نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 دانشگاه میبد - گروه علوم قرآن و نهج البلاغه

2 استادیار، دانشگاه میبد، گروه تاریخ و ایران‌شناسی

3 استاد تمام، دانشگاه میبد، گروه علوم قرآن و حدیث

4 گروه علوم قرآن و حدیث - دانشکده الهیات دانشگاه میبد

چکیده

یکی از مهم­ترین رسائل سیاسی در اواخر دوره صفویه، رساله "طب الممالک" است­که توسط «سید قطب­الدین محمد نیریزی شیرازی»درباره اصلاح شیوه حکمرانی تألیفیافته است. بخش قابل­ توجهی از این رساله، دربردارنده آموزه­­های سیاسی نهج‌البلاغه است­که نیریزی با استمداد از آن، در پی اصلاح وضعیت نامطلوب اجتماعی و سیاسی عصر خود برآمده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلیو با رویکردکتاب‌خانه­ای-اسنادی درصدد است تا جایگاه نهج­البلاغه را در حل چالش­های اجتماعی و سیاسی در این دوره­ ارزیابیکرده است.یافته­های پژوهش نشان می­دهدکه رسالهنیریزی ادغامی از اندیشه سیاسی نهج­البلاغه، اندیشه پادشاهی و اخلاق سیاسی شکل گرفته است و با استناد از آموزه­های سیاسی نهج البلاغه، درصدد پاسخگویی به مسائلی از قبیل فساداداریوبحراناقتصادی،نبودنهادنظارتیدر قدرت،بی‌اعتناییبه فرامین قرآنی وسنت معصومین بوده است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Political teachings of Nahj al-Balaghah in Qutbuddin Nirizi's treatise on medicine

نویسندگان [English]

  • seyed mohamad mousavi b 1
  • Hassan Zarei 2
  • Ali Mohammad Mirjalili 3
  • Maryam Amouei 4

1 meybod university

2 Assistant Professor, Department of Iranology, Faculty of Theology and Islamic Studies, Meybod University

3 Professor of the Faculty of Theology and Islamic Studies, Department of Quran and Hadith

4 Department of Quranic and Hadith Sciences - Faculty of Theology, Meybod University

چکیده [English]

One of the most important political treatises in the late Safavid era is the treatise "Teb-al-Mamalek" written by "Sayyed Qutb al-din Mohammad Neyrizi Shirazi" on reforming the way of governance. A noteworthy part of this treatise contains the political teachings of Nahj-al Balaghah, from which Neyrizi has sought to correct the undesirable social and political conditions of his time. The present study seeks to evaluate the position of Nahj-al Balaghah’s position in solving social and political challenges in the said period through a descriptive-analytical method and a library-documentary approach.The findings show that Neyrizi is an integral part of Nahj-al Balaghah’s political thought, monarchy and political ethics. Quoting the political teachings of Nahj-al Balaghah, it has sought to respond to issues such as corruption and economic crisis, lack of regulatory body in power, disregard for the Qur'anic commands and the traditions of the infallibles.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Neyrizi
  • Teb-al-Mamalek
  • Safavid
  • Nahj-al Balaghah
  • political ethics

 

  1. مقدمه و طرح مسئله

آموزه­های سیاسی نهج البلاغه جایگاه ویژه­ای در تألیفات سیاسی دوره صفوی به خود اختصاص داده است. یکی از این تألیفات­که از آموزه­های سیاسی نهج البلاغه بهره برده است، رساله طب الممالک اثر قطب­الدین محمد نیریزی، اندیشمند برجسته اواخر دوره صفویه، است و ما می­کوشیم به عنوان نمونه نشان بدهیم­که نوشته­های سیاسی عصر صفوی از آموزه­های سیاسی نهج البلاغه بهره­ برده­اند. امری­که پیش از آن سابقه نداشته است. وی با مشاهده بحران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی عصر خویش، اقدام به نوشتن رساله­ایبرای اصلاح وضعیت نامطلوب کرده است. در این رساله، به آسیب­های اجتماعی و سیاسی اواخر دوره صفویه اشاره کرده و از آموزه­های سیاسی نهج‌البلاغه برای پدیدآوردن بستر و فضای اجتماعی و سیاسی مساعد و حل وضعیتنامساعد جامعه بهره برده که در نتیجه،یک سیستم حکمرانی ناکارآمد پدید آمده است و سیستم به جای عملکرد صحیح، درپی تخریب بنیان جامعه برآمده و نوعی هویت ضداخلاقی و قانون‌گریزی را به صورت یک اندیشه مطلوب سیاسی جلوه داده است.

بنابراین، مسئله مهم در این پژوهش این است که نیریزی در برخورد با آموزه­های سیاسی نهج البلاغه چه رویکردی اتخاذ کرده است و هدف وی از کاربرد آموزه­های سیاسی نهج البلاغه چه بوده است. از حیث، پژوهش حاضر درصدد است تا با تحلیل دقیق آموزه‌های سیاسی نهج­البلاغه در رساله نیریزی به این پرسش­ها­ پاسخدهدکه نیریزیبا به‌کارگیری از آموزه­های سیاسی نهج­البلاغه  به چه رهیافت مهمی در حکمرانی دست یافته است؟

 

  1. رسالۀ طب‌الممالک

قطب‌الدین نیریزی (م. 1173) از اندیشمندان اواخر دوره صفویه است­کهبه اندیشه سیاسی توجه داشتهو آثاری در این باب تألیف کرده است. یکی از این تألیفات، رساله طب‌الممالک استکه علی‌رغم رویکرد ویژه نویسنده به عرفان، جنبه اخلاقی و جامعه شناسانه پررنگی را به خود اختصاص داده است. هدف وی از تألیف این رساله، ایجاد تعهدنامه­ای به مثابه قانون در جامعه اواخر دوره صفویه بوده است که مجموعه­ای از راهکارهای مقابله با آسیب­های جامعه را با استفاده از آموزه­های سیاسی نهج البلاغه به اجرا در بیاورد. این مسئله در متن رساله طب الممالک بیان شده است: «و لیکتب علی هذه المعاهدة کاتب بالعدل، کتابا بینه و بینکم و بین الرعیه و أرسلوا إلی کل الممالک المحروسة؛ فإنّ العلة لخراب المملکة لیست غلبة الأعداء بل کانت أولا غفلة السلطان و ارتشاء الأمراء» (نیریزی، بی­ تا: ص12). و در بخش پایانی از رساله طب الممالک بیان شده است: «ثم إذا فعلنا ما أمرالله به، و کتبنا علی ذلک کتابا و فتوی بخواتیم جمعینا، و لم نفترق فی الکلمه، فان شاء الله لن یفترق علینا أحد من الرعیه فیما نصح الله و رسوله و أمیر المؤمنین علیه السلام فی مصلحة الملک و الملة و الدین و الدولة» (نیریزی، بی­تا: ص15).

در این تعهدنامه،روابط ­که باید میان مردم و نخبگان سیاسی برقرار باشد، از نظر احکام عملی و اجراییتنظیم شده است. از این حیث، لازم دانسته است تا براساس این معاهده، کاتبی عادل و مورد اعتماد، سندی میان شاه، علما و رعیت به عنوان سه رکن جامعه بنگارد و این سند برای اجرا به تمامی ممالک محروسه بفرستد(نیریزی،بهنقلاز جعفریان،1392: 1788). نیریزی برای تألیف این تعهدنامه از نهج­البلاغه به عنوان منبع مهم در تحلیل اوضاع بهره برده است؛زیرا در نهج البلاغه آموزه های جامعه شناسی سیاسی به وفور یافت می‌شود. همچنین مرام و مسلک وی به گونه ای بوده است که به طور طبیعی او را به آن منبع از نظر اجتماعی و سیاسی رهنمون کرده است. عزیمت‌گاه اندیشه عرفانی در نهج‌البلاغه از یک سو و از سوی دیگر، بی شباهت نبودن شرایط بحرانی اواخر عصر صفوی به حوادث و مشکلات دوران امام علی(ع) نیز در این امر موثر بوده است. با این حال، نویسنده، تأملات سیاسی خود را بیشتر بر مبنای عهدنامه مالک اشتر بنیان نهاده است و آن را الگویی برای خود در نظر داشته است(فدایی مهربانی، 1395: ص335).

