نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه آزاد اسلامی سیرجان
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد سیرجان، دانشگاه آزاد اسلامی سیرجان، ایران. (نویسندۀ مسئول)
3 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد سیرجان، دانشگاه آزاد اسلامی سیرجان، ایران
چکیده
بینامتنیّت از مباحث جدید ادبی است که به بررسی روابط بین دو متن میپردازد. بر اساس نظریۀ ژرارژنت، هیچ متنی مستقل از متون دیگر نیست و خودآگاه یا ناخودآگاه برآمده از متنهای پیشین است. بهرهمندی از مفاهیم و آموزههای اخلاقی منابع اصیل اسلامی از دیرباز در بین شاعران و نویسندگان فارسیزبان برای اعتبار و غنای سخن خویش مرسوم بوده است. هدف این جستار بررسی و تحلیل روابط بینامتنی مضامین اخلاقی اشعار جامی و نهجالبلاغه و بیان شیوۀ تأثیرپذیری آنهاست. روش پژوهش بیان این رابطه، مبتنی بر نظریۀ بینامتنیّت ژرار ژنت در سه قالب صریح، غیرصریح و ضمنی با روش تحلیلی- توصیفی و بیان نوع تأثیرپذیری بر اساس شیوههای گزارهای، الهامی و گزارشی است؛ که با انواع بینامتنیّت ژنت همپوشانی دارند. حاصل پژوهش نشان داد که شواهد مشترک از قطعیّت بینامتنیّت در دو زبان متفاوت، در دو موضع گوناگون و آگاهانه بودن تأثیرپذیری از نهجالبلاغه حکایت میکند. هدف مؤلّف از برقراری رابطۀ آگاهانه با نهجالبلاغه، رواج اخلاق حمیده، بیداری جامعه، ترویج آموزههای اخلاقی این کتاب و اعتباربخشی به کلام خود در بهرهمندی از این منبع اصیل اسلامی است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Influence of moral themes of Jami's poems from Nahj al-Balaghah based on Gerard Genet's Intertextuality
نویسندگان [English]
- batool mahboubizade 1
- Gholamabbas zakeri 2
- Gholamreza sotudeniya 3
1 university azad
2 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Sirjan Branch, Islamic Azad University of Sirjan, Iran (Corresponding author)
3 Professor of Department of Persian Language and Literature, