نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه میبد - گروه علوم قرآن و نهج البلاغه
2 استادیار، دانشگاه میبد، گروه تاریخ و ایرانشناسی
3 استاد تمام، دانشگاه میبد، گروه علوم قرآن و حدیث
4 گروه علوم قرآن و حدیث - دانشکده الهیات دانشگاه میبد
چکیده
یکی از مهمترین رسائل سیاسی در اواخر دوره صفویه، رساله "طب الممالک" استکه توسط «سید قطبالدین محمد نیریزی شیرازی»درباره اصلاح شیوه حکمرانی تألیفیافته است. بخش قابل توجهی از این رساله، دربردارنده آموزههای سیاسی نهجالبلاغه استکه نیریزی با استمداد از آن، در پی اصلاح وضعیت نامطلوب اجتماعی و سیاسی عصر خود برآمده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلیو با رویکردکتابخانهای-اسنادی درصدد است تا جایگاه نهجالبلاغه را در حل چالشهای اجتماعی و سیاسی در این دوره ارزیابیکرده است.یافتههای پژوهش نشان میدهدکه رسالهنیریزی ادغامی از اندیشه سیاسی نهجالبلاغه، اندیشه پادشاهی و اخلاق سیاسی شکل گرفته است و با استناد از آموزههای سیاسی نهج البلاغه، درصدد پاسخگویی به مسائلی از قبیل فساداداریوبحراناقتصادی،نبودنهادنظارتیدر قدرت،بیاعتناییبه فرامین قرآنی وسنت معصومین بوده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Political teachings of Nahj al-Balaghah in Qutbuddin Nirizi's treatise on medicine
نویسندگان [English]
- seyed mohamad mousavi b 1
- Hassan Zarei 2
- Ali Mohammad Mirjalili 3
- Maryam Amouei 4
1 meybod university
2 Assistant Professor, Department of Iranology, Faculty of Theology and Islamic Studies, Meybod University
3 Professor of the Faculty of Theology and Islamic Studies, Department of Quran and Hadith
4 Department of Quranic and Hadith Sciences - Faculty of Theology, Meybod University
چکیده [English]
One of the most important political treatises in the late Safavid era is the treatise "Teb-al-Mamalek" written by "Sayyed Qutb al-din Mohammad Neyrizi Shirazi" on reforming the way of governance. A noteworthy part of this treatise contains the political teachings of Nahj-al Balaghah, from which Neyrizi has sought to correct the undesirable social and political conditions of his time. The present study seeks to evaluate the position of Nahj-al Balaghah’s position in solving social and political challenges in the said period through a descriptive-analytical method and a library-documentary approach.The findings show that Neyrizi is an integral part of Nahj-al Balaghah’s political thought, monarchy and political ethics. Quoting the political teachings of Nahj-al Balaghah, it has sought to respond to issues such as corruption and economic crisis, lack of regulatory body in power, disregard for the Qur'anic commands and the traditions of the infallibles.
کلیدواژهها [English]
- Neyrizi
- Teb-al-Mamalek
- Safavid
- Nahj-al Balaghah
- political ethics
- مقدمه و طرح مسئله
آموزههای سیاسی نهج البلاغه جایگاه ویژهای در تألیفات سیاسی دوره صفوی به خود اختصاص داده است. یکی از این تألیفاتکه از آموزههای سیاسی نهج البلاغه بهره برده است، رساله طب الممالک اثر قطبالدین محمد نیریزی، اندیشمند برجسته اواخر دوره صفویه، است و ما میکوشیم به عنوان نمونه نشان بدهیمکه نوشتههای سیاسی عصر صفوی از آموزههای سیاسی نهج البلاغه بهره بردهاند. امریکه پیش از آن سابقه نداشته است. وی با مشاهده بحران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی عصر خویش، اقدام به نوشتن رسالهایبرای اصلاح وضعیت نامطلوب کرده است. در این رساله، به آسیبهای اجتماعی و سیاسی اواخر دوره صفویه اشاره کرده و از آموزههای سیاسی نهجالبلاغه برای پدیدآوردن بستر و فضای اجتماعی و سیاسی مساعد و حل وضعیتنامساعد جامعه بهره برده که در نتیجه،یک سیستم حکمرانی ناکارآمد پدید آمده است و سیستم به جای عملکرد صحیح، درپی تخریب بنیان جامعه برآمده و نوعی هویت ضداخلاقی و قانونگریزی را به صورت یک اندیشه مطلوب سیاسی جلوه داده است.
بنابراین، مسئله مهم در این پژوهش این است که نیریزی در برخورد با آموزههای سیاسی نهج البلاغه چه رویکردی اتخاذ کرده است و هدف وی از کاربرد آموزههای سیاسی نهج البلاغه چه بوده است. از حیث، پژوهش حاضر درصدد است تا با تحلیل دقیق آموزههای سیاسی نهجالبلاغه در رساله نیریزی به این پرسشها پاسخدهدکه نیریزیبا بهکارگیری از آموزههای سیاسی نهجالبلاغه به چه رهیافت مهمی در حکمرانی دست یافته است؟
- رسالۀ طبالممالک
قطبالدین نیریزی (م. 1173) از اندیشمندان اواخر دوره صفویه استکهبه اندیشه سیاسی توجه داشتهو آثاری در این باب تألیف کرده است. یکی از این تألیفات، رساله طبالممالک استکه علیرغم رویکرد ویژه نویسنده به عرفان، جنبه اخلاقی و جامعه شناسانه پررنگی را به خود اختصاص داده است. هدف وی از تألیف این رساله، ایجاد تعهدنامهای به مثابه قانون در جامعه اواخر دوره صفویه بوده است که مجموعهای از راهکارهای مقابله با آسیبهای جامعه را با استفاده از آموزههای سیاسی نهج البلاغه به اجرا در بیاورد. این مسئله در متن رساله طب الممالک بیان شده است: «و لیکتب علی هذه المعاهدة کاتب بالعدل، کتابا بینه و بینکم و بین الرعیه و أرسلوا إلی کل الممالک المحروسة؛ فإنّ العلة لخراب المملکة لیست غلبة الأعداء بل کانت أولا غفلة السلطان و ارتشاء الأمراء» (نیریزی، بی تا: ص12). و در بخش پایانی از رساله طب الممالک بیان شده است: «ثم إذا فعلنا ما أمرالله به، و کتبنا علی ذلک کتابا و فتوی بخواتیم جمعینا، و لم نفترق فی الکلمه، فان شاء الله لن یفترق علینا أحد من الرعیه فیما نصح الله و رسوله و أمیر المؤمنین علیه السلام فی مصلحة الملک و الملة و الدین و الدولة» (نیریزی، بیتا: ص15).
در این تعهدنامه،روابط که باید میان مردم و نخبگان سیاسی برقرار باشد، از نظر احکام عملی و اجراییتنظیم شده است. از این حیث، لازم دانسته است تا براساس این معاهده، کاتبی عادل و مورد اعتماد، سندی میان شاه، علما و رعیت به عنوان سه رکن جامعه بنگارد و این سند برای اجرا به تمامی ممالک محروسه بفرستد(نیریزی،بهنقلاز جعفریان،1392: 1788). نیریزی برای تألیف این تعهدنامه از نهجالبلاغه به عنوان منبع مهم در تحلیل اوضاع بهره برده است؛زیرا در نهج البلاغه آموزه های جامعه شناسی سیاسی به وفور یافت میشود. همچنین مرام و مسلک وی به گونه ای بوده است که به طور طبیعی او را به آن منبع از نظر اجتماعی و سیاسی رهنمون کرده است. عزیمتگاه اندیشه عرفانی در نهجالبلاغه از یک سو و از سوی دیگر، بی شباهت نبودن شرایط بحرانی اواخر عصر صفوی به حوادث و مشکلات دوران امام علی(ع) نیز در این امر موثر بوده است. با این حال، نویسنده، تأملات سیاسی خود را بیشتر بر مبنای عهدنامه مالک اشتر بنیان نهاده است و آن را الگویی برای خود در نظر داشته است(فدایی مهربانی، 1395: ص335).