 

  1. اندیشۀسیاسیدررسالۀطب‌الممالک

به اندیشه سیاسی صفویه، دارای سه رکن بوده است: تشیع، تصوف و سلطنت. این مسئله به وضوح در متن رساله طب الممالک به چشم می­خورد. در متن رساله طب­الممالک بیان شده است: «و قد ورد فی­الحدیث: «لکل امر مشکل قرعه» فأجمعوا بعدالقرعه کلمتکم علی سلطان من هذه «السلسلة الجلیله الصفویه» فخذوا علیه میثاق أمر به و تعاهد علیه امیرالمؤمنین علیه­السلام «مالک اشتر» حین ولاه مصر» (نیریزی، بی­تا، ص10). رکنا إلی الذین ظلموا ابتغاء للجاه و العزة عند الأمراء و السلاطین...» (نیریزی، بی­تا، ص2). «فصار أمر السلطان و الأمراء و الرعیة فی المثل...»(همان) «و لقد بین أوصاف سلطان المسلمین بقوله علیه السلام...» (نیریزی، بی­تا، ص6). «فقد علمتم أنه إذا کان السلطان هو الجاهل الذی لا عقل له» (همان). «فقد ظهر کلامه علیه­السلام أن من رضی من مثل هذا­السلطان فقد رضی بتخریب ممالک المسلمین...» (نیریزی، بی­تا، ص11).

از الفاظ سلطان­که در بخش­های مختلف رساله بیان شده است می­توان دریافت­که به پادشاهی و سلطنت اهمیت بسیاری در سیاست قائل است. همچنین، لفظ "سلطان" در نوشتارهای دوره صفویه همان معنای پادشاهی و سلطنت را داشته است. لقب سلطان به‌طور رسمی بر سکه­های بسیاری از حکّام ایران، چون آلمظفر، آلجلایر، تیموریان و حتی تا پیش از شاه عباس اول (حکـ : ٩٩٥ـ١٠٣٧ ه. ق)، بر شاهان صفوی و نیز آخرین شاه صفوی، سلطان حسین به کار رفته است (ترابی طباطبایی، 2/106،).به هرحال شاهزادگان صفوی نیز لقب سلطان داشتند (منشی، ١/٥٤٩؛ اسناد تاریخی خاندان غفاری، ٢/٣١٤ ،٤١٣).

در کنار کاربردهای سیاسی این لقب، بهویژه از قرن چهارم به بعد، سلطان دلالت مذهبی و معنوی نیز یافت و از همین روست که برخی امامزاده­های شیعی با لقب سلطان مشهور شده‌اند (نک: دائرةالمعارف بزرگ­اسلامی، ذیل «امامزاده»؛ دانشنامۀ جهان اسلام، ذیل امامزاده سلطان علی). در قرن هفتم و پس از سقوط خلافت در بغداد و رشد صوفی­گری نیز، لقب سلطان بهتنهاییو با افزودگی به القاب دیگر بر برخی از مشایخ متصوفه اطلاق شد (جامی، ٢٦١ ،٣٠٥ ،٣١4).

بنابراین، با توجه به کاربرد واژه "سلطان" و "سلطنت" در دوره قطب­الدین نیریزی­که مصادف با شاه سلطان حسین است، می­توان بیان داشت که این اندیشمند صوفی مسلک شیعی، لقب سلطان را برای پادشاهی می­داندکه سلطه دنیوی و معنوی را برعهده داشتهباشد(همان طور که از نظر برخی از دراویش صوفی مسلک در عرفان، امام علی(ع) قطب آن‌ها تلقی می­شود) و هر پادشاهی­که چنین خصوصیاتی نداشته باشد، باید توسط بزرگان و مردم از سلطنت برکنار شود و میان افرادی­که شایسته هستند یا از خاندان شاه یا غیر آن، شخصی به قرعه که دارای این خصوصیت می­باشد، انتخاب کنند. در عین حال، ویژگی­های اخلاقی و سیاسی را برای کسانی که می­خواهند دارای این خصلت شوند، بیان می­داردکه در ادامه پژوهش به تفصیل بیان شده است. در بخش­های از اوایل تأسیسصفویه تا اواخر دوره شاه عباس اول، همراهی این سه مبنا به چشم می­خورد، اما ارزش­های سیاسی شیعه­ و عقاید صوفیانه بعد از این دوره، کم‌کم رنگ باخته و صرفا، نوعی حکومت پادشاهی محض در اواخر این دوره حکمفرما بوده است و علاوه بر این، با از بین رفتن ارکان اصلی حکومت (عقاید شیعی و صوفی) بالطبع، اقتدار سلطنت نیز رو به تزلزل و ویرانی بود. نیریزی در طب­الممالک توجه ویژه‌‌ای به ارزش­های شیعی دارد.

 

1.3 توجه به آموزه‌های سیاسی شیعی و به‌ویژهدرنهج‌البلاغه

یکی از مبانی اندیشه سیاسی در رساله طب الممالک، عنایت به آموزه­های سیاسی شیعه بوده است و از همین رو، به اموری از قبیل، مشارکت سیاسی مردم، اعتماد سیاسی و احترام به افکار عمومی، ایجاد فرصت عمومی، مواسات و یاری دادن به هم نوع اهمیت داده است. نیریزی بر این باور بوده که مشکلات جامعه در نتیجه­ی عاری بودن جامعه از اینمفاهیم و موضوعات بوجود آمده است. یکی از منابع مهم­ آموزه­های شیعی که نیریزی به دفعات بسیاری در این رساله از آن بهره برده نهج البلاغه است.

به گفته نیریزی، ضرورت استفاده وی از آموزه­های سیاسی شیعه بویژه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی، لزوم رهایی از تاریکی­های جهالت و رهانیدن از مشکلات و معضلات اجتماعی جامعه است­­که تنها با حکمرانی شایسته با استفاده از فرامینقرآنکریموائمه معصومین (ع) امکان پذیراست، اما در دوره او، ادعاهای دینی حاکمیت، به‌ویژه، ارزش‌های شیعی، رنگ باخته بود و حاکمیت مطلقه دنیایی و غیر دینی حاکم بوده است­که عمل به شریعت و آموزه­های شیعه به فراموشی سپرده شده بود:

اما بعد؛ ای عالمان! این کتاب که اکنون ارائه شده، حق ناب است، گرچه حق تلخ است. این کتاب خبر درستی از سبأ آورده و پرتوی از کتاب روشنگر و سخنان بزرگ دین، امیر مؤمنان(ع) که گوش نگه‌دارنده از میان شیعه ائمه معصومین(ع) اندرزآنفرامی­گیرد. ایعلمایدینخداوشیعهآلرسولخدا! همانا طلیعه فتنه کور آشکار شده، بلا نازل گردیده، نعمت تغییریافته و خون­ها ریخته شده است و فرزندان و زنان شیعه همچون بردگان و کنیزکان به‌اسارت رفته‌اند، سرتاسر کشور به انواع دردها بیمار گشته است آن چنان­که پزشکان از درمانش عاجز مانده­اند و آرای زیرکان و عاقلان در درمانش به اختلاف و سرگشتگی و غیبت امام است؛ چاره­ای جز درمان با کتاب خدای نیرومند دانا، و جز پیروی از احادیث ائمه معصوم(ع) این دعوتگران به خدا در حیات و ممات آنها در چنین مصیبت­‌های بزرگینیست (نیریزی،به‌نقل‌ازجعفریان، 1392: ص1779).

در بخشی از کلام نیریزی،بهقانونگذاریحاکمتوجهشدهاست. دراینراستا به اصطلاح "نسخه"[1]اشاره شده است­که پیچیدن نسخه قانون با توجه به منبع شرع (قانون خداوند) انجام می­شود؛ زیرا بنا به­گفته خداوند متعال در قرآن کریم، آموزه­های قرآنی درمانی برای خاتمه دادن به معضلات جامعه هستند[2].همچنین، نیریزی، به کلام امیرمؤمنان(ع)در قانونگذاری توجه می­کند(نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: ص1767) از آن‌جاکه امیرمؤمنان(ع) خود از قانونگذاران اولیه اسلامی بودندکه از کلیات و جزییات قوانین اسلامی مطلع بوده­اند، پس، می­نوان نهج­البلاغه را از مهم­ترین منابع موثق در قانون‌گذاری و سیاست محسوب کرد که دربردارنده مجموعه عملی از قوانین و مقررات اسلامی است. به همین دلیل، استنادهایی از نهج­البلاغه در رساله نیریزی وجود دارد.

