Document Type : .

Authors

1 phD candidate. Department of History& amp.Civilization of Islamic Nations. Science and Research Branch. Islamic Azad University.

2 professor.Department of History& amp. Civilization of Islamic Nations. Science and Research Branch . Islamic Azad University.

3 Associate professor. Department of History & Civilization of Islamic Nations. Islamic Azad University. Science and Research Branch.

4 Assistant Professor. Department of History & Civilization of Islamic Nations. Islamic Azad University. Science and Research Branch.

Abstract

History of al-Ya’qubi by Ahmad ibn Abi Ya’qubi (d. 897 AD) is a general history that is composed with the combined method, which means that through eliminating the chain of transmission of hadiths and combining the content of hadiths on an event, it has provided a unified coherent account of the event. Al-Yaqubi’s elimination of the chain of transmission, disagreement of some accounts in his book with other hadiths from its other known contemporary sources (Waqidi’s al-Maghazi, Waqidi’s al-Ridda, ibn Hisham’s al-Sira al-Nabawiyya, ibn Sa’d’s al-Tabaqat al-Kubra, ibn Qutayba’s al-Imama-wa-l-Siyasa, etc.), and, particularly, presentation by him of rare and Shiite-like accounts make it necessary to retrieve and verify the hadiths transmitted by him. The research questions are as follows: What are al-Ya’qubi’s sources? Do they have sufficient validity and reliability? And, finally, what was his criterion for choosing the hadiths? According to the research findings, although the hadiths transmitted by al-Ya’qubi on Imam Ali (AS)’s deputization in Medina during the Expedition of Tabuk, assignment of Imam Ali (AS) to collecting zakat and jizya from the Christian community of Najran, the Farewell Haj and Event of Ghadir, Imam Ali’s declining to pledge allegiance to Abu Bakr (except for one hadith), Umar’s negotiations with Imam Ali (AS) over determining the beginning of the Islamic calendar as well as over financial affairs, selection of the third caliph (except for two hadiths), and Uthman’s negotiations with Imam Ali (AS) over jurisprudential matters are in agreement with other sources and reliable, in some places, under the influence of Shiite trends or for some other obscure reasons, al-Ya’qubi’s work has presented different and rare accounts whose source is not clear.

Keywords


1. مقدمه
احمد بن ابی یعقوب اسحاق بن جعفر بن واضح یعقوبی (د. 284ه‍ ) معروف به « کاتب عباسی» (خطیب بغدادی، 1417: 1/48) مورخ، جغرافی‌دان (زرکلی، 1989: 1/95) و شاعر بوده است (ثعالبی، 1413: 3/349). وی در عصر دوم عبّاسی موفق شد تاریخ جهان را از آغاز تا سال 259ه‍ و اوایل خلافت معتمد عباسی (حک 256-279ه‍ ) به رشته تحریر در آورد؛ تاریخ او مشتمل بر دو «کتاب» است: «کتاب اول» به تاریخ قبل از اسلام و «کتاب دوم» به تاریخ اسلام ( از تولد پیامبر (ص) تا اوایل خلافت معتمد عباسی) اختصاص دارد (یعقوبی، 1379: 2/5-6). یعقوبی برخلاف مورخانی چون طبری (د. 310ه‍ ) که گزارش‌های تاریخی را به روش روایی و با سلسله اِسناد و به صورت مُعَنعَن گاه در چند تن روایت نقل می‌کنند، با مقایسه و ترکیب و ایجاد سازگاری میان روایات گوناگون، واقعه تاریخی را طی یک روایت منسجم گزارش می‌کند ( برای اطلاع از روش یعقوبی در تاریخ‌نگاری به عنوان نمونه نک: سجادی، عالم زاده، 1380: 43-44).
با آن که یعقوبی را مورخی شیعی یا دست کم با گرایش‌های شیعی در تاریخ‌نگاری می‌دانند، اما متعرض هیچ یک از کراماتی که برخی از شیعیان در باب امام علی (ع) بدان باور دارند، نظیر سخن گفتن در شکم مادر، شکافته شدن دیوار کعبه و زاده شدن در داخل آن نشده است؛ روایات او از زمان اسلام آوردن علی (ع) آغاز می‌شود و در دو دسته فضایل و روایات نظامی و سیاسی جای می‌گیرند و بیشتر آن‌ها به فضایل او ( اسلام امام علی (ع)، کاتب صلح حُدَیبیّه، اعطای رایت در غزوَه خَیبَر، مأمور ابلاغ آیات سوره برائت و ...) اختصاص دارد (یعقوبی، 1379: 2/23-24، 54، 56، 76).

1.1 مسأله پژوهش
مسأله اصلی این پژوهش شناسایی منابعِ ناشناخته و اعتبار سنجی روایات یعقوبی در خصوص نقش سیاسی امام علی (ع) در عصر پیامبر (ص) و خلفای نخستین است. از آنجا که یعقوبی منابع و اسناد حوادث تاریخی را جز به ندرت ذکر نمی‌کند، شناسایی کامل این منابع و اسناد بسیار دشوار است؛ از این روی این پژوهش بر آن است تا بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای و روش تاریخی با رویکرد توصیفی_ تحلیلی و با تطابق روایات تاریخی تاریخ یعقوبی در خصوص نقش سیاسی علی (ع) با کتب تاریخی، حدیثی و تفسیری _شیعی و سنی_ دریابد منابع یعقوبی کدام است؟ آیا این منابع اعتبار و وثاقت کافی دارند؟ و سرانجام این‌که معیار یعقوبی برای گزینش روایات چه بوده است؟ در این پژوهش، روایات تاریخی بر حسب توالی تاریخی _ و نه بر اساس نظم کتاب_ بررسی شده‌اند.