- اندیشۀسیاسیدررسالۀطبالممالک
به اندیشه سیاسی صفویه، دارای سه رکن بوده است: تشیع، تصوف و سلطنت. این مسئله به وضوح در متن رساله طب الممالک به چشم میخورد. در متن رساله طبالممالک بیان شده است: «و قد ورد فیالحدیث: «لکل امر مشکل قرعه» فأجمعوا بعدالقرعه کلمتکم علی سلطان من هذه «السلسلة الجلیله الصفویه» فخذوا علیه میثاق أمر به و تعاهد علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام «مالک اشتر» حین ولاه مصر» (نیریزی، بیتا، ص10). رکنا إلی الذین ظلموا ابتغاء للجاه و العزة عند الأمراء و السلاطین...» (نیریزی، بیتا، ص2). «فصار أمر السلطان و الأمراء و الرعیة فی المثل...»(همان) «و لقد بین أوصاف سلطان المسلمین بقوله علیه السلام...» (نیریزی، بیتا، ص6). «فقد علمتم أنه إذا کان السلطان هو الجاهل الذی لا عقل له» (همان). «فقد ظهر کلامه علیهالسلام أن من رضی من مثل هذاالسلطان فقد رضی بتخریب ممالک المسلمین...» (نیریزی، بیتا، ص11).
از الفاظ سلطانکه در بخشهای مختلف رساله بیان شده است میتوان دریافتکه به پادشاهی و سلطنت اهمیت بسیاری در سیاست قائل است. همچنین، لفظ "سلطان" در نوشتارهای دوره صفویه همان معنای پادشاهی و سلطنت را داشته است. لقب سلطان بهطور رسمی بر سکههای بسیاری از حکّام ایران، چون آلمظفر، آلجلایر، تیموریان و حتی تا پیش از شاه عباس اول (حکـ : ٩٩٥ـ١٠٣٧ ه. ق)، بر شاهان صفوی و نیز آخرین شاه صفوی، سلطان حسین به کار رفته است (ترابی طباطبایی، 2/106،).به هرحال شاهزادگان صفوی نیز لقب سلطان داشتند (منشی، ١/٥٤٩؛ اسناد تاریخی خاندان غفاری، ٢/٣١٤ ،٤١٣).
در کنار کاربردهای سیاسی این لقب، بهویژه از قرن چهارم به بعد، سلطان دلالت مذهبی و معنوی نیز یافت و از همین روست که برخی امامزادههای شیعی با لقب سلطان مشهور شدهاند (نک: دائرةالمعارف بزرگاسلامی، ذیل «امامزاده»؛ دانشنامۀ جهان اسلام، ذیل امامزاده سلطان علی). در قرن هفتم و پس از سقوط خلافت در بغداد و رشد صوفیگری نیز، لقب سلطان بهتنهاییو با افزودگی به القاب دیگر بر برخی از مشایخ متصوفه اطلاق شد (جامی، ٢٦١ ،٣٠٥ ،٣١4).
بنابراین، با توجه به کاربرد واژه "سلطان" و "سلطنت" در دوره قطبالدین نیریزیکه مصادف با شاه سلطان حسین است، میتوان بیان داشت که این اندیشمند صوفی مسلک شیعی، لقب سلطان را برای پادشاهی میداندکه سلطه دنیوی و معنوی را برعهده داشتهباشد(همان طور که از نظر برخی از دراویش صوفی مسلک در عرفان، امام علی(ع) قطب آنها تلقی میشود) و هر پادشاهیکه چنین خصوصیاتی نداشته باشد، باید توسط بزرگان و مردم از سلطنت برکنار شود و میان افرادیکه شایسته هستند یا از خاندان شاه یا غیر آن، شخصی به قرعه که دارای این خصوصیت میباشد، انتخاب کنند. در عین حال، ویژگیهای اخلاقی و سیاسی را برای کسانی که میخواهند دارای این خصلت شوند، بیان میداردکه در ادامه پژوهش به تفصیل بیان شده است. در بخشهای از اوایل تأسیسصفویه تا اواخر دوره شاه عباس اول، همراهی این سه مبنا به چشم میخورد، اما ارزشهای سیاسی شیعه و عقاید صوفیانه بعد از این دوره، کمکم رنگ باخته و صرفا، نوعی حکومت پادشاهی محض در اواخر این دوره حکمفرما بوده است و علاوه بر این، با از بین رفتن ارکان اصلی حکومت (عقاید شیعی و صوفی) بالطبع، اقتدار سلطنت نیز رو به تزلزل و ویرانی بود. نیریزی در طبالممالک توجه ویژهای به ارزشهای شیعی دارد.
1.3 توجه به آموزههای سیاسی شیعی و بهویژهدرنهجالبلاغه
یکی از مبانی اندیشه سیاسی در رساله طب الممالک، عنایت به آموزههای سیاسی شیعه بوده است و از همین رو، به اموری از قبیل، مشارکت سیاسی مردم، اعتماد سیاسی و احترام به افکار عمومی، ایجاد فرصت عمومی، مواسات و یاری دادن به هم نوع اهمیت داده است. نیریزی بر این باور بوده که مشکلات جامعه در نتیجهی عاری بودن جامعه از اینمفاهیم و موضوعات بوجود آمده است. یکی از منابع مهم آموزههای شیعی که نیریزی به دفعات بسیاری در این رساله از آن بهره برده نهج البلاغه است.
به گفته نیریزی، ضرورت استفاده وی از آموزههای سیاسی شیعه بویژه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی، لزوم رهایی از تاریکیهای جهالت و رهانیدن از مشکلات و معضلات اجتماعی جامعه استکه تنها با حکمرانی شایسته با استفاده از فرامینقرآنکریموائمه معصومین (ع) امکان پذیراست، اما در دوره او، ادعاهای دینی حاکمیت، بهویژه، ارزشهای شیعی، رنگ باخته بود و حاکمیت مطلقه دنیایی و غیر دینی حاکم بوده استکه عمل به شریعت و آموزههای شیعه به فراموشی سپرده شده بود:
اما بعد؛ ای عالمان! این کتاب که اکنون ارائه شده، حق ناب است، گرچه حق تلخ است. این کتاب خبر درستی از سبأ آورده و پرتوی از کتاب روشنگر و سخنان بزرگ دین، امیر مؤمنان(ع) که گوش نگهدارنده از میان شیعه ائمه معصومین(ع) اندرزآنفرامیگیرد. ایعلمایدینخداوشیعهآلرسولخدا! همانا طلیعه فتنه کور آشکار شده، بلا نازل گردیده، نعمت تغییریافته و خونها ریخته شده است و فرزندان و زنان شیعه همچون بردگان و کنیزکان بهاسارت رفتهاند، سرتاسر کشور به انواع دردها بیمار گشته است آن چنانکه پزشکان از درمانش عاجز ماندهاند و آرای زیرکان و عاقلان در درمانش به اختلاف و سرگشتگی و غیبت امام است؛ چارهای جز درمان با کتاب خدای نیرومند دانا، و جز پیروی از احادیث ائمه معصوم(ع) این دعوتگران به خدا در حیات و ممات آنها در چنین مصیبتهای بزرگینیست (نیریزی،بهنقلازجعفریان، 1392: ص1779).
