نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

2 استادیار پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی

چکیده

این تحقیق به دنبال بررسی نقش رفق و مدارای رهبری  در جامعه‌پذیری و چگونگی کاربست آن توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر اساس گزاره‌‌های گردآوری شده از نهج‌البلاغه است که  با بهره گیری از روشی توصیفی – تحلیلی به داوری  گذاشته می شود؛ با این توصیف،  در این پژوهش رابطه رفق و مدارا با جامعه‌پذیری بررسی شده ویافته ها زیر حاصل گردیده است :
تأثیر رفق و مدارای رهبری  در تربیت نیروها ؛ تاثیر رفق و مدارای رهبری دررفع کینه و اختلاف میان نیروها ؛ نقش نرمش در رهبری نیروها ؛ تاثیر گذشت هنگام قدرت وتوانایی در رهبری؛ وتاثیر رفق و مدارا در همدلی نیروها با رهبری؛  سپس حد و مرز مدارا در جامعه‌پذیر نمودن مردم بر اساس سیره امام علی ع بیان شده است.روش این پژوهش توصیفی –تحلیلی است که برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل محتوای متن گزاره‌‌ها بهره‌گرفته و محتوای اصلی این تحقیق، برگرفته از کتاب نهج‌البلاغه است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Analysis of the role of soft leadership in society from the perspective of Imam Ali (AS)

نویسندگان [English]

  • Abbas Shafiee 1
  • Ali Agha Pirooz 2

2 Faculty Member of the Institute of Islamic Culture and Thought

چکیده [English]

This study seeks to examine the position and role of friendliness and tolerance as an important element of soft leadership in organizational sociability and how it was used by Imam Ali (AS) based on the statements collected from Nahj al-Balaghah, which is judged using a descriptive-analytical method.
The study relates that with this description, the relationship between friendliness and tolerance with organizational sociability has been studied and the following conclusions have been obtained: The effect of friendliness and tolerance in the organizational training of forces; The effects of friendliness and tolerance in removing resentment and differences between forces in the organization and society; The role of flexibility in guiding forces on the right track;
The effect of handing over power and ability in leadership; And the effects of camaraderie and tolerance on the empathy of the forces with the leadership.
The limits of tolerance in accepting people based on the life of Imam Ali (AS) have been stated.

کلیدواژه‌ها [English]

  • leadership
  • friendliness and tolerance
  • organizational sociability
  • Nahj al-Balaghah

. مقدمه و بیان مسئله

اصولا از طریق جامعه‌پذیری، فرد باورها و اعتقادات، ارزشها،الگوها و معیارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه خود را فرا مى‌گیرد و با کاربست آنها در تعامل‌های اجتماعی خود، آنها را جزو شخصیتخویش مى‌نماید.[i]این پدیده در هر گروه، سازمان، ویا اجتماعی می تواند جاری و ساری گردد. از منظر جامعه‌شناختی، این مهم از طریق فرایند جامعه‌پذیری انجام مى‌گیرد. یکی از راهکارهای مهم کاربست رفق و مدارا ی رهبری در جامعه‌پذیری است؛چه اینکه رفق و مدارا یکی از بارزترین صفات انسانی است که در گزارش قرآن به‌عنوان رحمت الهی بر رهبر توحیدی یاد شده که بدون آن امکان ارتباطات در رهبری وبستر ارتباطی در هدایت افراد زیرمجموعه محقق نخواهد شد(سوره آل عمران 159) »[ii]

از اینرو، در رهبری «رفق و مدارا » عنصری مهم به شمار می آید چرا که  انسان موجودی اجتماعی و در تعامل با مردم و جامعه است؛ و برای رسیدن به کمال و رشد استعدادها، نیاز به جهت‌گیری مثبت در تعاملاتش دارد. بهره بردن از  مکانیزم رفق و مدارا و توصیه به آن در میان خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه مشاهده می‌شود؛ بنابراین پرداختن به نقش رفق و مدارا در جامعه پذیری از منظر نهج البلاغه دارای اهمیت است.

با توجه به مطالب پیشگفته ، مسأله این تحقیق، توجه به نقش رفق و مدارا ی رهبری در جامعه پذیری از منظر نهج البلاغه است. که با روشی توصیفی - تحلیلی انجام می گیرد و روش جمع‌آوری مطالب کتابخانه‌ای  وابزار آن فیش برداری است.

 

  1. پیشینۀ تحقیق

در زمینه حکومت ومدیریت در نهج البلاغه نوشته های زیادی وجود دارد؛ مع الوصف در زمینه موضوع جامعه پذیری در نهج البلاغه نوشته های نادری وجود دارد برای مثال می‌توان به کتاب «مدارا و خشونت در مکتب علوی» از محمد حسن قدردان قراملکی اشاره کرد؛ در کتب دیگر هم‌چون کتاب مدیریت در اسلام نوشته علی آقا پیروز و همکاران ونیز کتاب اصول رفتاری در نهج البلاغه نوشته  علی نقی امیری از انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه وکتاب مدیریت در نهج البلاغه نوشته دکتر پور عزت و «جزوه تربیت در نهج‌البلاغه » از بخشعلی قنبری، «روش‌های تربیتی امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه » از جواد طاهری و ... به گوشه‌هایی از رفق و مدارا پرداخته‌ شده است . در اکثر مقالات، رفق و مدارا به‌عنوان یک اخلاق و روش پسندیده معرفی شده است و تأثیر مثبت آن در رفتارهای فردی و اجتماعی و نقش آن در حکومت، مدیریت و رهبری بر مردم در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی بیان ‌شده است. همچنین نحوه عمل به آن در سیره پیشوایان دینی و تفاوت آن با قاطعیت و مداهنه و سازش ‌کاری بررسی گردیده است. در این نوشته ها آفات و آسیب‌های عدم رفق و مدارا، انواع و اقسام آن و اهداف آن ذکر شده است؛ اما در تحقیق حاضر، بناست که نقش رفق و مدارا ی رهبری در جامعه‌پذیری که پروسه‌ای بلندمدت است، بیان ‌شده و صفت رفق ومدارا از کلام علی علیه‌السلام در مقابل کنش‌های دارای خطا، تعریف و بررسی شود.