از سخنان فوق که از نیریزی نقل کرده­ایم، درمی­یابیم­که نهج البلاغه همراه با فرامین قرآنی و روایات دیگری غیر از امام علی (ع) در رساله طب الممالکبیان شده است. از سخنان متعددی­که در این رساله بر لزوم کاربرد سیره و روایات معصومین(ع) آوردهشده است، می­توان پی به این امر بردکه نیریزی همه این تعالیم (قرآن، روایات و نهج‌البلاغه) را نوری واحد دانسته است؛ لذا، نمی­توان نگاه حاشیه­اییا متنی به نهج البلاغه در این رساله داد و آن را پررنگ یا کمرنگ‌تر از دیگر متون دینی در این رساله به‌حساب آورد.

 

2.3 اخلاق صبغه‌ای از عرفان در سیاست

مبنای دیگر اندیشه سیاسی در این رساله، عرفان سیاسی است­که با توجه فضای متنوع فکری، اجتماعی و سیاسی جامعه عصر مؤلف پدید آمده است. دو نوع دیدگاه در مورد جایگاه عرفان در سیاست وجود دارد. برخی از دیدگاه­ها، جایگاهی برای عرفان در سیاست قائل نیستند؛ زیرا عرفان بعد معنوی و روش شهودی داردکه با این روش­ها نمی‌توان به تدبیر امور دنیایی(سیاست) پرداخت؛ اما طرفداران دیدگاه دیگر، هیچ منافاتی میان عرفان و سیاست قائل نیستند و معتقد هستند که سیاست اسلامی متکی بر بنیان­های معنوی و عرفانی سالم، سبب سلامت سیاست و صیانت از سیاستمدار خواهد شد (رهدار و دیگران، سوم، 1392: ص45).

نیریزی از جمله افرادی بوده است­که آموزه­های عرفانی را در کسب قدرت سیاسی و اداره و تدبیر جامعه مؤثر دانسته است. عرفان نیریزی بر پایه تصوف گروه ذهبیه از گروه‌های متصوفه در اواخر دوره صفوی شکل گرفته بود. این گروه، به اصول شریعت و احکام فقهی و تقیه پایبند بوده­اند(مدرسی چهاردهی، 1382: ص174-171).

به همین دلیل، توانستند ارتباط خوبی با متشرعان و علمای مذهبی حاکمیت برقرار کنند.در مقایسه با سلسله­های دیگر، نیز کمتر مورد اذیت قرار گیرند (پازوکی، 1382: ج7/ 395). نمونه­ای از این روابط خوب را می­توان به روابط نیریزی با شاه سلطان حسین اشاره کرد (خاوری، 1383: ص314-311).

نیریزی در این رساله، طرحی از عرفان سیاسی را در قالب اخلاق سیاسی پدید آورده است؛ بدین معناکه برخی از مسائل عرفان سیاسی همانند توبه، غیرت، محاسبه، مراقبه را در قالب مسائل اخلاقی اشاره کرده است. سفارش به پادشاه در ارتباط با محاسبه رفتارهای سیاسی خود با مردم و مراقبت از خود در برابر هرگونه طمع و زیاده روی در قدرت و ثروت و نیز پاسخ­گو بودن در برابر خداوند متعال از جمله مسائل اخلاقی بوده استکه نیریزی از آموزه­­های سیاسی نهج البلاغه برداشت کرده است. در بخش­هایی از این پژوهش، به بررسی برخی از نمونه­های عرفان که در قالب اخلاق سیاسی است، بیان شده است. غیرت­مداری در میان جامعه، یکی از مسائلی است که در متن طب­الممالک بیان شده است.

ارتباط­ غیرت مداری خداوند با خشم و رضایت خداوند یکی از مسائلی بوده است که در ارتباط با نهج­البلاغه مطرح شده است. به بیان دیگر، غیرت خداوندی اجازه نمی­دهد که ظلم و ستمی در جهان بدون پاسخ بماند و اگر فردی بی عدالتی را در جامعه انجام دهد، علاوه بر اینکه مجازات می­شود؛ بلکه به دلیل سکوت همه کسانی که این بی عدالتی را دیده و سکوت کرده­اند، تبعات خشم خداوند عمومی و فراگیز خواهد بود و شامل همه این افرادی که سکوت کرده اند، خواهد شد.

3.3 نظریۀ حاکمیتپادشاهی

مبنای دیگر در اندیشه سیاسی این رساله،حاکمیت پادشاهی است.­ پادشاهی یکی از ارکان اندیشه سیاسی موجود در رساله طب الممالک است. به طور کلی، می­توان دو نوع اندیشه سیاسی در ایران بازگو کرد. نظریه سلطنت(پادشاهی) دربرههقبلازمشروطه، براساس نظریه سنتی سیاست است.

در نظریه سنتی، رابطه حقوقی میان پادشاه و مردم شبیه بیمار و پزشک است؛ همچنان­که پزشک فقط با بیمار صحبت می­کند و با بیمار در مورد تجویز دارو مشورت نمی­کند، حاکم نیز با مردم در مورد وضع قوانین مشورت نمی­کند[3]. در چنین ساختار سیاسی، حاکمان منتخب نبودند و پیشاپیش وجود داشتند، همچنان­که پزشک منتخب بیمار نیست؛ هرچند بیمار به پزشک مراجعه می­کند؛ ولی پزشک با انتخاب مردم پزشک نشده است. به همین دلیل در ادبیات گذشته سیاست، از راعی و رعیت صحبت شده است­که راعی[4](حاکم) رعایت مردم (رعیت) می­کند. لذا، حقوق متقابل مردم و حاکم، براساس حاکمان پیشاپیش وجود داشتند و قوانین برگرفته ازقرآنکریموروایاتهستند. از این رو، نحوه حکمرانی از طریق استنباط در سخنان پیامبر و معصومین و فتوای آنها دریافت می­شد؛ همانند پزشکی­که برای بیمار نسخه می­پیچد، حاکم هم از طریق استنباط در سفارشات و فرامین دینی، مقررات و خط­مشی­های حکمرانی وضع می­کرد(فیرحی، 1396:www.sima fekr.tv).

حاکمیت صفویه نیز طبعاً اقتدار محکم و پیچیده­ای از حاکمیت پادشاهی ایجاد کرده بودند. در این دوره، هیچیک از اندیشمندان و علما و یا مردم در پی تغییر حاکمیتپادشاهی نبودند و به رد این نوع حاکمیت نپرداختند. نیریزی از نظریه سلطنت حمایتکرده است و آن را کارآمد دانستهاست. نیریزی با مشاهده وضعیت بحران زده دوره شاه سلطان حسین در اندیشه تغییر برآمده است؛ اما سخنان نیریزی حاکی از تغییر در شیوه حکمرانی است، نه نوع حاکمیت. نیریزی،علیرغماینکهنظریهسلطنتراقبولمی­کند؛ اما توجه بسیاری به نوع حاکمیت (پادشاهییا غیر پادشاهی) ندارد؛بلکههدفحکمرانی برایش مهم است. به همین دلیل، در سخنان خویش تأکید می­کندکه شاه با انتخاب یک شاهزاده از خاندان صفوی می­تواند به وضعیت اسفناک مردم خاتمه دهد و موجبات رفاه و بهزیستی مردم را فراهم آورد: «شما نیز پس از قرعه بر یک شاه از این سلسله بزرگوار صفوی آراءتان را یکپارچه کنید و براساس آنچه امیر مؤمنان (ع) مالک اشتر را بدان دستور داده و از او تعهد گرفته، عمل کنید» (نیریزی، بهنقلازجعفریان، 1392: ص1728).

هم‌چنین،نیریزی، دیدگاه قرعه را در نظریه پادشاهی ارائه می­دهد(نیریزی،1392: به‌نقل‌از جعفریان: 1787).ایندیدگاه، دو معنا به ذهن متبادر می­کند؛ قرعهدر میان نخبگان و خانواده سلطنتی(حاکمیت وراثتی) وقرعهدرمیانمردم(حاکمیت انتخابی براساس شایسته‌سالاری). بدونشک، معنای اول در قرعه مورد نظر نیریزی بوده است[5]؛ زیرا در آن برهه تاریخی قبل از مشروطه، حاکمیت انتخابی در جامعه ایرانی مرسوم نبوده است.