2.1 پیشینه پژوهش
در بررسی پیشینه پژوهش درباره یعقوبی و روش او در تاریخ‌نگاری آثاری در دست است: یاسین ابراهیم علی الجعفری در الیعقوبیُّ، المؤرّخُ و الجغرافیُّ (1980)؛ حسین عاصی در الیعقوبیُّ، عصرُهُ، سیرَهُ حیاتِهِ، مَنهَجُهُ تاریخی (1992)؛ هربرت برگ (Herbert-Berge) در روش و نظریه مطالعه خاستگاه‌های اسلامی (1986)؛ آر. اِستیفن هامفریز (R. Stephen Humphreys) در مقاله‌ای تحت عنوان « تاریخ» (1986) و محمد قاسم زمان در مقاله «الیعقوبی» (1986) به طور موجز و بی هیچ تحلیلی به رویکرد یعقوبی به تاریخ و گرایش مذهبی_سیاسی وی و تأثیر آن در تاریخ ‌نگاری او توجه نموده‌اند. همچنین طیب الحبری در مَثَل و سیاست در تاریخ صدر اسلام: خلفای راشدین (2010) با بررسی گزارش‌ها درباره خلفای راشدین در سنت تاریخ‌نگاری اسلامی، منابع روایی نخستین را فاقد اطلاعات تاریخی واقعی در دوره نخستین اسلامی معرفی کرده است؛ افزون براین مقالاتی مانند « ماهیت رفتار سران جمل در ماجرای سقوط بصره» (1394) از وجیهه میری، علی ناظمیان فرد، هادی وکیلی؛ «واکنش امام علی (ع) به منطق قبیله‌ای سقیفه» (1396) از علی ناظمیان فرد و «موقعیت اجتماعی اهل ذمه در حکومت  علی ع (35-40 ه‍ )» (1400) از حسین علی بیگی، روح الله بهرامی، شهرام یوسفی در دو فصلنامه پژوهش‌نامه علوی به چاپ رسیده که به گزارش‌های یعقوبی استناد کرده و به ارزیابی روایات وی نپرداخته‌اند. در باب منابع یعقوبی نیز دو پژوهش از شیخ احمد خلیفی با عنوان « الیعقوبیُّ العصرُ الامویِّ فی کتابِهِ تاریخِ الیعقوبی» (2001) و از علی بیات و زهره دهقانپور مقاله‌ای با عنوان « بررسی تاریخ‌نگاری یعقوبی به لحاظ منابع» (1390) در دست است. پژوهشگران در این دو مقاله به صورت کلی به انواع منایع یعقوبی « اعم از منابع مکتوب ، شفاهی (شنیده‌ها و مشاهدات) و نامشخص» (ص10) پرداخته‌اند و هیچ یک از روایات یعقوبی در دوره‌ای خاص را بررسی و تحلیل نکرده‌اند.

2. منابع یعقوبی
یعقوبی در آغاز « کتاب دوم» کسانی را که از آنان روایت کرده، معرفی می‌کند و می‌افزاید جز آنان که نام برده، از دیگران هم روایت می‌کند (یعقوبی، 1379: 2/6). منابع وی اعم از کوفی و مدنی در عداد محدّثان، اخباریان، مورخان و نسب‌شناسان به شمار می‌آیند که برخی از آنان گرایش‌های شیعی و عبّاسی داشته‌اند. منابع او عبارت‌اند از: 1.اسحاق بن سلیمان بن علی هاشمی عباسی (د. بعد از 187ه‍ )؛ 2. ابوالبَختَری وَهب بن وَهب قرشی مدنی (د. حدود 200ه‍ )؛ 3. ابان بن عثمان احمر بَجَلی شیعی کوفی (د. حدود 170ه‍ )؛ 4. محمد بن عمر واقِدی مدنی (د. 207ه‍ )؛ 5. عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمیری بصری، ساکن بغداد (د. بین 213-218ه‍ )؛ 6. ابوحَسّان حسن بن عثمان زیادی بغدادی (د. 242 یا 243ه‍ )؛ 7. ابوولید عیسی بن یزید بن دَأب مدنی، ساکن بغداد (د. 171ه‍ )؛ 8. هَیثَم بن عَدیّ بن عبدالرحمان طائیّ کوفی (د. 207 یا 209ه‍ )؛ 9. ابواسحاق محمد بن کثیر قرشی شیعی کوفی، ساکن بغداد (د. ؟ )؛ 10. ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله بن ابی سیف مَدائنی بصری، ساکن بغداد (د. 225ه‍ ) و ابو مَعشر نَجیح بن عبدالرحمان سِندی مدنی (د. 170ه‍ ).
با توجه به فاصله زمانی تاریخ درگذشت یعقوبی و منابعی چون ابان بن عثمان، ابومَعشَر نَجیح، عیسی بن یزید بن دَأب، اسحاق بن سلیمان هاشمی، ابوالبَختَری، محمد بن عمر واقِدی، هَیثَم بن عَدی و عبدالملک بن هشام مشخّص می‌شود که این هشت تن بین 66 تا114 سال پیش از یعقوبی درگذشته‌اند؛ از این روی توان دریافت که یعقوبی روایات خود را بی واسطه از آن‌ها اخذ نکرده، بلکه از راویان آنان و یا از کتاب‌هایشان گرفته است. از آن‌جا که ابوحَسّان حداکثر 42 سال پیش از یعقوبی درگذشته، احتمال می‌رود از مشایخ بلاواسطه او باشد؛ اما در مورد مدائنی که 59 سال پیش از یعقوبی فوت شده این احتمال ضعیف به نظر می‌رسد؛ زیرا با اطمینان نمی توان گفت یعقوبی از محضر او سَماع کرده یا نه. محمد بن کثیر قرشی تنها منبعی است که تاریخ درگذشت او مشخص نیست، از این روی نمی‌توان گفت از مشایخ بلاواسطه یا با واسطه یعقوبی بوده است.
در خور ذکر است اگرچه یعقوبی جز در مواردی اندک ضمن نقل روایات، مثلاً « تأکید بر شایستگی علی (ع) در انتخاب خلیفه سوم» (یعقوبی، 1379: 2/158-159) به هیچ یک از منابع روایی خود اشاره نمی‌کند؛ اما می‌توان گزارش‌های مربوط به تاریخ ولادت، بعثت، ورود به مدینه، رحلت پیامبر (ص) و تاریخ شروع خلافت خلفای راشدین (جز ابوبکر) را به دلیل مشخص بودن منبع آن‌ها از بقیه گزارش‌ها مستثنی کرد ( یعقوبی، 1379: 2/8، 22، 41، 113-114، 139، 162 178)؛ زیرا یعقوبی در تعیین طالع سال‌ها و زمان‌ها و تبدیل ماه قمری به شمسی _ نه در نقل گزارش‌های تاریخی_ از منابع کتبی محمد بن موسی خوارزمی (د. بعد از 233ه‍ )، ریاضی دان، منجم و مورخ زمان مأمون عباسی (ندیم، بی‌تا: 383؛ کراچکوفسکی، 1379: 76-77) و ماشاءالله بن اَثَری (د. حدود 200ه‍ )، حکیم و منجم یهودی زمان منصور تا مأمون عباسی (ندیم، بی‌تا: 382؛ کَحّاله، 1376: 8/167) استفاده کرده است.

3. نقش سیاسی امام علی (ع)
بررسی‌ها نشان می‌دهد که یعقوبی موضوعات مربوط به نقش سیاسی علی (ع) در عصر پیامبر(ص) و خلفای نخستین را در 11 موضوع و در قالب 20 روایت گزارش کرده که تنها در یک روایت به منبع خود اشاره کرده است. برای بازیابی منابع این روایات و اعتبار سنجی آن‌ها ده اثر تاریخی: المَغازی واقدی، الرِدَّه واقدی، السیره النَبَویَّه ابن هشام، الطَبَقات الکبری ابن سعد، الامامه والسیاسه ابن قُتَیبَه، اَنساب الاشراف بلاذری، فتوح البلدان بلاذری، تاریخ الطبری، الفتوح ابن اعثم و السَقیفه و الفَدک جوهری اساس قرار گرفته است. از آن‌جا که برخی از این ده منبع همه روایات  مذکور در تاریخ یعقوبی را نیاورده‌اند، در ارزیابی آن روایات فقط از منابعی استفاده شده که درباره هر روایت گزارشی را آورده‌اند. در این پژوهش پس از یادکردِ اجمالی یکایک موضوعات 11 گانه فوق نخست منبع روایت مربوط به هر یک از موضوعات را شناسایی و پس از بررسی و مقایسه آن، دلایل و معیارهای گزینش روایت از سوی یعقوبی بیان می‌شود.

1.3 جانشینی امام علی (ع) در مدینه در غزوَه تَبوک 
در روایات تاریخ یعقوبی بی اشاره به حدیث منزلتدو بار تصریح شده که پیامبر در غزوه تَبوک علی (ع) را جانشین خود در مدینه قرار داد (یعقوبی، 1379: 2/75،67). 
در منابعِ اساسِ این پژوهش دربارۀ جانشینی علی (ع) در مدینه یا فقط سرپرستی خانواده پیامبر اختلاف وجود دارد. ابن هشام (بی‌تا: 2/52) به نقل از محمد بن اسحاق و با واسطه از سعد بن ابی وَقّاص، و طبری (1387: 3/103-104) به نقل از محمد بن اسحاق گفته‌اند: که پیامبر، علی (ع) را جانشین خود در میان خانواده‌اش قرار داد. ابن سعد نیز چند روایت در این موضوع نقل کرده که در برخی از آن‌ها به طور ضمنی و یا به وضوح می‌گوید: پیامبر علی (ع) را جانشین خود در میان خانواده‌اش قرار داد: (ابن سعد، 1410: 2/125، 3/17) و در برخی دیگر به نقل از فضل بن دُکَین و با واسطه از عبدالله بن رَقیم و به نقل از رَوح بن عُبادَه و با واسطه از بَراء بن عازِب ضمن بیان حدیث منزلت، سخن از جانشینی علی (ع) در مدینه است (ابن سعد، 1410: 3/17). اما واقدی، استاد ابن سعد، در گزارش غزوه تبوک از این جانشینی سخن نگفته است (واقدی، 1409: 3/995). بر پایۀ این گزارش‌ها روایت یعقوبی با روایت ابن سعد به نقل از فضل بن دُکَین و رَوح بن عُبادَه هم‌سو است.
از آن‌جا که یعقوبی در هواداری از شیعه و در جهت اثبات خلافت علی (ع) به موضوع جانشینی وی در مدینه تأکید دارد، از این رو مایه شگفتی است که چرا حدیث منزلت با دلالتی که به جایگاه هارون نسبت به موسی (ع) و خاصه به عنوان جانشینی موسی (ع) در میان قومش و نه خانواده‌اش دارد _ و ظاهراً منظور پیامبر نیز جانشینی علی (ع) بوده_ حذف شده یا مغفول مانده است؟ مهم تر آن‌که برداشت معنایی و هدف سیاسی شیعیان از این حدیث در جهت اثبات خلافت علی (ع) بعد از پیامبر بوده است (مرتضی عامِلی، 1426: 29/269-270). 
به نظر می‌رسد یعقوبی درصدد بوده تا گرایش مذهبی خود را تا حدی پوشیده دارد و خود را گزارش‌گری بی طرف نشان دهد؛ چندان که در ماجرای اعطای رایت در غزوه خَیبَر نیز از ناکامی شیخین در گشودن قلعه قَموص (از قِلاع خیبر) و در موضوع بیعت با علی (ع) ضمن بیان حمایت عایشه از طلحه و مخالفت وی در قبال انتخاب علی (ع)، از خونخواهی عایشه سخن نگفته (یعقوبی، 1379: 2/56، 180) تا مبادا از سوی مخالفین‌اش به هواداری متهم شود. 
در خور ذکر است که ابن عبدالبَرّ این حدیث را از معتبرترین و صحیح‌ترین احادیث دانسته که توسط گروهی از صحابه پیامبر مانند سعد بن ابی وَقّاص، ابوسعید خُدری، امّ سَلَمَه، اسماء بنت عُمَیس و جابر نقل شده است (ابن عبدالبَرّ، 1412: 3/1097).

2.3 امام علی (ع) متصدّی جمع آوری زکات و جزیه از نجرانی‌ها
یعقوبی ضمن نقل اخبار فرماندهان دسته‌ها و لشکرها بی ذکر تاریخ این رویداد علی (ع) را سرپرست جمع‌آوری زکات و جزیه از نجرانی‌ها دانسته است (یعقوبی، 1379: 2/76).
در منابع اساس این پژوهش، روایتی در این باب جز از طبری (1387: 3/148) در دست نیست. او ضمن بیان حوادث سال دهم هجری از امام باقر (ع ) روایت کرده است که پیامبر برای همه بلاد اسلامی عاملانی را برای دریافت زکات تعیین کرد و هشت نفر را نام برد که یکی از آن‌ها علی (ع) بود. یعقوبی تنها به نقل روایتی از امام باقر (ع) بسنده کرده و احتمالاً به منظور بارز شدن نقش علی (ع) در عصر پیامبر، از دیگر عاملان نامی برده نشده است.

