Document Type : .
Authors
1 THEOLOGHY/alzahra
2 Department of Quran and Hadith Sciences, Faculty of Theology, Al-Zahra University, Tehran, Iran
3 Assistant Professor, Department of Theology and Islamic Studies, Tarbiat Dabir Shahid Rajaei University, Tehran, Iran.
Abstract
Man is a perfectionist being and needs to identify obstacles in his path to promote growth. One of the greatest hindrances to human perfection is the devil or Satan. Considering the role of Satan in misguiding man and the concurrent advice of Imam Ali (AS) in this regard can be found in his highest and most important sermon known as Qaseh, which was delivered after the battle of Nahrawan. In this sermon, the Imam vigorously tried to explain the nature of the devil, to provide a comprehensive picture of the stages of his influence on man and the strategies to deal with it. Accordingly, using the method of "content analysis" and the technique of "qualitative content analysis" in this research, the most important themes and conceptual components expressed in relation to the devil have been identified. This is while extracting the main and secondary themes, citing the words of Imam Ali (AS) in the sermon of Qaseh, to explain components such as: examining the word Satan and Iblis (the titles of the devil), representatives and confirmers of Satan, the scope of Satan's vicious activity, the factors of Satan's disgust, Satan's strategies to deceive man and the stages of his influence and finally, the doctrinal and practical strategies that can prevent the influence of the devil on man. Finally, based on the words of the Imam, an attempt has been made to provide a comprehensive picture of the category of "knowing the devil".
Keywords
- مقدمه
شیطان این دشمن دیرینه انسان که به عزّت پروردگار قسم خورده تا همهی انسانها را بفریبد، به اذن خداوند در عرصه ابتلاء و آزمایش انسان مهمترین مانع در جهت قُرب ربوبی میباشد. شناخت این دشمن و راههای نفوذش در زندگی از اصلیترین وظایف هر انسانی است، اما متأسفانه به دلیل مداخله و تدلیس شیطان غالباً این مهم، مورد غفلت قرار میگیرد، این در حالی است که در آموزههای قرآنی و احادیث نورانی اهلبیت(ع) به این مسئله توجه بسیاری شده است.
به عنوان نمونه در قرآن کریم برای شیطان اوصاف متعددی ذکرشده تا این موجود وسوسه گر و مکار را معرفی کند. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در موارد متعددی از خطابههای خود، به شناساندن این موجود شرور پرداخته است که یکی از مهمترین آنها، خطبه قاصعه میباشد. آن حضرت در این خطبه با جزئیات بیشتری به معرفی شیطان پرداخته و به تفصیل در رابطه با گونههای مختلف وسوسهها و القائات شیطانی صحبت کردهاند.
از آنجا که مطالعه عمیق و دقیق نصوص دینی از جمله احادیث اهلبیت(ع) نیازمند بهرهگیری از روشهای تحقیق متن محور و استفاده از ابزارهایی است که بتواند موضوعی خاص را در میان حجم انبوهی از متون، استخراج کرده و مورد بازخوانی و تجزیه و تحلیل قرار دهد، لذا به همین منظور در این مقاله پژوهشی تلاش شده با استفاده از روش «تحلیل محتوا» بهمثابه یک روش تحقیق متن محور و میانرشتهای که میتواند پیامهای آشکار و مضامین پنهان متن را کشف و دستهبندی کرده و درنهایت الگوی جامعی از آن مقوله خاص را در چارچوب کلی متن به تصویر بکشد، به مطالعه خطبه قاصعه امام علی(ع) پرداخته و از رهگذر تجزیهوتحلیل مفاهیم این خطبه، تصویر جامعی از مقوله «شیطان» را بدست آوریم.
در رابطه با متن خطبه قاصعه بهعنوان متن مورد تحقیق این مقاله پژوهشی باید گفت که مطالعه تخصصی کلمات امام علی(ع) بهویژه آنچه در نهجالبلاغه نقلشده، نشان میدهد که از مجموع کلمات و نامهها و خطبههای ایشان، به مقوله شناخت شیطان در خطبه قاصعه، با تبیین جزئیات بیشتری نسبت به دیگر خطبهها پرداختهشده است بهگونهای که عموم شارحان و مترجمان نهجالبلاغه، موضوع کلی این خطبه را پرهیز از اطاعت شیطان (ر.ک: راوندی، 1364، ج2/ 227)، پرهیز از کبر و غرور(ر. ک: ابن ابی الحدید، 1421، ج13/ 101)، دعوت به مطالعه تاریخ و عبرت گرفتن از آن(ر. ک: خوئی، 1358: ج11/266) بیان کردهاند. این در حالی است که مطالعه دقیق محتوای خطبه با استفاده از روش تحلیل محتوا در قالب یک پایاننامه ارشد نشان داد که حضرت(ع) در این خطبه به مقولههای متعددی پرداخته است که یکی از مهمترین موضوعات بیان شده، موضوع شناخت شیطان است(ر. ک: کاشفی، 1397: 89-94).
ازاینرو در این مقاله سعی داریم تا با شناساندن شیطان، و راههای مقابله با وی گامی را برای رسیدن به قلههای رفیع انسانیت به تصویر کشیم. بر همین اساس این مقاله با این سؤالات که به چه دلیل شناخت شیطان مهم است؟ چه کسانی نمایندگان شیطان هستند؟ راهکارها و مراحل نفوذ شیطان چیست؟ و چه عواملی مانع نفوذ شیطان میشود؟ به تحلیل محتوای خطبه قاصعه پرداخته و نتایج بسیاری به دست آورده است.
- پیشینه و نوآوری تحقیق
در رابطه با پیشینه تحقیق باید گفت اگرچه در خصوص خطبه قاصعه امیرالمؤمنین علی(ع)، تحقیقات مختلفی انجامشده است، ولیکن اکثر از این پژوهشها فقط به جنبههای تاریخی و اجتماعی خطبه توجه داشتهاند، مانند: پایاننامه «بررسی و تحلیل خطبهی قاصعه و پیوند آن با زمینههای سیاسی اجتماعی کوفه» اثر محمدهادی امین ناجی در دانشگاه تربیت مدرس که عمدتاً به بررسی وضعیت جامعهی کوفه در روزگار ایراد خطبه پرداخته و ارتباط محتوایی خطبهی قاصعه با جامعهی آن عصر را موردبررسی قرار داده و عملاً ورود محتوایی به متن خطبه نداشت است(ر. ک: امین ناجی، 1375). در پایاننامه «شرح خطبه قاصعه امام علی(ع)» اثر غلامحسین کمیلی تخته جان نیز نویسنده تلاش کرده با آوردن معانی واژهها از کتب لغت و استفاده از شروح مختلف، به توضیح و تفسیر عبارتهای مبهم خطبه بپردازد(ر. ک: کمیلی تخته جان، 1382).
بخش دیگری از پژوهشهای انجامشده در خصوص خطبه قاصعه، توجه به وجوه ادبی و بلاغی و زبانشناختی واژگان آن بوده است. بهعنوان نمونه در پایاننامه «اعراب و بلاغت خطبهی قاصعه در نهجالبلاغه»، طاهره موسویان تلاش کرده وجوه اِعرابی و بلاغی برخی جملات خطبه را موردبررسی و کاوش قرار داده و میزان آشنایی بسیار دقیق و عمیق امام علی(ع) را نسبت به صنایع ادبی کلام عربی با مطالعه موردی این خطبه ترسیم نماید(ر.ک: موسویان، 1393). در پایاننامه «بررسی زبانشناختی خطبهی قاصعهی نهجالبلاغه» اثر رحمت ابراهیمزاده نیز مشابه مورد قبل تلاش شده با کشف ارزشهای ادبی و بلاغی خطبه قاصعه از بعد زبانشناختی و بررسی لغوی واژگان و ساختار صرفی و نحوی، اسلوبهای معنایی خطبه بررسی شود(ر. ک: ابراهیمزاده، 1389). در پایاننامه«بررسی و تحلیل واژگان مشکل نهجالبلاغه در خطبه قاصعه» اثر مهسا شاه بیدکی نیز همانند موارد قبل صرفاً به بررسی واژگان مشکل خطبهی با بهرهگیری از کتب غریب الحدیث توجه شده است (ر.ک: شاه بیدکی، 1395).
بر این اساس وجه نوآوری و تمایز مقاله حاضر نسبت به دیگر پژوهشها این است که:
اولاً با استفاده از روش تحلیل محتوا به مطالعه متن و نص اصلی خطبه پرداخته و گزارش دقیقی از موضوعات اصلی و فرعی خطبه و سنجش فراوانی آنها ارائه کرده است. ثانیاً با نگاهی مسئله محور به یکی از موضوعات مهم مطرح در خطبه با عنوان «شیطان» توجه نموده و تلاش کرده ویژگیهای شیطان، نمایندگان شیطان، راههای نفوذ در آدمی و عوامل بازدارنده از این نفوذ را در قالب ساختاری نظاممند تبیین نماید. ثالثاً تلاش شده در پایان با ارائه نمودار، الگوی جامع مؤلفه شناخت شیطان از منظر امام علی(ع) در خطبه قاصعه ترسیم شود. بیشک توجه به این الگو میتواند نقش اثرگذاری در جهت پیمودن مسیر کمال و سعادت داشته باشد.
- جدول تحلیل محتوای مقولۀ«شیطان» در خطبۀ قاصعۀ امام علی(ع)
ازآنجاکه برای تحلیل نصوص دینی به روشهای تحقیق متن محوری نیاز است که بتواند تمامی جوانب متن و فرامتن را سنجیده و لایههای عمیق مضمونی متن را شناسایی کند، لذا در این پژوهش از روش تحلیل محتوا استفاده شده تا پس از استخراج مضامین اصلی و فرعی، بتوان با توجه به ساختار کلی خطبه، درنهایت الگویی که از کلام حضرت قابلاستفاده است را به تصویر کشید. روش تحلیل محتوا، یکی از روشهای تحقیق جهت تبیین اندیشههای بیان شده در یک متن است.
روش «تحلیل محتوا در حقیقت فن پژوهش عینی، اصولی و کمی و بهمنظور تفسیر و تحلیل محتواست و تفکر بنیادی تحلیل محتوا عبارت است از شناسایی اجزای یک متن(کلمات، جملات، بندها و مانند آن، برحسب واحدهایی که انتخاب میشوند) و تعیین جایگاه و رتبه آنها در نظام مقولهها»(باردن، 1374: 29). در این روش از تکنیکهای مختلفی استفاده میشود که در رشتههای مختلف علمی و متناسب با موضوع پژوهش، مورداستفاده قرار میگیرند(برای آگاهی بیشتر از نمونه کارهای انجامشده با این روش ر.ک: عترت دوست، 1398: 291-320).
اولین مرحله عملی در پیمایش روش تحلیل محتوا برای فهم و تحلیل دقیق متن، ترسیم جدول بهمنظور تجزیه متن به قطعات کوچکتر و استخراج کلید واژگان، موضوعات اصلی و موضوعات فرعی هر قطعه از متن است. سپس بر مبنای این جداول، ادامهی فرایند روش تحلیل محتوا، که سنجش فراوانی موضوعات اصلی و فرعی هر متن است ادامه مییابد تا به شناسایی مهمترین آنها بهمنظور دستیابی به پیام اصلی خطبه نائل شویم.
لازم به ذکر است در این پژوهش، محور اصلی تحلیل، متن خطبهی قاصعه است؛ که براساس نسخهی «منهاج البراعة» اثر حبیبالله خوئی استخراجشده(خویی، 1364: 11). در این کتاب، اسناد خطبهها و نامهها بهطور کامل و دقیق و حتی مربوط به قبل از نگارش نهجالبلاغه توسط سیدرضی بیان شده است. در جدول زیر، عبارات خطبه بر اساس پیام اصلی هر جمله، تقطیع شده و مضامین اصلی و فرعی آن استخراج گردیده و درنهایت کدگذاری شدهاند. این جدول به شکلی کدگذاری شده است که در تحلیل کیفی با نگاهی اجمالی به کدهای شناسه میتوان به سند و منبع و علت آن تحلیل دستیافت. در ادامه به علت حجم بالای جدول، تنها بخشی از آن بهعنوان نمونه درجشده است(برای مشاهده جدول کامل ر. ک: کاشفی، 1397).
جدول 1. تحلیل محتوای خطبه قاصعه امام علی(ع)
ردیف |
متن |
مضمون اصلی |
مضامین فرعی |
کدگذاری |
|
12 |
فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ، وَ أَغْرَقَ لکم بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ، وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَان قَرِیب، وقَالَ:(رَبِّ بِمآ أَغْوَیتَنِی لاَزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ لاَغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ)، قَذْفاً بِغَیب بَعِید، وَ رَجْماً بِظَنٍّ مُصِیب سوگند به جانم، شیطان تیر تهدید را به طرف شما راست کرده و آن را برای شما سخت کشیده و از فاصله نزدیک به شما تیراندازی نموده است. اوست که گفته است: |
انگیزه شیطان و نحوه دشمنی او با بندگان خدا |
سوگندهای حضرت امیر(ع) در بیان اهمیت دشمنی شیطان با انسان |
45A |
|
آمادگی کامل شیطان برای نابودی انسان |
46A |
||||
انتقام شیطان از انسان با گمراهکردن او |
6Q |
||||
جلوه گری دنیا راهی برای ایجاد گمراهی |
7Q |
||||
سوگند شیطان برای اغوای همه جهانیان |
8Q |
||||
گمان نادرست و غلوآمیز شیطان از گمراهی همگان |
47A |
||||
13 |
صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِیةِ، وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِیةِ، وَ فُرْسَانُ الْکِبْرِ وَ الْجَاهِلِیةِ. حَتَّی إِذَا انْقَادَتْ لَهُ الْجَامِحَةُ مِنْکُمْ، وَ اسْتَحْکَمَتِ الطَّمَاعِیةُ مِنْهُ فِیکُمْ، فَنَجَمَتِ الْحَالُ مِنَ السِّرِّ الْخَفِی إِلَی الْاَمْرِ الْجَلِی، اسْتَفْحَلَ سُلْطَانُهُ عَلَیکُمْ، وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ، فَأَقْحَمُوکُمْ وَ لَجَاتِ الذُّلِّ، وَ أَحَلُّوکُمْ وَرَطَاتِ الْقَتْلِ، وَ أَوْطَؤُوکُمْ إِثْخَانَ الْجِرَاحَةِ، طَعْناً فِی عُیونِکُمْ، وَ حَزًّا فِی حُلُوقِکُمْ، وَ دَقًّا لِمَنَاخِرِکُمْ، وَ قَصْداً لِمَقَاتِلِکُمْ، وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَی النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَکُمْ شیطان را در این نابکاری، مردم رشک و حسد و دمسازان تعصب و سواران کبر و جاهلیت تصدیق نمودند. تا آنگاه که مردمی از شما که گریزان از شیطان بودند، گردن به فریبکاری او نهادند و طمعی که برای جلب شما داشت محکم گشت. با دگرگونی حال، رازهای پنهان در صحنه آشکار زندگی سر برآورد و او سلطه خود را بر شما مستولی ساخت و با لشکریانش با سرعت به سوی شما تاختن آورد، در نتیجه شما را در مغارههای ذلت و پستی فرود آوردند و در هلاکت گاههای نابودی وارد کردند، با نیزهها که در چشمهایتان فرو کردند، با جراحتهای شدید که بر شما وارد نمودند و بریدن گلوها و در هم کوفتن سوراخهای بینی شما و کشاندن شما به کشتارگاههای شما و با راندن شما با مهارهای وصل شده به بینیهایتان به سوی آتشی که برای شما آماده شده است. |
چگونگی غلبه شیطان برانسان |
متکبران تصدیقکنندگان شیطان |
48A |
|
متعصبان تصدیق کنندگان شیطان |
48A |
||||
جاهلان تصدیق کنندگان شیطان |
50A |
||||
کبر، جهل وتعصب راههای نفوذ و تسلط شیطان بر انسان |
51A |
||||
دشمنی آشکارشیطان با انسان |
52A |
||||
طرح و نقشه شیطان در لشکر کشی علیه انسان |
53A |
||||
خواری ونابودی وآتش جهنم سرانجام نفوذشیطان |
54A |
||||
14 |
فَأَصْبَحَ أَعْظَمَ فِی دِینِکُمْ جرحا وَ أَوْرَی فِی دُنْیاکُمْ قَدْحاً مِنَ الَّذِینَ أَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُنَاصِبِینَ، وَ عَلَیهِمْ مُتَأَلِّبِینَ. فَاجْعَلُوا عَلَیهِ حَدَّکُمْ، وَ لَهُ جَدَّکُمْ در نتیجه این ملعون به دین شما جراحتی وارد کرد و در دنیای شما آتشی افروخت شدیدتر از آنان که با آنان عداوت دارید و بر آنان در حالت حمله و هجوم بسر میبرید. پس تند و تیز به مبارزه با او برخیزید و برای راندن او نهایت کوشش را به کار ببرید. |
شیطان بزرگترین دشمن انسان |
شیطان عامل ایجاد شکاف در دین |
55A |
|
شیطان عامل آتشافروزی در دنیا |
56A |
||||
شیطان خطر ناکتر و قوی تراز دشمن ظاهری |
57A |
||||
پیکار با شیطان نیازمند به کار گیری تمام قدرت |
58A |
||||
غلبه بر شیطان نیاز مند دوری و دفع کردن او |
59A |
- تحلیل محتوای کمّی مقولۀ«شیطانشناسی» در خطبۀ قاصعۀ امام علی(ع)
بر اساس جدول کمی، هر یک از واژگان کلیدی، موضوعات اصلی و موضوعات فرعی بهطور جداگانه موردبررسی قرارگرفته و بر اساس اطلاعات آماری حاصل از جدول، میزان فراوانی هرکدام استخراج گردیده؛ سپس بر مبنای بسامدگیری واژگان و موضوعات استخراج شده، نمودارهای مجزایی ترسیم گردیده است(برای آگاهی از فرایند اجرای روش ر.ک: جانی پور، 1390). در گام اول، واژگان کلیدی استخراج شده از جدول تحلیل کمی، مورد توجه قرار گرفت و پس از یکسانسازی و شمارش، این نتیجه حاصل گردید که پربسامدترین واژه در این خطبه «تکبر» است. علاوه بر آن با توجه به اطلاعات آماری حاصل از جدول، روشن گردید؛ از پرکاربردترین موضوعات اصلی که حضرت علی(ع) به آن پرداخته، موضوع «شیطان شناسی» است به همین دلیل در بخش تحلیل کیفی تلاش گردیده است تا مقوله شیطان شناسی تبیین شود.
نمودار 1. فراوانی موضوعات اصلی در خطبه قاصعه
- تحلیل محتوای کیفی مقولۀ«شیطانشناسی» در خطبۀ قاصعۀ امام علی(ع)
منظور از تحلیل محتوای کیفی، تکنیکی برای تفسیر ذهنی محتوای دادههای متن، از طریق کدگذاریهای طبقهبندی شده، بهصورت سیستماتیک است که برای بررسی لایههای عمیقتر از متن، اتخاذشده و منجر به نظریهپردازی میشود. ازآنجاکه هرگونه استنباط از موضوعات یک متن منوط به گزارشهای تحلیل کمی است، لذا با توجه به نتایج حاصل از آن، مسیر ورود به سمت تحلیل کیفی فراهم میشود. حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه با توجه به اهمیت معرفی مصادیق برای تبیین بهتر موضوعات مهم، در موارد مختلف تلاش کردهاست تا شیطان و راههای نفوذ آن را معرفی نموده و همگان را از خطر نفوذ آن بیم دهد؛ مجموع آنچه امام علی(ع) در این خطبه پیرامون شیطان بیان کردهاند، در ادامه مقاله بهصورت دستهبندی شده و در قالب یک الگوی منظم آمده است. لازم به ذکر است که تمامی مطالب این مقاله مستند به کلمات حضرت علی(ع) و مضامین برداشت شده از محتوای خطبه قاصعه بوده که استنادات آن بهصورت حروف انگلیسی کدگذاری شده ذکر شده است.
1.5 کاربست واژههای «شیطان» و «ابلیس» در خطبۀ قاصعه
شیطان، از نظر لغوی، از ریشهی «شطن» به معنی دور بودن(ابن فارس، 1410: ج3/ 183)؛ دور بودن از حق(فراهیدی، 1410: ج2/ 917)؛ یا از «شاط» به معنی سوزانده در آتش (ابندرید، 1407: ج2/ 290) و «ابلیس» بر وزن إفعیل، از ریشه بَلَسَ به معنی ناامید از رحمت خداوند(ابن منظور،1405: ج1/482 ) است و در اصطلاح هر موجود سرکش از انس و جن را شیطان میگویند(جوهری،1404: ج5/ 2144؛ ابن فارس، 1410: ج3/ 184). با بررسی این دو واژه در خطبه مشخص گردید؛ هرگاه حضرت به دنبال شناساندن ابلیس است؛ مراد همان موجودی است که از سجده کردن بر آدم(ع) تمرد نمود(4R،5R،6R)و با خودبزرگ بینی و تعصب(74R)، موجب حبط اعمال خود گردیده(9R)و از رحمت الهی مأیوس و از بهشت رانده گشت(10R)و با بنای این بدعت پیشوای متکبران و متعصبان گردید(18R،24R،41R)و سوگند به گمراهی بنی آدم خورد(12R)و برای نیل به اهدافش دام گمراهی را گستراند(43R) و هرگاه امام از واژه شیطان استفاده کرده؛ تمام شاگردان و جنود جنی و انسی او که اوامر او را اجابت کردهاند(17R) و در همه جا با ایجاد وسوسه و القائات باطل موجب گمراهی امتها گردیدند(19R،21R،71R) اطلاق شده که کتب لغت نیز مؤید آن است.
در این خطبه امام علی(ع) در موارد متعددی واژههای ابلیس و شیطان و ضمایر آن را بهکار برده است، که با استفاده از اطلاعات آماری مشخص گردید؛ فراوانی واژهی ابلیس با توجه به ضمایر آن، از بسامد قابل توجهی نسبت به واژهی شیطان و ضمایر آن برخوردار است. واژهی ابلیس 7 بار و ضمایر آن 62 بار؛ واژهی شیطان 5 بار و ضمایر آن 14 بار به کار رفته است. فراوانی واژهی ابلیس نشان میدهد حضرت در مقام معرفی مصداق عینی بوده است؛ تا نمونهی بارزی برای عبرتآموزی انسان باشد.
همچنین اشاره به ابلیس در قالب ضمیر(در بالاترین بسامد) حکایت از آن دارد که:
ـ حضرت برای نشان دادن «انزجار و نفرت» خود، اصولاً از آوردن اسم ظاهر خودداری کرده است.
ـ ایشان با آوردن ضمیر بهطور غیرمستقیم، ویژگی «مخفی و پنهان بودن» شیطان را گوشزد نموده؛ [ضمیر، چیزی که در درون و قلب فرد پنهان است: «الشیء الذی تُضْمِره فی ضَمِیر قلبک»(فراهیدی،1410: ج7/ 41).
ـ در مواردی حضرت، برای «تحقیر» شیطان، از ضمیر غایب استفاده کرده؛ حال آنکه شیطان حضور دارد و نیازمند ضمیر مخاطب است(22A).
قابل توجه است که تمرد شیطان از فرمان الهی از روی اختیار بوده است؛ زیرا موجودی حسی و دارای تعقل بوده؛ که در این خطبه شواهدی بر آن وجود دارد:
ـ عبارت «إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ...»(36A) شاهد است بر اینکه ابلیس موجودی عینی است که خدا را روزگاری بس طولانی عبادت کرده و سپس مرتد شده است (مغنیه، 1399: ج3/ 111-112).
ـ دلیل دیگر بر عینی بودن ابلیس، تجلی امری غیر حسی در قالب حسی برای بشر است که هنگام وحی، حضرت علی(ع) توانایی شنیدن ناله شیطان را داشته است(274A).
لازم به ذکر است که قرآن کریم نیز مؤید این مطلب است چراکه میفرماید: 6قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ...5(الاعراف:12).
2.5 القاب شیطان در خطبۀ قاصعه
در این خطبه، حضرت علی(ع) شیطان را با عبارات ذیل معرفی مینمایند:
1.2.5 پیشوای متعصبان، متکبران و مؤسس عصبیت
امام علی(ع)، ابلیس را پیشوای متعصبان و مستکبران معرفی کرده و میفرماید: او کسی است که شالودهی برتری نژادی را نهاد و با خدا در جامهی کبریایی، ستیز کرد و همچون زره، لباس شکستناپذیری را برتن چسباند و لباس فروتنی را به دور افکند.(5R). در این عبارات، شیطان به عنوان پایهگذار عصبیت و اولین موجودی که خصلت تعصب را بنا نهاده و همهی متعصبان، او را پیشوای خود قرار دادهاند، معرفی شده است.
2.2.5 مایۀ عبرتآموزی
امام علی(ع) مخاطبان خود را به عبرتآموزی از سرنوشت ابلیس فرامیخواند چراکه وی مدتی طولانی خدا را پرستش نمود اما با تکبر در برابر خداوند، از درگاه او رانده و عبادتهایش تباه گردید. در این توصیهها آنقدر موضوع شیطان اهمیت دارد که حضرت(ع) به جان خویش سوگند یاد میکند(44A). به نظر میرسد حضرت علی(ع) به این دلیل شیطان را نمونهی عبرتآموزی بیان کردهاند که در کثرت عبادت بر انسان پیشی گرفته و کمیّت عبادت او قابلاندازهگیری نیست و راه بهانهتراشی برای انسان را جهت مغرورشدن به کثرت و میزان عبادات خود، مسدود مینماید(35A).
امام(ع) درجایی دیگر از کلام خود میفرمایند: «قانون خدا برای همگان یکسان است و به هیچکس اجازهی نافرمانی نمیدهد. هرکس با خدا به ستیز برخیزد، بر زمین میخورد؛ چنانکه ابلیس با عبادت دیرینه، رانده و به خشم الهی گرفتار شد»(9R). نکتهای که از این عبارات برداشت میشود این است که انسانها میبایست توجه داشته باشند که با تکبرورزیدن و تعصب داشتن بر امور باطل، به شیطان اقتدا نکند؛ زیرا اولین کسی که عصبیت را ایجاد کرد، شیطان بود(15A) و بر انسان مسلمان لازم است در مسیر عبادت و رشد و تکامل خود از رؤسای کبر و ناپاکان پرهیز نماید(105A،107A)زیرا آنها خود فرماندهان جنود شیطان هستند؛ پس مرزی برای شناخت انسان جز رفتار او باقی نمیماند(47A). در نتیجه یکی از لوازم سودمنددر زندگی و شناخت حق و باطل، عبرتآموزی از پیشینیان بهویژه ابلیس است.
3.2.5 دشمن خدا و انسان
از عناوین دیگری که شیطان در این خطبه به آن معرفی شده، دشمنی با خدا و انسان(5R،11R،12R،14R) است. حضرت علی(ع) در این خطبه سعی داشته تا هرچه بیشتر موضوع دشمنی شیطان را پر رنگ نماید و همگان را از نزدیکی به او برحذر دارند(62A،44A). کشمکش شیطان با خداوند در خطبه قاصعه با کلمهی «نزاع» بیان شده است که به معنای کنده شدن شدید(ابن فارس،1410ق: ج5/ 415) و تغییر جایگاه شیء و پیوستن به خصومت(ابن منظور، 1405: ج14/ 106-107) و تلاش برای جدا کردن دشمن از رأی و نظرش است(مصطفوی، 1368: ج12/ 78). حاصل سخن آنکه نزع به معنی کندن شیء از جای خودش است و اگر به باب مفاعله رود، به معنی منازعه، به معنای جدال و دشمنی است. از جمله دلایل دشمنی شیطان با خدا، تکبر و تعصب و به دنبال آن نزاع با پروردگار برسر کبریایی بوده چراکه شیطان گمان میکرده این تلاش، او را صاحب عزّت میکند و از ذلّت، دور مینماید(19A،20A)حال آنکه، موجب دوری او از رحمت خدا گردید(18A).
یکی دیگر از معیارهای شناخت میزان دشمنی شیطان، توجه به درجه طغیان و سرکشی اوست. هرچقدر میزان طغیان دشمن بیشتر باشد، در دشمنی با خدا، صراحت بیشتری دارد و برای بروز این عداوت، دست به هر کاری میزند؛ تا جایی که افراد با ایمان را به خاطر دشمنی با خدا از میان برمیدارد(81A). شیطان نیز با عدم سجده بر آدم(ع)، دشمنی خود با خدا را بهصورت فخرفروشی نشان داد و اصل خلقت آدم را زیرسوال برد(12A).
حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه نحوه بروز این دشمنی را به زیبایی ترسیم نموده است. ایشان در بیان دشمنی با خدا از کلمهی «مصارحه» به معنای رویارویی همراه با دشمنی و مبارزهطلبی(ابن منظور، 1408: ج7/ 317-348) و در محاربه با مؤمنان از کلمهی «مبارزه» [مِن القَرنَین فی الحَرب](فراهیدی، 1410: ج7/ 364) استفاده کرده که نشانهی ظهور این دشمنی در میدان جنگ است. یعنی فرد به مرحلهای از سرکشی میرسد که دیگر نمیتواند ظاهرسازی کند؛ بلکه آنچه در دل داشته را آشکار میکند(82A) که نمونه بارز آن دشمنی خاندان ابی سفیان با پیامبر اکرم(ص) است که در روز عاشورا ظهور پیدا نمود.
شیطان در بروز دشمنی با ایجاد شکاف در دین به تفرقهافکنی میپردازد؛ که از مصادیق آن تشکیل فِرَق گوناگون و باطل است و با این کار دین واحد را تبدیل به دین سلیقهای مینماید و آدمی را از هدف اصلی دین، که تسهیل دستیابی به کمال است، دور مینماید(54A)و به دنبال آن به فساد و آتشافروزی میپردازد. جهل و تکبر، آنقدر بنده شیطان را درگیر میکند که، مانند او آتشافروز جنگ میشود. حضرت علی(ع) با آوردن عبارت «مناصبین» [مناصب یعنی ایجاد کننده جنگ(جوهری، 1404: ج1/ 224)] ویژگی شیطان و پیروان وی در جنگافروزی را بهخوبی نشان میدهند(56A).
باید توجه نمود خسارت شیطان لعین در دین و دنیای انسان، بیشتر ازسوی کسانی است که در ظاهر با آدمی در جنگ هستند. پس شیطان درونی فسادش از شیطان بیرونی فراوانتر است که این مطلب یکی از دلایل توجه ویژهی حضرت(ع) به شناساندن شیطان به مخاطبان است(56A).
3.5 نمایندگان و تصدیقکنندگان شیطان در خطبۀ قاصعه
امام علی(ع) در خطبه قاصعه به برخی از نمایندگان شیطان از جمله بزرگان گردنکش و ناپاکان مفسد، ادعیاء، متکبران و جاهلان اشاره نموده و مصادیقی برای آنها بیان مینماید که به شرح ذیل میباشد:
1.3.5 بزرگان گردنکش و ناپاکان مفسد
امام علی(ع) تمام شرارتها را زیر سر بزرگان گردنکش و ناپاکان مفسد دانسته و همگان را از اطاعت آنها برحذر میدارد. «فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ»(22R). افرادی همچون گروه قاسطین(معاویه و یارانش) که از حق عدول نمودند و با خود برتربینی بر دیگران ظلم نموده و به فساد و خونریزی دست زدند، نمونهای از این گروه هستند که حضرت با آنها مبارزه کردند.
2.3.5 ادعیاء
گروه دیگر از تصدیق کنندگان شیطان که امام(ع) از اطاعت کردن آنها نهی کردهاند، گروه «ادعیاء» هستند که از منظر شارحان نهجالبلاغه همان منافقان(ابن ابی الحدید، 1385: ج13/ 150)، ناکَسان و شیطانهای انساننما(خوئی، 1358ش: ج11/ 313) هستند: «وَ لاتُطِیعُوا الْاَدْعِیاءَ»(24R). امام(ع)، ادعیاء را شالودهی تبهکاریها و مرکبهای گمراهی و لشکریان و سخنگویان ابلیس میدانند که شیطان با کمک این گروه، بر مردم یورش آورده تا عقلشان را بگیرد و در دام شهوت اندازد و چشمهای آنان را کور کند و در گوششان بدمد تا دیگر حق را نبینند و نشنوند و سربازِ گوش به فرمان شیطان باشند، و هدف تیرهای زهرآلود او گردند و از خود هیچ ارادهای نداشته باشند(24R). در این صورتکار شیطان راحت شده و طمعش نسبت به او محکم میگردد(50A).
3.3.5 متکبران
ازجمله تصدیق کنندگان شیطان، گروه متکبران هستند که امام علی(ع) مصداق بارز این گروه را در زمان ایراد خطبه، گروه «ناکثان» معرفی مینماید که در رأس آنها طلحه و زبیر و عایشه هستند، که سالیان متمادی توفیق حضور در کنار پیامبر اکرم(ص) و شرکت در غزوات را داشتند؛ اما با تکبر و عدم شناخت امام عصر خود، به فتنهگری پرداختند و با خروج از بیعت و حکومت امام علی(ع)، از رحمت الهی دور گردیدند. امام(ع) نیز با این گروه مبارزه کرده و در خطبههای متعدد، آنان را پیروان شیطان معرفی نمودهاند(ر.ک: سیدرضی، 1417ق: 44-67).
4.3.5 جاهلان
گروه دیگر از نمایندگان شیطان ، «جاهلان» هستند که مصداق بارز آنان در عصر ایراد خطبه از منظر امام علی(ع)، «مارقان» هستند که از جمله یاران دیرینهی امام و در عبادت شُهره بوده و مانند شیطان سابقه عبادات طولانی داشتند. امام، پس از ماهها شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیتهای مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون با قیام آنان مواجه گردید، با آنان به جنگ پرداخت و چشم فتنه را از کاسه درآورد و جز امام علی(ع)، کسی را یارای نبرد با این مقدسنماها نبود(سبحانی، 1379: 687-686). امام علی(ع) در این رابطه میفرمایند: «مارقان(خوارج) را، زبون ساختم و شیطان ردهه را به نعرهای بسنده کردم»(65R). لازم به ذکر است که شیطان ردهه، یکی از سران خوارج است که در جنگ نهروان بر اثر فریاد امام یا صاعقهی آسمانی، نابود شد و او را در گودالی یافتند(بحرانی، 1385: ج4/ 310-311). به نظر میرسد اینکه امام(ع) از این شخص به عنوان شیطان یاد کرده، به خاطر فتنهگری، گمراهکنندگی و جهالت است که از خصیصههای خوارج میباشد(255A).
در ذیل نمودار نمایندگان و تصدیق کنندگان شیطان بر اساس تحلیل محتوای خطبه قاصعه و مصادیق آنها بیان شده است:
شکل 1. نمایندگان و مصدقان شیطان در خطبه قاصعه
4.5 گسترۀ فعالیت شیطان
شیطان برای گمراهی انسان دارای تجهیزات متفاوتی است. سپاه شیطان شامل پیاده نظام و سواره نظام(43A،15R) و نیروهای نفوذی است که راه نفوذ را برای شیطان میگشایند(77A). علاوه بر آن، شیطان در همهی زمانها و مکانها، آمادگی تهاجم به بشر را دارد(45A).
در متن خطبه قاصعه برای مکان و زمان حمله و نفوذ شیطان در انسان از عبارت «کُل» استفاده شده و آمده است: «یقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَان، وَ یضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَان»؛ در هر جایی به شکار شما دست میبرند و بند بند انگشتانتان را میزنند. به نظر میرسد علت این عمومیّت لفظ تأکید بر گستردگی فعالیت شیطان بوده است تا نشان دهد که دوری نکردن از شیطان، عامل مغلوب شدن در محاصرهای فراگیر و در نهایت شکست انسان میگردد(60A). در این عبارت لغت «إقتِناص» به معنای صید، در معنای استعاری نیز به کار رفته و مراد حضرت(ع) آن است که شیطان در همهی مکانها به رصد آدمیان نشسته تا عدهی کثیری را به ضلالت کشاند(بحرانی، 1385: ج10/ 256؛ خوئی، 1358: ج11/ 291).
حضرت علی(ع) در عبارتی دیگر به چگونگی تهاجم شیطان اشاره کرده و با عبارت: «فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ، وَ أَغْرَقَ لکم بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ، وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَان قَرِیب»؛ سوگند به جانم، شیطان تیر تهدید را به طرف شما راست کرده و آن را برای شما سخت کشیده و از فاصله نزدیک به شما تیراندازی نموده است، این مطلب را ترسیم کردهاند که شیطان در رها ساختن تیر گمراهی، با قدرت وارد عمل شده و برای مقابله با او نیز باید با تمام نیرو، وارد معرکه شد. عبارت «سَهْمَ الْوَعِیدِ» اضافهی تشبیهی است و در آن هراس از وسوسههای شیطانی به تیر مانند شده که دو ویژگی دارد: درنهایت قدرت پرتاب گردیده «بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ» و از مکانی نزدیک افکنده شده است: «مِنْ مَکَان قَرِیب». در عین حال تیری که از نزدیکی پرتاب شود نیز دو خصیصه دارد: خطای کمتر و قدرت فزونتر(11R،12R).
