان مهارت مترجم در انتقال معنا را نمودار می‌سازد. 

3.1 روش و ماده پژوهش
در پژوهش حاضر، از میان بخشهای مختلف نهج البلاغه، ده خطبه پایانی نهج البلاغه به صورت تصادفی گزینش شده و نویسندگان بر اساس نظریه لادمیرال نمونه عباراتی از ترجمه استاد دشتی را منطبق با مولفه های کاربردی نظریه ایشان استخراج نموده و آن را بر اساس لفظ یا معنا گرایی، مبدا یا مقصد گرایی مورد بررسی قرار دادند. نویسندگان در تحلیل داده‌هاپس از ذکر ترجمه استاد دشتی ذیل عبارت عربی، به بیان معانی عبارات بر اساس کتب لغت پرداخته و در مواردی چند پس از توجه به ترجمه سایر مترجمان به تحلیل چرایی انتخاب عبارات پرداخته‌اند. استاد دشتی در ترجمه این کتابِ ادبی فصیح و بلیغ ترجمه ای روان و محتوامحور دارند و مخاطب جملات و عبارات وی را به روشنی دریافت میکنند به عبارت دیگر روش ایشان  مقصدگرا است، همین امر سببی بود تا به بررسی این ترجمه بپردازیم. استاد دشتی در ترجمه این کتابِ ادبی فصیح و بلیغ ترجمه ای روان و محتوامحور دارند و مخاطب جملات و عبارات وی را به روشنی دریافت میکنند به عبارت دیگر روش ایشان  مقصدگرا است، همین امر سببی بود تا به بررسی این ترجمه بپردازیم.

2. نظریه ژان رنه لادمیرال
ژان رنه لادمیرال فیلسوف، مترجم و نظریهپرداز معاصر در سال 1942 در فرانسه به دنیا آمد و تحصیلات خویش را در دانشگاه پاریس به اتمام رساند. وی هدایت مرکز پژوهشی مطالعات ترجمه «Cert» در دانشگاه پاریس را عهدهدار گردید. در دنیای فلسفه؛ ترجمه و مطالعات فلسفه زبان چهره‌ای شناخته شده است. (ر. ک. نیازی و قاسمی اصل، 1397: 83) وی به عنوان نظریهپردازی مقصدگرا عقیده دارد معنا باید منتقل شود به هر قیمتی که شده. وی در سال 1994م. کتابی با عنوان (ترجمه کردن، قضایایی برای ترجمه) منتشر کرد که به ارائه راه‌حل‌هایی برای رویارویی با مشکلات ترجمه اختصاص دارد.(مهدی پور، 1390: 48) لادمیرال معتقد است هدف از ترجمه در بی‌نیازی ما از خواندن متن اصلی پوشیده است یعنی واجب است متن ترجمه شده به زبان و اسلوبی واضح و روشن باشد؛ تا خواننده بتواند بدون مراجعه به متن اصلی به خوبی و کامل آن را دریابد.(حوریه حفاظ، 2009: 39) بنـا بـر نظریه لادمیرال، ترجمه نوعی دوراهی است که مترجم باید با توجه به شـرایط و موقعیـت فرهنگـی ترجمـه یکی از آنها را برگزیند و جانب اعتدال را رعایت کند (شعیری ، 1394: 29) وی می‌گوید: لغت یا واژه  عامل مهمی در فرآیند ترجمه است ولی همه چیز نیست زیرا لغت به دنبال ارتباطی است که در درجه اول بر زبان متن و در درجه دوم بر زبان متن مقصد متمرکز است. وی معتقد است در ترجمه عناصر دیگری چون احتمالات فرهنگی زبان متن اصلی و متن مقصد باید مورد توجه قرار گیرد. (حوریة حفاظ، 2009: 39) 
لادمیرال در بحثی پیرامون فلسفه ترجمه بیان می دارد که ترجمه یک «حیاط خلوتی» برای فلسفه است. تفکر نظری بر روی ترجمه، در وهله اول امری ترجمه‌ای در نظام زبانشناختی به نظر می‌رسد، اما در نظر لادمیرال، در باطن، امری فلسفی است. گونه‌شناسی ترجمه، جایگاه خاصی به ویژگی ترجمه فلسفی می‌دهد و «معرفت شناسی ترجمه»جنبه‌های متافیزیکی ناخودآگاه ترجمه را برجسته می‌کند. (محرری، 1393: 214) خود وی درباره دیدگاهش معتقد است: می‌توان این ایراد را به ما گرفت که افزوده سازی‌های دگر گفتی مختلفی که ما در زبان مقصد از آنها کمک گرفتیم یکپارچگی خاص کلمه‌ی مبدأ را از بین می‌برد و بدین ترتیب آنرا از کارکرد اصطلاح شناختی که در متن اصلی می‌تواند داشته باشد، بی‌بهره می‌کند. تردیدی نیست که در این کار بدون در نظر گرفتن شرایط اشکالاتی وجود دارد اما در این گونه مشکلات، قدم به قدم و در نسبیت عینی هر متن راه حل خود را می‌یابند که باید به پذیرفتن آن‌ها رضایت داد.قبل از هر چیزی این یک ضرورت صریح عمل ترجمه است- باید معنا منتقل شود، به هر قیمت که شده و حتی به بهای چنین انحرافاتی که چهره آشنا و یکپارچه‌ای را کلمه مبداء در متن اصلی نشان می‌دهد، تباه کند. چقدر بدرستی تکرار این نکته خوشایند دانیل موسکویتز است که نه کلمات، بلکه این ایده‌هاهستند که ترجمه می‌شوند.(ر.ک: لادمیرال، 1388: 145)