 

  1. ادبیات و مفاهیم نظری

1.3 مفهوم رهبری

شما در جایگاه یک مدیر ممکن است از کارکنان خود بخواهید برای شما فعالیت کنند یا کاری را انجام دهند، اگر ابزارهای  قدرت مدیریت را داشته باشید وآن ابزارها را به‌کار بگیرید، نیروها مجبورند به شما گوش فرادهند ولی اگر از ابزار قدرت سازمانی برخوردار نباشید یا اینکه نخواهید از قدرت سازمانی استفاده کنید ویا اینکه به کارگیری قدرت سازمانی را کافی ندانید مع الوصف از نیروها بخواهید کارهای محوله را انجام دهند، فکر می کنید چقدر به شما گوش فرا دهند؟ عکس العمل دیگران در برابر دستورات شما بستگی به میزان قدرت نفوذ شما در رهبری دارد؛ هر چه قدرت نفوذ شما بیش‌تر باشد عکس العمل دیگران در مقابل شما خاضع‌تر وخاشع‌تر خواهد بود این نکته را باید اضافه کرد که میزان نفوذ شما بستگی به نوع وشدت وابستگی دیگران به شماست؛ یعنی هرقدر دیگران به شما احساس نیاز و وابستگی کنند شما قدرت نفوذ بیشتری در آنها دارید ومآلا قدرت رهبری شما به میزان قدرت نفوذ شماست؛ شاید به خاطر همین امر است که در بیش‌تر تعاریف رهبری نفوذ واثرگذاری مشاهده می شود وحتی برخی از اندیشمندان، رهبرى را با «نفوذ» (Influence) برابر مى دانند و معتقد هستند که «رهبرى، هنر یا فرایند نفوذ بر مردم است، طورى که از روى میل و اشتیاق در جهت دست یابى به هدفهاى گروه تلاش کنند( کونتزو دیگران  ،1990،ص 397). عده ای نیز در تعریف رهبرى معتقد هستند که «رهبرى به عنوان یک فرایند، عبارت از قدرت استفاده از نفوذِ بدون اجبار، براى هدایت و هماهنگ کردن فعالیتهاى اعضاى گروه، به منظور دست یابى به هدف است ».(مورهد و گریفین،  2001 ، ص334 ). نفوذ  پاسخ رفتاری نسبت به اعمال قدرت و یا نتیجه ای است که از طریق بکارگیری قدرت حاصل می شود (رضاییان 1383 ص7). واگر فردی در دیگران نفوذ کند به طور طبیعی آن فرد رهبر و دیگران پیرو محسوب می شوند واصولا تبعیت پیروان از رهبری بستگی به میزان اخلاقی و غیر اخلاقی بودن دستورات رهبری است ؛(همان) از اینرو ، آنچه از ادبیات علمی بدست می آید این است که «نفوذ» نقطه تمرکز در تعاریف رهبری است.

 

2.3 مفهوم تربیت اجتماعی

تربیت از ریشه «ربو» به معنای زیادت و رشد و نمو و بر آمدن آمده است.[iii]

هم‌چنان‌که در مضامین روایی  این واژه به «زیادت» تعبیر شده است «هر گاه کسى بر تو سلام نمود با سلامى نیکوتر پاسخش ده و هر گاه کسى به تو احسان نمود بیش از آن را به او ببخش، هر چند در هر حال برترى از آنِ آغاز کننده است.»[iv]در این حکمت، «یربی» به معنای زیادت و فزونی آمده است.

مفهوم تربیت مورد توجه دانشمندان  مختلف بوده است:

کانت (1724 - 1804) معتقد است : «هدف از تربیت، روشی است که انسان را به کمال مطلوب و ممکن برساند»

جولز سیمون (1896-1814) از علمای تربیت فرانسه، تربیت را چنین تعریف می‌کند: «روشی است که به‌وسیله‌ی عقل، عقل دیگر و قلب به ‌صورت قلب دیگری در می‌آید»[v]

فارابی (339-260 ق) بر این باور است : هدایت فرد به‌ وسیله فیلسوف و حکیم برای عضویت در مدینه‌ فاضله به ‌منظور دست‌یابی به سعادت و کمال، اول در این دنیا و کمال نهایی در آخرت.[vi]

بوعلی سینا (373 یا 363-428 ق) معتقد است : برنامه‌ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد کودک، سلامت خانواده و تدبیر شئون اجتماعی، برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی[vii]

شهید مطهری می نویسد : تربیت، پرورش دادن است؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است.[viii]

به‌طور کلی، از نظر متفکرین مسلمان و غیر مسلمان، تربیت آدمی، فرایندی است که باعث رشد و نمو فکری و روحی انسان و شکوفا شدن استعدادهای بالقوه وی می‌گردد. این فرایند موجب ایجاد تغییر در فرد شده و در صورت اجرای صحیح فرد را به‌کمال‌رسانده و باعث کامیابی وی در دنیا و آخرت خواهد شد.با این وجود مفهوم تربیت اجتماعی به افراد درون جامعه مربوط می شود که استعدادهای بالقوه آنها را رصد کرده و به‌فعلیت می رساند و بدین سان انسان به رشد و بلوغ فکری و کاری دست می یابد وهمین امر موجب ایجاد تغییر و بهبود می شود چه اینکه بر اساس اندیشه علوی در نهج‌البلاغه تربیت نیروها با رشد و پرورش هم افق بوده و و رشد افراد زیرمجموعه موجب تحقق اهداف می گردد؛ علی علیه‌السلام در مدح انصار به عنوان گروه تشکیلاتی و سازمانی بالغ و رشد یافته  می‌فرماید: «به خدا سوگند، اسلام را با بی‌نیازی پرورش دادند، چنان که کُرِّه اسب از شیر گرفته شده را پرورش می‌دهند با دست‌های بخشنده و زبان‌های برّنده.»[ix]

 

3.3 مفهوم رفق و مدارای رهبری

رفق در لغت به معنای نرمی و خوش‌رفتاری است.[x] ابن فارس می‌گوید راء، فاء و قاف بر موافقت و همراهی و نزدیک بودن بدون زور دلالت می‌کند.[xi]‏ عُنف و خُرق، ضد رفق بوده و به معنای خشونت و ضد نرمی است.[xii]

مدارا در معانی فراوانی به کار رفته از جمله، به نرمی و مهربانی رفتار کردن، بردباری و تحمل کردن، کنار آمدن با کسی و ساختن با او.[xiii] مدارا از (دری) در لغت به معنای با مردم نرمی و مهربانی کردن، هم‌نشینی نیکو داشتن، تحمل و بردباری با مردم تا از تو نگریزند.[xiv]

واژه مدارا بسیاری از فضائل اخلاقی (از قبیل فروتنی، بردباری، اجتناب از کینه‌توزی، ترک ستیزه‌جویی و کشمکش، سهل گیری، مقابله به خوبی‌ها و ...) را در بر می‌گیرد.با عنایت به مفهوم این واژه ، درمدارای رهبری ، مدیران در تعامل با نیروها به نرمش روی‌آورده و رفق و مدارا خواهند داشت ، افزون بر این، در نرمش سازمانی تعامل نیروها نیز بر محور مدارا دور می زند وچهره سازمان را با نرمش به تصویر می کشد .