بر این اساس عبارات فوق، استعاره از وساوس و آرایشگریهای شیطان است که در پیشگاه حق، بنیآدم را تهدید کرده و گفت: «رَبِّ بِمآ أَغْوَیتَنِی لَاُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ لَاُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(الحجر:39). وجه استعاره این عبارات آن است که، ابلیس این وسوسه را برای انسان جلوه میدهد و روح آنان را تحت تأثیر قرار میدهد؛ چنانکه تیر به روی کسی بیاندازد و او را به هلاکت برساند(ابن ابی الحدید، 1385: ج13/ 142).
همچنین در عبارت «اسْتَفْحَلَ سُلْطَانُهُ عَلَیکُمْ، وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ»؛ و او سلطه خود را بر شما مستولی ساخت و با لشکریانش با سرعت به سوی شما تاختن آورد(13R)، معنای استعاری لفظ «استفحال» اشاره به قدرت شیطان در اغواء و تسلط بر نفوس آدمیان دارد چراکه جنود ابلیس، همان اهل فساد در روی زمین هستند(بحرانی، 1391: ج2/ 436). عبارت «دَلَفَ بِجُنُودِهِ» نیز تعبیر استعاری است و نشان می دهد که تلاش شیطان برای فریب انسانها بسان سپاهی است که قصد هلاکت آدمیان را دارد(همان: 142-379؛ بحرانی، 1385: ج10/ 195). این عبارات به وضوح نشان میدهند که تمام هدف و تلاش شیطان،ابتلای بندگان به بیماری خودش یعن کبر و تعصب است تا باعث قرارگرفتن آنها در زمرهی دشمنان خدا گردد(35A).
5.5 عوامل انزجار شیطان
خواستهی شیطان، گمراهی بندگان و بندهپروری برای خودش است و لذا هر عاملی که مانع عبادت افراد از او شود و آمار بندگان او را بکاهد؛ موجب ناامیدی و انزجار شیطان میشود(1P). حضرت علی(ع) در این خطبه برخی از این عوامل را ذکر مینمایند:
1.5.5 نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص)
در پی دریافت «وحی» توسط پیامبر اکرم(ص)، شیطان ناامید شد و ناله سرداد(70R). به دنبال دریافت وحی توسط پیامبران و ابلاغ آن به مردم و در پی آن، پیروی از پیامبران و تصدیق کتابهای آنها، تسلیم شدن در برابر آنها و دستوراتشان، بدون چون و چرا و برای خداوند، فرد به ایمانی کامل و مورد رضای خداوند دست مییابد(157A). انسان با دریافت برنامهی مستمر و مفید برای پیمودن راه کمال با در دست داشتن یک الگوی کامل، میتواند با پیروی از دستورات وحی که مهمترین آن دوری از شیطان است؛ به مسیر خود ادامه داده و در سایهی ایمان به مقصود برسد. به همین دلیل وحی یکی از مهمترین عوامل انزجار شیطان است.
2.5.5 بندگی خداوند
کسی که خداوند را به عنوان معبود و رب خود برمیگزیند و خالصانه بندگی خداوند را بهجا میآورد؛ هرگز بندگی غیر را نخواهد کرد؛ زیرا که در یک اقلیم دو پادشاه نگنجد و لازمهی بندگی خدا پرهیز از بندگی غیر اوست. خداوند خود، نگهبانی از بندگان مؤمن را ضمانت کرده و کسی که خداوند نگهبان او است هرگز شیطان را یارای مقابله با او نیست و راههای نفوذ به روی او بسته است(181A). شیطان که همواره به دنبال بنده پروری برای خودش است، بندگان خالص خدا او را ناامید کرده، در نتیجه بندگی خدا عامل انزجارش است.
3.5.5 ایمان به خدا و رسول(ص)
در پرتو ایمان به پیامبر اکرم(ص) و تصدیق نبوت او و اطاعت از دستورات او انسان به کمال دست مییابد؛ حال آنکه، حضور در کنار پیامبر(ص) بدون ایمان به نبوتو عمل به دستوراتش، جز خسران چیزی دربرندارد.(289A) که قرآن کریم نیز این مطلب را تأیید فرموده است(ر.ک: اسراء: 82). این مطلب نشان میدهد که ایمان کامل، ایمان به یگانگی خداوند و نبوت پیامبر(ص) و عمل به دستورات او و اعتقاد به معاد است و عدم توجه به یکی از آنها مانع پرواز و رسیدن به رستگاری است. فردی که ایمان راستین به خدا و رسول دارد، از هیچچیز و هیچکس نمیهراسد و ملامت ملامتگری، موجب هراسش نمیشود؛ و تمام تلاش خود را برای رضای الهی و عمل به دستورات خدا انجام میدهد و هیچ چیزی مانع انجام تکلیف نمیشود؛ که این از ویژگیهای انسان کامل و مؤمنی چون امام علی(ع) است(292A) تا جایی که هنگام ضربت خوردن در مسجد، توسط ابن ملجم فرمود: «فُزتُ و رَبّ الکَعبَه».
6.5 راههای نفوذ شیطان در آدمی
شیطان برای نفوذ در آدمی و چشاندن زهر گمراهی به بنیآدم و بیمار نمودن او، شیوههای متفاوتی از جمله ابتلاء به کبر، ابتلاء به تعصب، ابتلاء به جهل، القای وسوسه، زینت دادن دنیا و غفلت از نعمتهای الهی را بکار میبندد که در ادامه توضیح آنها بیان شده است:
1.6.5 ابتلاء به کبر
از راههای نفوذ شیطان،آلوده کردن فرد به کبر است؛ که بسیاری از گناهان، از جمله ظلم و سرکشی(85A)، نفاق و تفرقهافکنی(177A) در پرتو آن صورت میگیرد و با بررسی جدول کمّی میتوان دریافت که از بالاترین بسامد در خطبه قاصعه برخوردار است. وقتی آدمی به تکبر و غرور آلوده گشت و به شیطان اقتدا نمود، خود را برتر از دیگران میداند؛ در نتیجه راه نفوذ شیطان را به روی خود میگشاید. در چنین شرایطی، شیطان با هجوم همه جانبه و مستمر خود، کمکم او را به اسارت درآورده؛ تا جایی که اورا بندهی خود میسازد و با تسلط بر او، تمام گفتار و کردار او، مطابق خواسته اش میشود(24R).
ابتلاء به کبر، شاه کلید نفوذ شیطان و زمینهساز گناهان فراوان است. حضرت علی(ع)، کبر را به زهر کشندهای تشبیه کرده؛ که ذرهذره در فرد نفوذ میکند؛ تا او را به ورطهی نابودی، که خواستهی ابلیس است، بکشاند(178A). بنابراین به حق میتوان آن را «ام الکبائر» دانست. همانگونه که حضرت علی(ع) میفرمایند: «ایّاکَ و الکِبر فَإنّهُ أعظَمُ الذّنوبَ و الاُمُّ العُیوب و هُوَحِلیَةُ إبلیسَ»؛ برتو باد دوری از کبر، زیرا آن از بزرگترین گناهان و مادر عیبهاست و آن لباس ابلیس است(نوری، 1408: ج12/ 29).
2.6.5 ابتلاء به تعصب
از دیگر راههای نفوذ شیطان در انسان، ابتلاء به تعصب است؛ در این صورت، فرد با دلیلی غیرمنطقی، برموردی پافشاری میکند. در نتیجه جهل زمینه ساز تعصب میگردد. حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند: «ولَقَدْ نَظَرْتُ فَمَا وَجَدْتُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ یتَعَصَّبُ لِشَیء مِنَ الأَشْیاءِ إِلاَّ عَنْ عِلَّةِ تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ الْجُهَلاَءِ، أوْ حُجَّة تَلِیطُ بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیرَکُمْ. فَإِنَّکُمْ تَتَعَصَّبُونَ لِاَمْر مَا یعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَ لاعِلَّةٌ»؛ من(در سرگذشت انسانها) نگریستم و کسی را از عالمیان ندیدم که به چیزی تعصب بورزد مگر اینکه مستند به علتی باشد که میتواند نادانها را به اشتباه بیندازد، با مستند به یک دلیل(ظاهری) باشد که عقول مردم احمق را به بازی بگیرد مگر شما، زیرا شما به امری تعصب میورزید که برای آن هیچ سبب و علتی دیده نمیشود(46R).
برای تزریق تعصب باطل در جامعه، فرد با استفاده از راهکار نفوذ در اندیشهی سفیهان(190A) و مشتبه سازی حقیقت برجاهلان(189A) به وارونه جلوه دادن باطل پرداخته و افراد بر اساس جهل خود، آن را پذیرفته و بر آن تعصب میورزند. اگر تعصب به دلیل آن باشد، که باطلی را حق جلوه دهد، در آن صورت پسندیده نیست و فرد را از قرار گرفتن در مسیر حق، باز میدارد مانند تعصب برمال و اولاد، ثروت، موقعیت اجتماعی و... کهعامل ایجاد تفرقه، جنگ، غارت، فساد و خونریزی در جامعه میگردند(46R؛13Q).