1.2 مؤلفههای نظریه لادمیرال
لادمیرال در آثار خود از جمله کتاب «ترجمه کردن: قضایایی برای ترجمه مولفههایی برای ترجمه ارائه میکند که عبارتند از: 
1.1.2 جابجایی اجزای کلام
جابه جایی فرایند جایگزینی یک طبقه کلمه‌ای با یک طبقه کلمه‌ای دیگر بدون تغییر دادن معنای پیام تعریف شده است.(شاتل ورث، 1385: 295)
2.1.2 حق انتخاب مترجم
بر طبق این قضیه، لادمیرال حق انتخاب معادل کلمات را بر عهده مترجم میگذارد در این صورت مترجم میتواند برای ارائه معادلی که با بافت متن مقصد همخوانی بیشتری داشته باشد از متن مبدا فاصله گرفته و دست به انتخاب بزند؛ این انتخاب متفاوت با دال و مدلول متن مبدا است (صیادانی و اصغرپور، 1996: 141)
3.1.2 ابهام زدایی
با بررسی مؤلفه ابهامزدایی مفاهیم و شفافسازی راهکار مشکلات نظری (وعملی ترجمه) تبین و مشخص میگردد. (همان، 141)
4.1.2 ناهمگون سازی
استفاده از این مولفه به منظور مفهوم سازی عمل بینا زبانی مترجم و رابطهای است که بین دال های نوشتاری دو زبان برقرار میشود. بر اساس این مولفه لادمیرال نه تنها مترجم را در ناهمگون سازی مجاز می داند، بلکه او را تشویق میکند . یعنی به دور شدن از تداعی گر مبدا به منظور انتخاب تداعی گری که مشابه تداعی گر مبدا نیست، اما به خوبی همان مدلول را تداعی میکند.(لادمیرال، 1994: 58 به نقل از دلشاد، 1395: 52) 
5.1.2 افزوده سازی
این قضیه برعکس قضیه درگاشت است. در واقع افزوده سازی عبارت است از افزوده هایی در سطح دال و یا مدلول. لادمیرال معتقد است باید پذیرفت ترجمه می‌تواند بلندتر از متن اصلی باشد. لادمیرال معتقد است در واقع یک ضرورت ترجمه است که مترجم اطلاعات معنایی اضافی را که در زبان مبدا حاضرند و مانند معنای ضمنی در آن رسوب کرده اند وارد زبان مقصد می کند. چرا که این اطلاعات معنایی در گفتمان در حال ترجمه مضمونی به نظر می رسند یعنی برای قابل درک بودن آنچه که موضوع بحث نویسنده مبدا است، ضرورت دارد.(مهدی پور: : 51)1390:
6.1.2 تفسیر حداقلی
از منظر لادمیرال، ترجمه فرا ارتباطی است که ضرورتا از ذهنیت مترجم می‌گذرد و مترجم نقش مفسر را ایفا میکند.( لادمیرال 1994: 34 به نقل از دلشاد، 55)  وقتی لادمیرال از تفسیر حداقلی صحبت می‌کند یعنی کمترین تفسیری که هیچ ترجمه‌ای بدون آن گویا نخواهد بود اما نه به معنای یک جمع بندی جامع از یک اثر. (Ladmiral به نقل از مهدی پور، 1390: 51)
7.1.2 چیستی ترجمانی
لادمیرال معتقد است برای هر جزء کمینه اطلاعات،  در هر سطح از زبان که در متن مبدا قرار بگیرد، مسئله این است که بدانیم آیا اطلاعات مذکور به گفتار نئیسنده مربوط می‌شود یا تنها به زبان مبدایی که او به کار می‌برد؟ در باب نخست باید اطلاعات را منتقل کرد و در باب دوم می توان به استفاده از قابلیتهایی اکتفا کرد که زبان مقصد به بهنرین نحو از ضرورتهای نوشتاری ارائه می‌کند و نگارش متن مقصد خوب به آن ها وابسته است(همان: 51)
8.1.2 درگاشت (آنتروپی)
ترجمه در عمل همیشه ناقص است. ترجمه همانند تمامی اعمال ارتباطی، متحمل قدری درگاشت است. درگاشت به معنای کاهش و اتلاف واحدهای معنایی است. گاهی در متن اصلی کلماتی وجود دارد که در زبان مقصد بار معنایی ندارند و تنها مخصوص ساختار متن مبدا است. در نتیجه مترجم میتواند در ترجمه، آن را ترجمه نکند بی آنکه تغییری در معنا ایجاد شود.(صیادانی و اصغرپور، 1396: 141)

3. پردازش تحلیلی موضوع
همانگونه که پیشتر اشاره شد، ماده اصلی و اولیه پژوهش، ده خطبه پایانی نهجالبلاغه است که به دلیل پیوستاری بودن و ویژگی متوارگی موجود در آنها از دید نویسندگان مناسب بررسی و کاربست نظریهای مانند نظریه لادمیرال قرار گرفت و در این پیکره اولیه تلاش شد با استقراء تام متن ترجمه شده این خطبهها به مواردی از مؤلفههای حق انتخاب، جابجایی، تفسیرحداقلی، ناهمگونسازی، درگاشت و افزودهسازی که برجستگی بیشتری در ترجمه مرحوم دشتی داشتهاند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا از این رهگذر ضمن معرفی راهکارهای ترجمه دشتی، نقدی بر این ترجمه از منظر تئوریهای ترجمه صورت گرفته باشد:
1.3 حق انتخاب مترجم
بر طبق این قضیه، لادمیرال حق انتخاب معادل کلمات را بر عهده مترجم می‌گذارد در این صورت مترجم می‌تواند برای ارائه معادلی که با بافت متن مقصد همخوانی بیشتری داشته باشد از متن مبدا فاصله گرفته و دست به انتخاب بزند؛ این انتخاب متفاوت با دال و مدلول متن مبدا است.(مهدی پور، 1390: 50) کاترینا رایس (katrina reiss) نظریه پرداز آلمانی، در مطالعاتش جایگاه مورد نظر در معادلیابی و سطحی را بررسی می‌کند که در آن ترجمه به برقراری ارتباط موفق می‌شود. رایس به دنبال ایجاد فرآیندی سیستماتیک برای ارزیابی ترجمه‌هاست. به نظر او ترجمه فرآیندی برای برقراری ارتباط بین دو زبان است که معمولا قصد دارد متنی را در زبان مقصد به وجود آورد که از لحاظ عملکرد، معادل متن زبان مبدا باشد. او تاکید می‌کند که کاربرد دو زبان و یک واسطه (مترجم) مطمئناً در طول فرآیند ارتباط، پیام را تغییر می‌دهد.(صادقیان، 1390: 53) اما از نظر هورنبای مفهوم معادلیابی در ترجمه یک ابهام است. وی میافزاید فرآیند ترجمه بسادگی نمیتواند طبق ادعای کتفورد در تمرینات زبانشناسی خلاصه شود. زیرا عوامل دیگری مانند جنبه‌های متنی، فرهنگی و موقعیتی وجود دارند که به هنگام ترجمه باید در نظر گرفته شوند. .به عبارت دیگر وی معتقد است که زبانشناسی تنها اصل لازم برای ترجمه نیست، زیرا ترجمه مستلزم علم به فرهنگها و شرایط مختلف بطور همزمان می باشد و امکان  تطابق از یک زبان به زبان دیگر همیشه وجود دارند.(ولی پور، 1382: 69)
مترجم رابط میان نویسنده و مخاطب است و تلاش او بر این است که معادلی از زبان مقصد برای مخاطب انتخاب کند که معانی به سهولت در ذهن او تداعی گردد. در واقع مترجم معانی که قابلیت تغییر دارد، متناسب با بافت کلام ذکر نموده و در مواردی چند از معنای اولیه واژگان صرف نظر می‌کند.البته باید گفت: نهج البلاغه جدا از جنبه دینی، متنی ادبی است که جنبه بلاغی و معانی استعاری واژگانش به مترجم این اجازه را می‌دهد که برای انتقال دقیق معانی و مفهوم اصلی متن به انتخاب واژگان روی آورد. بنابراین مترجم با وفاداری بر متن مبدا ترجمه‌ای گویا و روان از متن ارائه داده است . به عنوان مثال، نمونه‌های زیر را از نظر می‌گذرانیم.