لذا، در دوره زوال حاکمیت شاه سلطان حسین اینگونه ایجاب می­نمودکه حداقل، شاه جانشینی برای رتق و فتق امور در نظر گیرد. در این باره، شاه بزرگترین فرزند خود محمودمیرزا که 25 سال داشت، به عنوان نماینده خود انتخاب کرد؛ اما مشاوران شاه، اتهام جاه طلبی و تصاحب سلطنت را به شاهزاده وارد کرده و از این طریق شاهزاده را برکنار کردند و بعد از آن، مشاوران،شاهزاده دیگری را انتخاب کرد (لاکهارت، 1380: ص 132).

 

4.جامعه‌شناسی فساد و بی‌نظمی در طب‌الممالک

فرآیند شناخت آسیب­های جامعه و راهکارهای مبارزه با آنها در رساله نیریزی، با بررسی رفتارهای سیاسی هر یک از نخبگان سیاسی در اواخر دوره صفویه اعم از شاه، وابستگان و خویشاوندان وی، امرا و حاکمان محلی در نحوه حکمرانی و برخورد با نیروهای خارجی حزب­ها و جناح­های مختلف سیاسی­، امکانپذیر است. مع­الوصف، فهم اندیشه سیاسی غالب، موجبات دست­یابی به عوامل وقوع رفتارهای سیاسی و سیاست خارجی و داخلی اتخاذ شده را فراهم می­آورد. نیریزی در رساله طب­الممالک در تلاش بوده است­تا رفتارهای نخبگان سیاسی ارزیابی شود و واکنش مناسب با آن بیانشود.

 

1.4 مقابله با فساد اداری و بحران اقتصادی با رعایت اخلاق سیاسی

در ساختار سیاسی­، فرآیندتوسعه اقتصادی باچالش­هاومشکلاتعدیده­ایمواجهاستو اندیشهسیاسی غالب، مغایربامشارکتورقابتدرسیاست بودهاست (بشیریه، 1382: ص 161). یکی از چالش­هایی­که نیریزی وضع جامعه موجود را به تبع حذف مشارکت سیاسی بر آن متصف می­­داند، نبود مشارکت مردمی در عرصه­های کلان اقتصادی در آن دوران است.نیریزی در باب اوضاع نامساعد مردم و اقشار مختلف جامعه که در معرض تهدید مالی و جانی هستند، هشدار می­دهد: «ای برادران دینی ما. و ای علمای امت رسول‌الله. اگر از آن دسته مردانی هستیم­که امیر مؤمنان (ع) وصفشان کرد؛ دست کم برای حفظ حیات آنان و نگهداری دختران و پسران، زنان، به ناچار تلاشی کنید تا جان درامان بماند و فرزندان و زنان از ننگ بزرگ در امان باشند، پیش از آنکه ننگ همراه عذاب دردناک، یکباره بر سرمان فرود آید و آن زمان گریزگاهی نباشد» (نیریزی، به‌نقل‌از جعفریان، 1392: ص1788).

از عواملی که سبب معضلات عدیده اقتصادی شده است، خویشاوندگماری در دوره صفویه می­باشد. در این دوره، شبکه­ ای از خویشان و وابستگان حکومتی در مشاغل حساس گمارده می‌شدند و خویشاوندگمارییک شرط ضروری جهت انتصاب افراد مدنظر بوده است؛ ولی برای ترقی شخص و بقای سیاسی او کافی نبوده است. آن‌چه این روابط را تحکیم می­بخشید، رابطه حسنه با فرمانروا بودکه بیش از پیش ضرورت داشت. شواهد تاریخی در این رابطه، گویای این امر است­که شاه چندان اقتدار سیاسی نداشت که بتواند هر مقام حکومتی را با فرمان قاطع و صریح برکنارکند؛ زیراخویشاوندگماری و پرداخت رشوه و فروش مناصب حکومتی در میان صاحب منصبان امری معمول بود(متی، 1393: ص215-214).

یکی دیگر از عواملی­که سبب  بحران­ اقتصادی شده است، رشوه گرفتن پادشاه و امرای سیاسی از دیگر معضلات جامعه دوره شاه سلطان حسین است. از این حیث، نیریزی چند ویژگی بخیل، نادان، ستمگر، بی عدالتی، پایمال کننده حقوق مردم و ضایع کننده سنت را از اوصافیمی­داندکهپادشاهبایدازآنهابرحذرباشد. شواهد تاریخی بسیاری وجود دارد که سخنان نیریزی را در ارتباط با بی­کفایتی و ستمگری شاه سلطان حسین و رشوه و خیانت به منصب فروشی حاکمان او را اثبات می­کند.

درنهجالبلاغهدراینموردبیانشدهاست: «و همانا دانستیدکه سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان، غنیمت­ها و احکام مسلمانان ولایتیابد و امامت آنان را عهده­دار شود تا در مال­های آن­ها حریص گردد؛ و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد؛ و نه ستم‌کار تا به ستم، عطای آنان را ببرد و نه بی­عدالت در تقسیم مال تا به مردم ببخشد و مردمی محروم سازد و نه آنکه به خاطر حکم کردن، رشوه ستاند تا حقوق را پایمال کند و آن نرساند و نه آنکه سنت را ضایع و امت را به هلاکت دراندازد» (سیدرضی، 1379: خ 131).همین طور، در دهه (1660م) هدیه دادن امری عادیدر میان حکام محلی تلقی می‌شد و اگر هر یک از حکام می­خواستند بر مسند قدرت بمانند، بایدرشوه­های بزرگ‌تری به حکومت مرکزی می­فرستادند. رشوه‌خواری به مرور چنان وسعت یافت که دولت را فلج کرد(متی، 1393: ص206).

نیریزی در این ارتباط بیان کرده است:

شما به درستی دانستید که اگر شاه، نادان باشد و بدون عقل؛ سخن هرکس، خوب یا بد را گوش فرامی­دهد و میان دوست و دشمن، کسانی­که در پی آبادانی مملکت ­هستند یا کسانی­که درصدد تخریب، فرقی نمی­نهد، او همان ستمگر ترسوی، رشوه گیرنده و ضایع کننده سنت است. در این صورت است­که امت هلاک می­ گردد. اگر شاه، فردی مصمم و صاحب اراده نباشد؛ از آن کسانی­که در سخن و تعهدات خود استوارند و بدین صفات در سرزمینش شهرت نیابد، عده­ای بی­سروپا در حکومت او طمع خواهند ورزید. دراینصورت، آیا آن­ها که موقعیت برتر دارند، هم‌چون رومیان [عثمانی­ها] و هندیان و جز آنها، طمع در ملک او نخواهند کرد؟ تازه اگر این رخداد [مقصود حمله افاغنه] به سلامت و و نصرت و پیروزییابد، امر کوچکی انجام یافته است، درحالی­که هنوز وقایع بزرگ‌تر و مصیبت‌های پردامنه‌تر باقی مانده؛ چرا که پس از این رخداد مصیبت‌بار، هیچ ترسویی از او نترسیده و هیچ امیدواری نسبت به امیدی نخواهدداشت. ملاک پیروزی بر دشمن همین ترس و امیدی است­که در وقت جنگ و اضطراب وجود دارد» (نیریزی،بهنقلازجعفریان، 1392:ص1787).

درمقابل،در نهج البلاغه به ارزش­های اخلاقی زهد و طاهربودن به عنوان ابزارهای توسعه اقتصادی اشاره شده است: «آیا ما از جمله حکمای الهی، طبیبان روحانی و عالمان ربانی نیستیم و اینان همان کسانی­ هستند­که در نهج البلاغه در وصفشان بیان شده است:

خوشا آنان­که دل از این جهان گسستند و به جهان دیگر بستند. آنان مردمی­هستند­که زمین را گستردنی خود گرفته­اند و خاک آن را بستر و آب آن را طیب، قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان. چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته­اند (سیدرضی، 1379: خ107).

علاوهبراین، به سخن امام علی(ع) اشارهمی­کندکه مسیر روشن و صحیح برای اداره وضعیت بحران اقتصادی بیان می­کند: «مردم! بیم نکنید در راه راست­که شمار روندگان آن چنین اندک است؛ چرا که مردم بر سرخوانی فراهم آمده­‌اند­­که سیری آن کوتاه است و زمان گرسنگی آن دراز»(سیدرضی، 1379: خ107).

بنابراین، دست یابی به مناصب مهم سیاسی و اقتصادی برای کسب منافع عمومی است. اگر نخبگان سیاسی، بخاطر کسب قدرت سیاسی و پیشبرد منافع شخصی و خصوصی زمام جامعه را برعهده گیرند و به دنبال منافع و حقوق مردم نباشند، راه برای اصلاح و آبادانی بسته می­شود و فقط معدود افرادی می­توانند از امکانات موجود استفاده کنند و به مراتب بالای ثروت برسند.

در اینمواقع، ظلم و ستم و تبعیض طبقاتی بسیار می­شود و اجرای احکام شرح و قوانین اسلامی به پایین ترین حد ممکن می­رسد.نیریزی با سفارش به پادشاه در ارتباط با محاسبه رفتارهایاقتصادی خود جامعه و مراقبت از خود و استانداران خود در برابر هرگونه طمع و زیاده روی در قدرت و ثروت و نیز پاسخ­گو بودن در برابر خداوند متعال به اخلاق در سیاست اشاره داشته است. اینکه باید پادشاه و دست اندرکاران قدرت به خودشناسی عمیقی از خود دست یابند تا مانع نفوذ طمع در رفتارشان شوند.

 

2.4 سازندگی اقتصادی با رفع شکاف طبقاتی

بخشی از سیاست­های نامطلوب اقتصادی در زمان شاه سلطان حسین در توزیع ناعادلانه ثروت مؤثر بوده است­که پیامدهای آن، رواج اندیشهانباشت ثروت اختصاص قدرت سیاسی به گروه خاص بودو منتج به رکود اقتصادی و شکاف بیشتر طبقات مرفه و فقیر در جامعه شد و در مراتب بالاتر، قحطی و خشکسالی را به بار آورد. نیریزی به منظور ترسیم فرآیند انحطاط در دوره شاه سلطان حسین، به تصریح برخی از این ارزش­ها در اندیشه سیاسی این دوره پرداخته است و با مقایسه ارزش­های سیاسی نهج­البلاغه،تلاشمی‌کند نمونه­ای از توسعه اجتماعی و اقتصادی را به نمایش بگذارد. به بیان دیگر، بازگشت به اندیشه اسلامی را مهم­ترین امر توسعه و تکامل جوامع می­داند.

ساختار اقتصادی در دوره شاه سلطان حسین بر مبنای اندیشه قبیله­ای شکل گرفته بودکه خود را وابسته به اقتصاد غنیمتی جنگی می­کند (فیرحی، 1385: ص24). این نوع اقتصاد، بحران مالی در سیاست­ کلان اقتصادی ایجاد می­کند. مهم­ترین اقدامات اقتصادی­که منجر به بحران اقتصادی بیشتر شد، تبدیل زمین‌های دولتی به املاک سلطنتی بودکه به منظور افزایش درآمد حاکمیت صورت پذیرفت. ایناقدام­ ابتدا در زمان شاه تهماسب از(۸۷۹ تا ۹۷۹ش) آغاز شد و در سال‌های(۱۰۱۹ش تا ۱۰۴۵ش) به اوج رسید(فوران، 1390: ص250).

در این شرایط اقتصادی، پایه­های اقتصاد براساس منافع و روابط شخصی شکل می­گیرد و ضوابط علمی و مدیریتی را در اقتصاد لگدمال خواهد شد. انباشت ثروت و محصورماندن ثروت و مناصب اقتصادی در دست معدود افراد از ویژگی­های این نوع از اقتصاد است؛ اما سیاست اقتصادی­که در آموزه­های نهج­البلاغه یافت می­شود، ساختار سالم اقتصادی را بر پایه نیروهای شایسته و عدالت‌پیشه استوار می­داندکه در عمل به موازینقوانین اسلامی مورد وثوق و اعتماد باشند.

نیریزیدراینموردبیانمی­دارد: «عقیده من بر این است و از خداوند در اظهار آن توفیق می­خواهم­که اساس این درمان و راه نجات از این وضعیت هلاکت بار، پیروی از سخن امیر مؤمنان (ع) و بزرگ دین است؛ کسی­که اگر اطاعتش کنند، خدا را اطاعت کرده و اگر نافرمانی او کنند، خدا را نافرمانی کرده­اند و کسانی­که به او پناه آوردند، به خدا پناه آورده‌اند (نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: ص1786).

ازاینرو،نیریزیتأکیدمی­کند که حاکمیتباهدف کسب قدرت سیاسییا ثروت در نهج­البلاغه مورد مذمت قرار گرفته است و اجرای فرامین دینی­که مطابق با رضایت و خواست خداوند باشد، به عنوان یکی از اهداف اولیه و مهم حاکمیت دینی بیان شده است:

خدایا! تومی­دانی آنچه از ما رفت، نه بخاطر رغبت در قدرت بود، و از دنیای ناچیز، خواستن زیادت؛ بلکه می­خواستیم نشانه­های دین را به جایی­که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستم دیده­ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده­ات اجراء شود (سید رضی، 1379: خ131).

بنابراین، راهکاری­که در آموزه­های نهج­البلاغه برای مقابله با فساد اقتصادی مطرح می‌کند، نظارت بر عملکرد امیران حکومت است تا فساد یا عدم فساد مالی آنها محرز شود (عیسوی و دیگران، 1394، ص109).نیریزییکی از دلایل ویرانی کشور را فسادمالیامیرانمعرفی می­کند:

خرابی مملکت از ناحیه غلبه دشمنان نیست؛ بلکه در مرحله نخست، نتیجه غفلت شاه و فساد مالی امیران است. اگر بر این گمان هستیدکه دشمنان به زودی به هلاکت خواهند رسید، بدانید که علت نخستین هنوز پابرجاست و همین طور بعد از این، آیا بجز این، راهی برای درمان این خرابی­ها وجود دارد و آیا راه نجات دیگری هست؟(نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: 1791).

نمونه­ای از فساد مالی امیران این است­که در آغاز سلطنت شاه سلطان حسین، هلندی­ها با پرداخت رشوه­ای به مبلغ هزار و پانصد تومان بهدرباری با نفوذ از جمله میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، وزیر اعظم و دو خواجه درباری در سال 1106ق موفق شدند بدهی­های مالیاتی معوقه خود را لغو و امتیازهای سیاسی- تجاری آنهادرایرانموردتأییدپادشاهجدیدصفویقرارگیرد (برازش، 1393: ص1052).

با توجه به وخامت اوضاع، نیریزی به مردم و نخبگان سیاسی، راهکار همدلی ومساعدتدر میان حزب­­های اجتماعی و سیاسی را پیشنهاد می­دهد و مردم را به سمت هم‌یاری و همکاری با طبقه حاکمیت سوق می­دهد. از این حیث، با استنادی از کلام امام علی(ع) بهتبییناینمسئلهمی­پردازد: «کجاست سخاوت و همیاری میان ما؟ درحالی‌که فقیران و درماندگان از گرسنگی مردند و می­میرند. درد تو این بس­که شب سیر بخوابی و گرداگرت جگرهایی بود در آرزوی پوست بزغاله». اینسخننیریزیاشارهبهنامه 45 نهج­البلاغهدارد:

مناگرمى‏خواستم،مى‏توانستمازعسلپاک،زمغزگندموبافته‏هاىابریشم،براىخودغذاولباسفراهمآورم،امّاهیهات­کههواىنفسبرمنچیره شود،و طمعمراواداردکهغذاهایلذیذانتخاب کنم،درحالى­کهدر «حجاز»یا «یمامه»کسىباشدکهبهقرص نانىنرسد،ویاهرگزشکمىسیرنخورد،یامنسیربخوابموپیرامونمشکم‏هایى­کهازگرسنگىبهپشتچسبیده،وجگرهاىسوختهوجودداشتهباشد(سیدرضی، 1379: ن45).

وجود چنین شکاف­هایی میان فقیرو غنی، به اندیشه سیاسی بازمی­گرددکه روحیه عدالت با افراط و تفریط­ در حوزه اقتصادی از بین رفته و باور به اعتمادشخصی و وفاداری به قوم و قبیلهافزایشیافته بود.بنابراین، اندیشه سیاسی مسلط بر اواخردورهصفویه، ساختار اقتصادی را بر پایه خویشاوندگماری پدید آورده بودکه با حذف مشارکت اقتصادی مردم همراه بوده و بر مسند نشستن در مناصب مهم اقتصادی متعلق به برخی از طبقه­های اجتماعی خاص و وابستگان نخبگان سیاسی بوده است. از این رو، حذف رقیبان در گروه‌های خودی و نادیده گرفتن اقشار مختلف مردم در مشارکت­­های مهم اقتصادی امر عادی تلقی شده بود.

 

3.4 غیرت‌مداری در میانجامعه

غیرت الهی در عرصه اجتماعی، به ممنوع کردن خداوند متعال از ورود صفات جلالی خود، همانند کبر و عظمت در بندگان (تکوینی) توجهدارد؛زیراهیچموجودیازنقصوحاجتمبّرانیستوهرکهادعایقدرتوعظمتداشتهباشد، از روی جهل و غفلت است. پس، از غیرت الهی است­که انسان از سرکشی و طغیان دیگران بیزار است و پروردگار به اعتبار پادشاه و فرمانروای مطلق، فرامین امر و نهی را در کائنات بنا می‌نهد و نسبت به انسان و کائنات به مثابه ناموس­ غیرت دارد و اگر موجودی بخواهد، بر ضد آن‌ها عمل کند، خداوند هم عکس­العمل نشان می­دهد چنان­که کیفر و پاداش بندگان ازهمین‌رو است (فروزانفر،1361، ج2: ص701).

از حیث، خداوند نسبت به بندگانش غیور است و دوست نداردکه دل بندگانش به‌سوی غیر متمایل گردد و همواره طالب خیر رساندن به بندگان خود است. هم‌چنین، درتلاش است تا بدبختی و شقاوت را از آنان دور کند. به دلیل حس غیرت، برای آن‌ها برنامه مراقبت گذاشته تا از آنها مراقبت کند. پس، اگر انسان بر ضد نوامیس و فرامینی­که خدا قرار داده عمل کند، هتک ناموس الهی کرده است و خداوند نسبت به ناموس خود بی‌اعتنا نخواهد بود و واکنش متقابل نشان خواهد داد.

از نظر نیریزی دو وظیفه بر دوش انسان است: نخست، سکوت نکردن در برابر ظلم و واکنش نشان دادن در برابر عوامل مستبد و خودکامه است؛ زیرا سکوت ما سبب طغیان و سرکشی بیشتر ظالم می­شود. دوم، ظلم و ستم و هتک حرمت به فرامین الهی(نوامیس الهی) تبعاتعمومیوفراگیرداردوبدبختیآندامنگیرهمهاقشارجامعهاست؛زیراغیرتالهیاجازهنمی­دهدکه هتک حرمت به نوامیس او بدون پاسخ باقی بماند.

بنابراین، مظلوم به خاطر سکوت خود دچار فقر و بدبختی می­شود و ظالم به دلیل ستم به نتیجه عمل خود می­رسند. آنچنان­که در نهج البلاغه، در مورد تبعات گسترده ظلم و واکنش غیرت خداوند بیانشدهاست: «مردم!  همه افراد جامعه، در خشنودی و خشم شریک هستند»(سیدرضی، 1379: خ201).

 

4.4 بازگشت به سنت‌های صالحه (سنت معصومین(ع)) و عمل به فرآمین قرآنی

از راهکارهای مهم در برخوردبا آسیب­هایجامعه، عمل به فرامین و احکام قرآنی و سنت‌های معصومیناستکه در دوره شاه سلطان حسین، امری متداول و مرسوم تلقینشده بود. بزرگ­ترین زیان‌رسان به یکپارچگی کشور و قابلیت دفاعیحاکمیت صفویه، سیاست‌های شاه سلطان حسین بود که درواقع، در دگرگونی و تفسیر احکام اسلامی نقش مؤثری داشت.

شواهدتاریخینشانمی­دهد کهرواج میگساری در حاکمیت، در نقض برخی سنت‌های اسلامی مؤثر بوده است. درباریان،بااستفادهاز مریم بیگم[6]بهشاهتوصیهکردندکهشراببنوشد. پزشکان برای بهبودی او مقداری شراب تجویز کردند و به شاه نصحیت کردندکه به شیوه اسلاف باید بود(نوایی و دیگران، 1394: ص258). این تنها گوشه‌ایازعملنکردنبهفرامینواحکاماسلامیبودهاست.از حیث، نیریزی با مشاهده اجرا نشدن احکام اسلامی، همگان را به سنت معصومین(ع) ارجاع داده تا اختلاف­ها و شکاف­های موجود را از بین برد: «پسبرماستتااسبابخرابی،بینظمیونشانه­هایآنونیزدرمانشرابااستمدادازکتابخداوکلماتمعصومین (ع) یادآوریکنیمتامردم نگویندکه«ماازاینامردرغفلتهستیم[7]» (نیریزی،1392: بهنقلازجعفریان،ص 1779).

سپس، نیریزی به سخنی از امام علی(ع) استنادمی­کند. در نهج البلاغه در مورد عملبهفرامین و احکام اسلامی بیان شده است:

مبادا بزرگی کسی موجب شودکه رنج اندک او را بزرگ شماری و رتبه پایین انسانی سبب شود، کوشش بزرگ وی را کوچک به شمار آوری و آنجا­که کار بر تو گران شود و دشوار و حقیقت کارها ناآشکار، به خدا و رسولش باز آر، چه خدای تعالی مردمی را که دوستدار راهنمایی آنها بوده، گفته است: ای­کسانی­که ایمان آورده­ اید، خدا و رسول و حاکمان امر خویش را فرمان برید؛ پس، اگر در چیزی با یکدیگر دشمنیکنید، آن را به خدا و رسول بازگردانید.بازگرداندن به خدا، گرفتن محکم کتاب او (قرآن) است و بازگرداندن به رسول، گرفتن سنت جامع اوست­که مورد پذیرش همگان است(سیدرضی، 1379: ن53).

بنابراین،در نهج البلاغه، عمل به فرامین قرآن کریم تنها راه درمان دانسته شده است: «خدایا طبیب این درد مرگبار به جان آمده، و آب‌رسان این شوره‌زار ناتوان شده باش.‏کجا هستند مردمى که به اسلام دعوت شده و پذیرفتند، قرآن تلاوت کردند و معانى آیات را شناختند...» (سیدرضی، 1379: خ121). علاوهبراین، راه حق و باطل در جامعه مشخص است­که همان راه معصومین(ع) می­باشد­ و اگر کسی بخواهد برخلاف راه و رسم اهل بیت که همان شیوه صریحو روشن است پیش برود، به نابودی جامعه دامن خواهد زد، زیرا معصومین(ع) در حاکمیت اسلامی به عنوان نائبان برحق خداوند هستند و اطاعت نکردن از آنها، با قطع برکات الهی و نزول سختی­ها و عذاب همراه خواهد بود. از این نظر، نیریزی با دعوت جامعه به پرهیز از سیاست غیرشیعی و ترغیب آنها به بازگشت به سنت و سیره سیاسی معصومین(ع) بویژه امام علی(ع)درصدد بوده است تاسنن صالحه را در جامعه پیاده کند.

 

5.4 نظارت بر قدرت شرط سلامت جامعه

حق نظارت یکی از مسائل مهم در کنترل و سلامت جامعه از فساد و معضلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. نهادینه سازی این حق در اندیشه سیاسی جامعه از ملزومات مهم هر جامعه­ سالمی است و با انجام این کار می­توان تا حدودی از شورش و اعتراض دسته­جمعی بر علیه حاکمیت جلوگیری کرد؛ زیرا بنیان قانونی برای اعتراض و اندیشه صحیح برای انتقاد بنیان شده است.

مبادرت به برقراری هنجارها و ارزش­هایی­که بتواند نظارت را به عنوان حقی در اندیشه سیاسی نهادینه کند، بیش از همه در حوزه اختیارات حکومتی و سیستم حکمرانیاست. به بیان دیگر، قدرت سیاسی حاکم بر جامعه است­که نقش تعیین­کننده در وجود نظارت در اندیشه سیاسی دارد. لذا، امر نظارت به منظور تحدید قدرت­های طاغی و سرکش انجام می­گیرد واین امر می­تواند با استیضاح مردم از نخبگان سیاسی جامعه صورت گیرد(بخشایش اردستانی و دیگران، 1392: 52-51).

بنابراین،سیستمنظارتنقش مهمی را در سلامت سیستم اداری ایفا می­کندوایننظارت،با رعایت اخلاق و عمل به قانون در میان نخبگان و مقامات سیاسی امکان‌پذیرخواهدبود. لذا، اگر سیستم سیاسی و اداری جامعه­ای فاسد باشد و از بالاترین سمت سیاسی(شاه) تافرودستانسیستمسیاسیازاینقاعدهمستثنینباشند، نباید امیدوار بودکه جامعه­ دارای روابط­ سالم اداری، اجتماعی و اقتصادی باشد. در این گونه جوامع، فساد اداری (corruption) در محیط به شکل سرسام آوری به سایر طبقات پایین جامعه سرایت می­کند؛ زیرا جامعه از حالت نظم، قانون و کنترل محیط خارج شده و قابلیت پیش‌بینی خود را از دست دادهاست (زتومکا، 1386: ص207).