3.6.5 ابتلاء به جهل
جهل به عنوان یک بیماری روحی و اخلاقی تلقی شده است که دید افراد را نسبت به حقایق وارونه میکند و آنها را مبتلا به خودبینی و تکبر میسازد. حضرت علی(ع) این مطلب را با عبارت «فُرْسَانُ الْکِبْرِ وَ الْجَاهِلِیةِ» بیان کردهاند که نشان می دهد، جهل قدرت فراوانی در گمراهی انسان دارد(49 A). جهل راه نفوذ شیطان را گشوده و درنهایت انسان را به ورطهی نابودی و هلاکت میاندازد(83A)، در نتیجه از عواملی است که شیطان، میتواند انگیزهی خود را در اغوای آدمی به سرانجام برساند(72A).
برای نابودی دنیا و دین یک شخص، اولین گام خرد کردن روحیه و قلب اوست تا بنده خداوند را به دوزخ بکشاند(24R). هرگاه شیطان، از طریق لشگرش صولت خود را جلوهگر نمود و به وسیلهی سخنگویانش به زبان آمد، در این موقعیت، با سخنان دروغ، افعال و عادات باطل و گمراه کننده، که جاذب محبت دنیاست، به سرقت عقول میپردازد. (بحرانی، 1385: ج4/ 264) در نتیجه انسان بر اثر دوری از علم وآگاهی، از هدف اصلی دور شده(32A) و گمراه میشود. شیطان نیز، از جهالت او استفاده کرده و برگمراهی او میافزاید. او نیز در مسیر مورد نظر شیطان، قرار گرفته و چون از خود، هیچ آگاهی ندارد؛ تمام اوامر او را، اجرا کرده و به عبارتی تحت رهبری او قرار میگیرد(87A).
4.6.5 القائات و وساوس شیطانی
از دیگر راهکارهای شیطان برای نابودی انسان، القای وسوسه است. هنگامی که القائات شیطانی در روح متکبر دمیده میشود، پندار اولویتبر دیگران، در جان او تقویت میشود. لفظ «نَفَخَ» در جمله «وَ نَفَخَ الشَّیطَانُ فِی أَنْفِهِ»، کنایه از القا وسوسه وحسادت است(19R). شیطان با ایجاد وسوسه، فرد را در معرض سه خطر کشندهی بغی، ظلم و کبر قرار میدهد. حضرت(ع) همگان را از این وساوس بر حذر داشتهاند؛ «اَللّهَ اللّهَ فِی عَاجِلِ الْبَغْی، وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ، وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِ»؛ برحذر باشید از خدا، بترسید از خدا، درباره نتایج دنیوی ظلم و وخامت اخروی آن و بدی عاقبت کبر(43R). «بَغْی» به معنای زیاده خواهی و تجاوز آمده(فراهیدی، 1409: ج4/ 453)، وقتی که انسان به حق خود قانع نباشد و حقوق دیگران را پایمال کند و به مردم ستم روا دارد(راغب اصفهانی، 1412: 55-56).
آنچه با سیاق خطبه سازگارتر است این است که مراد از «بَغی» در این عبارت، انحراف از حق و تجاوز از حد یا سعی در فساد باشد؛ یا خارج شدن از فرمانبری امام علی(ع) است(خوئی، 1358: ج11/ 358). به نظر میرسد، مراد امام، آلودگی به فساد و پایمال کردن حقوق یکدیگر باشد؛ زیرا درجایی دیگر امام به آن دسته که از فرمان آن حضرت، سرپیچی نموده با عبارت «باغی» اشاره مینمایند(177A) .همانطور که از عبارات برمیآید؛ کیفر بغی، سریع بوده و همین دنیا دامنگیر فرد میشود؛ در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که: «بغی از گناهانی است که کیفرش در همین دنیا دامن آلوده به آن را میگیرد»(طوسی، 1414: 107). آنگاه که فرد دچار خودبزرگ بینی شد، سرکشی و طغیان کرده و به خود اجازهی ستم به دیگران را میدهد و فساد میکند که عواقب ناخوشایندی ازجمله دورماندن از رحمت الهی، عدم دستیابی به تعالی و عفو الهی و... را به دنبال دارد.
5.6.5 زیبا جلوه دادن دنیا
رویهی دیگر شیطان، برای دوری انسان از کمال، زیبا جلوه دادن دنیا است که این مطلب به صراحت در قرآن کریم نیز بیان شده است(ر.ک: ص:82؛ الاعراف:16؛ الحجر:39)و از آنجا که مقولهی زیباییهای دنیا با آخرت، متفاوت است؛شیطان با جلوهگری دنیا، انسان را به خود مشغول میدارد و از رسیدن به زیبایی اصیل، باز میدارد(12R،7Q). شیطان بهگونهای عمل میکند که اعمال زشت را چنان زینت میدهد که از جذابیتی خاص برخوردار میگردد. در نتیجه، زیان و عواقب دردناک آن نادیده گرفته میشود؛ اما پس از عمل ناشایست است که انسان با کوله باری از ندامت روبه رو است. پس شایسته است آدمی با تفکر در هر عمل، بیاندیشد و عواقب آن را مد نظر داشته باشد. از آنجایی که خداوند او را صاحب فطرت پاک نموده میتواند با هدایت الهی و اطاعت از فرامین خدا و پیامبر(ص) و اولیاء او و به مدد نیروی تعقل مسیر خیر را از شر تمیز دهد و از ظلمت گناه و دام شیطان رهایی یابد.
6.6.5 غافلنمودن از نعمات الهی
از مهمترین برنامههای شیطان در مسیر دشمنی با انسان، ایجاد نسیان است. با نفوذ در آدمی و سیطره بر او، وجود انسان جولانگاه شیطان میگردد و فرد از مسیر الهی دور گردیده و از یاد خدا غافل میشود. شیطان با غافل نمودن انسان از مرگ و آخرت، روز حساب را از یاد او میبرد. حضرت(ع) می فرمایند: «فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ، وَ فِی خُضْرَةِ عَیشِهَا فَکِهِینَ...»؛ در نتیجه، چنان در طغیان شهوت فرو میرود که به هر عمل زشتی متمایل میشود و این فراموشیها علاج نمییابد، مگر با خلوص و تقوا(57R)؛ زیرا در این صورت وجود بشر خدایی میگردد و شیطان راهی برای نفوذ بر او ندارد.: «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ لاتَکُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَیکُمْ أَضْدَاداً...»(99A).
از دیگر برنامههای شیطان؛ غافل نمودن آدمی از نعمات الهی است. شیطان با غافل کردن مردم از آثار وحدت، عبرتآموزی از گذشتگان و بسیاری نعمتهای دیگر، انسان را در بیخبری قرار داده و با ایجاد جهل در میان آنان به اهداف خود در ممانعت از دستیابی انسان به کمال دست مییابد و در این میان مهمترین نعمت میان مسلمانان بعد از نبوت، نعمت ولایت استکه قرآن نیز به آن اشاره نموده است(ر.ک: المائده:3) که میتواند الگوی کامل تا روز قیامت باشد و غفلت از آن، انسان را از مسیر سعادت باز داشته و در گرداب جهالت فرو میبرد که نتیجه آن جز هلاکت بشر نیست و اهمیت این موارد را در توصیههای مکرر امام به عبرتآموزی در جای جای خطبه میتوان فهمید: «فَاعْتَبِرُوا بِ...»(9R، 25R، 51R، 55R،...).
7.5 سرانجام نفوذ شیطان در انسان
وقتی آدمی به تکبر آلوده گشت، با خود برتربینی راه نفوذ شیطان را به روی خود گشوده است و عواقب شومی در انتظارش خواهد بود که حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه برخی از آنها را بیان فرمودهاند، از جمله:
1.7.5 اسارت
شیطان با هجوم خود، آدمی را به اسارت درآورده و اورا بندهی خود میسازد و با تسلط بر او، قدرت تعقل و تصمیم گیری را از او گرفته تا تمام گفتار و کردار او، مطابق خواست شیطان گردد. شیطان او را به عنوان نماینده و سخنگوی خود پرورش داده همچنان که در عبارت ذیل آمده است: «وَ تَرَاجِمَةً ینْطِقُ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ، اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ وَ دُخُولاً فِی عُیونِکُمْ، وَ نَفْثاً فِی أَسْمَاعِکُمْ»؛ و ترجمان هایی که با زبانهای آنان سخن میگوید، تا عقول شما را بربایند(یا برده خود سازند) و برای داخل شدن در چشمان شما تا چیزی را نبینید و دمیدن در گوشهای شما تا چیزی را نشنوید(24R). عبارت «وَ تَرَاجِمَةً ینْطِقُ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ» استعاره است؛ به این جهت که سخنشان نتیجهای است که شیطان از وسوسهی مردم میخواهد بگیرد؛ پس اینان همان سخنگو برای شیطاناند(بحرانی، 1385: ج4/ 246).
2.7.5 گرفتار وسوسۀ شیطانی شدن
حضرت(ع) میفرماید: «فَجَعَلَکُمْ مَرْمَی نَبْلِهِ، وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ، وَ مَأْخَذَ یدِهِ...»؛ پس شما را نشانهی تیر خود کرد، و زیر پایتان بسپرد و به چنگ خود درآورد(24R). در این عبارتمَوْطِئَ قَدَمِهِ، به معنای لگد گاه است واستعاره از خواری گناه است، کلمهی مأخذ استعاره از حالت گرفتاری آدمی، در ریسمان وساوس شیطانی است و چون معمولاً گرفتنها به وسیله دست انجام میشود، لذا کلمهی ید را برای ترشیح آن آوردهاند(بحرانی، 1385: ج4/ 379).