3.3 حجّه الوداع و واقعه غدیر
در تاریخ یعقوبی چهار صفحه به ماجرای حجّه الوداع و واقعه غدیر اختصاص یافته است. وی روایتی دربارۀ غذا خوردن علی (ع) با پیامبر در مراسم حج آورده است (یعقوبی، 1379: 2/190) و دو بار نیز به شأن نزول آیه « الیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» که به عقیده شیعه و بسیاری از منابع سنی درباره واقعه غدیر نازل شده، تصریح کرده: در یک روایت ضمن نقل اخبار آیاتی که در مدینه نازل شده، این آیه را آخرین آیه از قرآن دانسته که در روز غدیر و نصب علی (ع) نازل شده (یعقوبی، 1379: 2/43) و در روایتی دیگر نیز ضمن نقل اخبار حجّه الوداع از آن یاد کرده (یعقوبی، 1379: 2/112) و در ادامه همین روایت ماجرای غدیر را آورده است که پیامبر پس از خروج از مکه در هجدهم ذی‌الحجه در جایی نزدیک جُحفه که به آن غدیرخم می‌‌گفتند توقف کرد و پس از خواندن خطبه دست علی (ع) را بالا برد و گفت: «اَلستُ اَولی بالمومنینَ مِن اَنفُسِهِم؟» گفتند: آری، ای پیامبر خدا گفت: « فَمَن کنتُ مَولاهُ فَعلیٌّ مَولاهُ، اَللّهُمَّ وَالِ مَن َوالاهُ و عادِ مَن عَادَاهُ» (یعقوبی، 1379: 2/112).
در منابع اساس این پژوهش، جز دو روایت در دست نیست: یکی از ابن‌سعد(1410: 2/135) به نقل از محمد بن بَکر بُرسانی و با واسطه از جابر که مؤید روایت غذا خوردن علی (ع ) با پیامبر در حجّه الوداع است و دیگری از بلاذری (1974: 2/156) به نقل از عباس بن هشام کلبی و با واسطه از غیاث بن ابراهیم که گفته: علی (ع) در مسجد کوفه از حاضرانی که شاهد صدور حدیث غدیر از سوی رسول خدا بوده‌اند خواست تا از جای برخاسته و بدان شهادت دهند؛ انس بن مالک، بَراء بن عازِب و جریر بن عبدالله به آن شهادت دادند. 
بنا بر بررسی‌ها منابع حدیثی و تفسیری شیعی نزول آیه 3 سوره مائده را _  در روز غدیر و به معنای اثبات حق جانشینی علی (ع) _ به نقل از یکی از صحابه: عبدالله بن عباس و ابوسعید خُدری و به نقل از امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و سُلَیم بن قَیس هِلالی شیعی کوفی روایت کرده‌اند (قمی، 1404: 1/162؛ عَیاشی؛ 1380: 1/293؛ کلینی، 1407: 15/80؛ صدوق، 1395: 1/277؛ صدوق، بی‌تا: 1/437؛ طوسی، 1414: 1/518؛ فیروزآبادی، 1424: 1/439). افزون بر این، حدیث غدیر در منابع حدیثی شیعی و سنی به نقل از گروهی از صحابه مانند سعد بن ابی وَقّاص، بَراء بن عازِب، ابوسعید خُدری، جابر و انس بن مالک روایت شده (ابن ماجَه، 1430: 1/84؛ صدوق، بی‌تا: 1/184؛ طوسی، 1414: 1/247؛ واحدی نیسابوری، 1411: 3/118؛ ابن شهرآشوب، 1379: 3/36؛ فیروزآبادی، 1424: 1/400)؛ اما در منابع حدیثی شیعی، افزون بر ذکر نام این صحابه، از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نیز نقل شده است (کلینی، 1407: 2/27، 7/601، 15/80؛ مجلسی، 1403: 37/166).
نقل حدیث غدیر از سوی یعقوبی به منزله تشیع وی تلقّی شده، حتی طبری را هم به دلیل صحیح دانستن حدیث غدیر به تشیع متهم کرده‌اند (ابن حجر،1390: 5/100). به روایت ابن منظور (1402: 11/204) به نقل از رِفاعَه بن اِیاس ضَبّی و با واسطه از جدش، علی (ع) در جنگ جمل در برابر طلحه به حدیث غدیر استناد کرد. افزون بر این، علامه امینی به تصریح منابع شیعی و سنی گفته: علی (ع) در آغاز ورود به کوفه، مردم کوفه و صحابه پیامبر را به مسجد فرا خواند و از کسانی که ناظر صدور حدیث غدیر از سوی پیامبر بوده‌اند خواست تا بدان شهادت دهند. عده زیادی (بین 12-30 تن ) خاصه 12 تن از بدریّون به آن شهادت دادند (علامه امینی، بی‌تا: 1/166 به بعد). در خور ذکر است که جعفریان با اتکا به روایات بلاذری، ابن منظور و علامه امینی بر آن است که «استناد به این حدیث در میان مردم جز بدین معنا نبود که علی (ع) از «حق الهی » خود در باب «ولایت » سخن می‌گفت و بدان استناد می‌کرد» (جعفریان، 1390: 38).