تبعات وجود چنین سیستمی، بی‌اعتمادی در روابط انسانی و جایگزین شدن پارتی‌بازی و رشوه به عنوان راه­های مطمئن و سریع است. زمانی­که اعتماد به قانون و مقررات سیستم نباشد، جامعه مجبور به پذیرش راه­های نامشروع خواهدشد(ردادی، 1390: ص 142). شرایطنظارتدرزمانیپدیدمی­آید­کهصداقتعاملاندرسیستماجراییقدرتدرخدمترسانیبهمردمموردتردیدواقع­شودوفسادمالیوسوءاستفادهازقدرتافزایش­یابد. کاهشامنیت،افزایشخشونتوبزهکاری،استفادهبیشازحدازاسلحهدردستمردموازنشانه­هاینبودنظارتاست (زتومکا، 1386:ص208). هم‌چنین، مسئولیت سیستم نظارتی برعهده علمای نیک‌اندیش است­که به سیره عقلا عمل می‌کنند. همانمسئولیت پذیرهایی­ که صاحبان درایت هستند و به خاطر تعهدی­که به جامعه دارند، امر به معروف و نهی از منکر می­کنند و روز به روز به تعهدشان افزوده می‌شود(نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: 1784).

در نهج­البلاغه در مورد تعهد علما در مورد نقش نظارت بر امور ستمدیدگان بیان شده است:

اگر حاضر نمى‏شدند، آن جمعیت بسیار (براى بیعت با من) و یارى نمى‏دادند که حجّت تمام شود و نبود عهدى که خداى تعالى از علماء و دانایان گرفته تا راضى نشوند بر سیرى ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او)، هرآینه، ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مى‏انداختم (تا ناقه خلافت به هر جا که خواهد برود و در هر خارزارى­که خواهد بچرد و متحمّل بار ضلالت و گمراهى هر ظالم و فاسقى بشود) و آب مى‏دادم آخر خلافت را به کاسه اوّل آن (چنان‌که پیش از این بر این کار اقدام ننمودم... (سیدرضی، 1379: خ3).

البته،زمانیعلمایجامعهبهنظارتخواهندپرداختکهدارای رشد و نبوغ سیاسی باشند، رشدی که همراه با تعهد به انجام وظایف خود نسبت به جامعه همراه باشد؛ در غیر این صورت، خسارات جبران‌ناپذیری بر جامعه وارد خواهد آمد. یکی از مسائلی­که علما می­توانند در پرتو آن به رشد و بلوغ دست یابند، عمل به دستورات قرآن کریم است. در شرایطی­که نیریزی قرآن کریم را مهجور و ترک شده می­یابد، میزان علم و رشد را پایین می‌بیند؛ از حیث،  نیریزی به مردم پیشنهاد می­کندکه جهت آگاهییافتن خود از مسئولیت­های جامعه به کتاب خدا مراجعه کنند.

نیریزی با تأکید بر این مسأله بیان می­کند:«عالمان و فقیهان رشد یافته مرشد، باید آگاه باشند؛ و چگونه آگاه نیستندکه خداوند آشکارا بیان کرده است­که مسئولیت ما شدیدتر و حجت بر ما سنگین‌تر است؛ درحالی­که ما کتاب خدا را در میان خود جز اوراق پراکنده نمی‌بینیم» (نیریزی،بهنقلازجعفریان، 1392: ص1785). از دیدگاه نیریزی، علما یا همان عاقلان سرزمین ایران رسالت دارند تا از نظر روحی و جسمی به ترمیم ساختار و نهادهای سیاسی براساس آموزه­های­سیاسینهج­البلاغه بپردازند. از حیث، همه نخبگان سیاسی، فرهنگی­و اجتماعی را فرا می‌خواند تا به احیای روش امیرالمؤمنین (ع) در سیاست بپردازند و موجبات بازسازی در اندیشه روحی و روانی در نخبگان سیاسی را فراهم آورند. .

 

6.4 حاکمیت ضابطه به جای رابطه

در آموزه­های سیاسی نهج­البلاغه، انتخاب مدیران و کارگزاران شایسته و کارآمد و هشدار به آن‌ها در پیشگیرى از جرم­های احتمالى مدیران، لازمه نظارت محسوب می­شود و این خود نشانه حاکمیت ضابطه به جای رابطه استتا هر فردی با توجه به «رابطه» خود را کارآمد جلوه ندهد و مدیران مطابق در بخش­های مختلف با نیازهای جامعه انتخاب شوند (اخوان کاظمی،1390: ص9).

نیریزی در مورد سامان دهی امور حکومتیبه بخشی از نامه امام علی(ع) به مالک اشتر در ارتباط با مدیریت نظامیان، کارمندان دولتی و کارگزاران حِرَف و صنایعاشارهمی‌کند. تأکید نیریزی، اجرای این بخش از عهدنامه در بخشنامه­های اجرایی است و جهت عملی‌کردن این بند از عهدنامه، نیازمند تعهد گرفتن از شاه بوده است. از حیث، نیریزی تأکید می­کندکه برای گردآوری مالیات، مبارزه با دشمنان، ساماندهی امور مردم و آبادانی در مناطق مختلف کشور، باید از شاه میثاقگرفتتابهتعهداتخودعملکند(نیریزی، به‌نقل‌از جعفریان، 1392: 1787).

در نهج­البلاغه امامعلی(ع) اصنافجامعهرابهچندطبقهتقسیم‌می‌کندوبه وضع قوانین و مقررات درباره اصناف گوناگون می‌پردازد:

اىمالکبدانمردمازگروه‏هاىگوناگونىمى‏باشندکهاصلاحهریکجزبادیگرىامکانندارد،وهیچیکازگروه‏هاازگروهدیگربى‏نیازنیست؛‏ازآن گروه­ها،لشکریانخدا،ونویسندگانعمومىوخصوصى،قضاتدادگستر،کارگزارانعدلونظماجتماعى،جزیهدهندگان،پرداختکنندگانمالیات،تجّاروبازرگانان،صاحبانصنعتوپیشه‏وران،ونیزطبقهپایینجامعه،یعنىنیازمندانومستمندانمى‏باشند،کهبراىهریکخداوندسهمىمقرّرداشته..(سیدرضی، 1379:ن53).

اما جهت اجرایمقررات، ابزار عدالت لازم است تا قوام رعیت باشد[8]. اگر در میان رعیت، عدالت حکم‌فرما باشد، امور معاد و معاش آنها منظم و آسایش و امنیت آنها میسر خواهد شد. بر طبق دیدگاه نیریزی، جهت اجرای عدالت، ضرورت دارد تا قوانین و مقرراتی براساس قانون الهی وضع شود، قانونی که از قرآن کریم و اندیشه سیاسی معصومین اخذ شده و بهترین ابزار حاکمیت محسوب می­شود؛ زیرا قانون الهی برای رفع اختلاف و اصلاح امور جامعه مفید است.

از حیث، نیریزی، لازم دانسته است، همان طورکه امام علی(ع) از مالک اشتر تعهد گرفته است، شاه نیز معاهده­ای با علما و رعیت داشته باشد و کاتبی عادل و مورد اعتماد، سندی میان شاه، علما و رعیت براساس نامه مالک اشتر بنگارد و این سند برای اجرا به تمامی ممالک محروسه بفرستد. نوع دستورات و فرامینی­که باید در جامعه اجرا شود، در مورد نحوه برخورد با عاقلان، چگونگی بهره­مندی از مشاوران، آماده­سازی سپاه، فرستادن جاسوسان، دبیران نامه­های عمومی و یا خصوصی، داوران دادگستر، کارگزاران­که به انصاف و مدارا عمل می­کنند، جزیهدهندگان،پرداختکنندگانمالیات از مسلمان و غیرمسلمان، بازرگانان، اهل حرفت و صنعت، طبقه فقیر و نیازمند می­باشد. اینمسائلاز اموری­ است­که حاکم بدان نیازمند بوده و راه نجات جامعه را باید در گرو رفتار با آن ببیند (نیریزی، به‌نقل‌از جعفریان، 1392: 1788).