3.7.5 نابودی
شیطان در نابودی آدمی تا جایی پیش میرود که حتی راضی به زخمی شدن فرد نیست و از هر قدرتی برای از بین بردن او استفاده میکند. هلاکتی وحشتناک مانند مُثله کردن، به نحوی که در عبارات ذیل بدان اشاره شده است: «وَأَوْطَؤُوکُمْ إِثْخَانَ الْجِرَاحَةِ، طَعْناً فِی عُیونِکُمْ، وَ حَزًّا فِی حُلُوقِکُمْ، وَ دَقًّا لِمَنَاخِرِکُمْ، وَ قَصْداً لِمَقَاتِلِکُمْ، وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَی النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَکُمْ»؛ با نیزهها که در چشمهایتان فرو کردند، با جراحتهای شدید که بر شما وارد نمودند و بریدن گلوها و در هم کوفتن سوراخهای بینی شما و کشاندن شما به کشتارگاههای شما و با راندن شما با مهارهای وصل شده به بینیهایتان به سوی آتشی که برای شما آماده شده است(13R)حضرت علی(ع) آن را به تصویر کشیده، از جمله: لهکردن زخمیها، تیر به چشمها انداختن، نیزه در گلو بردن، خرد کردن بینی(53A). چنین هلاکتی ویژگیهای ذیل را به همراه دارد:
ـ موجب کوری و بی بصیرتی میشود.
ـ راه نفَس و اختیار سخن گفتن را سلب میکند؛ تا در مسیر اوامر شیطان قرار میگیرد.
ـ حق حیات طیبه را از او سلب کرده؛ قبل از آنکه با تیری از دشمن ظاهری هلاک شود.(53A)
4.7.5 حبط عمل
شیطان گوهر وجودی انسان که خداوند در روح او دمیده است، پست شمرد؛ زیرا خود را برتر میدید.(59A، 36A،38A) او قصد انکار خدایی خداوند را نداشت؛ ولی با بزرگبینی از امر الهی، نافرمانی کرد و این عامل حبط عبادات چندین سالهی او، و بیرون راندنش از بهشت گردید که آیات قرآن نیز مؤید آن است(ر.ک: الاعراف:18 و 147؛ ص:85، ابراهیم: 18؛ محمد(ص):1 و 8 و 9 و 22، آلعمران:21 و 22؛ کهف:105؛ التوبه:17، المائده: 5، تغابن:9). حضرت علی(ع) عواملی را که زمینه ساز حبط اعمال انسان است، ذکر مینمایند که عبارت است از: کفر و شرک، نفاق، منت و آزار دیگران و عدم اطاعت از خدا و رسول(ص). از منظر ایشان عمل بدون ایمان موجب سعادت انسان نمیشود و کفر موجب بی اثر شدن کارهای شایسته میگردد. شیطان گرچه عبادت خدا میکرد؛ به علت نداشتن ایمان واقعی دچار کبر گردید و بر سر کبریایی خداوند به نزاع با او پرداخت و کبرورزی او زمینه ساز کف رشد؛ در نتیجه، از حقیقت چشم پوشی نمود و اعمال صالح او حبط گردید(9R).
حضرت علی(ع) درجایی دیگر از خطبه، عامل نابودی اعمال را شرک و ارتداد معرفی کرده و آن را عامل ایجاد کفر بیان مینماید(61R). ایشان عاقبت بازگشت کنندگان از اسلام را جز نابودی و گرفتاری نمیداند چنان که خداوند عاقبت امر آنان را جز آتش نمیداند(ر.ک: البقره:217، محمد:25-28؛ زمر:65؛ الانعام:88). همچنین حضرت همگان را از پیروی ناپاکان مفسد برحذر داشته؛ زیرا در صورت پیروی از آنها نفاق ایجاد خواهد شد(103A) و نتیجه ایجاد تفرقه جز نابودی نیست و قرآن نیز بر آن تأکید دارد(ر.ک: الاحزاب:18 و 19، التوبه:67-69). امام(ع) هنگامی که از عوامل بازدارنده نفوذ شیطان سخن به میان میآورد، از انفاق و زکات نیز یاد کرده و بیان میکنند که اگر این عمل همراه با آزار یا منتّی باشد، حبط گردیده و نمیتواند مانع نفوذ شیطان گردد. در نتیجه آن عمل نتیجهی معکوس خواهد داشت(44R،45R) همچنان که در کلام وحی نیز بدان تصریح شده است (ر.ک: البقره:264).
در جای دیگر خطبه اطاعت نکردن از خدا و پیامبر(ص) را از مهمترین عوامل حبط اعمال میداند.(36R) که به صراحت در قرآن کریم نیز این مطلب تذکر داده شده است(ر.ک: محمد:33). اطاعت همه جانبه از پیامبر(ص) که علاوه بر تصدیق کتاب، تسلیم محضبودن در برابر اوامرش میطلبد. یکی از این دستورات مهم اطاعت از جانشین اوست؛ تا هرگز این مسیر سعادت منقطع نگردد. پیامبر اکرم(ص) بارها جانشین خود را معرفی نموده؛ همچنان که حضرت علی(ع) نیز نقل قول پیامبر(ص) را بیان فرموده؛ آنجا که پیامبر(ص) میفرمایند: «إنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَ تَرَی مَا أَرَی، إِلاَّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِی، وَ لکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیر»(3P). مهمترین مصداق عدم اطاعت از رسول(ص)، نپذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(ع) است که در روایات بسیاری به اسناد معتبر از پیامبر(ص) نقل شده است(عاملی، 1413: ج1/ 159-162)
5.7.5 فروافتادن به جهنم
در بند کشیدنی که آدمی را به گناهان گوناگون سوق میدهد و به دنبال آلودگی او به گناهان، جز آتش جهنم چیزی انتظارش را نمیکشد؛و اعمالش در دنیا، آماده کنندهی آتش در قیامت خواهد بود. [وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَی النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَکُمْ؛ کنایه صفت از موصوف بوده و منظور از آن جهنم است.] در نتیجه عذاب الهی شامل حال این افراد است و دیر اتفاقافتادن آن دلیل بر عدم رخداد آن نیست(54A).
8.5 عوامل بازدارنده از نفوذ شیطان
همانطور که بیان شد، شیطان با همهی قوا، قصد نابودی انسان را کرده؛ پس لازم است در مقابله با او از تمام توانجسمی، مادی و معنوی استفاده نمود. حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه به تفصیل عوامل بازدارنده از نفوذ شیطان را نیز بیان کردهاند که پس از تحلیل محتوای کل خطبه، این مضامین به دو بخش راهکارهای اعتقادی و عملی تقسیم شدند که در ادامه جزئیات آن بیان شده است:
1.8.5 راهکارهای اعتقادی بازدارنده از نفوذ شیطان
امام علی(ع) مقابله باشیطان را با عبارت «فَاجْعَلُوا عَلَیهِ حَدَّکُمْ، وَ لَهُ جَدَّکُمْ» بیان فرمودهاند(14R). ابن ابی الحدید کلمه «حد» را تیزی و شجاعت میداند(ابن ابی الحدید، 1385: ج13/ 140). ابن میثم آن را شجاعت، حمله وری و غافلگیری(بحرانی، 1385: ج4/ 432) توصیف میکند و در بررسی کلمهی «جَدّ و جِدّ»، «جَدّ» را به معانی عظمت، بینیازی و بهرهمندی(فراهیدی، 1409: ج6/ 8) و «جِدّ» را به معنای تلاش و همچنین قطع تعریف کرده است. در مجموع، هر دو کلمه، قطعِ علاقه از شیطان را نتیجه میدهد؛ زیرا جَدّ به معنی قطع و جِدّ نیز مجاهده در مقابل شیطان را معنی میدهد.(ابن فارس، 1410: ج1/ 407). تمام هدف از مقابله با شیطان، انقطاع از او و پیوستن به صف حق طلبان است؛ پس داروی درد هجمهی شیطان، حملهی شجاعانه به او است؛ بهطوری که، شیطان از آدمی قطعامید نماید.
در نتیجه یکی از راههای غلبه بر شیطان، «قطع ارتباط با او» است و هر آنچه اندک پیوندی بین انسان وشیطان ایجاد کند، عاملابتلاء به بیماری کبر میشود. علقهای که میان انسان و جان، مال، فرزند و دانش و... ایجاد میشود، در صورتی که رنگ منیّت یابد، عامل نفوذ شیطان است. لازمهی مقابله با آن و داشتن علاقهای پسندیده میان بشر و نعمتهایی که به او داده شده است نیز توجه به «اختصاص مقام کبریایی برای خداوند» است؛ زیرا در درجهی اول، همه چیز از آن خداست و با از دست دادن آن، آدمی دچار جزع و فزع نمیشود و راه شیطان را به سوی خود میبندد. در این مسیر، نه مال، نه فرزند و نه دانش بدون رنگ خدا، نمیتواند مانع نفوذ شیطان گردد(179A).
باید توجه داشت که اتصال به خداوند و توجه به کبریایی الهی و انقطاع از شیطان ثمربخشترین گام، در این مسیر است، زیرا تکبر شیطان، تا حدی او را در گمراهی غوطهور نمود که در سخن خود با استعمال کلمهی رب، خداوند را عامل گمراهی خود میداند که این اقدام، نهایت تکبر در برابر عظمت پروردگار است(6Q). آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، مقام کبریایی الهی است، همانگونه که در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «خداوند غضبش را در بین گناهان مخفی کرده، پس هیچ گناهی را کم و کوچک نشمارید؛ زیرا نمیدانید غضب خدا در کدام است»(عاملی، 1413ق: ج15/ 313).