در بخشی از کلام نیریزی،بهقانونگذاریحاکمتوجهشدهاست. دراینراستا به اصطلاح "نسخه"[1]اشاره شده استکه پیچیدن نسخه قانون با توجه به منبع شرع (قانون خداوند) انجام میشود؛ زیرا بنا بهگفته خداوند متعال در قرآن کریم، آموزههای قرآنی درمانی برای خاتمه دادن به معضلات جامعه هستند[2].همچنین، نیریزی، به کلام امیرمؤمنان(ع)در قانونگذاری توجه میکند(نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: ص1767) از آنجاکه امیرمؤمنان(ع) خود از قانونگذاران اولیه اسلامی بودندکه از کلیات و جزییات قوانین اسلامی مطلع بودهاند، پس، مینوان نهجالبلاغه را از مهمترین منابع موثق در قانونگذاری و سیاست محسوب کرد که دربردارنده مجموعه عملی از قوانین و مقررات اسلامی است. به همین دلیل، استنادهایی از نهجالبلاغه در رساله نیریزی وجود دارد.
از سخنان فوق که از نیریزی نقل کردهایم، درمییابیمکه نهج البلاغه همراه با فرامین قرآنی و روایات دیگری غیر از امام علی (ع) در رساله طب الممالکبیان شده است. از سخنان متعددیکه در این رساله بر لزوم کاربرد سیره و روایات معصومین(ع) آوردهشده است، میتوان پی به این امر بردکه نیریزی همه این تعالیم (قرآن، روایات و نهجالبلاغه) را نوری واحد دانسته است؛ لذا، نمیتوان نگاه حاشیهاییا متنی به نهج البلاغه در این رساله داد و آن را پررنگ یا کمرنگتر از دیگر متون دینی در این رساله بهحساب آورد.
2.3 اخلاق صبغهای از عرفان در سیاست
مبنای دیگر اندیشه سیاسی در این رساله، عرفان سیاسی استکه با توجه فضای متنوع فکری، اجتماعی و سیاسی جامعه عصر مؤلف پدید آمده است. دو نوع دیدگاه در مورد جایگاه عرفان در سیاست وجود دارد. برخی از دیدگاهها، جایگاهی برای عرفان در سیاست قائل نیستند؛ زیرا عرفان بعد معنوی و روش شهودی داردکه با این روشها نمیتوان به تدبیر امور دنیایی(سیاست) پرداخت؛ اما طرفداران دیدگاه دیگر، هیچ منافاتی میان عرفان و سیاست قائل نیستند و معتقد هستند که سیاست اسلامی متکی بر بنیانهای معنوی و عرفانی سالم، سبب سلامت سیاست و صیانت از سیاستمدار خواهد شد (رهدار و دیگران، سوم، 1392: ص45).
نیریزی از جمله افرادی بوده استکه آموزههای عرفانی را در کسب قدرت سیاسی و اداره و تدبیر جامعه مؤثر دانسته است. عرفان نیریزی بر پایه تصوف گروه ذهبیه از گروههای متصوفه در اواخر دوره صفوی شکل گرفته بود. این گروه، به اصول شریعت و احکام فقهی و تقیه پایبند بودهاند(مدرسی چهاردهی، 1382: ص174-171).
به همین دلیل، توانستند ارتباط خوبی با متشرعان و علمای مذهبی حاکمیت برقرار کنند.در مقایسه با سلسلههای دیگر، نیز کمتر مورد اذیت قرار گیرند (پازوکی، 1382: ج7/ 395). نمونهای از این روابط خوب را میتوان به روابط نیریزی با شاه سلطان حسین اشاره کرد (خاوری، 1383: ص314-311).
نیریزی در این رساله، طرحی از عرفان سیاسی را در قالب اخلاق سیاسی پدید آورده است؛ بدین معناکه برخی از مسائل عرفان سیاسی همانند توبه، غیرت، محاسبه، مراقبه را در قالب مسائل اخلاقی اشاره کرده است. سفارش به پادشاه در ارتباط با محاسبه رفتارهای سیاسی خود با مردم و مراقبت از خود در برابر هرگونه طمع و زیاده روی در قدرت و ثروت و نیز پاسخگو بودن در برابر خداوند متعال از جمله مسائل اخلاقی بوده استکه نیریزی از آموزههای سیاسی نهج البلاغه برداشت کرده است. در بخشهایی از این پژوهش، به بررسی برخی از نمونههای عرفان که در قالب اخلاق سیاسی است، بیان شده است. غیرتمداری در میان جامعه، یکی از مسائلی است که در متن طبالممالک بیان شده است.
ارتباط غیرت مداری خداوند با خشم و رضایت خداوند یکی از مسائلی بوده است که در ارتباط با نهجالبلاغه مطرح شده است. به بیان دیگر، غیرت خداوندی اجازه نمیدهد که ظلم و ستمی در جهان بدون پاسخ بماند و اگر فردی بی عدالتی را در جامعه انجام دهد، علاوه بر اینکه مجازات میشود؛ بلکه به دلیل سکوت همه کسانی که این بی عدالتی را دیده و سکوت کردهاند، تبعات خشم خداوند عمومی و فراگیز خواهد بود و شامل همه این افرادی که سکوت کرده اند، خواهد شد.
3.3 نظریۀ حاکمیتپادشاهی
مبنای دیگر در اندیشه سیاسی این رساله،حاکمیت پادشاهی است. پادشاهی یکی از ارکان اندیشه سیاسی موجود در رساله طب الممالک است. به طور کلی، میتوان دو نوع اندیشه سیاسی در ایران بازگو کرد. نظریه سلطنت(پادشاهی) دربرههقبلازمشروطه، براساس نظریه سنتی سیاست است.
در نظریه سنتی، رابطه حقوقی میان پادشاه و مردم شبیه بیمار و پزشک است؛ همچنانکه پزشک فقط با بیمار صحبت میکند و با بیمار در مورد تجویز دارو مشورت نمیکند، حاکم نیز با مردم در مورد وضع قوانین مشورت نمیکند[3]. در چنین ساختار سیاسی، حاکمان منتخب نبودند و پیشاپیش وجود داشتند، همچنانکه پزشک منتخب بیمار نیست؛ هرچند بیمار به پزشک مراجعه میکند؛ ولی پزشک با انتخاب مردم پزشک نشده است. به همین دلیل در ادبیات گذشته سیاست، از راعی و رعیت صحبت شده استکه راعی[4](حاکم) رعایت مردم (رعیت) میکند. لذا، حقوق متقابل مردم و حاکم، براساس حاکمان پیشاپیش وجود داشتند و قوانین برگرفته ازقرآنکریموروایاتهستند. از این رو، نحوه حکمرانی از طریق استنباط در سخنان پیامبر و معصومین و فتوای آنها دریافت میشد؛ همانند پزشکیکه برای بیمار نسخه میپیچد، حاکم هم از طریق استنباط در سفارشات و فرامین دینی، مقررات و خطمشیهای حکمرانی وضع میکرد(فیرحی، 1396:www.sima fekr.tv).
حاکمیت صفویه نیز طبعاً اقتدار محکم و پیچیدهای از حاکمیت پادشاهی ایجاد کرده بودند. در این دوره، هیچیک از اندیشمندان و علما و یا مردم در پی تغییر حاکمیتپادشاهی نبودند و به رد این نوع حاکمیت نپرداختند. نیریزی از نظریه سلطنت حمایتکرده است و آن را کارآمد دانستهاست. نیریزی با مشاهده وضعیت بحران زده دوره شاه سلطان حسین در اندیشه تغییر برآمده است؛ اما سخنان نیریزی حاکی از تغییر در شیوه حکمرانی است، نه نوع حاکمیت. نیریزی،علیرغماینکهنظریهسلطنتراقبولمیکند؛ اما توجه بسیاری به نوع حاکمیت (پادشاهییا غیر پادشاهی) ندارد؛بلکههدفحکمرانی برایش مهم است. به همین دلیل، در سخنان خویش تأکید میکندکه شاه با انتخاب یک شاهزاده از خاندان صفوی میتواند به وضعیت اسفناک مردم خاتمه دهد و موجبات رفاه و بهزیستی مردم را فراهم آورد: «شما نیز پس از قرعه بر یک شاه از این سلسله بزرگوار صفوی آراءتان را یکپارچه کنید و براساس آنچه امیر مؤمنان (ع) مالک اشتر را بدان دستور داده و از او تعهد گرفته، عمل کنید» (نیریزی، بهنقلازجعفریان، 1392: ص1728).