4.3 استنکاف از بیعت با ابوبکر
دربارۀ موضع علی (ع) در قبال انتخاب ابوبکر سه روایت در تاریخ یعقوبی آمده است. در روایت نخست، متخلفان از بیعت با ابوبکر علاوه بر علی (ع)، عباس بن عبدالمطّلب، زبیر بن عَوّام، خالد بن سعید بن عاص، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غِفاری، عمّار بن یاسر، اُبَیّ بن کعب و ابوسفیان بن حرب معرفی شده‌اند. به روایت وی ابوبکر و طرفدارانش درصدد برآمدند تا با دادن رشوه به عباس او را با خود همراه سازند، ولی عباس پیشنهاد آنان را نپذیرفت (یعقوبی، 1379: 2/124). در روایت دوم آمده: چون ابوبکر و عمر مطلع شدند که گروهی از مهاجرین و انصار با علی (ع) در خانه حضرت زهرا (س) جمع شده‌اند، به خانه وی هجوم بردند تا از آن‌ها بیعت بگیرند(یعقوبی، 1379: 2/126) و در ادامه همین روایت گزارشی از بیعت علی (ع) پس از شش ماه و به قولی چهل روزه آمده است (یعقوبی، 1379: 2/126).
امتناع علی (ع) از بیعت با ابوبکر موجب اظهارات مختلفی از سوی مورخان شده است. ابن سعد دلیل تأخیر امام را گردآوری قرآن دانسته است (ابن سعد،1410: 2/257-258) ، ولی در سایر منابع، بی ذکر دلیل امتناع، به عدم بیعت او تا رحلت حضرت زهرا (س) تصریح شده است (ابن قُتَیبَه، 1410: 1/28-29؛ بلاذری، 1974: 1/583، 586؛ طبری، 1387: 3/208-207؛ ابن اعثم، 1411: 1/6-7).
بنا بر بررسی‌ها به نظر می‌رسد یعقوبی با گرایش شیعی روایت اول را به طرفداری از علی (ع) برساخته است؛ زیرا فهرستی که او از این افراد به دست داده، در دیگر منابع یافت نمی‌شود. به روایت ابن سعد (1410: 3/135، 4/73)، متخلفان از بیعت با ابوبکر تنها دو تن دانسته شده‌اند: خالد بن سعید بن عاص و سعد بن عباده خزرجی. به نظر می‌رسد روایت جوهری (بی‌تا: 1/50) به نقل از عمر بن  شَبّه و با واسطه از مسلمه بن عبدالرحمان مؤید روایت دوم باشد و روایت بلاذری (1974: 1/586) به نقل از مدائنی و با واسطه از عایشه هم روایت سوم را تأیید می‌کند. چنان‌که مذکور افتاد یعقوبی احتمالاً به دلیل گرایش شیعی و به منظور تأیید استحقاق علی (ع) برای خلافت به استنکاف وی از بیعت با ابوبکر به روایات فوق استناد کرده باشد و مرتضی عاملی (1426: 33/304) نیز روایت اول را با استناد به یعقوبی پذیرفته و بنا بر علائق شیعی و بی بررسی روایات سایر منابع، مرتکب خطا شده است.

5.3 امام علی (ع) وجریان رِدَّه 
طُلَیحه بن خُوَیلد اسدی با طوایفی از قبیله غَطَفان و بنی فَزاره به رهبری عُیَینه بن حِصن فزاری ادعای نبوت کرد. ابوبکر برای مواجهه با او عازم ذی القَصَّه شد و از عمرو بن عاص درباره همراهی علی (ع) پرسید. او پاسخ داد: از تو اطاعت نمی‌کند (یعقوبی، 1379: 2/129).
گزارش یعقوبی از نافرمانی علی (ع) در ماجرای رِدَّه خلاف روایات دیگر منابع است. به گزارش ابن اثیر (1385: 2/344) به نقل از راوی ناشناسی، ابوبکر برای محافظت از دروازه های مدینه و مقابله با طُلَیحه (از پیامبران دروغین در نَجد)، علی (ع)، طلحه، زبیر و ابن مسعود را برگزید. ابن کثیر (1407: 6/315) نیز به روایت از دارَقُطنی و از او به نقل از مالک بن انَس و با واسطه از عایشه و نیز به روایت از زکریا بن یحیی بصری ساجی و از او به نقل از ابوالزَّناد (عبدالله بن ذَکوان) و با واسطه از عایشه، به مشاورۀ نظامی با علی (ع) و تأثیر آن در تصمیم‌گیری ابوبکر اشاره کرده است؛ اگرچه واقدی (1410: 48-53)، طبری (1387: 3/253-261) و ابن اعثم (1411: 1/14-15) در ماجرای رِدَّه اشاره ای به این موضوع نکرده‌اند.
بر پایۀ گزارش‌های منابعی که پس از یعقوبی نگاشته شده و با توجه به وثاقت مالک بن انس و ابوالزَّناد (عِجلی کوفی، 1405؛ 1/292، 417؛ ابن حجر، 1325: 5/204)، به نظر می‌رسد  این روایت ساختگی بوده و یعقوبی با گرایش شیعی و به منظور نشان دادن مخالف علی (ع)  در قبال ابوبکر قصد گزارش این روایت ضعیف را داشته است.

6.3 رایزنی ابوبکر با امام علی (ع)
چون ابوبکر تصمیم گرفت به شام لشکرکشی کند، با گروهی از صحابه از جمله علی (ع) رایزنی کرد. علی (ع) نوید پیروزی به ابوبکر داد و وی بدان خشنود شد ( یعقوبی، 1379: 2/133).
در منابع اساس این پژوهش، جز دو روایت در دست نیست: یکی از ابن اعثم (1411: 1/80-81) به نقل از راوی ناشناسی که کمابیش مطابق با روایت یعقوبی است و مُتَقی هندی (د. 975ه‍ ) در کنزُ العُمّالِ فی سُنَنِ الاقوالِ و الافعالِ نیز روایتی همانند روایت ابن اعثم به نقل از اسحاق بن بِشر آورده است (متقی هندی، 1401: 5/670). 
منابع رجالی و کتب تراجم از دو تن موسوم به اسحاق بن بشر یاد کرده‌اند؛ ابوحُذَیفَه اسحاق بن بشر بن محمد بن عبدالله بن سالم (د. 206ه‍ ) که در بلخ متولد شد و صاحب آثاری به نام‌های المُبتَدأ و الفتوح بوده و دیگری ابویعقوب اسحاق بن بشر بن مُقاتِل کاهلِی (د. 228ه‍ ) که در کوفه زاده شد و در بغداد اقامت گزید (خطیب بغدادی، 1417: 6/326-327؛ ذهبی، 1427: 8/171-172؛ ذهبی، 1382: 1/184-186). مراد متقی هندی از این‌که اسحاق بن بشر کدام یک از این دو نفر بوده‌اند مشخص نیست؛ اما هر دو از راویان «متروک الحدیث »و «متهم به کذب» به  شمار آمده‌اند (ابوحاتم، 1271: 2/214؛ دارَقُطنی، 1403: 1/257).
از آن‌جا که منبع یعقوبی در این روایت مشخص نیست و گزارش آثاری که پس از یعقوبی نگاشته شده، به دلیل راویان آن‌ها ضعیف به شمار می‌آید، به نظر می‌رسد یعقوبی به حکم گرایش شیعی خود روایت را در هواداری از علی (ع) برساخته است.