1.1.3
*فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ خُذُوا مَهَلَ الْأَیَّامِ وَ حُوطُوا قَوَاصِیَ الْإِسْلَامِ(خطبه 238: 286)«برای داوری، عبد اللّه بن عبّاس را رو در روی عمروعاص قرار دهید، و از فرصت مناسب استفاده کنید»(دشتی، بی‌تا: 286)  واژه دفع: دادن. کنار کردن. حمایت نمودن. دفع چون با «الى» متعدى شود بمعنى دادن است مثل‏ «فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ ...» نساء: 6 و چون با «عن» متعدى شود بمعنى حمایت و یارى آید نحو «إِنَّ اللَّهَ‏ یُدافِعُ‏ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» حج: 38 خدا از مؤمنین حتما دفاع و حمایت میکند، مفاعله در آیه ظاهرا براى مبالغه است.و چون بنفسه متعدى شود بمعنى کنار و دور کردن آید مثل‏ «ادْفَعْ‏ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ، السَّیِّئَةَ» مؤمنون: 96 سیّئة مفعول «ادفع» است یعنى بدى را با طریق نیکو دفع کن.(قرشی بنابی، 1371: ج2: 350) متناسب با معنای کنار کردن، عبارت(فادفعوا)  در غالب ترجمه ها به معنای «فروکوبیدن با مشت محکم» و «زداییدن»، ذکر شده ولیکن دشتی متناسب با سیاق، معادل «رودرو قرار دادن برای داوری» را انتخاب نموده است زیرا اصل پیام خطبه در مورد داوران و نکوهش آنان است. در نگاهی کلی، مترجم افزون بر اهتمام به معنای صریح و آشکار عبارات، می‌تواند مفاهیم را به صورت ضمنی ارائه دهد . نهج البلاغه به عنوان یک اثر دینی از بهترین جنبه بلاغی برخوردار است که این جنبه کتاب مستلزم بهره از واژگانی است که توجه به معنای لفظی و معجمی آن نمی‌تواند گویای مفهوم اصلی عبارات باشد. بدین سان دشتی در ترجمه خود با استفاده از مولفه حق انتخاب مترجم، معنایی از عبارات را ذکر نموده که متناسب با مفهوم کلی و بافت اصلی کلام است.
2.1.3
فَیُوشِکُ أَنْ تَغْشَاکُمْ دَوَاجِی ظُلَلِهِ وَ احْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِی سَکَرَاتِهِ وَ أَلِیمُ إِرْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ [خُشُونَةُ] جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ»(خطبه 230، 281)
«چه زود است که سایه های مرگ و شدت دردهای آن و تیرگی‌های لحظه جان کندن و بیهوشی سکرات مرگ و ناراحتی و خارج شدن روح از بدن، و تاریکی چشم پوشیدن از دنیا، و تلخی خاطره ها، شما را فرا گیرد »(دشتی، بی‌تا: 281) ابرهای تاریک و تیره مرگ و زبانه کشیدن شعله آتش معنای اولیه و ظاهری است که با  مترجمانی چون آیتی، انصاریان، شهیدی و.. از «دواجی ظلل و احتدام» انتخاب نموده‌اند، حال آنکه دشتی با توجه به بافت کلام و با توجه به کلیت متن که مرتبط با مفهوم مرگ است، از ذکر معنای ابتدایی واژگان صرف نظر نموده و در عین وفاداری به متن مبدا معادل «سایه مرگ و شدت » را برای واژگان انتخاب نموده است. 
3.1.3
بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ (خطبه 230: 282)« در ترک زشتیها از همه پیشی می گیرند»(دشتی، بی‌تا: 282)
-به دفع آنچه از آن حذر داشتند شتافتند-(انصاریان) بدفع عذاب که از آن مى ترسند مى شتابند-(فیض الاسلام)  از آنچه بر حذر بودند فرار مى کردند (مکارم شیرازی).موارد ذکر شده نمونه ترجمه‌هایی است که از عبارات فوق ارائه شده است. اما نظر به اینکه عبارت در وصف انسان‌های زاهد است و متناسب با موقعیت کلام، دشتی «ما یحذرون» را خلاصه در زشتی‌ها نموده است. ترسان و بیمناک بودن مصداق‌های گوناگونی دارد، اما متناسب با این جایگاه دشتی ترس انسان زاهد را منحصر در زشتی‌ها نموده یعنی آنچه انسان زاهد از آن باید بترسد؛ انجام زشتی‌هاست. در حقیقت مرحوم دشتی ،با بهره گیری از مولفه حق انتخاب مترجم، معنای رایج واژه یا آنچه در اولین نگاه بر ذهن مخاطب می‌رسد را مورد توجه قرار نداده است بلکه معادلی برای معنای اول و اصلی آن ذکر نموده است که این معنا در راستای هدف اصلی متن است..
4.1.3
*. فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ. (خطبه232، 283)« دسترنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود» (دشتی، بی‌تا: 283)
ذکر معنای دست چین برای واژه «جناة أیدیهم» متناسب با لفظ و ظاهر واژه است و گرایش بر زبان مبدا دارد و غالب مترجمانی چون مکارم شیرازی، فیض الاسلام و آیتی همین معنا را ذکر نموده‌اند. ولی دشتی با توجه به فرهنگ و گنجینه زبان مقصد واژه «دسترنج» را معادلی برای واژه ذکر نموده است.« پیم  چندین بار اصطلاح «معادل فرهنگی» را به جای معادل طبیعی به کار برده است و بدین ترتیب، بطور ضمنی بر این نکته صحه گذارده است که منظور از معادل طبیعی معادلی است که به لحاظ فرهنگی در جامعه مقصد پذیرفته شده و درگنجینه واژگانی زبان مقصد فهرست گردیده است. به نظر میرسد کار مترجم در برگردان عناصر دارای معادل طبیعی، «معادل یابی» است یعنی یافتن معادلهای از پیش موجود در فرهنگ و زبان مقصد» (خان جان، 1393: 118) دشتی نیز در این عبارت معادل فرهنگی واژه را در نظر گرفته است. (منظور توجه مترجم بر معادل فرهنگی واژه است)
5.1.3
*طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ.(خطبه234: 284) متناسب با معنای اولیه و معجمی واژه، کلمه طلیق به معنای  گشاده و کلمه حدید به معنای تیز است.اما دشتی در ترجمه این عبارات به زبان مقصد گرایش داشته و عبارتی کاربردی در زبان مقصد یعنی « سخنوری دل آگاه » را به کار می‌برد.از منظر پیم: ذات ترجمه‌ی تعادلمدار به هر حال نوعی دوگانگیِ «این یا آن» به معنای گرایش به متن مبدأ یا متن مقصد وجود دارد و این گرایشی انکارناپذیر می‌نماید. وجود دو گرایش متمایز به سوی دو عامل انسانی را نیز نمیتوان نادیده گرفت کما اینکه در دیدگاه شلایرماخر، بر حسب اینکه مترجم به سوی مؤلف یا به سوی خواننده حرکت کند، دو شیوه ی کاملا متفاوت بوجود میآید. بدین ترتیب، ترجمه با دو شیوة عمل متمایز و با دو نوع موضعگیری متفاوت از جانب مترجم سر و کار دارد.(همان: 121)
6.1.3
فإنّ تقوی الله عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ؛ بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ یَنْجُو الْهَارِبُ: (خطبه 230: 281)  «در پرتو پرهیزکاری، تلاشگران، پیروز و پروا کنندگان، از گناه رستگارند.»(دشتی، بی‌تا: 281)
غالب مترجمان معنای اولیه واژه «طالب» و «هارب» را ذکر نموده‌اند و حاجت خواهنده و گریزنده را برای واژگان ذکر نموده‌اند . ولی دشتی با توجه به اینکه موضوع مرتبط با بحث  تقوی است و با توجه به اینکه تقوا پیشه کردن امری است که نیاز به جدیت و تلاش در مهار نفس دارد، برای واژه «طالب» معادل تلاشگر را ذکر نموده و معادل «هارب» را پرواکننده از گناه آورده است.در واقع  مترجم با توجه به ماهیت متن دینی و هدف اصلی آن یعنی روشنگری بودن متن، معنای لفظی واژه را مورد توجه قرار نداده است . به عبارتی ایشان معنای ضمنی کلام و مفهوم اصلی ورای کلمات را با استفاده از مولفه حق انتخاب لادمیرال برای مخاطب بیان نموده است.