همچنین،نیریزی، دیدگاه قرعه را در نظریه پادشاهی ارائه میدهد(نیریزی،1392: بهنقلاز جعفریان: 1787).ایندیدگاه، دو معنا به ذهن متبادر میکند؛ قرعهدر میان نخبگان و خانواده سلطنتی(حاکمیت وراثتی) وقرعهدرمیانمردم(حاکمیت انتخابی براساس شایستهسالاری). بدونشک، معنای اول در قرعه مورد نظر نیریزی بوده است[5]؛ زیرا در آن برهه تاریخی قبل از مشروطه، حاکمیت انتخابی در جامعه ایرانی مرسوم نبوده است.
لذا، در دوره زوال حاکمیت شاه سلطان حسین اینگونه ایجاب مینمودکه حداقل، شاه جانشینی برای رتق و فتق امور در نظر گیرد. در این باره، شاه بزرگترین فرزند خود محمودمیرزا که 25 سال داشت، به عنوان نماینده خود انتخاب کرد؛ اما مشاوران شاه، اتهام جاه طلبی و تصاحب سلطنت را به شاهزاده وارد کرده و از این طریق شاهزاده را برکنار کردند و بعد از آن، مشاوران،شاهزاده دیگری را انتخاب کرد (لاکهارت، 1380: ص 132).
4.جامعهشناسی فساد و بینظمی در طبالممالک
فرآیند شناخت آسیبهای جامعه و راهکارهای مبارزه با آنها در رساله نیریزی، با بررسی رفتارهای سیاسی هر یک از نخبگان سیاسی در اواخر دوره صفویه اعم از شاه، وابستگان و خویشاوندان وی، امرا و حاکمان محلی در نحوه حکمرانی و برخورد با نیروهای خارجی حزبها و جناحهای مختلف سیاسی، امکانپذیر است. معالوصف، فهم اندیشه سیاسی غالب، موجبات دستیابی به عوامل وقوع رفتارهای سیاسی و سیاست خارجی و داخلی اتخاذ شده را فراهم میآورد. نیریزی در رساله طبالممالک در تلاش بوده استتا رفتارهای نخبگان سیاسی ارزیابی شود و واکنش مناسب با آن بیانشود.
1.4 مقابله با فساد اداری و بحران اقتصادی با رعایت اخلاق سیاسی
در ساختار سیاسی، فرآیندتوسعه اقتصادی باچالشهاومشکلاتعدیدهایمواجهاستو اندیشهسیاسی غالب، مغایربامشارکتورقابتدرسیاست بودهاست (بشیریه، 1382: ص 161). یکی از چالشهاییکه نیریزی وضع جامعه موجود را به تبع حذف مشارکت سیاسی بر آن متصف میداند، نبود مشارکت مردمی در عرصههای کلان اقتصادی در آن دوران است.نیریزی در باب اوضاع نامساعد مردم و اقشار مختلف جامعه که در معرض تهدید مالی و جانی هستند، هشدار میدهد: «ای برادران دینی ما. و ای علمای امت رسولالله. اگر از آن دسته مردانی هستیمکه امیر مؤمنان (ع) وصفشان کرد؛ دست کم برای حفظ حیات آنان و نگهداری دختران و پسران، زنان، به ناچار تلاشی کنید تا جان درامان بماند و فرزندان و زنان از ننگ بزرگ در امان باشند، پیش از آنکه ننگ همراه عذاب دردناک، یکباره بر سرمان فرود آید و آن زمان گریزگاهی نباشد» (نیریزی، بهنقلاز جعفریان، 1392: ص1788).
از عواملی که سبب معضلات عدیده اقتصادی شده است، خویشاوندگماری در دوره صفویه میباشد. در این دوره، شبکه ای از خویشان و وابستگان حکومتی در مشاغل حساس گمارده میشدند و خویشاوندگمارییک شرط ضروری جهت انتصاب افراد مدنظر بوده است؛ ولی برای ترقی شخص و بقای سیاسی او کافی نبوده است. آنچه این روابط را تحکیم میبخشید، رابطه حسنه با فرمانروا بودکه بیش از پیش ضرورت داشت. شواهد تاریخی در این رابطه، گویای این امر استکه شاه چندان اقتدار سیاسی نداشت که بتواند هر مقام حکومتی را با فرمان قاطع و صریح برکنارکند؛ زیراخویشاوندگماری و پرداخت رشوه و فروش مناصب حکومتی در میان صاحب منصبان امری معمول بود(متی، 1393: ص215-214).
یکی دیگر از عواملیکه سبب بحران اقتصادی شده است، رشوه گرفتن پادشاه و امرای سیاسی از دیگر معضلات جامعه دوره شاه سلطان حسین است. از این حیث، نیریزی چند ویژگی بخیل، نادان، ستمگر، بی عدالتی، پایمال کننده حقوق مردم و ضایع کننده سنت را از اوصافیمیداندکهپادشاهبایدازآنهابرحذرباشد. شواهد تاریخی بسیاری وجود دارد که سخنان نیریزی را در ارتباط با بیکفایتی و ستمگری شاه سلطان حسین و رشوه و خیانت به منصب فروشی حاکمان او را اثبات میکند.
درنهجالبلاغهدراینموردبیانشدهاست: «و همانا دانستیدکه سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان، غنیمتها و احکام مسلمانان ولایتیابد و امامت آنان را عهدهدار شود تا در مالهای آنها حریص گردد؛ و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد؛ و نه ستمکار تا به ستم، عطای آنان را ببرد و نه بیعدالت در تقسیم مال تا به مردم ببخشد و مردمی محروم سازد و نه آنکه به خاطر حکم کردن، رشوه ستاند تا حقوق را پایمال کند و آن نرساند و نه آنکه سنت را ضایع و امت را به هلاکت دراندازد» (سیدرضی، 1379: خ 131).همین طور، در دهه (1660م) هدیه دادن امری عادیدر میان حکام محلی تلقی میشد و اگر هر یک از حکام میخواستند بر مسند قدرت بمانند، بایدرشوههای بزرگتری به حکومت مرکزی میفرستادند. رشوهخواری به مرور چنان وسعت یافت که دولت را فلج کرد(متی، 1393: ص206).
نیریزی در این ارتباط بیان کرده است:
شما به درستی دانستید که اگر شاه، نادان باشد و بدون عقل؛ سخن هرکس، خوب یا بد را گوش فرامیدهد و میان دوست و دشمن، کسانیکه در پی آبادانی مملکت هستند یا کسانیکه درصدد تخریب، فرقی نمینهد، او همان ستمگر ترسوی، رشوه گیرنده و ضایع کننده سنت است. در این صورت استکه امت هلاک می گردد. اگر شاه، فردی مصمم و صاحب اراده نباشد؛ از آن کسانیکه در سخن و تعهدات خود استوارند و بدین صفات در سرزمینش شهرت نیابد، عدهای بیسروپا در حکومت او طمع خواهند ورزید. دراینصورت، آیا آنها که موقعیت برتر دارند، همچون رومیان [عثمانیها] و هندیان و جز آنها، طمع در ملک او نخواهند کرد؟ تازه اگر این رخداد [مقصود حمله افاغنه] به سلامت و و نصرت و پیروزییابد، امر کوچکی انجام یافته است، درحالیکه هنوز وقایع بزرگتر و مصیبتهای پردامنهتر باقی مانده؛ چرا که پس از این رخداد مصیبتبار، هیچ ترسویی از او نترسیده و هیچ امیدواری نسبت به امیدی نخواهدداشت. ملاک پیروزی بر دشمن همین ترس و امیدی استکه در وقت جنگ و اضطراب وجود دارد» (نیریزی،بهنقلازجعفریان، 1392:ص1787).
درمقابل،در نهج البلاغه به ارزشهای اخلاقی زهد و طاهربودن به عنوان ابزارهای توسعه اقتصادی اشاره شده است: «آیا ما از جمله حکمای الهی، طبیبان روحانی و عالمان ربانی نیستیم و اینان همان کسانی هستندکه در نهج البلاغه در وصفشان بیان شده است:
خوشا آنانکه دل از این جهان گسستند و به جهان دیگر بستند. آنان مردمیهستندکه زمین را گستردنی خود گرفتهاند و خاک آن را بستر و آب آن را طیب، قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان. چون مسیح دنیا را از خود دور ساختهاند (سیدرضی، 1379: خ107).
علاوهبراین، به سخن امام علی(ع) اشارهمیکندکه مسیر روشن و صحیح برای اداره وضعیت بحران اقتصادی بیان میکند: «مردم! بیم نکنید در راه راستکه شمار روندگان آن چنین اندک است؛ چرا که مردم بر سرخوانی فراهم آمدهاندکه سیری آن کوتاه است و زمان گرسنگی آن دراز»(سیدرضی، 1379: خ107).
بنابراین، دست یابی به مناصب مهم سیاسی و اقتصادی برای کسب منافع عمومی است. اگر نخبگان سیاسی، بخاطر کسب قدرت سیاسی و پیشبرد منافع شخصی و خصوصی زمام جامعه را برعهده گیرند و به دنبال منافع و حقوق مردم نباشند، راه برای اصلاح و آبادانی بسته میشود و فقط معدود افرادی میتوانند از امکانات موجود استفاده کنند و به مراتب بالای ثروت برسند.
در اینمواقع، ظلم و ستم و تبعیض طبقاتی بسیار میشود و اجرای احکام شرح و قوانین اسلامی به پایین ترین حد ممکن میرسد.نیریزی با سفارش به پادشاه در ارتباط با محاسبه رفتارهایاقتصادی خود جامعه و مراقبت از خود و استانداران خود در برابر هرگونه طمع و زیاده روی در قدرت و ثروت و نیز پاسخگو بودن در برابر خداوند متعال به اخلاق در سیاست اشاره داشته است. اینکه باید پادشاه و دست اندرکاران قدرت به خودشناسی عمیقی از خود دست یابند تا مانع نفوذ طمع در رفتارشان شوند.
2.4 سازندگی اقتصادی با رفع شکاف طبقاتی
بخشی از سیاستهای نامطلوب اقتصادی در زمان شاه سلطان حسین در توزیع ناعادلانه ثروت مؤثر بوده استکه پیامدهای آن، رواج اندیشهانباشت ثروت اختصاص قدرت سیاسی به گروه خاص بودو منتج به رکود اقتصادی و شکاف بیشتر طبقات مرفه و فقیر در جامعه شد و در مراتب بالاتر، قحطی و خشکسالی را به بار آورد. نیریزی به منظور ترسیم فرآیند انحطاط در دوره شاه سلطان حسین، به تصریح برخی از این ارزشها در اندیشه سیاسی این دوره پرداخته است و با مقایسه ارزشهای سیاسی نهجالبلاغه،تلاشمیکند نمونهای از توسعه اجتماعی و اقتصادی را به نمایش بگذارد. به بیان دیگر، بازگشت به اندیشه اسلامی را مهمترین امر توسعه و تکامل جوامع میداند.
ساختار اقتصادی در دوره شاه سلطان حسین بر مبنای اندیشه قبیلهای شکل گرفته بودکه خود را وابسته به اقتصاد غنیمتی جنگی میکند (فیرحی، 1385: ص24). این نوع اقتصاد، بحران مالی در سیاست کلان اقتصادی ایجاد میکند. مهمترین اقدامات اقتصادیکه منجر به بحران اقتصادی بیشتر شد، تبدیل زمینهای دولتی به املاک سلطنتی بودکه به منظور افزایش درآمد حاکمیت صورت پذیرفت. ایناقدام ابتدا در زمان شاه تهماسب از(۸۷۹ تا ۹۷۹ش) آغاز شد و در سالهای(۱۰۱۹ش تا ۱۰۴۵ش) به اوج رسید(فوران، 1390: ص250).
در این شرایط اقتصادی، پایههای اقتصاد براساس منافع و روابط شخصی شکل میگیرد و ضوابط علمی و مدیریتی را در اقتصاد لگدمال خواهد شد. انباشت ثروت و محصورماندن ثروت و مناصب اقتصادی در دست معدود افراد از ویژگیهای این نوع از اقتصاد است؛ اما سیاست اقتصادیکه در آموزههای نهجالبلاغه یافت میشود، ساختار سالم اقتصادی را بر پایه نیروهای شایسته و عدالتپیشه استوار میداندکه در عمل به موازینقوانین اسلامی مورد وثوق و اعتماد باشند.
نیریزیدراینموردبیانمیدارد: «عقیده من بر این است و از خداوند در اظهار آن توفیق میخواهمکه اساس این درمان و راه نجات از این وضعیت هلاکت بار، پیروی از سخن امیر مؤمنان (ع) و بزرگ دین است؛ کسیکه اگر اطاعتش کنند، خدا را اطاعت کرده و اگر نافرمانی او کنند، خدا را نافرمانی کردهاند و کسانیکه به او پناه آوردند، به خدا پناه آوردهاند (نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: ص1786).
ازاینرو،نیریزیتأکیدمیکند که حاکمیتباهدف کسب قدرت سیاسییا ثروت در نهجالبلاغه مورد مذمت قرار گرفته است و اجرای فرامین دینیکه مطابق با رضایت و خواست خداوند باشد، به عنوان یکی از اهداف اولیه و مهم حاکمیت دینی بیان شده است:
خدایا! تومیدانی آنچه از ما رفت، نه بخاطر رغبت در قدرت بود، و از دنیای ناچیز، خواستن زیادت؛ بلکه میخواستیم نشانههای دین را به جاییکه بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستم دیدهات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع ماندهات اجراء شود (سید رضی، 1379: خ131).
بنابراین، راهکاریکه در آموزههای نهجالبلاغه برای مقابله با فساد اقتصادی مطرح میکند، نظارت بر عملکرد امیران حکومت است تا فساد یا عدم فساد مالی آنها محرز شود (عیسوی و دیگران، 1394، ص109).نیریزییکی از دلایل ویرانی کشور را فسادمالیامیرانمعرفی میکند:
خرابی مملکت از ناحیه غلبه دشمنان نیست؛ بلکه در مرحله نخست، نتیجه غفلت شاه و فساد مالی امیران است. اگر بر این گمان هستیدکه دشمنان به زودی به هلاکت خواهند رسید، بدانید که علت نخستین هنوز پابرجاست و همین طور بعد از این، آیا بجز این، راهی برای درمان این خرابیها وجود دارد و آیا راه نجات دیگری هست؟(نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: 1791).
نمونهای از فساد مالی امیران این استکه در آغاز سلطنت شاه سلطان حسین، هلندیها با پرداخت رشوهای به مبلغ هزار و پانصد تومان بهدرباری با نفوذ از جمله میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، وزیر اعظم و دو خواجه درباری در سال 1106ق موفق شدند بدهیهای مالیاتی معوقه خود را لغو و امتیازهای سیاسی- تجاری آنهادرایرانموردتأییدپادشاهجدیدصفویقرارگیرد (برازش، 1393: ص1052).