7.3 رایزنی عمر با امام علی (ع)
عمر در سال 16 هجری « نامه‌ها را تاریخ نهاد و می‌خواست تاریخ را از میلاد پیامبر خدا بنویسد، سپس گفت: از مبعث. پس علی بن ابی طالب بدو پیشنهاد کرد که تاریخ را از هجرت بنویسد، پس آن را از هجرت نوشت» (یعقوبی، 1379: 2/145).
در منابع اساس این پژوهش، روایات چندانی نیامده است؛ بنا بر بررسی‌ها روایت یعقوبی با دو روایت متشابه طبریهم‌سو است (طبری، 1387: 4/38-39). در صورتی که روایت اول را منبع یعقوبی بدانیم، طبری از ابن ابی سَبُرَه و با واسطه از سعید بن مُسَیّب و در صورتی که روایت دوم طبری را منبعی مستقل تلقی کنیم، طبری از عبدالرحمان بن عبدالله بن عبدالحکم و با واسطه از سعید بن مسیّب نقل کرده که عمر به پیشنهاد علی (ع) مبدأ تاریخ را از هجرت پیامبر قرار داد.
منابع رجالی و کتب تراجم از دو تن از مشاهیر آل ابی سَبُرَه یاد می‌کنند؛ خَیثَمَه بن عبدالرحمان بن ابی سَبره (د.80 ه‍ ) که منابع شیعی وی را از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شمرده (برقی، 1342: 15؛ طوسی، 1373: 199،133) و منابع سنی وی را از اصحاب علی (ع) دانسته‌اند (ذهبی، 1427: 5/186؛ ابن حجر، 1325: 178-179) و دیگری اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی سَبره که از تابعین و از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده است (برقی، 1342: 12؛ طوسی، 1373: 159،124). مراد طبری از این‌که ابن ابی سَبُره کدام‌یک از این دو نفر بوده‌اند مشخص نیست؛ اما هر دو از راویان شیعی و ثقه به شمار می‌آیند (عِجلی کوفی، 1405: 1/ 145-146؛ ابن حِبّان، 1393: 4/213؛ تقی الدین حِلّی، بی‌تا: 8). انطباق روایت یعقوبی با روایات طبری و عدم روایتی مُعارض با آن‌ها به صحت و قوت گزارش یعقوبی می‌افزاید.

8.3 رایزنی عمر با امام علی (ع) در امور مالی
عمر
دربارۀ سواد کوفه با اصحاب رسول خدا مشورت کرد و بعضی از ایشان گفتند: آن را در میان ما بخش کن، سپس با علی مشورت کرد و گفت:« اگر امروز آن را بخش کنی برای کسانی‌که پس از ما باشند چیزی نخواهد بود، لیکن آن را  بدست ایشان می‌سپاری تا در آن کار کنند و برای ما و آیندگان هر دو باشد.» پس عمر گفت: خدایت بر این عقیده توفیق دهد (یعقوبی، 1379: 2/152-151).
در منابع اساس این پژوهش، تنها از بلاذری (1988: 261-262) دو روایت کمابیش متفاوت در دست است: در روایت نخست به نقل از حسین بن اَسود و با واسطه از یزید بن ابی حبیب، عمر با سعد بن ابی وَقّاص مشورت کرد و او گفت:« اگر آن را میان حاضران تقسیم کنی، برای آنان که پس از ایشان خواهند آمد چیزی نخواهد ماند و در روایت دوم به نقل از حسین بن اسود و با واسطه از حارثه بن مُضَرِّب، عمر با اصحاب رسول خدا مشورت کرد و علی (ع) گفت:« بگذار آن‌ها ماده معاشی برای مسلمانان باشد».
بررسی‌ها نشان می‌دهد که حسین بن اسود عِجلی (د. 254ه‍ ) از اتباعِ اتباعِ تابعین کوفی به شمار آمده که در بغداد اقامت داشت (ابن حِبّان، 1393: 8/190؛ خطیب بغدادی، 1417: 8/67) و در باب جایگاه روایی او اقوال متفاوتی  در دست است؛ برخی وی را «ثقه» (ابوحاتم: 1271: 3/56؛ ابن حبّان، 1393: 8/190) و برخی به نقل از رجال شناسان وی را «ضعیف» و « سارق الحدیث» دانسته‌اند (خطیب بغدادی، 1417: 8/68؛ ذهبی، 1382: 1/543). به نظر می‌رسد یعقوبی بی توجه به جایگاه رواییِ او و به حکم گرایش شیعی خود و به منظور پر رنگ جلوه دادن نقش علی (ع)، روایت حاوی نام سعد بن ابی وقّاص را نادیده گرفته و به نقل روایت دوم بسنده کرده باشد.