2.3 جابهجایی
در تقسیم بندی وینی و داربلنه جابه جایی یکی از هفت رویه ترجمه‌ای است. جابه جایی فرایند جایگزینی یک طبقه کلمه‌ای با یک طبقه کلمه‌ای دیگر بدون تغییر دادن معنای پیام تعریف شده است.(شاتل ورث، 1385: 295) نقطه آغاز ترجمه درک این اصل بدیهی است که زبانها ساختارهای صوتی، صرفی، نحوی و معنایی متفاوتی دارند . با توجه به ناهمگونی ساختارها یا حتی در بسیاری موارد ارزش و نقش ارتباطی ساختارهای به ظاهر همگون، مترجم نباید از روش ترجمه ساختاربه ساختار استفاده کند و نسبت به تفاوت ارزش و نقش ارتباطی واژگان و عبارات در دو زبان مبدا و مقصد بیتفاوت باشد. (ر. ک. زرکوب و صدیقی، 1392: 51) در حقیقت «مترجم با در نظر گرفتن اهدافی نظیر سلاست بخشی به کلام، افزایش میزان خوانایی متن، رهایی از قید و بندهای ترجمه تحت اللفظی، انتقال بهتر پیام متن مبدا به تعدیلات ساختاری دست می‌زند صلح جو در این باره می‌گوید: پیام در چهارچوب های مانوس درک می شود نه در ساختارهای کاملا غریبه».(مسبوق و دلشاد، 1394: 59)  بدین سان ترجمه در زبان مقصد با زبان مبدا متفاوت است. متناسب با این مولفه مطالب موجود در متن مبدا، متناسب با ساخت دستوری زبان مقصد جابه جا می‌شود.یعنی مفهوم تغییر نمی‌یابد بلکه ساختار دستوری متفاوت می‌شود. شکستن جملات بلند و پیچیده عربی و تبدیل آن به جملات کوتاه فارسی، تبدیل اسم به فعل، تبدیل مصدر به فعل ، تغییر فاعل جمله، تبدیل جملات معلوم به مجهول  از جمله موارد جابه جایی است که منجر به تغییر شکل دستوری زبان مبدا می شود. به سبب ساختارهای متفاوت دو زبان مبدا و مقصد مترجم ناگزیر است تا واژگان را با یکدیدیگر جایگزین کند.این جایگزینی به شیوه های مختلفی در ترجمه پدید می آید ، دشتی نیز از جابجایی ساختار نحوی استفاده کرده است.از جمله مصداق های آن معلوم آورذن فعل مجهول است  برای مثال:

1.2.3
*بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ یَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ(خطبه 230: 281). در پرتو پرهیزکاری، تلاشگران، پیروز و پروا کنندگان، از گناه رستگار و به هر آرزویی می توان رسید.»(دشتی، بی‌تا: 281)  فعل« تنال» در ترجمه آقای دشتی به صورت معلوم ترجمه شده است عبارت متناسب با ساختار نحوی به صورت « آرزوها با تقوا دست یافتنی می‌شود» ترجمه می‌شده ولیکن دشتی مفهوم کلی عبارت را بدون پایبندی بر ساختار نحوی زبان مبدا بیان نموده است .(در بخشی از مقاله گفتم که مولفه ها تکمیل کننده هم و گاه یک عبارت تحت چند مولفه قرار می گیرد. توضیحات بعد از سه نمونه از فعل معلوم و مجهول ذکر می شود. توضیحات پی در پی موجب تکرار مکررات میشه.) 
2.2.3
یا در عبارت«فَاعْمَلُوا، وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ، وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ، وَ الدُّعَاءُ یُسْمَعُ:(خطبه 230: 281) عمل کنید که عمل نیکو به سوی خدا بالا میرود و توبه سودمند است و دعا به اجابت می رسد». (دشتی،بی‌تا: 281)ایشان فعل مجهول «یسمع» را معلوم ترجمه نموده و معنای ضمنی سمع یعنی اجابت را به کار برده است. 
3.2.3
همچنین است عبارت«ÇáÊøóæúÈóÉõ ãóÈúÓõæØóÉñ ÇáúãõÏúÈöÑõ íõÏúÚóì æó ÇáúãõÓöíÁõ íõÑúÌóì (.7(G237: 286) 1'G *H(G "E'/G  H ./' A1'1ج'F 1' A1' Eج .H'F/ H (/C'1'F  P 'Eج/ ('2¯4* /'1F/.» (/4*ج   (ج *': 286)3'.*'1 F-Hج H /3*H1ج 9('1* (1 ~'جG A9D E,GHD '3* HDج©F E*1,E  *1,EG 1' (G 5H1* E9DHE 0©1 FEH/G '3*. تغییر اجزای جمله و خارج کردن آن از حالت اصلی خود یکی از مولفه هایی است که لادمیرال معتقد است مترجم میتواند از آن بهره برد. مرحوم دشتی با استفاده از این مولفه ساختار جملات را تغییر داده و پایبند به رعایت قواعد ساختاری زبان مبدا نبوده است . به این ترتیب افعال مجهول در عبارات را به شکل معلوم ترجمه نموده است.مترجم به دنبال القای مفهوم عبارت بوده و برای رساندن این مفهوم خود را ملزم به رعایت لفظ به لفظ متن مبدا ننموده است. روش دیگر این جابجایی، تغییر فاعل عبارت است برای مثال:
4.2.3
«فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْأَرْحَام(خطبه231: 283)« و شکافهای اجتماعی را با وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته، در دلها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد»(دشتی،بی‌تا: 283)
در این عبارت فاعل فعل لمّ کلمه «الله» است که فاعل فعل «رتق» نیز هو مستتری است که به کلمه الله برمی‌گردد ، دشتی فاعل فعل در این عبارت را رسول خدا در نظر گرفته است.هر چند برقرار کننده وحدت بین مردم رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده ولی در حقیقت خداوند فاعل اصلی است و خداوند به برکت وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله وحدت را ایجاد و فاصله ها را از بین برده است. «دشتی ترجمه لفظ به لفظ عبارت را بیان ننموده است زیرا «آرایش نحوی زبانها با هم تفاوت دارد و امکان ندارد ترجمه لفظ به لفظ همه بخش های متن مفهوم و رسا باشد. نشان دادن ساختار واژگانی و نحوی زبان میدا در زبان مقصد به طور قطع به قیمت نارسایی مفهومی و پیامی آن متن تمام خواهد شد و هر مترجم از این امر که «پیام در چارچوبهای مأنوس درک می شود نه در ساختارهای کاملا غزیبانه باخبر است»(ناظمیان و قربانی، 1392: 93).
5.2.3
یا در نمونه دیگر «إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ، فَلَا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ: (خطبه 233: 283)زبان، پاره ای از وجود انسان است، اگر آمادگی نداشته باشد، سخن نمی‌گوید و به هنگام آمادگی، گفتار او را مهلت نمی دهد»(دشتی، بی‌تا: 283)در این عبارت باید گفت: اگر زبان ناتوان باشد، سخنوری به زبان کمک نمی کند. یعنی واژه «القول» فاعل و ضمیر «ه» مفعول به است که مرجع آن واژه «لسان» است. ولیکن دشتی فاعل فعل را ضمیر هو در نظر گرفته که لسان بر می گردد و واژه قول را مفعول به دانسته است. . با این تغییر دستوری و جابه جایی توسط  مرحوم دشتی مفهوم عبارت سلیس و روان شده و متناسب با نظریه لادمیرال ، انتقال مفهوم به مخاطب ساده‌تر شده است.