با توجه به وخامت اوضاع، نیریزی به مردم و نخبگان سیاسی، راهکار همدلی ومساعدتدر میان حزبهای اجتماعی و سیاسی را پیشنهاد میدهد و مردم را به سمت همیاری و همکاری با طبقه حاکمیت سوق میدهد. از این حیث، با استنادی از کلام امام علی(ع) بهتبییناینمسئلهمیپردازد: «کجاست سخاوت و همیاری میان ما؟ درحالیکه فقیران و درماندگان از گرسنگی مردند و میمیرند. درد تو این بسکه شب سیر بخوابی و گرداگرت جگرهایی بود در آرزوی پوست بزغاله». اینسخننیریزیاشارهبهنامه 45 نهجالبلاغهدارد:
مناگرمىخواستم،مىتوانستمازعسلپاک،زمغزگندموبافتههاىابریشم،براىخودغذاولباسفراهمآورم،امّاهیهاتکههواىنفسبرمنچیره شود،و طمعمراواداردکهغذاهایلذیذانتخاب کنم،درحالىکهدر «حجاز»یا «یمامه»کسىباشدکهبهقرص نانىنرسد،ویاهرگزشکمىسیرنخورد،یامنسیربخوابموپیرامونمشکمهایىکهازگرسنگىبهپشتچسبیده،وجگرهاىسوختهوجودداشتهباشد(سیدرضی، 1379: ن45).
وجود چنین شکافهایی میان فقیرو غنی، به اندیشه سیاسی بازمیگرددکه روحیه عدالت با افراط و تفریط در حوزه اقتصادی از بین رفته و باور به اعتمادشخصی و وفاداری به قوم و قبیلهافزایشیافته بود.بنابراین، اندیشه سیاسی مسلط بر اواخردورهصفویه، ساختار اقتصادی را بر پایه خویشاوندگماری پدید آورده بودکه با حذف مشارکت اقتصادی مردم همراه بوده و بر مسند نشستن در مناصب مهم اقتصادی متعلق به برخی از طبقههای اجتماعی خاص و وابستگان نخبگان سیاسی بوده است. از این رو، حذف رقیبان در گروههای خودی و نادیده گرفتن اقشار مختلف مردم در مشارکتهای مهم اقتصادی امر عادی تلقی شده بود.
3.4 غیرتمداری در میانجامعه
غیرت الهی در عرصه اجتماعی، به ممنوع کردن خداوند متعال از ورود صفات جلالی خود، همانند کبر و عظمت در بندگان (تکوینی) توجهدارد؛زیراهیچموجودیازنقصوحاجتمبّرانیستوهرکهادعایقدرتوعظمتداشتهباشد، از روی جهل و غفلت است. پس، از غیرت الهی استکه انسان از سرکشی و طغیان دیگران بیزار است و پروردگار به اعتبار پادشاه و فرمانروای مطلق، فرامین امر و نهی را در کائنات بنا مینهد و نسبت به انسان و کائنات به مثابه ناموس غیرت دارد و اگر موجودی بخواهد، بر ضد آنها عمل کند، خداوند هم عکسالعمل نشان میدهد چنانکه کیفر و پاداش بندگان ازهمینرو است (فروزانفر،1361، ج2: ص701).
از حیث، خداوند نسبت به بندگانش غیور است و دوست نداردکه دل بندگانش بهسوی غیر متمایل گردد و همواره طالب خیر رساندن به بندگان خود است. همچنین، درتلاش است تا بدبختی و شقاوت را از آنان دور کند. به دلیل حس غیرت، برای آنها برنامه مراقبت گذاشته تا از آنها مراقبت کند. پس، اگر انسان بر ضد نوامیس و فرامینیکه خدا قرار داده عمل کند، هتک ناموس الهی کرده است و خداوند نسبت به ناموس خود بیاعتنا نخواهد بود و واکنش متقابل نشان خواهد داد.
از نظر نیریزی دو وظیفه بر دوش انسان است: نخست، سکوت نکردن در برابر ظلم و واکنش نشان دادن در برابر عوامل مستبد و خودکامه است؛ زیرا سکوت ما سبب طغیان و سرکشی بیشتر ظالم میشود. دوم، ظلم و ستم و هتک حرمت به فرامین الهی(نوامیس الهی) تبعاتعمومیوفراگیرداردوبدبختیآندامنگیرهمهاقشارجامعهاست؛زیراغیرتالهیاجازهنمیدهدکه هتک حرمت به نوامیس او بدون پاسخ باقی بماند.
بنابراین، مظلوم به خاطر سکوت خود دچار فقر و بدبختی میشود و ظالم به دلیل ستم به نتیجه عمل خود میرسند. آنچنانکه در نهج البلاغه، در مورد تبعات گسترده ظلم و واکنش غیرت خداوند بیانشدهاست: «مردم! همه افراد جامعه، در خشنودی و خشم شریک هستند»(سیدرضی، 1379: خ201).
4.4 بازگشت به سنتهای صالحه (سنت معصومین(ع)) و عمل به فرآمین قرآنی
از راهکارهای مهم در برخوردبا آسیبهایجامعه، عمل به فرامین و احکام قرآنی و سنتهای معصومیناستکه در دوره شاه سلطان حسین، امری متداول و مرسوم تلقینشده بود. بزرگترین زیانرسان به یکپارچگی کشور و قابلیت دفاعیحاکمیت صفویه، سیاستهای شاه سلطان حسین بود که درواقع، در دگرگونی و تفسیر احکام اسلامی نقش مؤثری داشت.
شواهدتاریخینشانمیدهد کهرواج میگساری در حاکمیت، در نقض برخی سنتهای اسلامی مؤثر بوده است. درباریان،بااستفادهاز مریم بیگم[6]بهشاهتوصیهکردندکهشراببنوشد. پزشکان برای بهبودی او مقداری شراب تجویز کردند و به شاه نصحیت کردندکه به شیوه اسلاف باید بود(نوایی و دیگران، 1394: ص258). این تنها گوشهایازعملنکردنبهفرامینواحکاماسلامیبودهاست.از حیث، نیریزی با مشاهده اجرا نشدن احکام اسلامی، همگان را به سنت معصومین(ع) ارجاع داده تا اختلافها و شکافهای موجود را از بین برد: «پسبرماستتااسبابخرابی،بینظمیونشانههایآنونیزدرمانشرابااستمدادازکتابخداوکلماتمعصومین (ع) یادآوریکنیمتامردم نگویندکه«ماازاینامردرغفلتهستیم[7]» (نیریزی،1392: بهنقلازجعفریان،ص 1779).
سپس، نیریزی به سخنی از امام علی(ع) استنادمیکند. در نهج البلاغه در مورد عملبهفرامین و احکام اسلامی بیان شده است:
مبادا بزرگی کسی موجب شودکه رنج اندک او را بزرگ شماری و رتبه پایین انسانی سبب شود، کوشش بزرگ وی را کوچک به شمار آوری و آنجاکه کار بر تو گران شود و دشوار و حقیقت کارها ناآشکار، به خدا و رسولش باز آر، چه خدای تعالی مردمی را که دوستدار راهنمایی آنها بوده، گفته است: ایکسانیکه ایمان آورده اید، خدا و رسول و حاکمان امر خویش را فرمان برید؛ پس، اگر در چیزی با یکدیگر دشمنیکنید، آن را به خدا و رسول بازگردانید.بازگرداندن به خدا، گرفتن محکم کتاب او (قرآن) است و بازگرداندن به رسول، گرفتن سنت جامع اوستکه مورد پذیرش همگان است(سیدرضی، 1379: ن53).