9.3 انتخاب خلیفه سوم
دربارۀ انتخاب خلیفه سوم سه روایت در تاریخ یعقوبی آمده است. در روایت نخست به نقل ازعبدالله بن عباس گزارشی از گفت و گوی وی با عمر آمده که ضمن آن خلیفه دوم از بی‌لیاقتی عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقّاص، طلحه بن عبیدالله، زبیر بن عوّام و عثمان بن عفّان در امر خلافت سخن گفته و ضمن بیان شایستگی علی (ع) بر امتناع قریش از قبول خلافت او تأکید کرده است (یعقوبی، 1379: 2/158-159). دو روایت بعدی به شورای عمر اختصاص دارد. در یک روایت عمر انتخاب خلیفه را به شورایی مرکب از شش صحابی پیامبر(علی (ع)، عثمان بن عفّان، عبدالرحمان بن عوف، زبیر بن عوّام، طلحه بن عبیدالله و سعد بن ابی وقّاص) تفویض کرد و ابوطلحه بن زید بن سهل را بر این کار گماشت (یعقوبی، 1379: 2/160) و در روایتی دیگر گزارشی از شرایط عبدالرحمان بن عوف (پیروی از سیرۀ شیخین) برای خلیفه بعدی و ردّ آن توسط علی (ع) آمده که فرمود: «همانا با کتاب خدا و روش پیامبرش نیازی به روش هیچ کس نیست»؛ اما عثمان آن را بی درنگ پذیرفت (یعقوبی، 1379: 2/162)
بررسی‌ روایات دلالت دارد که یعقوبی احتمالاً به دلیل گرایش شیعی خود روایت اول را به طرفداری از علی (ع) برساخته است؛ زیرا گزارشی که وی به نقل از یکی از صحابه آورده، در هیچ یک از منابع اساس این پژوهش نیامده است. طبری (1387: 4/233، 238، 299) دربارۀ شورای عمر دو روایت متفاوت به نقل ار عمر بن شَبَّه و با واسطه از عمرو بن میمون آورده است. در یک روایت آمده: عمر به ابوطلحه گفت 50 تن از انصار را برگزین و این جمع را وادار کن تا یکی از خودشان را انتخاب کنند و در روایتی دیگر گزارشی از شورای شش نفرۀ عمر و شرایط عبدالرحمان بن عوف برای خلیفه بعدی و ردّ آن توسط علی (ع) آمده است. یعقوبی روایت دوم طبری را که دلالت آشکاری بر شایستگی علی (ع) در امر خلافت دارد نقل کرده و در هیچ یک از سه روایت خود متعرض مأموریت ابوطلحه در گزینش 50 صحابی برای تعیین خلیفه نشده است.

10.3 مشاورۀ عثمان با امام علی (ع) در مسائل فقهی
عثمان دستور داد زنی از قبیله جُهَینَه را که پس از شش ماه از ازدواج فرزندی آورده بود، سنگسار کنند. چون او را برای قصاص بیرون بردند، علی (ع) به پیش عثمان آمد و با استشهاد بدین آیه « و حَملُهُ و فِصالُهُ ثلاثونَ شهراً؛و حمل انسان و از شیر گرفتنش سی ماه است» و این آیه دربارۀ شیرخوارگی کودک « حَولَینِ کامِلَینِ؛دو سال کامل» حکم عثمان را مغایر با قرآن اعلام کرد. عثمان به دنبال زن فرستاد، اما زن سنگسار شده بود، و شوی او هم به مشروعیت فرزندش اعتراف کرد (یعقوبی، 1379: 2/174).
در منابع اساس این پژوهش گزارشی از این ماجرا نیامده، با این حال منابع حدیثی و تفسیری از این روایت یاد کرده‌اند. دربارۀ تاریخ این مشاورۀ فقهی که در زمان کدام یک از خلفا و به مشورت کدام یک از صحابه بوده، اختلاف هست. بیهقی (1424: 7/727) و طبری (1428: 1/393-394) این مشاورۀ فقهی را در زمان عمر و به علی (ع) نسبت داده‌اند و قُرطُبی (1405: 3/163) و ابن حجر (1416: 3/440) این مشاوره را  در زمان عثمان و به ابن عباس منسوب کرده‌اند. بنا بر بررسی‌ها روایت یعقوبی با روایت مالک بن انس در المُوَطَّأ هم‌سو است. مالک بن انس (1406: 2/825) دربارۀ این مشاوره یک روایت آورده که در زمان عثمان و به مشورت علی (ع) بوده است؛ در خور ذکر است که منابعی که پس از المُوَطَّأ نگاشته شده نیز این مشاوره را در زمان عثمان و به علی (ع) نسبت داده‌اند (زَرقالی، 1424: 4/233؛ ابن قُدامَه، 1388: 9/79؛ ابن ابی الحدید، 1404: 1/19).
بررسی‌ها نشان می‌دهد که مالک بن انس بن مالک حِمیری اَصبَحی (د. 179ه‍ ) از فقهای بزرگ اهل سنت و از تابعین مدنی به شمار می‌آید که رجال شناسان وی را به اجماع توثیق کرده‌اند (ابن سعد، 1410: 5/465؛ عجلی کوفی، 1405: 1/417؛ ابوحاتم، 1271: 1/30). به احتمال قریب به یقین یعقوبی با اعتماد به وثاقت مالک و هم‌سویی روایت او با گرایش شیعی خود، این روایت را به دیگر روایات افزوده تا نقش علی (ع) در دوره خلفا بیش از پیش نمایان شود.