 

4.3 مفهوم جامعه وسازمان

از دید دورکیم جامعه تنها مجموعه‌ای از افراد نیست؛ منظومه‌ای است که از اتحاد افراد به‌وجود آمده است; واقعیت خاصی با صفات خاصی است. شکی نیست که اگر شعورهای فردی نبود هیچ امر جمعی تشکیل نمی‌شد؛ اما برای آنکه امور اجتماعی به وجود آید، این شعورها باید به نحوی به هم بپیوندند و با هم ترکیب شوند.[xv]سازمان نیز نهادی اجتماعی است که در درون خود نیروهای انسانی را قرار می دهد تا با فعالیت خویش اهداف سازمانی محقق گردد(پیروز وهمکاران 1398 ص88)

 

5.3 جامعه‌پذیری

اصولا انسان‌ها ی درون سازمان واجتماع در امور مادی و غیرمادی، پیمودن ارزش‌های انسانی، نجات از تاریکی‌ها و ظلمات نیاز به همکاری و همیاری و همدلی با هم دارند.این همدلی در پرتو اتحاد وانسجام اجتماعی بدست می آید در مقابل آن تفرقه است که به گسست اجتماعی منجر می شود اهمیت موضوع به قدری است که گسست در سازمان وجامعه نکوهش شده وانسجام وپیوستگی در گرو اجتماع و جماعت تمدیح گردیده است؛ امام علی علیه‌السلام می فرماید : «و با اکثریت همگام و همراه باشید، زیرا دست خدا بر سر جماعت است. از پراکندگى و تفرقه بپرهیزید، زیرا کسى که خود را از مردم جدا ساخته طعمه شیطان است، همان‏گونه که گوسفندِ جدا از گلّه شکار گرگ است.»[xvi]

اجتماعی شدن  و به تعبیر دیگر ، جامعه پذیری فرایندی است که با تولد انسان و شیوه تربیت و آغاز یادگیری و تکرار و تمرین و عضویت وی در گروه‌های اجتماعی (اول خانواده و بعد همسالان وسازمان و جامعه) شکل می‌گیرد و بسته به جوامع گوناگون اشکال متفاوت پیدا می‌کند. در نتیجه این فرایند، انسان فرهنگ‌پذیر شده و هنجارهای سازمان و جامعه خود را می‌شناسد و بر اساس آن‌ها رفتار می‌نماید.[xvii]

 

6.3 رفق و مدارا رهبری از منظراندیشمندان

نظرات اندیشمندان غربی درباره مدارا به‌طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند:[xviii]

دسته اول: معتقد است که مدارا، امکان همزیستی مسالمت‌آمیز و تنوع فرهنگی و پیشرفت گروه‌های متفاوت را فراهم می‌کند. در نتیجه این سازش است که افراد با عقاید و دیدگاه‌های گوناگون می‌توانند در یک جامعه واحد کنار هم زندگی کنند. همچنین مدارا را به معنای پرهیز از تعصب و پیش‌داوری و فضیلتی اخلاقی دانسته‌اند.[xix]

دسته دوم: پا را فراتر نهاده و معنای مدارا را آزاد گذاشتن افراد در داشتن «هرگونه» فکر و نظر و عمل می‌داند؛ اگر چه دیگران آن نظرات و اعمال را تنفرآور قلمداد کنند.[xx]

اندیشمندان مسلمان نیز از دو جهت به مدارا پرداخته‌اند:

گروه اول: مدارا را در معنای صبر و حلم و شکیبایی و تحمل آزار مردم درنظرگرفته‌اند. بنا بر تفاسیر ایشان از آیات قرآن، رفق و مدارا شامل پاسخ دادن بدی با احسان و نیکی نیز می‌شود (دفع بدی با بردباری)[xxi]

گروه دوم: بر حد و مرز رفق و مدارا و جایگاه آن در اجرای احکام اسلام تأکید دارند. به‌طور خلاصه رفق و مدارا و قاطعیت و شدت عمل را لازم و ملزوم، در اداره جامعه و برخورد با افراد می‌دانند.[xxii]

 

  1. رابطۀ رفق و مدارای رهبری با جامعه‌پذیری

اصولا با بررسیهای گزاره های مرتبط با موضوع در نهج البلاغه، می توان گفت که رابطه رفق ومدارای رهبری با جامعه پذیری در برگیرنده موارد مهمی همچون تاثیر رفق ومدارا در تربیت سازمانی ،ونقش آن در رفع کینه واختلاف ونقش نرمش در رهبری سازمانی وتاثیر آن در همدلی نیروها با رهبری وبالمآل جامعه پذیر نمودن افراد زیر مجموعه می گردد که این موارد در نمودار شماره 1 آمده است

 

 

1.4 تاثیر رفق و مدارا در تربیت سازمانی

توجه به حال و شرایط تربیت شونده، در چگونگی هدایت او توسط مربی بسیار مؤثر است. برای مثال، اجبار فرد هنگامی که شرایط روحی-نفسی مناسبی ندارد،باانجام مستحبات می‌تواند باعث دل‌زدگی او حتی از واجبات نیز بشود. به‌طور کلی سخت‌گیری و عدم مدارا در معرفی و ارائه و آموزش ارزش‌ها و هنجارها به افراد آن‌ها را خسته و بیزار می‌کند. دین اسلام چنین ماهیتی دارد و ورود و حرکت در آن، بدون رفق و مدارا امکان‌پذیر نیست، چراکه عدم رفق و مدارا و به تبع آن سخت‌گیری و تحمیل کردن عبادت بر بندگان، باعث دین‌گریزی می‌شود.

خداوند در قرآن می‌فرماید: «خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند.» (بقره 286)[xxiii]، تکلیف معنای به سختی افکندن را می‌رساند. پس وادارکردن افراد به انجام کاری بیش از توانشان از نظر خداوند متعال مردود است. چگونه می‌توان بر دوش کسی باری نهاد که قادر به حمل آن نیست و سپس برای شانه خالی‌کردن از انجام تکلیف او را توبیخ نمود؟! از این مطلب دو نتیجه می‌توان گرفت: اول آن که احکام شرع مطابق با فطرت و توان انسان عاقل و بالغ است. دیگر آن که اگر همین تکالیف در" شکل اولیه و کلی‌شان" برای فردی قابل اجرا نبود (مانند حکم جهاد و روزه برای بیماران و افراد معذور)، اسلام وی را مجبور به انجام آن‌ها نمی‌نماید. تا جایی که برای مثال حتی روزه داری را که حکمی قطعی و شرعی برای تمام مسلمینِ مکلف است، برای بیماران و افراد معذور حرام می‌شمرد. پس تسامح و آسان‌گیری دین، امری واضح و مشخص بوده و برای آن در کتاب و سنت نمونه‌های فراوانی می‌توان یافت. به همین نسبت هدایت‌گر جامعه اگر به دنبال اشتیاق مردم به دین و دینداری است، باید در تربیت دینی ایشان مدارا و سهل‌گیری را سرلوحه‌ی کار خود قرار دهد تا دل‌های منحرف شده با نرمی به راه حق بازگردند و هدایت‌شدگان نیز به ادامه مسیر در راه تعالی و کمال مشتاق‌تر شوند. در همین زمینه در کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

«دل‏ها گاهى نشاط دارند و گاهى ملالت. اگر نشاط داشت آن را به مستحبات وادارید، و اگر ملالت دست داد به واجبات بسنده کنید.»[xxiv]؛ و یا در کلامی دیگر می‌فرماید: «سپاس خداى را که اسلام را بنا نهاد و راه ورود به آبشخورش را براى تشنگان آسان گردانید...»[xxv]. خلاصه این‌که در مسیر تربیت دینی و قرار گرفتن افراد در مسیر رشد و تعالی اخلاقی و تربیتی، درپیش‌گرفتن راه مدارا و آسان‌گیری، مطلوب و اثربخشی خاص خود را به دنبال دارد.