بنابراین،در نهج البلاغه، عمل به فرامین قرآن کریم تنها راه درمان دانسته شده است: «خدایا طبیب این درد مرگبار به جان آمده، و آبرسان این شورهزار ناتوان شده باش.کجا هستند مردمى که به اسلام دعوت شده و پذیرفتند، قرآن تلاوت کردند و معانى آیات را شناختند...» (سیدرضی، 1379: خ121). علاوهبراین، راه حق و باطل در جامعه مشخص استکه همان راه معصومین(ع) میباشد و اگر کسی بخواهد برخلاف راه و رسم اهل بیت که همان شیوه صریحو روشن است پیش برود، به نابودی جامعه دامن خواهد زد، زیرا معصومین(ع) در حاکمیت اسلامی به عنوان نائبان برحق خداوند هستند و اطاعت نکردن از آنها، با قطع برکات الهی و نزول سختیها و عذاب همراه خواهد بود. از این نظر، نیریزی با دعوت جامعه به پرهیز از سیاست غیرشیعی و ترغیب آنها به بازگشت به سنت و سیره سیاسی معصومین(ع) بویژه امام علی(ع)درصدد بوده است تاسنن صالحه را در جامعه پیاده کند.
5.4 نظارت بر قدرت شرط سلامت جامعه
حق نظارت یکی از مسائل مهم در کنترل و سلامت جامعه از فساد و معضلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. نهادینه سازی این حق در اندیشه سیاسی جامعه از ملزومات مهم هر جامعه سالمی است و با انجام این کار میتوان تا حدودی از شورش و اعتراض دستهجمعی بر علیه حاکمیت جلوگیری کرد؛ زیرا بنیان قانونی برای اعتراض و اندیشه صحیح برای انتقاد بنیان شده است.
مبادرت به برقراری هنجارها و ارزشهاییکه بتواند نظارت را به عنوان حقی در اندیشه سیاسی نهادینه کند، بیش از همه در حوزه اختیارات حکومتی و سیستم حکمرانیاست. به بیان دیگر، قدرت سیاسی حاکم بر جامعه استکه نقش تعیینکننده در وجود نظارت در اندیشه سیاسی دارد. لذا، امر نظارت به منظور تحدید قدرتهای طاغی و سرکش انجام میگیرد واین امر میتواند با استیضاح مردم از نخبگان سیاسی جامعه صورت گیرد(بخشایش اردستانی و دیگران، 1392: 52-51).
بنابراین،سیستمنظارتنقش مهمی را در سلامت سیستم اداری ایفا میکندوایننظارت،با رعایت اخلاق و عمل به قانون در میان نخبگان و مقامات سیاسی امکانپذیرخواهدبود. لذا، اگر سیستم سیاسی و اداری جامعهای فاسد باشد و از بالاترین سمت سیاسی(شاه) تافرودستانسیستمسیاسیازاینقاعدهمستثنینباشند، نباید امیدوار بودکه جامعه دارای روابط سالم اداری، اجتماعی و اقتصادی باشد. در این گونه جوامع، فساد اداری (corruption) در محیط به شکل سرسام آوری به سایر طبقات پایین جامعه سرایت میکند؛ زیرا جامعه از حالت نظم، قانون و کنترل محیط خارج شده و قابلیت پیشبینی خود را از دست دادهاست (زتومکا، 1386: ص207).
تبعات وجود چنین سیستمی، بیاعتمادی در روابط انسانی و جایگزین شدن پارتیبازی و رشوه به عنوان راههای مطمئن و سریع است. زمانیکه اعتماد به قانون و مقررات سیستم نباشد، جامعه مجبور به پذیرش راههای نامشروع خواهدشد(ردادی، 1390: ص 142). شرایطنظارتدرزمانیپدیدمیآیدکهصداقتعاملاندرسیستماجراییقدرتدرخدمترسانیبهمردمموردتردیدواقعشودوفسادمالیوسوءاستفادهازقدرتافزایشیابد. کاهشامنیت،افزایشخشونتوبزهکاری،استفادهبیشازحدازاسلحهدردستمردموازنشانههاینبودنظارتاست (زتومکا، 1386:ص208). همچنین، مسئولیت سیستم نظارتی برعهده علمای نیکاندیش استکه به سیره عقلا عمل میکنند. همانمسئولیت پذیرهایی که صاحبان درایت هستند و به خاطر تعهدیکه به جامعه دارند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند و روز به روز به تعهدشان افزوده میشود(نیریزی، به نقل از جعفریان، 1392: 1784).
در نهجالبلاغه در مورد تعهد علما در مورد نقش نظارت بر امور ستمدیدگان بیان شده است:
اگر حاضر نمىشدند، آن جمعیت بسیار (براى بیعت با من) و یارى نمىدادند که حجّت تمام شود و نبود عهدى که خداى تعالى از علماء و دانایان گرفته تا راضى نشوند بر سیرى ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او)، هرآینه، ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مىانداختم (تا ناقه خلافت به هر جا که خواهد برود و در هر خارزارىکه خواهد بچرد و متحمّل بار ضلالت و گمراهى هر ظالم و فاسقى بشود) و آب مىدادم آخر خلافت را به کاسه اوّل آن (چنانکه پیش از این بر این کار اقدام ننمودم... (سیدرضی، 1379: خ3).
البته،زمانیعلمایجامعهبهنظارتخواهندپرداختکهدارای رشد و نبوغ سیاسی باشند، رشدی که همراه با تعهد به انجام وظایف خود نسبت به جامعه همراه باشد؛ در غیر این صورت، خسارات جبرانناپذیری بر جامعه وارد خواهد آمد. یکی از مسائلیکه علما میتوانند در پرتو آن به رشد و بلوغ دست یابند، عمل به دستورات قرآن کریم است. در شرایطیکه نیریزی قرآن کریم را مهجور و ترک شده مییابد، میزان علم و رشد را پایین میبیند؛ از حیث، نیریزی به مردم پیشنهاد میکندکه جهت آگاهییافتن خود از مسئولیتهای جامعه به کتاب خدا مراجعه کنند.
نیریزی با تأکید بر این مسأله بیان میکند:«عالمان و فقیهان رشد یافته مرشد، باید آگاه باشند؛ و چگونه آگاه نیستندکه خداوند آشکارا بیان کرده استکه مسئولیت ما شدیدتر و حجت بر ما سنگینتر است؛ درحالیکه ما کتاب خدا را در میان خود جز اوراق پراکنده نمیبینیم» (نیریزی،بهنقلازجعفریان، 1392: ص1785). از دیدگاه نیریزی، علما یا همان عاقلان سرزمین ایران رسالت دارند تا از نظر روحی و جسمی به ترمیم ساختار و نهادهای سیاسی براساس آموزههایسیاسینهجالبلاغه بپردازند. از حیث، همه نخبگان سیاسی، فرهنگیو اجتماعی را فرا میخواند تا به احیای روش امیرالمؤمنین (ع) در سیاست بپردازند و موجبات بازسازی در اندیشه روحی و روانی در نخبگان سیاسی را فراهم آورند. .
6.4 حاکمیت ضابطه به جای رابطه
در آموزههای سیاسی نهجالبلاغه، انتخاب مدیران و کارگزاران شایسته و کارآمد و هشدار به آنها در پیشگیرى از جرمهای احتمالى مدیران، لازمه نظارت محسوب میشود و این خود نشانه حاکمیت ضابطه به جای رابطه استتا هر فردی با توجه به «رابطه» خود را کارآمد جلوه ندهد و مدیران مطابق در بخشهای مختلف با نیازهای جامعه انتخاب شوند (اخوان کاظمی،1390: ص9).