هم‌چنین، درنهج­البلاغه در مورد اجرای عدالت در اصلاح امور جامعه بیان شده است:

خداوندا! هر بنده از بندگانت که گفتار ما را شنید، گفتاری ­که از روی عدل و داد باشد نه از روی ستم واقع شود، و موجب اصلاح دین و دنیا شود؛ نه موجب تباهی آن. پس، از شنیدن آن بی اعتنا بود و به تو کمک نکرد و در حفظ دینت درنگ کرد، مابزرگ‌ترین شاهداندرگواهی،توراو همهآنها کهدرآسمان­هاوزمینساکنکرده‏اى،برعلیهاوبهشهادتمى‏طلبیم،وتوپسازاوازیارىاوبى‏نیازکننده هستیواورابهگناهانکیفر می­دهی (سیدرضی، 1379: خ212).

 

  1. نتیجه‌گیری
  2. نهج­البلاغه یکی از منابع مهم در مکتوبات سیاسی اواخر دوره صفویهاست. برخیاز محققان در این دوره بنا به زاویه‌ نگاه خود، از آن بهره جسته‌اند و یکی از آنها، قطب­الدین نیریزی از اندیشمندان سیاسیِ عارف و صوفی ‌مذهب شیعه است­. وی با تألیف رساله «طب­الممالک» به بررسی اوضاع ­سیاسی­و اجتماعی دوره شاه سلطان حسین پرداخته است.
  3. هدف نیریزی از تحریر طب­الممالک دعوت حاکمان به خردورزی در امر سیاست و ابتنای آن بر عدالت و مصلحت عمومی بوده است. یعنی همان چیزی­که امام علی (ع) منادی آن بوده اند.از این قرار وی تأکید می­کندکه تنها راه برون رفت از این شرایط، عمل به فرامین سیاسی نهج البلاغه است.
  4. یکی از اهداف نیریزی در بهره بردن از آموزه­­های سیاسی نهج البلاغه، نهادینه سازی مسائل اخلاقی در حوزه سیاست بوده است. وی از اصطلاح­های عرفانی همانند غیرت برای نهادینه سازی اخلاق در سیاست بهره برده است.
  5. مبانی اندیشه سیاسی نیریزی در این رساله، بر سه پایهعرفان، سلطنت و آموزه­های شیعیاستواراست.
  6. نیریزی برای نمایاندن حقوق متقابل آمران سیاسی و مردم از الگوی پزشک­و بیمار(طب الممالک) بهره می­برد. اینالگو،مردمرابهمثابهبیماریمی­بیندکهبرایدرمانبهحاکمیترجوعمی­کنند و حاکمیتتکالیفیرادرمنشورحقوقیبرایبه‌زیستیمردمتنظیممی­کند.
  7. مسلم است­که طبابت مریض امری عقلایی و ضابطه مند بوده ولزوما بر مصلحت پزشک استوار نیست.از این قرار نیریزیحاکمیتصفویهرادرپیشبرداینتکالیفکاهلدیدهاست.
  8. با مطالعه این رساله، نوعی از زوال و خفتگی عقلانیت در میان علما و عقلای آن دوره به چشم می­خورد و نویسنده رساله در تلاش است تا با آموزه­های نهج البلاغه، عقل خفته حاکمان، مردم و به ویژه اندیشمندان جامعه را بیدار کند، زیرا کاهش تدبیر و تعقل در جامعه سبب می­شودکه مردم کورکورانه نظرات و دیدگاه­های حاکم بر جامعه را بپذیرند.

 

پی‌نوشت‌ها

 

 

 

[1]. لازم به ذکر است که مدل بیماری و درمان بخشی از نظریه قدیمی و کهن در اسلام است­که امروزه نیز در ایران مورد تأکید است. مقام معظم رهبری به نقش سخنان امیرالمومنین(ع) در اصلاح امور جامعه تأکید داشته و در کتاب خویش(بازگشت به نهج البلاغه) از این مدل برای گسترش تعلیمات نهج البلاغه استفاده کرده­اند.

[2]. اسراء/82.

اعراف/172

[3]. مشورت و مشارکت مردمی در محدوده غیر از وضع حکم و قانونگذاری انجام می­شود.

[4]. رعیت یعنی رعایت شده و راعی یعنی رعایت کننده.

[5]. نیریزیبهاینروایتاستنادکردهاست: «لکل امر مشکل القرعه؛ (عاملی، الوسائل، ج18،صص 192-187).

[6]. عمه شاه سلطان حسین

[7]. اعراف/174.

[8]. العدل قوام الرعیته

 
قرآن­کریم،(1418ق)؛محمدمهدیفولادوند،تهران:دفترمطالعاتتاریخومعارفاسلامی.
نهجالبلاغه،(1379)؛تدوینشریفرضی،محمدبنحسین،ترجمهمحمددشتی،قم: انتشارات مشهور.
اخوان کاظمی، بهرام، (1390)، نظارت و مبانی آن در نظام و اندیشه علوی، سال­دوم، پژوهشنامه علوی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ش1، ص19-1.
اسناد تاریخی خاندان غفاری،(1385)، چاپ کریم اصفهانیان، بهرام غفاری و علیاصغر عمران، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
بخشایش اردستانی، احمد، دشتی، فرزانه، (1392)، مردم سالاری در حکومت امام علی(ع)، پژوهشنامه علوی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،دوره4، ش8، ص60-40.
برازش، امیرحسین، (1393)، روابط سیاسی-دیپلماتیکایرانوجهاندرعهدصفویه، تهران: امیرکبیر.
بشیریه، حسین، (1382)، عقلدرسیاست، تهران: نشرنگاهمعاصر.
پازوکی، شهرام، (1382)، تصوف در ایران بعد از قرن ششم، دانشنامه جهان اسلام، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی.
ترابی طباطبائی، جمال، (1350)،سکه­های شاهان اسلامی ایران ٢،اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی، موزه آذربایجان، تبریز.
جامی، نورالدین عبدالرحمان، (1386)، تنفح الانس من حضرات القدس، چاپ محمود عابدی، تهران:سخن.
خاوری، اسدالله، (1383)، ذهبیه (تصوف علمی، آثار ادبی)، تهران: انتشارات دانشکده تهران.
ردادی، محسن، (1390)، نظریه اعتماد سیاسی(با تأکیدبر گفتمان اسلامی)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
رهدار، احمد، خدایار، داد خدا، (1392)، نسبت عرفان و سیاستمدار، سیاست متعالیه، شماره سوم، 43-60.
زتومکا، پیتر، (1386)، اعتماد نظریه جامعه شناسی، ترجمهغفاری، تهران: انتشارات شیرازه.
عیسوی، محمود، دلشاد تهرانی، مصطفی، سمیعی، ریحانه، (1394)، بررسی تطبیقی توسعه اقتصادی متعارف ودیدگاه امام علی(ع)، پژوهشنامه علوی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال ششم، ش اول، ص120-101.
فوران، جان، (1390)، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب، ترجمه احمد تدین، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
فروزانفر، بدیع الزمان،  (1361)، شرحمثنویشریف،تهران: کتابفروشیزوار.
فیرحی، داود، (1385)، قدرت دانش مشروعیت در اسلام، تهران: نشر نی.
فیرحی، داود، (1396)، تکوین مفهوم قانون در ایران، www.sima fekr.tv،تاریخمراجعهبهسایت: 16/7/1397.
لاکهارت، لارنس، (1380)، انقراض سلسله صفویه، مترجم: اسماعیلدولتشاهی، تهران: بنگاه نشر کتاب.
مدرسی چهاردهی، نورالدین، (1382)، شرح رساله سیر و سلوک منسوب به آقامحمد بیدآبادی، با مقدمه و تصحیح و تعلیقات علی­ کرباسی‌زاده، قم: کانون پژوهش.
متی، رودلف، (1393)، ایران در بحران (زوال صفویه و سقوط اصفهان)، ترجمه حسن افشار، تهران: نشر مرکز.
منشی، اسکندربیگ، (1335)، تاریخ عالمآرای عباسی، تهران: انتشارات امیر کبیر.
نوایی،عبدالحسین، غفاری فرد، عباسقلی، (1389)، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادیو فرهنگی ایران در دوران صفویه، تهران: سمت.
نیریزی، قطب­الدین، (1392)،  سیاست و فرهنگ عصر صفوی، با تحقیق رسول جعفریان،تهران: علم.