 

2.4 تاثیر رفق و مدارا در رفع کینه و اختلاف در جامعه

رعایت آداب و سنن اجتماعی وتوجه به فرهنگ سازمانی وارزشهای فردی و اجتماعی افراد و خانواده‌ها از لوازمتربیت فردی و اجتماعی بوده و پذیرفتن این ارزشها و سنن لازمه جامعه پذیری است ؛ بدیهی است در اسلام تا جایی به این آداب و رسوم وسنن احترام گزارده می‌شود که متضمن خلاف شرع و زیر پا نهادن حکم الهی نباشد. این همراهی و همدلی باعث می‌شود که فرد در مقابل هنجارهای جدیدی که به‌منظور تربیت وی ارائه می‌شود جبهه نگیرد؛ و احساس کند که با او همدلی و همراهی شده و قلبش نسبت به تربیت کننده خود نرم و پذیرا گردد. امروزه شاهد هستیم که سیاستمداران و رهبران جوامع از این شیوه برای ایجاد احساس نزدیکی و رفاقت میان خود و مردم استفاده می‌نمایند. به‌طور مثال هنگامی که به منطقه خاصی از کشور خود سفر می‌کنند، لباس محلی آن دیار را می‌پوشند و به لهجه‌ی آن خطه چند کلامی سخن می‌گویند. این شیوه‌ای است که در ایجاد همراهی افراد با رهبران یا تربیت‌کنندگان سازمانی و  اجتماعی امتحان شده و پاسخ مطلوب گرفته است.در هر سازمانی می توان با خرقه مدارا اختلاف را کم کرده وکینه های سازمانی را زدود همانطور که در گفتار امیر مومنان در نهج البلاغه مشاهده می شود که مکانیزم مزبور موجب ایمنی می شود آنجا که می فرماید  «هماهنگی با اخلاق مردم مایه‌ی ایمنی از کینه‌های آنان است.»[xxvi]؛

 

3.4 نقش نرمش در رهبری نیروها در سازمان وجامعه

رهبران ومدیران در سطح خرد(سازمان) وکلان (جامعه)  با اقشار متفاوت با ایده‌ها و آرای گوناگون برخورد دارند وبالطبع آنان لازم است صبورانه برای شنیدن همه گونه نظر و عقیده آمادگی داشته باشند. سیره معصومین به ما نشان می‌دهد که ایشان اجازه سخن گفتن و ابراز عقیده را حتی به معاندین و منکرین خدا می‌داده‌اند. سپس با سعه صدر و آرامش شبهات ایشان را پاسخ داده و سعی در دلالت آنان به راه صحیح داشته‌اند. بر اساس این اندیشه، مدیران و رهبران پس از شنیدن نظرات مخالف نباید عنان اختیار از کف بدهند و در رفتار نیکو با مردم میان موافق و مخالف فرق بگذارند.حتی  در این تفکر ، احسان نمودن به مخالفین توصیه شده است؛ زیرا موجبات آرام ساختن ایشان و جلوگیری از عکس‌العمل خشونت‌آمیز آنان را فراهم می‌کند. کلام افراد را تا آنجا که منجر به گمراهی و نفاق و دشمنی نگردد و باید عاقلانه و صبورانه گوش کرد چه اینکه عکس‌العمل شدید و خشونت‌بار در مقابل هر نوع صدای مخالف مقبولیت مدیرا ن و رهبران را در چشم نیروها و پیروان پایین می‌آورد.

ممکن است که نیروهای سازمانی بر اثر ضعف فکری یا کج فهمی یا لجاجت عکس‌العمل‌های نادرست داشته باشند و به ناحق اعتراض نمایند؛ در این جا توصیه‌ی امام علی علیه‌السلام آن است که ملایمت اصل قرار گیرد ولی با قاطعیت در رفتار توام گردد تا هم جبهه‌گیری طرف مقابل کاهش یابد و هم حرمت و جایگاه مدیر و رهبر سازمان و جامعه حفظ گردد.علی (ع) ابزار ریاست ومدیریت را داشتن ظرفیت بالای قدرت تحمل وسعه صدر دانسته ومی فرماید :

«ابزار ریاست [و مدیریت] وسعت نظر [و قدرت تحمل سختى‏ها] است »[xxvii].

با توجه به فرمایش امام (ع) در رهبری نیروها رفق و مدارا نقش کلیدی دارد ایشان در نامه به یکی از کارگزاران خود می نویسد :

اینان [= عهد شکنانِ جمل] به خاطر ناخشنودى از حکومت من به یکدیگر پیوسته‏اند و تا وقتى وحدت اجتماعى شما را در خطر زوال نبینم شکیبایى مى‏ورزم، زیرا اگر آنان بخواهند اندیشه شوم خود را [= برهم زدن بیعت و سپردن کار به شورایى دیگر] به انجام رسانند، نظام امور مسلمانان از هم گسیخته خواهد شد...[xxviii]

آن حضرت در جای دیگر با تاکید بر نرم خویی و مدارا اظهار می دارد که : «بدآن‌که بصره جایگاه فرودِ شیطان و کشتگاه فتنه‏هاست، پس مردمش را به احسان دل خوش ساز...»[xxix]

ودر گفتار دیگری به یکی از مدیران خود چنین اظهار می دارد که: «امّا بعد، دهقانان شهر تو، از رفتار خشن و سخت دلىِ تو شکایت کرده‏اند، که آنان را خوار شمرده و بر آنان ستم کرده‏اى...پس براى آنان جامه‏اى از مدارا، توأم با اندکى درشتى بر تن کن...»[xxx] با تحلیل محتوای فرمایشات امام مشاهده می شود که رفق ومدارا ونرمش در مدیریت و رهبری نیروها اهمیت زیادی دارد.

 

4.4 تاثیر گذشت هنگام قدرت وتوانایی در رهبری

عفو و گذشت از فرد خطاکار البته مشروط به اینکه موجب جسارت و حق‌به جانب شدن وی نشود، می‌تواند زمینه‌ساز خوبی برای اقدام وی به اصلاح خود و جبران خطایش شود.[xxxi]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از ۲۵ سال سکوت و صبوری بر عهدشکنی و خیانت مردم پس از رحلت پیامبر (ص) و خانه‌نشین نمودن اجباری ایشان، هنگامی که به اصرار امت،خلافت را پذیرفتند، کاملاً قادر بر تنبیه و مجازات خائنان و پیمان‌شکنان بودند، اما از حق الهی و انسانی خود گذشتند واز خطای ایشان گذشت کرده و در صدد انتقام هنجارشکنان برنیامدند. به این ترتیب جامعه را که پس از قضایای کشته شدن عثمان گرفتار چنددستگی و هرج و مرج شده بود، دچار التهاب بیشتر ننموده و راه را برای توبه و هدایت افراد خطاکار پشیمان باز گذاشتند و تنها در چند خطبه و کلام به‌منظور تنبه، وقایع پس از سقیفه را متذکر شده و اشتباهات مردم را گوشزد نمودند.