نیریزی در مورد سامان دهی امور حکومتیبه بخشی از نامه امام علی(ع) به مالک اشتر در ارتباط با مدیریت نظامیان، کارمندان دولتی و کارگزاران حِرَف و صنایعاشارهمیکند. تأکید نیریزی، اجرای این بخش از عهدنامه در بخشنامههای اجرایی است و جهت عملیکردن این بند از عهدنامه، نیازمند تعهد گرفتن از شاه بوده است. از حیث، نیریزی تأکید میکندکه برای گردآوری مالیات، مبارزه با دشمنان، ساماندهی امور مردم و آبادانی در مناطق مختلف کشور، باید از شاه میثاقگرفتتابهتعهداتخودعملکند(نیریزی، بهنقلاز جعفریان، 1392: 1787).
در نهجالبلاغه امامعلی(ع) اصنافجامعهرابهچندطبقهتقسیممیکندوبه وضع قوانین و مقررات درباره اصناف گوناگون میپردازد:
اىمالکبدانمردمازگروههاىگوناگونىمىباشندکهاصلاحهریکجزبادیگرىامکانندارد،وهیچیکازگروههاازگروهدیگربىنیازنیست؛ازآن گروهها،لشکریانخدا،ونویسندگانعمومىوخصوصى،قضاتدادگستر،کارگزارانعدلونظماجتماعى،جزیهدهندگان،پرداختکنندگانمالیات،تجّاروبازرگانان،صاحبانصنعتوپیشهوران،ونیزطبقهپایینجامعه،یعنىنیازمندانومستمندانمىباشند،کهبراىهریکخداوندسهمىمقرّرداشته..(سیدرضی، 1379:ن53).
اما جهت اجرایمقررات، ابزار عدالت لازم است تا قوام رعیت باشد[8]. اگر در میان رعیت، عدالت حکمفرما باشد، امور معاد و معاش آنها منظم و آسایش و امنیت آنها میسر خواهد شد. بر طبق دیدگاه نیریزی، جهت اجرای عدالت، ضرورت دارد تا قوانین و مقرراتی براساس قانون الهی وضع شود، قانونی که از قرآن کریم و اندیشه سیاسی معصومین اخذ شده و بهترین ابزار حاکمیت محسوب میشود؛ زیرا قانون الهی برای رفع اختلاف و اصلاح امور جامعه مفید است.
از حیث، نیریزی، لازم دانسته است، همان طورکه امام علی(ع) از مالک اشتر تعهد گرفته است، شاه نیز معاهدهای با علما و رعیت داشته باشد و کاتبی عادل و مورد اعتماد، سندی میان شاه، علما و رعیت براساس نامه مالک اشتر بنگارد و این سند برای اجرا به تمامی ممالک محروسه بفرستد. نوع دستورات و فرامینیکه باید در جامعه اجرا شود، در مورد نحوه برخورد با عاقلان، چگونگی بهرهمندی از مشاوران، آمادهسازی سپاه، فرستادن جاسوسان، دبیران نامههای عمومی و یا خصوصی، داوران دادگستر، کارگزارانکه به انصاف و مدارا عمل میکنند، جزیهدهندگان،پرداختکنندگانمالیات از مسلمان و غیرمسلمان، بازرگانان، اهل حرفت و صنعت، طبقه فقیر و نیازمند میباشد. اینمسائلاز اموری استکه حاکم بدان نیازمند بوده و راه نجات جامعه را باید در گرو رفتار با آن ببیند (نیریزی، بهنقلاز جعفریان، 1392: 1788).
همچنین، درنهجالبلاغه در مورد اجرای عدالت در اصلاح امور جامعه بیان شده است:
خداوندا! هر بنده از بندگانت که گفتار ما را شنید، گفتاری که از روی عدل و داد باشد نه از روی ستم واقع شود، و موجب اصلاح دین و دنیا شود؛ نه موجب تباهی آن. پس، از شنیدن آن بی اعتنا بود و به تو کمک نکرد و در حفظ دینت درنگ کرد، مابزرگترین شاهداندرگواهی،توراو همهآنها کهدرآسمانهاوزمینساکنکردهاى،برعلیهاوبهشهادتمىطلبیم،وتوپسازاوازیارىاوبىنیازکننده هستیواورابهگناهانکیفر میدهی (سیدرضی، 1379: خ212).
- نتیجهگیری
- نهجالبلاغه یکی از منابع مهم در مکتوبات سیاسی اواخر دوره صفویهاست. برخیاز محققان در این دوره بنا به زاویه نگاه خود، از آن بهره جستهاند و یکی از آنها، قطبالدین نیریزی از اندیشمندان سیاسیِ عارف و صوفی مذهب شیعه است. وی با تألیف رساله «طبالممالک» به بررسی اوضاع سیاسیو اجتماعی دوره شاه سلطان حسین پرداخته است.
- هدف نیریزی از تحریر طبالممالک دعوت حاکمان به خردورزی در امر سیاست و ابتنای آن بر عدالت و مصلحت عمومی بوده است. یعنی همان چیزیکه امام علی (ع) منادی آن بوده اند.از این قرار وی تأکید میکندکه تنها راه برون رفت از این شرایط، عمل به فرامین سیاسی نهج البلاغه است.
- یکی از اهداف نیریزی در بهره بردن از آموزههای سیاسی نهج البلاغه، نهادینه سازی مسائل اخلاقی در حوزه سیاست بوده است. وی از اصطلاحهای عرفانی همانند غیرت برای نهادینه سازی اخلاق در سیاست بهره برده است.
- مبانی اندیشه سیاسی نیریزی در این رساله، بر سه پایهعرفان، سلطنت و آموزههای شیعیاستواراست.
- نیریزی برای نمایاندن حقوق متقابل آمران سیاسی و مردم از الگوی پزشکو بیمار(طب الممالک) بهره میبرد. اینالگو،مردمرابهمثابهبیماریمیبیندکهبرایدرمانبهحاکمیترجوعمیکنند و حاکمیتتکالیفیرادرمنشورحقوقیبرایبهزیستیمردمتنظیممیکند.
- مسلم استکه طبابت مریض امری عقلایی و ضابطه مند بوده ولزوما بر مصلحت پزشک استوار نیست.از این قرار نیریزیحاکمیتصفویهرادرپیشبرداینتکالیفکاهلدیدهاست.
- با مطالعه این رساله، نوعی از زوال و خفتگی عقلانیت در میان علما و عقلای آن دوره به چشم میخورد و نویسنده رساله در تلاش است تا با آموزههای نهج البلاغه، عقل خفته حاکمان، مردم و به ویژه اندیشمندان جامعه را بیدار کند، زیرا کاهش تدبیر و تعقل در جامعه سبب میشودکه مردم کورکورانه نظرات و دیدگاههای حاکم بر جامعه را بپذیرند.
پینوشتها
[1]. لازم به ذکر است که مدل بیماری و درمان بخشی از نظریه قدیمی و کهن در اسلام استکه امروزه نیز در ایران مورد تأکید است. مقام معظم رهبری به نقش سخنان امیرالمومنین(ع) در اصلاح امور جامعه تأکید داشته و در کتاب خویش(بازگشت به نهج البلاغه) از این مدل برای گسترش تعلیمات نهج البلاغه استفاده کردهاند.
[2]. اسراء/82.
اعراف/172
[3]. مشورت و مشارکت مردمی در محدوده غیر از وضع حکم و قانونگذاری انجام میشود.
[4]. رعیت یعنی رعایت شده و راعی یعنی رعایت کننده.
[5]. نیریزیبهاینروایتاستنادکردهاست: «لکل امر مشکل القرعه؛ (عاملی، الوسائل، ج18،صص 192-187).
[6]. عمه شاه سلطان حسین
[7]. اعراف/174.
[8]. العدل قوام الرعیته