6.2.3
روش دیگر جابجایی ساختاری در مصدری معنا شدن افعال است یعنی دشتی فعل موجود را به عنوان مصدر ذکر نموده است: برای مثال عبارت «لَا یَدُومُ رَخَاؤُهَا وَ لَا یَنْقَضِی عَنَاؤُهَا وَ لَا یَرْکُدُ بَلَاؤُهَ،(خطبه230: 282) آسایش دنیا بی دوام و سختیهایش بی پایان و باهایش دایمی است»(دشتی، بی‌تا: 282) سه فعل «لایدوم، لا ینقضی و لا یرکد» به شکل مصدر ترجمه شده است. در تکنیک جابه جایی، مترجم به گونه ای سطح یا واژه ها را جابه جا میکند که مفهوم صریح به خواننده برسد اما در واقع دستور زبان تغییر میکند. این تکنیک معمولا برای روان سازی متون در ترجمه به کار میرود و جابه جایی با هدف ترجمه ای روان تر انجام میگیرد. دشتی نیز اصل خوانا بودن را در ترجمه در نظر داشته و با توجه به این اصل در سطح کلام جایجایی در ساختار نحوی داشته است که در مواردی چند منطبق با بلاغت کلام امیرالمومنین نبوده است. در حقیقت ترجمه ارائه شده توسط دشتی ترجمه ای ارتباطی است یعنی مترجم پیام متن مبدا را باساخت دستوری متداول در زبان مقصد بیان نموده و معنای کلمات را متناسب با بافت متن ذکر می‌کند.

3.3 تفسیر حداقلی
متناسب با این مولفه مترجم می‌تواند ترجمه‌ای گویا به زبان خود اما نزدیک به سبک متن اصلی که دربردارنده مفاهیم اصلی نویسنده است؛ ارائه دهد.لادمیرال معتقد است:«این نوع تفسیر برعهده مترجم است یعنی در ترجمه باید حداقلی از تفسیر وجود داشته باشد که هیچ ترجمه‌ای نمی‌تواند از آن اجتناب کند.( لادمیرال، 1388: 156) تفسیر حداقلی از نظر لادمیرال یعنی کمترین تفسیری که هیچ ترجمه‌ای بدون آن گویا نخواهد بود اما به معنای «یک جمع بندی جامع از یک اثر» نیست. (همان، 12) به باور بهاء الدین خرمشاهی دخالت دادن عنصر تفسیر در ترجمه کتاب‌های مقدس به علت‌های چندگانه امری ناگزیر و مطلوب است. تفاوت خانواده و ساختار و دستور زبان زبان‌ها، تفاوت ذخیره واژگانی زبان‌ها و اصطلاح‌ها و تعبیرهای اصطلاحی، تفاوت فرهنگی زبان‌ها، اقتضاءات بلاغی هر یک از دو زبان مبدا و مقصد و در یک واژه همانند نبودن زبان ها از جمله این علت‌هاست( زند رحیمی، 1396: 123)در ادامه به بیان مواردی چند از نمونه ها که مترجم به توضیح ترجمه ای آن توجه داشته است، می پردازیم.
1.3.3
*بَعَثَ وُرَّاثَکُمْ یَقْتَسِمُونَ تُرَاثَکُمْ بَیْنَ حَمِیمٍ خَاصٍّ لَمْ یَنْفَعْ، وَ قَرِیبٍ مَحْزُونٍ لَمْ یَمْنَعْ، وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ یَجْزَعْ. (خطبه 230: 282)میراث خواران شما را برانگیزد، تا ارث شما را تقسیم کنند. آنان، یا دوستان نزدیکند که به هنگام مرگ نفعی نمی رسانند، یا نزدیکان غمزده‌ای که نمی توانند جلوی مرگ را بگیرند، یا سرزنش کنندگانی هستند  که گریه و زاری نمی کنند.(دشتی، 282) ترجمه دشتی ابهام موجود در عبارت «قریب محزون لم یمنع« برطرف نموده و آن را خویشاوندی غمزده که نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد، ترجمه نموده است.در متن اصلی «لم یمنع» دارای ابهام است که دشتی با ترجمه توضیحی این ابهام را از بین برده است
2.3.3
فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْأَرْحَامِ(خطبه231: 283)«او شکافهای اجتماعی را با وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه‌های برافروخته، در دلها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد»(دشتی، بی‌تا: 283) متن دشتی ابهام موجود در کلمات«صدع، و فتق را تفسیر کرده است .غالب ترجمه ها معنای لفظی عبارات «خداوند به وجود او گسیختگیها را به هم پیوست و شکافها را به هم آورد» ذکر نموده اند ولیکن تولید معنا در ترجمه دشتی به وضوح قابل مشاهده است و متن اصلی بیان کننده از بین بردن شکاف و رتق آن و ایجاد الفت و انس میان خویشاوندان است. اما مرحوم دشتی ترجمه این عبارت را طولانی کرده است و به تفسیر و توضیح چگونگی از بین بردن فاصله ها و چرایی ایجاد الفت میان خویشاوندان پرداخته است. 