روشن است که هر توانایی و قدرتی، فضل و نعمتی از جانب خداوند است. چه برتری نیروی بدنی بر دیگری باشد یا قدرت حکمروایی بر مردم یا توان شکست دادن دشمن. از کلام معصوم علیه‌السلام این گونه برمی‌آید که باید در این زمینه نیز متخلق به اخلاق‌اللهبود. یعنی همان گونه که خداوند قادر مطلق در کتابش فرموده می‌تواند دشمنان خدا را به چشم‌برهم‌زدنی از صفحه‌ی روزگار محو نماید، اما به ایشان فرصت می‌دهد و از برتری و قدرت لایزال خود در برابر عصیان آنان استفاده نمی‌کند و حتی در مقام رحمانیت، ایشان را از نعمت حیات و دیگر نعمات وابسته به آن محروم نمی نماید. پس شایسته است که مدیر و رهبر دینی نیز در صورت قهر و غلبه و قدرت چه در اداره امور افراد جامعه یا دشمنان شکست خورده یا زیردستان و... همین رویه را در پیش بگیرد و در عین داشتن توانایی تنبیه و مجازات، با ایشان مدارا نماید تا مصداق خلیفه الله بودن در چشم همگان روشن گردد.

امام (ع) با تاکید بر امر مدارا با نیروها ،  برگذشت از خطاهای دیگران توصیه کرده ومی‌فرماید: «خود مى‏دانید چگونه رشته‌ی طاعت را گسستید و در راه دشمنى و جدایى گام نهادید. من از گناهکارتان درگذشتم و از گریختگانتان شمشیر را برداشتم...»[xxxii]

ایشان گذشت از دیگران را در زمان توانایی وقدرت ستوده ومی فرماید: «آنکه بر مجازات کردن تواناتر است به گذشت نمودن سزاوارتر است.»[xxxiii]در جای دیگر چنین می‌فرماید: «هر گاه بر دشمن خویش چیره گشتى، بخشودن و در گذشتن از او را شکرانه ی غلبه بر او قرار ده».[xxxiv]

از اینرو در منظومه فکری علوی گذشت از خطاهای دیگران  در زمان قدرت و توانایی می‌تواند  به عنوان زکات پیروزی تلقی گردد؛ چنانچه  در گفتار حضرت بر آن تاکید شده است:

«گذشت زکاتِ پیروزى است.»[xxxv] آن حضرت با اینکه خود را سزاوارتر از دیگران دانسته مع الوصف در سیره عملی خود بر نرمش و گذشت تاکید داشتند، همچنانکه پس از رحـلت پیـامبر (ص)، بـا اینکه خلافت و جانشینی پیامبر (ص) را حق مـسلم و الهی خود می‌دانست ،اما هنگامی که دیگران حـکومت را تـصاحب و غصب کردند، در برابرشان مدارا پیـشه کرد؛ و این مدارا، 25 سال طول کشید تا اینکه جامعه متوجه فقدان بی‌عدالتی‌شده و خودجوش حکومت علی علیه‌السلام را خوستار شدند.

آن حضرت در ترسیم جایگاه خود اظهار می دارند که: «هان! به خدا سوگند که آن مرد [= ابوبکر پسر ابوقحافه] لباس خلافت را بر تن کرد در حالى که نیک مى‏دانست جایگاه من در خلافت مانند محور سنگ آسیاب و آسیاب است...»[xxxvi] امام (ع)  سیره خود را در تعامل با نیروها اینگونه به تصویر می کشد : «تا توانستم کوشیدم شما را از هر سو حفظ کنم. از بند ذلّت آزادتان کردم و از حلقه‌ی ستم رهایتان ساختم و این به خاطر سپاسگزارى از خوبى اندک شما و چشم‏پوشى از زشتى‏هاى بسیارتان بود ...»[xxxvii]

با توجه به این رویکرد طبق همین اصل مهم ، امام علیه‌السلام به کارگزاران خود توصیه می‌کنند که از لغزش و خطاهای مردم بگذرید، همان‌طور که دوست دارید خداوند و آنان از اشتباهات شما در گذرند. امام در این زمینه می فرماید:

مهربانى و محبت ورزیدن و لطف به رعیّت را پوشش دل خود قرار ده... لغزش‏ها از آنان سر می زند و خطاها بر آنان روى مى‏آورد و گناهانى به عمد یا اشتباه مرتکب مى‏شوند. پس همانگونه که دوست دارى خداوند بخشش و چشم‏پوشى‏اش را ارزانیت کند، تو نیز بر مردم ببخش و خطاهایشان را نادیده گیر...[xxxviii]

در گفتار امام مکانیزم گذشت و بردباری ورهبری صبورانه حتی می تواند در زمان بحران به کمک مدیران منجر شود چنانچه می فرماید:

«نخستین پاداشى که بردبار از بردباریش دریافت مى‏کند، آن است که مردم در رویارویى با نادان یاور اویند.»[xxxix]

ونهایتا آن حضرت ، سرانجام نیک مدیران و رهبران را در پرتو چشم پوشی از لغزشهای دیگران رصد نموده و می فرماید : «و آنگاه که بر مسند حکومت نشسته‏اى از لغزش‏ها چشم پوشى کن تا سرانجام نیک از آنِ تو باشد...»[xl]

 

5.4 لزوم موقعیت‌شناسی در رفق و مدارای سازمانی

ممکن است این پرسش مطرح گردد که در پارادایم علوی اصل رفق ومدارای سازمانی در چه موقعیتی کارآمدی دارد ؟ به این معنا که مدیر و رهبر سازمانی کجا باید نرمی و سازش به خرج دهد و کجا قاطعیت داشته باشد و کجا ترکیبی از نرمش و خشونت را به کار ببندد تا نظم در مجموعه برقرار گردد.چه اینکه نرمی و ملایمت در غیر جایگاه خود باعث جدی گرفته نشدن آموزش و ارزش‌ها و هنجارها می‌شود و در افرادی که به هنجارشکنی گرایش دارند، تمایل به سرپیچی را ایجاد می‌کند. سخت‌گیری بیش از حد نیز، نیروهای سازمانی را دل‌زده و مأیوس کرده و شوق به پذیرش ارزش‌ها و هنجارها و در نتیجه جامعه‌پذیر شدن را در آن‌ها از بین می‌برد. هدایتگر یا رهبر جامعه باید بدون جانب‌داری، همه‌ی اقشار را به یک‌دیده بنگرد تا بتواند به عدل و داد میان ایشان رفتار نماید. معنای عدالت نیز همین است؛ اینکه هر شیء و عملی در جای درست خود قرار گیرد. امام (ع) با توجه به عدالت وموقعیت شناسی مدیران  توصیه می کند که:

و درشتى و نرمى را درهم‏آمیز و آن‏جا که مهربانى باید، مهربانى پیشه کن و آن‏جا که جز درشتى به کار نیاید، درشتى پیش گیر. در برابر شهروندان، فروتن باش و با آنان، گشاده‏رویى کن و نرمخویى نما...تا بزرگان، در تو طمع ستم نکنند و ناتوانان، از عدالتت مأیوس نگردند.[xli]؛