11.3 امام علی (ع) و معترضان عثمان
در تاریخ یعقوبی دو روایت درباره واکنش علی (ع) به فرمان عثمان در قبال معترضان وی نقل شده،در روایت نخست آمده که چون مروان بن حکم به فرمان عثمان ابوذر و خانواده‌اش را از مدینه بیرون می‌برد، جماعتی از اصحاب پیامبر )علی (ع)، حَسَنین (ع)، عبدالله بن جعفر و عمّار بن یاسر ) برای مشایعت با او بیرون آمدند
و چون ابوذر علی را دید پیش رفت و دست او را بوسیده سپس گریست و گفت : من هرگاه تو را و فرزندانت را می‌بینم، گفتار پیامبر خدا را بیاد می‌آورم، و شکیبایی ندارم تا گریه کنم. پس علی رفت که با او سخن گوید. لیکن مروان گفت: امیر مؤمنان نهی کرده است که کسی با او سخن گوید. پس علی تازیانه را بلند کرد و بر روی شتر مروان نواخت و گفت: دور شو خدایت بآتش کشاند. سپس او را بدرقه کرد و ... (یعقوبی، 1379: 2/172)
و در ادامه همین روایت آمده که چون خبر
وفات ابوذر به عثمان رسید، گفت: خدا ابوذر را رحمت کند. عمار گفت، آری از صمیم قلب خدا ابوذر را رحمت کند. این سخن بر عثمان دشوار آمد و از عمار سخنی بگوش عثمان رسید و خواست او را نیز تبعید کند. پس بنی مخزوم نزد علی بن ابیطالب فراهم آمدند و از او کومک خواستند، علی گفت: "عثمان را با تصمیمش نمی‌گذاریم." پس عمار در خانه‌اش نشست و سخنان بنومخزوم به عثمان رسید و از او صرف‌‌نظر کرد (یعقوبی، 1379: 2/173).
در منابع اساس این پژوهش، دربارۀ موضع عثمان در قبال ابوذر و عمار و واکنش علی (ع) نسبت به فرمان وی اختلاف هست. ابن قتیبه (1410: 1/50-51) و ابن اعثم (1411: 2/373، 376) گفته‌اند: عثمان دستور داد عمار را کتک بزنند به طوری که از شدت ضرب و شتم  بی‌هوش شد. در این دو روایت از تبعید ابوذر و عمار و واکنش علی (ع) سخنی نیست؛ افزون بر این، به گزارش ابن اعثم ماجرای تبعید ابوذر به رَبَذَه پس از مخالفت عمار و ضرب و شتم وی بوده در حالی که در روایت یعقوبی عکس آن گزارش شده است. بنا بر بررسی‌ها روایات یعقوبی با روایات بلاذری هم‌سو است. بلاذری (1974: 5/544) در دو روایت به نقل از بکر بن هَیثَم و با واسطه از قَتادَه، از تبعید ابوذر و عمار و واکنش علی (ع) یاد کرده است؛ اما از عبارت های « دور شو خدایت به آتش کشاند» و « عثمان را با تصمیمش نمی‌گذاریم» در نکوهش عثمان از سوی علی (ع) سخن نگفته است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که بکر بن هیثم از مشایخ ناشناختۀ بلاذری به شمار می‌آید.
از آن‌جا که منبع یعقوبی در این روایات مشخص نیست و گزارش بلاذری به جهت ناشناس بودنِ راوی او ضعیف است، به نظر می‌رسد این روایت ساختگی بوده و یعقوبی به حکم گرایش شیعی خود و به منظور نشان دادن مخالفت علی (ع) در قبال عثمان قصد گزارش این روایات ضعیف را داشته است. 

4. نتیجه گیری
از مباحثی که در این پژوهش بازتاب یافته، به نتایج ذیل دست می‌یابیم:
1. یعقوبی موضوعات مربوط به نقش سیاسی امام علی (ع) در عصر پیامبر (ص) و خلفای نخستین را در 11 موضوع و در قالب 20 روایت گزارش کرده که تنها در یک روایت (روایت نخست در انتخاب خلیفه سوم) به منبع خود به طور مستقیم اشاره کرده است و از مقابلۀ گزارش‌های یعقوبی در خصوص نقش سیاسی علی (ع) مشخص می‌شود که در منابع اساس این پژوهش روایات چندانی در دست نیست.
2. با بررسی دیگر منابع و نوزده تن از منابع او (رَوح بن عباده، محمد بن بَکر بُرسانی، عمر بن شَبَّه، مدائنی، و...) آشکار می‌شود که ابونُعَیم فضل بن دُکَین (د. 219ه‍ ) گرایش‌های شیعی داشته و سُلَیم بن قیس هِلالی (د.76ه‍ )، خیثَمَه بن عبدالرحمان بن ابی سَبُرَه (د.80ه‍ ) و اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی سَبُرَه از راویان شیعی به شمار می‌آیند.
3. امام باقر ع (د. بین 114-118ه‍ ) از مشایخ باواسطه یعقوبی بیشترین مقدار روایات را به خود اختصاص داده است.
4. یعقوبی در ماجرای حجه الوداع و غدیر خم به منظور اعتبار مطالب خود افزون بر امام باقر (ع) و امام صادق(ع)، از منابع دستِ اول ( عبدالله بن عباس، ابوسعیدخُدری، سعد بن ابی وَقّاص، بَراء بن عازِب، و...) نیز روایت کرده است.
5. به رغم آن‌که یعقوبی در هواداری از شیعه و در جهت اثبات خلافت علی (ع) به موضوع جانشینی وی در مدینه در غزوه تَبوک تأکید دارد؛ اما از بیان حدیث منزلت غفلت کرده و یا از روایات او حذف شده است.
6. روایات یعقوبی در باب جانشینی علی (ع) در مدینه در غزوه تبوک، تصدّی علی (ع) در جمع آوری زکات و جزیه از نَجرانی‌ها، حجه الوداع و واقعه غدیر، استنکاف از بیعت با ابوبکر (جز یک روایت)، رایزنی عمر با علی (ع) در تعیین مبدأ تاریخ، رایزنی عمر با علی (ع) در امور مالی، انتخاب خلیفه سوم (جز دو روایت) و مشاوره عثمان با علی (ع) در مسائل فقهی هم‌سو با سایر منابع و معتبر است؛ با این تفاوت که یعقوبی به حکم گرایش شیعی خود و به منظور پر رنگ جلوه دادن نقش علی (ع) بخش‌های مطلوب خود را از روایات برگزیده و نقل کرده است.
7. روایات یعقوبی در باب فهرستی که وی از متخلّفان بیعت با ابوبکر ارائه داده، نافرمانی علی (ع) در ماجرای رِدَّه، رایزنی ابوبکر با علی (ع) در لشکرکشی به شام، روایات دالِّ بر شایستگی علی (ع) در انتخاب خلیفه سوم و واکنش علی (ع) به فرمان عثمان در قبال معترضان وی، به دلایل ناشناس بودنِ منبع او، مغایرت با سایر منابع و ضعف راویان، ساختگی و فاقد اعتبار است.

Berg, Herbert (2003). Method and Theory in The Study of Islamic Origins, leiden: Boston.
El-Hibri, Tayeb (2010). Parable and Politic in Early Islamic History: The Rashidun Caliphs, Newyork, Columbia University Press.
Humphreys, R.Stephen (1986). “TA’RIKH”, Encyclopedia of Islam, second edition, Brill, Leiden, pp.271-280.
Modarressi, Hossein (1993). “ Early Debates on the Integrity the Quran: A Brief survey”, Studia Ilamic, No. 77,pp. 5-39. 
Zaman, Muhammad Qasim (1986). “AL-YA’KUBI”, Encyclopedia of Islam, second edition, Brill, Leiden, pp.257-258.