عامل دیگر «پناه بردن به خداوند» است. این استعاذه؛ یعنی پناه بردن به خداوند از شر شیطان، از شر کبر، حسد، غضب، فتنه وهر آنچه که خصیصهی شیطان است.(118A) درنتیجه انسان تبدیل به نیروی با بصیرت و مسلمان واقعی میشود که تنها رضایت الهی و دفاع از حق و گام نهادن در صراط مستقیم، در سایهی فروتنی و پرهیز از تکبر و دقت در دشمنشناسی برایش مهم است، نه اینکه بخواهد به ناحق از حزب، گروه و خویشاوندانش حمایت کرده و بازیچه و مطیع شیطان شود(77A). آنچه عمل فرد را برای رسیدن به کمال پویا مینماید، اخلاص است و دستیابی به آن انسان را شکست ناپذیر مینماید.
2.8.5 راهکارهای عملی بازدارنده از نفوذ شیطان
در مسیر مبارزه با شیطان، خداوند متعال نعماتی از جمله نماز، روزه، زکات و... را به انسان ارزانی داشته تا در سایهی برخورداری از آنها، از شیطان محفوظ مانده و در مسیر سعادت قرار گیرد و در پرتو توکل به خداوند، به کمال دست یابد. حضرت علی(ع) در بخشی از خطبه قاصعه میفرمایند: «وَ عَنْ ذلِکَ مَا حَرَسَ اللّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ، وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیامِ...»؛ و خداوند متعال بندگان باایمان خود را از فریبکاریهای شیطان محفوظ و مصون میدارد به وسیله نمازها و زکات دادنها و تحمل مشقت به وسیله روزهگرفتن(44R). علی رغم اینکه عبادت خداوند موهبتی است از جانب پروردگار که خود از آن بینیاز است، ولی شیطان نیازمند این عبادت است؛ هر چه بندگان شیطان بیشتر باشد، شیطان به هدفش نزدیکتر شده و هر چه بندگان شیطان کمتر، از هدف خود دور میشود(1P).
این ابزار، نعماتی هستند برای محافظت آدمی در برابر هلاکت و خداوند بینیاز از آن است و ما برای نجات از چنگال شیطان به آنها محتاجیم(182A). به عنوان مثال «نماز» با خضوع و خشوعی که در آن است، نفس را ریاضت داده و انسان را از کارهای ناپسند بازمیدارد(ر.ک: عنکبوت:45) و «زکات»، نفس را به بخشش مال و عدم دلبستگی به آن تمرین داده و جان آدمی را پاک و نورانی میکند(ر.ک: التوبه:103) ومشکلات زیادی را از سر راه نیازمندان، برمیدارد. «روزه» نیز از انسان، فردی متقی میسازد (ر.ک: البقره:183).
حضرت علی(ع) برای روزه عبارت «مجاهده» را آوردهاند؛ زیرا روزه، جهاد در پرهیز از خوردن و آشامیدن و جهاد به منظور محافظت از زبان و دیگر جوارح است؛ پس عدمتحمل گرسنگی و تشنگی نمیتواند جوازی برای روزه نگرفتن باشد؛ زیرا آنچه با روزه همراه است مجاهده است(183A). امام علی(ع) در این رابطه میفرمایند: «هر چیزی زکاتی دارد، و زکات تن روزهداری است»(نهجالبلاغه: ح136). انسان در پرتو اقامهی نماز، به سکینه میرسد؛ با شروع نماز، جسم در حالت آرامش قرار گرفته و با ورود به نماز، آرامش به روح منتقل میشود و با کنار گذاشتن همه چیز غیرخدایی، تمام جوانب تنش زا را از خود دور کرده و در پناه قدرت مطلق قرار میگیرد که پیامد آن جز آرامش نیست.
این اعمال کنار هم، نسخهی درمانگر است؛ نماز بدون زکات، روزهی بدون نماز و... هیچکدام به تنهایی نمیتوانند مثمر ثمر بوده و فرد را به کمال برسانند(182A). در آیات متعدد قرآن نیز به این مطلب اشاره شده است(ر.ک: البینه:5؛ المزمل:20؛ المجادله:13؛ فاطر:18؛ الاحزاب:33؛ لقمان:4؛ النمل:3؛ النور:56 و 37؛ الحج:78 و 41؛ الانبیاء:73؛ مریم:55 و 31؛ التوبه:71 و 18 و 11 و 5؛ المائده:55 و 12؛ النساء:162 و 77؛ البقره:277 و 177 و 110 و 83 و 43).
بنابراین وقتی انسان خود را در برابر قدرت بزرگتر یافت، دیگر جایی برای سرکشی، باقی نمیماند و یکپارچه مطیع اوامر پروردگار میشود و این پیروزی در برابر شیطان است. قرار گرفتن در برابر قدرت الهی، گاهی ترسی در وجود آدمی ایجاد میکند که در نهایت، آدمی را مسلح به سلاح «بکاء» میکند؛ سلاحی که عامل ترس و دوری شیطان از او میشود(58A). مورد دیگر از راهکارهای عملی مبارزه و مقابله با شیطان نیز توجه به «معاد» است. انسانی که زندگی دنیا را گذرا میداند و به رستاخیز ایمان دارد، قلبش پذیرای دستورات خداوند و پیامبر(ص) میشود و با ایمانش، راه نفوذ شیطان را مسدود مینماید(7P).
- نتیجهگیری
در این پژوهش به یکی از مهمترین موضوعات مبتلابه انسان در خطبه قاصعه امام علی(ع) با روش تحلیل محتوا پرداخته شده است. این خطبه که پس از جنگ با خوارج کج فهم پیرامون حقیقت دین و برای مردم کوفه اقراء شده، طولانیترین خطبه امام علی(ع) بوده و از مضامین بسیار غنی برخوردار است. شارحان نهجالبلاغه مهمترین موضوع این خطبه را پرهیز از تکبر معرفی کردهاند، ولیکن مطالعه دقیق متن خطبه با روش تحلیل محتوا نشان داد که پربسامدترین موضوع این خطبه، معرفی شیطان و راهکارهای نفوذ او در انسان است.
امام علی(ع) در این خطبه تلاش کردهاند تا تصویر روشنی از شیطان ارائه دهند، لذا مباحثی شامل القاب شیطان، نمایندگان و پیروان شیطان، توان و گستره فعالیت شیطان، عوامل انزجار شیطان، راهکارهای نفوذ شیطان در انسان، سرانجامِ تبعیت از شیطان و راهکارهای اعتقادی و عملی مبارزه با شیطان را به گونهای دقیق و با جزئیاتبیان کردهاند.
در معرفی شیطان، حضرت با استفاده از دو لفظ ابلیس و شیطان، این مطلب را بیان میکنند که واژه «شیطان» معنای عام دارد و هر موجود شرور را دربر میگیرد. «ابلیس» نیز مصداق آن و همان شیطان جنّی است که از درگاه الهی رانده گشت. البته در بیشتر موارد حضرت(ع) از ضمیر استفاده کرده که نشان دهندهی انزجار از شیطان و اشاره به ویژگی «مخفی و پنهان بودن» او و تحقیرش دارد.
از منظر امام علی(ع) از آنجا که ابلیس موجودی دارای تعقل بوده، لذا از روی اختیار تصمیم به مخالفت با خداوند گرفته است؛ بنابراین میتواند نمونهی بارزی برای عبرتآموزی انسان باشد. به همین منظور آن حضرت تلاش دارد تا راهکارهای نفوذ شیطان از جمله مبتلا کردن به کبر و تعصب، مبتلا کردن به جهالت، القائات وساوس شیطانی، زیبا جلوه دادن دنیا و غافل نمودن از نعمات الهی را بیان کرده، و چگونگی و مراحل این نفوذ و نتایج گمراهی توسط شیطان از جمله اسارت، گرفتار وسوسه شیطانی شدن، نابودی، حبط عمل و فرو افتادن به جهنم را تبیین کرده و راهکارهای مقابله با شیطان را به تفصیل بیان کنند. قابل توجه است که امام(ع) در بیان راهکارهای مقابله با شیطان، به بیان دو دسته راهکارهای اعتقادی و عملی پرداخته و توجه به هر دو بخش را برای مبارزه ضروری میدانند، چراکه صرف اعتقاد به خداوند متعال کافی نبوده و اقدامات عملی برای مبارزه با شیطان لازم است.
توجه به مقام کبریایی خداوند، تداوم یاد خدا، دوری از عوامل نفوذ شیطان و استعاذه به خدا، بخشی از راهکارهای اعتقادی بوده و اعمال عبادی مانند اقامه نماز، روزه، پرداخت زکات و یادآوری مرگ بخشی از راهکارهای عملی برای مبارزه با شیطان است که امام(ع) در خطبه قاصعه بدان سفارش کرده است.
لازم به ذکر است که در این مقاله، از روش «تحلیل محتوا» استفاده شد تا ضمن تجزیهوتحلیل دقیق عبارات خطبه و ارائه استنادات لازم، در پایان یک تصویر کامل از مقوله «شناخت شیطان» از منظر امام علی(ع) بیان کنیم که نمودار ذیل، بخشی از آن است:
نمودار 2. کلیت دستهبندی مؤلفههای «شیطان شناسی» در خطبه قاصعه