در جای دیگر چنین می فرماید:

«با مردمْ فروتن، نرمخوى و گشاده روى باش. همه را به یک چشم و یکسان بنگر تا بزرگان بر تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت نومید نگردند.»[xlii]

 

6.4 نقش رفق و مدارا در رهبری وهدایت گمراهان

علی علیه‌السلام حاکم برحق جامعه اسلامی بود؛ و با فشار افرادی که بعداً در صف خوارج جای گرفتند مجبور به پذیرش حکمیت شد. با این حال آن‌ها علیه حاکم منتخب خدا و مردم به بهانه‌های واهی خروج کردند. امام ع قادر بود بدون ملایمت و با اعمال خشونت قانونی، ایشان را سر جای خود بنشاند، با این حال نه همچون یک حاکم مستبد بلکه مانند مربی و پدری مهربان به جمع ایشان رفت و خطبه‌ای ایراد فرمود. سخنان توأم با رفق و مدارای امام علیه‌السلام بر بخشی از خوارج اثر گذاشت و نتیجه‌ی آن، دور شدن ایشان از لجاجت و تندروی بود که نشان‌دهنده‌ی صواب بودن راه و رسم معصوم علیه‌السلام بوده است.[xliii]

«آیا وقتى شامیان از روى حیله و فریب و مکر و نیرنگ قرآن‏ها را بر سر نیزه کردند نگفتید ...»[xliv]

 

  1. تاثیر رفق و مدارا درهمدلی نیروها با رهبری

به طور کلی نرمش و خوش‌خویی باعث می‌شود که افراد بیشتری از قشرهای مختلف به مدیران و رهبران جذب شوند. زیرا خشونت رفتار باعث دوری و پراکندگی مردم از گردآنان می‌شود. خداوند به موسی علیه‌السلام توصیه می‌کند که با فردی همچون فرعون که در اوج تکبر بود و به بنی‌اسرائیل در بالاترین حد ظلم می‌کرد با نرمی و ملایمت سخن بگویدتا بلکه به راه درست هدایت شود. یک مدیر  برای آنکه سخنش در دل نیروهای سازمانی تأثیر کند باید مدارا و ملایمت را در کلام و رفتار با آنان پیشه کند تا زمینه‌ی فراگیری آموزش‌ها و پس از آن، پذیرش و عمل به هنجارهای سازمانی را درآنان فراهم نماید. امام علی (ع) با بیان جریان حضرت موسی (ع) وتعاملش با فرعون چنین اظهار می دارد :

موسى بن عمران همراه برادرش هارون ـ درود خداوند بر ایشان باد ـ بر فرعون درآمدند، در حالى که جامه‏اى پشمینه بر تن و عصایى به دست داشتند و با فرعون شرط کردند که اگر اسلام آورد حکومتش باقى و عزّتش پایدار باشد...[xlv]

آن حضرت نتیجه عملی رفق و مدارا را در جذب نیروها وفراوانی دوستان می داند و می‌فرماید:

«هر که نهال وجودش نرم [و اخلاقش خوش] باشد شاخ و برِ او [= دوستان و یارانش] فراوان است. [یعنى هر که خوشخوى بود دوستانش فراوان گردد.]»[xlvi]

ودر جای دیگر می فرماید: «دل‏هاى مردان [رمنده و] وحشى است، پس هر کس با آن‌ها انس گیرد به او روى مى‏آورند.»[xlvii]

یادآوری می شود که مدارا و نرمش در مسائل اصولی و پایه‌ای و اجرای حدود و احکام، صورت نمی‌گیرد؛ زیرا در بعضی افراد که دچار نفاق و لجاجت هستند، مدارا، راه را برای ارتکاب جرم و جنایت باز کرده و امنیت اجتماعی را به خطر می‌اندازد.امام در این زمینه می فرماید:

آگاه باشید که خداوند مرا فرمان داده که با ستم‏پیشگان و پیمان‏شکنان و فساد کنندگان در زمین مبارزه کنم. [در این راه] با ناکثین [= پیمان شکنان، اصحاب جمل] جنگیدم و با قاسطین [= تجاوزکاران، یاران معاویه] نبرد کردم و مارقین را [= بیرون شدگان از مدار دین، خوارج] زبون و خوار ساختم.[xlviii]

حضرت منشا اصلی سیره خویش را در اعمال قوانین بدون لحاظ رفق ومدارا حکم قطعی الهی وسیره رسول خدا ذکر می کند آنجا که می فرماید:

«امّا اینکه گفتید چرا بیت‏المال را مساوى تقسیم نمودم، بدانید که من در این موضوع به رأى خود حکم نکردم و پیرو میل خود نبودم ...»[xlix]؛ بلکه من و شما مى‏دانیم که این همان چیزى است که رسول خدا صلى‏اللّه‏علیه‏و‏آله‏وسلم آورده و حکمى قطعى است.

یادآوری می شود که اعمال قوانین وانجام فعالیتها ووظایف توسط حضرت با هدف رهبری وارشاد نیروها وبر مدار هدایتگری صورت می گرفته است چنانچه می فرماید: «اما این‌که مى‏گویید: در جنگ با شامیان مردّد هستم! به خدا قسم یک روز جنگ را عقب نینداختم مگر آنکه امید داشتم گروهى از این مردم به من بپیوندند و به واسطه من هدایت گردند...»[l]

 

  1. حد و مرز رفق و مدارادر جامعه‌پذیرنمودن افراد زیرمجموعه

هنگامی که مدیر یا رهبر سازمان  با رفتارهای نابهنجار نیروهای سازمانی روبرو می‌گردد، از آن‌جا که شرایط امر به معروف و نهی از منکر را داراست[li]، به آن مبادرت می‌ورزد؛ این، در واقع همان تلاش در جهت جامعه‌پذیر کردن افراد و دلالت آن‌ها به ارزش‌ها است. امام‌علی علیه‌السلام نیز وقتی با جهل و نافرمانی مردم در اواخر حکومت خود روبرو شدند، اقدام به نصیحت و تذکر به ایشان نمودند. حاکم و رهبر جامعه هنگامی می‌تواند در اصلاح امور بکوشد که مردم با وی همکاری نمایند. بنای اسلام بر استبداد نیست. از آنجا که امت با امیرالمؤمنین علیه‌السلام همراهی نکردند، ایشان طبق وظیفه‌ی شرعی و انسانی بدون توسل به خشونت و با نرمی و مدارا سعی کردند با خطابه‌ها و کلمات حکمت‌آمیز، ایشان را به راه صحیح بازگردانند؛ و جایی که دیگر نصیحت نیز کارساز نبود زبان به شکوه و نکوهش اعمال آنان گشودند؛ هرچند که سودی نبخشید.چه اینکه رفق و مدارای امام علی ع باعث شد، بیش از وظیفه‌ی الهی خود عمل کند و با وجود عدم اقبال مردم، با امربه‌معروف و نهی از منکر تلاش نماید تا ایشان را هدایت کند. امام می فرماید:

... و من شما را ـ که یادگار اسلام و بازمانده ی مسلمانان هستید ـ فرا مى‏خوانم و هزینه و عطایا مى‏دهم، با این حال از گرد من پراکنده مى‏شوید و با من مخالفت مى‏کنید؟ اگر آن‌چه مایه ی خشنودى است بگویم بدان خشنود نمى‏شوید و اگر آنچه مایه ی سختى و مشقت است بگویم اتفاق بر آن ندارید[lii]

ارشاد امام به صورت مستمر ادامه داشته همچنانکه می فرماید:

اى مردم! من شما را به اندرزهایى که پیامبران براى مردم خود گفتند پند دادم و وظیفه‏اى را که جانشینان پیامبران در حق مردمِ پس از ایشان به انجام رساندند درباره شما تحقق بخشیدم. به تازیانه‏ام ادبتان کردم، اما مستقیم نشدید. به اندرزها هشدارتان دادم، ولى جمع نگشتید.[liii]؛

هم‌چنان‌که مشاهده می شود حضرت در مواقع مختلف با ادبیات موعظه ای سعی بر هدایت نیروها داشته وبا مکانیزم رفق و مدارا در صدد  جامعه پذیرکردن نیروها در سطح خرد(سازمان)  و در سطح کلان (جامعه) بوده اند.

 

7.نتیجه‌گیری

رفق و مدارا ی رهبری، شیوه‌ای عملی است که در جوامع امروزی برای رسیدن به تعامل متقابل و پیشرفت و کمال در اخلاقیات، تضمین‌شده و قابل اجراست.

رفق و مدارا به‌مثابه‌ی ابزاری برای پیشگیری از خطا یا جلوگیری از تکرار اشتباه افراد در جهت بازگرداندن آن‌ها به جامعه قابل استفاده است.

رفق و مدارا باعث می‌شود فضایی از همدلی و سازگاری به وجود آید و روابط بین انسان‌ها از کدورت به مهربانی تبدیل شود.

چنان‌چه در حوزه تعاملات اجتماعی در سطح خرد (سازمان) و سطح کلان(جامعه) ، دارای گذشت، همراهی، سازگاری، رفق و مدارا باشیم، قطعاً دارای یک سازمان و جامعه سالم و متعادل خواهیم بود.

روش امیرالمؤمنین علیه اسلام به‌عنوان الگویی تمام و کمال در تربیت بشر، نشان می‌دهد که ایشان نرمش و قاطعیت را چه در برخورد به‌عنوان حاکم با مردم و چه به‌عنوان مدیر و رهبر جامعه به هم می‌آمیخت. بنای وی تا حد امکان بر رفق و مدارا بود؛ اما در برابر تضییع حق خدا یا مردم با شدت و حدت می‌ایستاد. عدالت ایشان – به معنای قرار دادن هر چیز در جایگاه خود ـ در به‌کارگیری رفق و مدارا نیز مصداق داشت؛ یعنی هر جا لازم بود سازش و نرمش پیشه می‌نمود و هر جا نیاز بود قاطعیت به خرج می‌داد.از اینرو در اعمال رفق و مدارا به صورت اقتضایی عمل می کرد.

[1]. شعاری نژاد،‌ 1364: 415.

[1]. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ ... . آل عمران، آیه 159

[1]. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 483؛ العین، ج 8، ص 283؛ لسان العرب، ج 14، ص 308.

[1]. إِذَا حُیِّیتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا، وَ إِذَا أُسْدِیَتْ إِلَیْکَ یَدٌ فَکَافِئْهَا بِمَا یُرْبِی عَلَیْهَا، وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِکَ لِلْبَادِی. نهج‌البلاغه، حکمت 62.

[1]. مجله مکتب اسلام، شماره 4 (سال 83), ثقفی، سید محمد

[1]. فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1: 461-374

[1]. فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1: 384

[1]. مطهری، 56:1374 -57

[1]. هُمْ وَ‏اللّهِ رَبَّوُا الْإِسْلاَمَ کَمَا یُرَبَّی الْفِلْوُ مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَیْدِیهِمُ السِّبَاطِ، وَ أَلْسِنَتِهمُ السِّلاَطِ. نهج‌البلاغه، حکمت 465

[1]. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج‏5: 149.

[1]. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج‏2: 418.

[1]. ابن منظور، لسان العرب، ج 9: 257 و ج 10: 75؛ فراهیدی، العین، بی‌تا ج 2: 157

[1]. عمید، 2204:1386، انوری 6809:1381، دهخدا، 20521:1377

[1]. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‏2: 115

[1]. دورکیم، 1343: 130

[1]. نهج‌البلاغه، خطبه 127.

[1]. برگرفته از مبانی جامعه شناسی، غلامرضا صدیق اورعی.

[1]. نظرات برگرفته از مقاله: بررسی جامعه شناختی رابطه الگوهای دینداری با انواع مدارای اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز، مومنی، مریم، فرهنگ در دانشگاه اسلامی 20، سال ششم، شماره سوم، پاییز 1395

[1]. گالئوتی، 2002- والرز- هورتون،2001

[1]. ییتس، (عسگری،1392)

[1]. المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، ج 16: 54 - 55 و ج 4: 20؛ و مکارم‌شیرازی، ج 16: 110 و نراقی، ج 1: 340.

[1]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار،1377

[1]. لایکلف الله نفسا الا وسعها.

[1]. إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَ إِذَا اَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ. نهج‌البلاغه، حکمت.312

[1]. الْحَمْدُلِلّهِ الَّذِی شَرَعَ الإِسْلاَمَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ... . نهج‌البلاغه، خطبه.106

[1]. مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِی أَخْلاَقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ. نهج‌البلاغه حکمت 401.

[1]. آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ. نهج‌البلاغه، حکمت 176.

[1]. إِنَّ هؤُلاَءِ قَدْ تَمَالَؤُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِی، وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِکُمْ؛ فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَیَالَةِ هذَا الرَّأْیِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ... .نهج‌البلاغه، خطبه 169.

[1]. وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ، وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ، فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ... . نهج‌البلاغه، نامه 18.

[1]. أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً، وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً ...فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ...نهج‌البلاغه، نامه 19.

[1]. ر. ک. رساله دکتری؛ حفیظ‌الله فولادی، راهکارهای کنترل انحرافات اجتماعی از دیدگاه علی علیه‌‌السلام در نهج‌البلاغه

[1]. وَ قَدْ کَانَ مِنِ انْتِشَارِ حَبْلِکُمْ [خیلکم] وَ شِقَاقِکُمْ مَا لَمْ تَغْبَوْا عَنْهُ، فَعَفَوْتُ عَنْ مُجْرِمِکُمْ، وَ رَفَعْتُ السَّیْفَ عَنْ مُدْبِرِکُمْ... . نهج‌البلاغه، نامه 29.

[1]. أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ. نهج‌البلاغه، حکمت 52.

[1]. إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ. نهج‌البلاغه، حکمت 11.

[1]. الْعَفْوُ زَکَاةُ الظَّفَرِ. نهج‌البلاغه، حکمت 211.

[1]. أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ [ابنُ أبی قحَافة]، وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَا... . نهج‌البلاغه، خطبه 3.