3.3.3
*فَأَطَأُ ذِکْرَهُ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى الْعَرَجِ [الْعَرْجِ].(خطبه 236: 285)« خود را در راهی قرار دادم که پیامر رفته بود، و همه جا از او پرسیدم تا به سرزمین «عرج» رسیدم. (دشتی، بی‌تا: 285) این جملات در یک سخن طوانی آمده است. جمله «فاطا ذکره» (در همه جا از او می پرسیدم.یکی از سخنانی است که در اوج فصاحت قرار دارد، یعنی خبر حرکت پیامر از ابتداء حرکت تا پایان به من می رسید، که امام این معنا را با کنایه آورده است»(دشتی، بی‌تا: 285) متن عربی در نهایت اختصار و فصاحت بیان شده که اختصار موجود در آن نیاز به تفسیر و توضیح را دوچندان می کند.دشتی با افزوده سازی و توضیح عبارت همچنین توضیح صنعت بلاغی موجود در عبارت، آن را باز آفرینی کرده است وضعیت امیرالمومنین پس از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بیان نموده است. 
4.3.3
*أَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَ أَخَذَ مِنْ حَیٍّ لِمَیِّت(خطبه 237: 286)« پس، هرکسی با تلاش خود برای خود، از روزگار زندگانی برای ایام پس از مرگ، از دنیای فناپذیر برای جهان پایدار و از گذرگاه دنیا، برای زندگی جاودانه آخرت، توشه برگیرد.»(دشتی، بی‌تا: 286) ترجمه تحت اللفظی عبارت «امرو من نفسه لنفسه » نمی تواند گویای مفهوم عبارت باشد. دشتی با بهره گیری از مولفه تفسیر به توضیح ترجمه عبارت پرداخته و ابهام موجود در آن که سبب سردرگمی مخاطب می شد را از بین برده است و ترجمه مفهومی را بر ترجمه مبهم ترجیح داده است همانگونه که خرمشاهی معتقد است: « اگر در ترجمه واژه به واژه جواب ندهد، مترجم دایره بیان خود را در زبان مقصد (فارسی) وسیع‌تر می‌گیرد زیرا ترجمه تفسیری مفهوم، بر ترجمه دقیق اما نامفهوم یا دشوار و دیریاب برتری دارد (1390: 234)
5.3.3
*إن کان صادقاً فقد أخطأ بمسیره (خطبه:238: 287) (راست می گفت، پس چرا بدون اجبار در جنگ حرکت کرد)(دشتی، بی‌تا: 287) در این عبارت واژه «أخطا بمسیره » دارای ابهام است با توجه به اینکه خطبه در مورد دو حکم و سرزنش اهل شام است  و این عبارت در مورد ابوموسی بیان شده، خطای او برای مخاطب مبهم است  شرکت کردن ابو موسی بدون اجبار در جنگ با کلام او یعنی «جنگ فتنه است، شمشیرها در نیام کنید» همخوانی ندارد. یعنی تولید معنا در ترجمه به گونه ای است ابهام و پیچیدگی متن را از بین برده است.

4.3 ناهمگون سازی
ناهمگون سازی: استفاده از این مولفه به منظور مفهوم سازی عمل بینازبانی مترجم و رابطه‌ای که او بین دال های نوشتاری دو زبان خود برقرار می کند است .بر اساس این قضیه، لادمیرال نه تنها مترجم را مجاز بلکه تشویق به ناهمگون کردن می کند یعنی به دور شدن از تداعی گر مبدا به منظور انتخاب تداعی گر مقصد که مشابه تداعی گر مبدا نیست اما به خوبی همان مدلول را تداعی می کند. این بدان معناست که در ترجمه باید از مدلول های متن مبدا فاصله گرفت تا در متن مقصد همان بار معنایی را با استفاده از دال های دیگر باز آفرید.زیرا لادمیرال معتقد است ترجمه کلمه به کلمه ساده لوحانه و امری منسوخ است و مترجم عقاید را ترجمه می کند نه کلمات را.در این صورت به منظور بازآفرینی همان بار معنایی در متن مقصد، مترجم با استفاده از حق انتخاب مترجم و نیز تفسیر حداقلی دست به ناهمگون سازی می زند.این قضیه در ترجمه عنوان کتاب ها و اصطلاحات و ضرب المثل ها کاربرد بیشتری دارد.(مهدی پور، 1390: 50) این مولفه از نظریه لادمیرال در تقابل با نظریه همگون سازی آنتوان برمن است  که می‌گوید: یکپارچه و همســان کــردن بافــت متن در تمام ســطوح؛ حتى هــر آنچه که ً اساســا غیر همگون اســت. به عقیدة او، همگونسازى بخش زیادى از گرایشهــاى مترجمان بــه تحریف را در بر می‌گیــرد؛ زیرا اغلب مترجمان ترجمة خود را بارها مىخوانند و بدون توجه به متن اصلى، هر آنچه غیرهمگون با ِ بافت ترجمه شــده به نظر می‌رسد را اصلاح و رفع می‌کنند(مهدی پور،1389:  61) مولفه ناهمگونی برگرفته از دو مولفه حق انتخاب مترجم و تفسیر حداقلی است.با توجه به اینکه هدف از ترجمه ارائه مضامین والای خطبه هاست ، متن ترجمه ساده و روان است و مترجم با سجع و تکنیک های بلاغی بیگانه است.در ادامه به ذکر مثال در این باره می‌پردازیم:

1.4.3
*قَدْ أَعْلَقَتْکُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَکَنَّفَتْکُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْکُمْ مَعَابِلُهُ «(خطبه230: 281) دامهای خود را هم اکنون بر دست و پای شما آویخته، و سختی هایش شما را فرا گرفته، و تیرهای خود را به سوی شما پرتاب کرده است. »(دشتی، بی‌تا: 281)
لفظ  «حبائل» به معنای ریسمان و «معابل» جمع (معبلة) همانند مکنسة «النصل الطویل العریض» به معنای پیکان بلند و پهن است. (المعجم المفهرس،1410: 259).ولی دشتی از مدلول های متن مبدا فاصله گرفته و با به کارگیری دال های زبان مقصد بار معنایی تازه به واژه بخشیده و از ترجمه کلمه به کلمه و لفظی اجتناب کرده است.مترجم از تداعی گری‌ای که مشابه متن مبدا نیست، بهره برده ولیکن به خوبی مدلول مفهوم مبدا را ارائه داده است؛ به عیارت دیگر مترجم کلمات را ترجمه ننموده آنچه در ورای کلمات بوده یعنی آنچه امیرالمومنین برای روشنگری و هدایت ایراد فرموده‌اند، بیان کرده است.
2.4.3
*کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا، فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا؛ عَمِلُوا فِیهَا بِمَا یُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ؛ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ، وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِم.(خطبه 230: 282)زاهدان، گروهی از مردم دنیایند که دنیاپرست می باشند. پس در دنیاّ زندگی می کنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند، در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل می کنند، و در ترک زشتیها از همه پیشی می گیرند،بدنهایشان به گونه ای در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم ِ آخرتند. اهل دنیا را می نگرند که مرگ ّ بدنها را بزرگ می شارند، اما آنها مرگ دل های زندگان را بزرگر می دانند.(دشتی،بی‌تا: 282) همچنین است عبارت لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ؛(خطبه241: 288) «تـا برای جایزه بهشت بـا هـم ستیز کنید. »( دشتی، بی‌تا: 288)آنچه دشتی از ترجمه عبارت ذکر کرده ناهمگونی صد در صد با الفاظ آن بوده است و اصلا به متن مبدا توجه نداشته بلکه معنای ضمنی آن را ذکر نموده است. دشتی با متنی روان و سلیس وپی در پی و با استفاده از ناهمگونی به دنبال القای هر چه بهتر مفاهیم والای خطبه‌های امیرالمومنین است و خود را مقید به ترجمه لفظ به لفظ عبارات ننموده است و ترجمه‌ای آراسته از متن مبدا ارائه داده است.آراسته سازی ترجمه و ناهمگونی آن در موارد فوق قابل مشاهده است و مترجم مفهوم عبارات را انتقال داده نه اینکه فقط الفاظ و عبارات را ترجمه کند.یعنی ترجمه با متن اصلی ناهمگون شده است . در مولفه ناهمگونی مترجم متن مبدا را رها و به آراسته سازی متن مقصد می‌پردازد.