[1]. وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَکُمْ، وَ أَحَطْتُ بِجُهْدِی مِنْ وَرَائِکُمْ. وَ أَعْتَقْتُکُمْ مِنْ رِبَقِ الذُّلِّ، وَ حَلَقِ الضَّیْمِ، شُکْراً مِنِّی لِلْبِرِّ الْقَلِیلِ، وَ إِطْرَاقاً عَمَّا أَدْرَکَهُالْبَصَرُ. نهج‌البلاغه، خطبه 159.

 

[1]. وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحَمْةَ لِلرَّعِیَّةِ... یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ، فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ و... . نهج‌البلاغه، نامه 53.

[1]. أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ. نهج‌البلاغه، حکمت 206.

[1]. وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ، تَکُنْ لَکَ الْعَاقِبَةُ... . نهج‌البلاغه، نامه 69.

[1]. فواخلط الشدة بضغث من اللین، وارفق ما کان الرفق أرفق، واعتزم بالشدة حین لا تغنی عنک إلا الشدة. واخفض للرعیة جناحک، وابسط لهم وجهک و ألن لهم جانبک... حَتَّى لاَ یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ، وَ لاَ یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ. نهج‌البلاغه، نامه 46.

[1]. فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ والنَّظْرَةِ، حَتَّى لاَ یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ، وَ لاَ یَیْأَسِ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ بِهِمْ... . نهج‌البلاغه، نامه 27.

[1]. برگرفته از لوح بینایی تحلیل تاریخ حکومت امام علی (ع) با تاکید بر نهج‌البلاغه،نشر دریا ،1392ص1016

[1]. أَلَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَةً وَ غِیلَةً، وَ مَکْراً وَ خَدِیعَةً ... . نهج‌البلاغه، کلام 122.

[1]. وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَهُ أَخُوهُ هَارُونُ علیهماالسلام عَلَى فِرْعَوْنَ، وَ عَلَیْهِمَا مَدَارِعُ الصُّوفِ، وَ بِأَیْدِیهِمَا الْعِصِیُّ، فَشَرَطَا لَهُ ـ إِنْ أَسْلَمَ ـ بَقَاءَ مُلْکِهِ، وَ دَوَامَ عِزِّهِ [سلطانه]... . نهج‌البلاغه، خطبه 192.

[1]. مَنْ لاَنَ عُودُهُ کَثُفَتْ أَغْصَانُهُ . نهج‌البلاغه، حکمت 214.

[1]. قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ. نهج‌البلاغه، حکمت 50.

[1]. أَلاَ وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ، فَأَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ، وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ، وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ... . نهج‌البلاغه، خطبه 192.

[1]. وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ، فَإِنَّ ذلِکَ أَمْرٌ لَمْ أَحْکُمْ أَنَا فِیهِ بِرَأْیِی... .همان، خطبه 205.

[1]. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ! فَوَاللّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلاَّ وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی... . همان، خطبه 55.

[1]. شرایط امر به معروف...1-آگاهی و عاملیت فرد از حقیقت فعل منکر یا معروف 2-احتمال اثرگذاری 3-مواجهه با اصرار فرد بر انجام منکر یا ترک معروف 4-اطمینان در عدم وجود فساد در عمل؛ نهج‌البلاغه خ129،ح374

[1]. إِلَى الْمَعُونَةِ أَوْ طَائِفَةٍ مِنَ الْعَطَاءِ، فَتَفَرَّقُونَ عَنِّی وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَیَّ؟... . همان، خطبه 180.

[1]. أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِی وَعَظَ الْأَنْبِیَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ، وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِیَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا، وَحَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا... . همان، خطبه 182.

 

قرآن
نهج البلاغه
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367 ش.
ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، مکتب الاعلام الاسلامی، قم،1404 ق.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، دارصادر، بیروت،1414 ق.
انوری، حسن (1381)، فرهنگ بزرگ سخن، ج 7، انتشارات سخن.
ثقفی، سید محمد،مجله مکتب اسلام ، شماره 1383،4.
دلشاد تهرانی،مصطفی،لوح بیناییتحلیل تاریخ حکومت امام علی علیه‌السلام با تاکید بر نهج البلاغه ، تهران ،نشر دریا،1392ش.
دورکیم، امیل، قواعدوروش جامعه شناسى، ترجمه على محمد کاردان، تهران: مؤسسه تحقیقات اجتماعى،1343 ش.
دهخدا، علی اکبر، (1377). لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوماز دوره جدید.
رضاییان ،علی ؛(1383) مدیریت رفتارهای سیاسی در سازمان ، تهران سمت
شیروانی، علی،  ترجمه نهج‌البلاغه، قم: دفتر نشر معارف، قم، چاپ سوم، 1391 ش.
شعاری نژاد، علی اکبر، فرهنگ علوم رفتاری، تهران: نشر امیر کبیر، 1364ش.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 ق.
عسگری، علی، «سیر مفهومی مدارا: از کاستلیون تا هابرماس»، 1392 ش، برگرفته شده در تاریخ 21|6|1393، نقل از پایگاه اینترنتی:http:\\universaltolerance.org\fa
عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، 1386، ص 2204.
فائق، مجتبی، آسیب شناسی کارگزاران حکومت از دیدگاه نهج‌البلاغه، تهران، بنیاد نهج‌البلاغه، 1397 ش.
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، هجرت، قم،1409 ق.
فولادی، حفیظ الله(1394)، قشربندی اجتماعی از منظر نهج البلاغه، قم ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، علمیه اسلامیه، ترجمه: مصطفوی.
گروه نویسندگان ،فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی ، تهران ، انتشارات موسسه فرهنگی مدرسه برهان،1391.
‏مطلبی، ابوالحسن، سیره نبوی، تهران: انتشارات کلیدر، اول،1380 ش.
مطهری، مرتضی، (۱۳۷۷): مجموعه آثار، ج ۱۷، قم: انتشارات صدرا.
مؤمنی، مریم، (1395): «بررسی جامعه‌شناختی رابطه الگوهای دینداری با انواع مدارای اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز»، فرهنگ در دانشگاه اسلامی 20، سال ششم، شماره سوم.
لکی، محمود، (1395): «چگونگى جامعه‌پذیری مهدویت»، اسلام و مطالعات اجتماعی، سال چهارم، شماره دوم
نراقی، محمد مهدی، (1383 ق): جامع السعادات، نجف: منشورات جامعه النجف.
والرز، مایکل، (1383): در ﺑﺎب ﻣﺪارا، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺻﺎﻟﺢ ﻧﺠﻔﯽ، ﺗﻬﺮان: ﺷﯿﺮازه.
Galeotti, A.E. (2002). Tolerations Recognition. Cambridge: CambridgeUniversity Press
Horton, J. (2001). “Toleration as a Virtue”. Retrieved October 10, 2014, from Universaltolerance.org
Koontz, Harold &heinzweihrich (1990).Essencials of Management, New York, MC: Grow-Hill,
Moorhead Gregory &rickyW.Griffin(2001) organizational Behavior  Boston Houghton Mifflin