5.3 درگاشت (آنتروپی)
این مؤلفه به گفتة ژان رنه لادمیرال، نظریه پرداز مقصدگرا، به معنای «به هدر رفتن تدریجی اطلاعات در سطح دال و مدلول است؛ بدین معنا که گاه در متن مبدأ مواردی وجود دارد که در زبان مقصد بار معنایی ندارند و بیشتر مربوط به ساختار آن زبان مـیباشـند، در ایـن صـورت ترجمه نکردن این واحدهای معنایی به ایجاد معنا لطمه‌ای وارد نمیکنـد، بلکـه ترجمـة آنهـا متن را از قابل فهم بودن و خوانایی خارج می‌سـازد.(مهدی پور، 1391: 50) دشتی متناسب با این اصل مهم ترجمه از ترجمه برخی کلمات صرف نظر نموده است یعنی کلمات زایدی که ترجمه آن باعث نامفهومی متن می‌شود برای مثال :
1.5.3
«لقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً؛»(خطبه 235: 285) (با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامری، و فرود آمدن پیام و اخبار آسانی گسست. مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد) (دشتی، بی‌تا: 285)در ظاهر امر دو کلمه «خصصت و عممت» در ترجمه دشتی مورد توجه نبوده است مترجم از ترجمه دقیق واژه صرف نظر نموده وبا اشاره مختصری مفهوم را القا کرده است. وی با استفاده از این مولفه برای ارائه متنی موجز و قابل فهم دست به حذف واژگان زده است از سویی دیگر،«کوتاه تر شدن ترجمه یک عبارت  معمولا به تفاوت قالب بیانی عربی با فارسی بر می‌گردد» (ناظمیان، 1398: 251) 


2.5.3
نمونه‌ای از آنتروپی، حذف زوایدی است که قرینه‌ای برای درک آن وجود دارد. . برای مثال: «فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِکُمْ وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ وَ مُبَاعِدُ طِیَّاتِکُمْ »(خطبه 230: 282) ( مرگ، نابودکننده لذتها،تیره کننده خواهشهای نفسانی، و دورکننده اهداف شماست)(دشتی، بی‌تا: 282) با توجه به اینکه در خطبه، گوینده  به صورت مستقیم ورو دررو با مخاطب همراه است و مورد خطاب قرار دادن امری مشهود است، ترجمه نکردن ضمایر «کم» در این عبارت، مفهومی ندارد. 

6.3 افزوده سازی
هیچ پیامی را بدون دستکاری و حذف و اضافه نمی‌توان چنانکه باید از زبانی به زبان دیگر منتقل کرد. حتی  برخی از صاحبنظران حذف و اضافه موجه را که معمولا برای ایجاد روانی بیشتر در کلام صورت می‌گیرد، از جمله فنون اساسی در ترجمه به حساب می‌آورند و تنها حذف و اضافه بی دلیل را نقص ترجمه می‌دانند.(کمالی، 1372: 17)یک ترجمه می‌تواند بلندتر از متن اصلی باشد. گاهی برای قابل درک بودن موضوع بحث نویسنده افزوده سازی امری کاملا ضروری است. برعکس مواردی وجود دارند که در آنها معانی ضمنی معناشناختی منتقل شده بوسیله کلمه مبدا دارای اهمیت کمتر یا غیر اساسی است. بنابراین مترجم می تواند یا حتی باید در برخی موارد از ترجمه‌ی آنها چشم پوشی کند.نه تنها افزوده سازی بلکه آنتروپی، اساسا یعنی هدر رفتن تدریجی اطلاعات در سطح مدلول نیز وجود خواهد داشت.(لادمیرال، 1388: 144) گاهی مترجم برخی عبارات یا کلماتی را در ترجمه‌ ذکر می کند  که در متن اصلی نیست  برای اینکه مخاطب  بتواند مفهوم  را بهتر درک کند برای نمونه دشتی در نمونه های زیر از مولفه افزوده سازی بهره برده است.
1.6.3
یُوَلَّى عَلَیْهِ وَ یُؤْخَذَ عَلَى یَدَیْهِ(خطبه 238: 286) (کار آزموده شوند، و سرپرست داشته باشند، و دستگیری شان کنند، و آنها را به کار مفید وادارند.)(دشتی، بی‌تا: 286) این خطبه در وصف دو داور عراق و شام و نکوهش کوفیان است عبارت «آنان را به کار مفید وادارند» در ترجمه دشتی اضافی است . در حقیقت مترجم چگونگی دستگیری از مردم شام را واداشتن آنان به کار مفید می داند.افزوده سازی موجود در عبارت برای بیان معنای ضمنی و روان سازی متن به کار گرفته شده است. 
2.6.3
در برخی از موارد هدف از افزوده سازی در ترجمه، از بین بردن ابهام موجود آن است.برای مثال در عبارت «فَاعْمَلُوا، وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ والدُّعَاءُ یُسْمَعُ، وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ،وَ الْأَقْلَامُ جَارِیَةٌ»(خطبه230: 281) ( عمل کنید که عمل نیکو به سوی خدا بالا میرود و توبه سودمند است و دعا به اجابت می رسد و آرامش برقرار، و قلمهای فرشتگان در جریان است)(دشتی، بی‌تا: 281) مترجم واژگان عمل نیک و فرشتگان را اضافه نموده است تا مفهوم عبارت برای مخاطب ملموس گردد.چرا که پیش از آن مساله بهشت مطرح گردیده همچنین در مورد  واژه «فرشتگان» عبارات پیشین در مورد شنیده شدن دعا و آرامش حال است و به یک باره مساله آماده بودن ملائکه برای ثبت اعمال نیکو ذکر می‌شود.باید گفت اضافه کردن عمل نیکو در ابتدای بند، مرتبط با این قسم است که ثبت عمل نیکو توسط فرشتگان مطرح می‌شود.؛در صورتی که فرشتگان تمامی اعمال را ثبت می‌کنند.
3.6.3
عبارت ؛ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ [حُکْمِ] مَنْطِقِهِمْ؛( ظاهرشان از صفای باطن، وسکوتشان از حکمتهای گفتارشان با خبر می سازد )(خطبه 239: 287) در مورد خاندان رسول اکرم صلی الله است. دشتی در ترجمه عبارت، صفای باطن را به صورت اضافه در متن ترجمه ذکر نموده است  این افزوده سازی به جهت قابل درک بودن موضوع مطرح شده توسط گوینده انجام شده است.  در واقع علت افزودن کلمات ربط یا عبارات توضیحی در ترجمه یا استفاده آگاهانه از فن ترجمه از سوی مترجم است یا اقتضای ماهیت متن ترجمه است.همین ماهیت برخی پژوهندگان را به طرح فرضیه گرایش به تصریح سوق داده است. بر اساس این فرضیه که نخستین بار بلوم کالکا آن را مطرح کرد، مترجمان عموما گرایش دارند عناصر زبانی متن مقصد را نسبت به متن مبدا روشن‌تر و شفاف تر کنند. این فرضیه نشان می دهد مترجمان چگونه با دشواری‌های متن مبدا، از جمله ابهام ساختاری، برخورد کنند و چگونه ضمایر و کلمات رابط را به کار می‌گیرند یا توضیحاتی را به عناصر فرهنگی و بومی متن مبدا می‌افزایند.(پالومبو، 1391: 56) همینگونه است  بیان کلمه استوار برای عبارت  «دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ» (آنان ستونهای استوار اسلام، و پناهگاه مردم می باشند.)

4. نتیجهگیری
مرحوم دشتی در ترجمه نهج البلاغه مترجمی مقصد گراست و چندان در بند ویژگی های لفظی و بلاغی متن مبدا نیست بلکه مفهوم و مضمون را اصل قرار داده است . تولید معنای جدید و بازآفرینی عبارات یکی ازمولفه های نظریه لادمیرال است که در ترجمه دشتی مشهود است.متناسب با نظریه لادمیرال، ترجمه دشتی، ترجمه‌ای لفظ به لفظ نیست بلکه مترجم به دنبال روان سازی متن ترجمه است. این نظریه کاربرد بسیاری در فرایند ترجمه دارد به ویژه برای ترجمه متون دینی که مضمون و محتوای آن مهمتر از ظاهر آن است.در مجموع ، ترجمه دشتی منطبق با مولفه های نظریه لادمیرال است. یعنی ترجمه‌ای مقصدگرا، روان و جذاب است . در میان مولفه‌های الگوی ارزیابی لادمیرال، مولفه حق انتخاب مترجم و مولفه جابه جایی بیشتر مورد توجه مخاطب بوده است که این دو مولفه این امکان را به مترجم می‌دهد که با انتخاب معادل‌هایی دقیق و متناسب با اصول و ساختار زبان مقصد، متنی روان و آشنا به مخاطب ارائه دهد . مولفه تفسیر حداقلی در مرتبه بعدی توجه و عنایت مترجم است که متناسب با آن مترجم به بازآفرینی و تولید معنا می‌پردازد و مولفه ناهمگون سازی در درجه بعدی است که مترجم بر طبق آن جای هیچ گونه ابهامی برای مخاطب نمی‌گذارد  و با فاصله گیری از مدلول های متن مبدا به باز آفرینی همان معنا در متن مقصد می‌پردازد. ولیکن کاربرد مولفه هایی  چون درگاشت و افزوده سازی نمود کمی درترجمه مرحوم دشتی دارد. با نگاهی بر ترجمه مرحوم دشتی از خطبه‌های نهج البلاغه بر مبنای الگوی لادمیرال؛ نتیجه کلی بر این اساس مطرح می‌شود که پرداختن به این الگوی ارزیابی ، دارای نقش کاربردی در فرآیند ترجمه است و برای درک زیبایی‌های یک ترجمه می‌تواند مورد نظر قرار گیرد.به ویژه در متن دینی و نهج البلاغه که هدف اصلی آن ابلاغ پیام هدایتی است و مترجم در پی ترجمه لفظی و مبدا مدار نیست بلکه به ارائه ترجمه‌ای روان و دقیق روی می‌آورد.


پالومبو، جوزپه.(1391) اصطلاحات کلیدی در مطالعات ترجمه، ترجمه فرزانه فرحزاد، تهران، نشر قطره.
حفاظ، حوریة. (2009).«ترجمة الثقافة الإنثوغرافیة فی روایتی مولود فرعون «نجل الفقیر والدروب الشاقة» مذکرة مقدمة لنیل شهادة الماجستیر فی الترجمة الجمهوریة الجزائریة الدیمقراطیة الشعبیة، الجزائر: جامعة منتوری
خان جان، علیرضا.(1393) دست آورد مطالعات ترجمه: نقدی بر کتاب کند و کاو در نظریه‌هـای ترجمـه.  فصلنامة مترجم, صص. .117-124 
خرمشاهی، بهاءالدین،(1390) ترجمه کاوی، تهران: انتشارات ناهید.
دشتی، محمد. (بی‌تا) ترجمه نهج البلاغه، قم: مشهور.
زرکوب منصوره، صدیقی، عاطفه(1392) «تعدیل و تغییر در ترجمه، چالشها و راهکارها با تکیه بر ترجمه کتاب الترجمة و أدواتها»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی شماره 8، سال3، صص35-54.
زند رحیمی، مینا. (1396)، «بررسی مقایسهای افزودههای تفسیری در پنج ترجمه معاصر فارسی و انگلیسی» فصلنامه زبان پژوهی دانشگاه الزهرا (س)، شماره 29، صص117-149
شاتل ورث، مارک. (1385)، فرهنگ توصیفی اصطلاحات مطالعات ترجمه، ترجمه فرزانه فرحزاد و غلامرضا تجویدی، چاپ اول، تهران، یلدا قلم.
شعیری، حمیدرضا، اشتری، بابک (1394) «تحلیل فرآیند معناسازی در ترجمه و نظام ارزشی گفتمان از منظر خرده معناهای اجتماعی- فرهنگی و ذاتی»، فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دوره 48 ش2 صص 27ـ48، 
صادقیان، سمیرا. (1390) «معادل یابی در ترجمه» کتاب ماه ادبیات، شماره 165، صص53-54
صیادانی، علی و اصغر پور سیامک. (1396)، « ارزیابی فرآیند ترجمه واژگان نهج البلاغه بر اساس نظریه لادمیرال 1994»، دوفصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات ترجمه قرآن و حدیث، دوره 4، شماره 8، پاییز و زمستان 1396، صص 133-159
کمالی، جواد.(1372) « حذف و اضافه در ترجمه»، فصلنامه مترجم، سال سوم. شماره 11و 12، صص16-31
لادمیرال، ژان رنه.(1388) «ترجمه کردن: قضایایی برای ترجمه، ترجمه مقدمه و فصل چهارم کتاب»  ترجمه: ـ صابرمحسنی، پایان نامه دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
قرشى بنابى، على‏اکبر.(1371) «قاموس القرآن» دارالکتب الإسلامیة، تهران.
محرری، لیلا. (1393) «منطقة الفراغ انتقال فرهنگ: بررسی ترجمه پذیری نظام معنایی اشعار فارسی» دو ماهنامه سوره اندیشه، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، شماره 74-75، صص213 -218 
مسبوق ، سید مهدی، دلشاد، شهرام.(1394)، «نقد و تحلیل تعدیلات ساختاری در ترجمه طسوجی و اقلدی از هزار و یک شب» فصلنامه مطالعات زبان و ترجمه، شماره سوم. صص56-81
المعجم المفهرس للألفاظ نهج البلاغة(1410) الطبعة الاولی، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت- لبنان.
مهدی پور، فاطمه (1389) «نظری بر روند پیدایش نظریه های ترجمه و بررسی سیستم تحریف متن از نظر آنتوان برمن»، کتاب ماه ادبیات، شماره 41، صص57-63
ــــــــــــــــــ.(1388) «گزیده مقاله‌هایی از کتاب پروست تا کامو اثر آندره مورا»، پایان نامه کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات فرانسه، دانشگاه شهید بهشتی.
ــــــــــــــــــ. (1309)، «ژان رنه لادمیرال قضایایی برای رویارویی با مشکلات ترجمه»، کتاب ماه ادبیات، شماره51 صص48-52. 
ناظمیان، رضا و زهره قربانی (1392) «از تعدیل تا معادل‌یابی» پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عربی، سال 9شماره   3 صص 85-102
ــــــــــــــ و خورشا، صادق.(1398) «تکنیک های روان سازی متن ترجمه در سه حوزه ساختار جمله، زمان و ضمایر» پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی) سال 9، شماره 20
ولی پور، واله.(1382) «بررسی نظریات معادل‌یابی در ترجمه» متن پژوهی ادبی، دوره7، شماره 18، صص 62-73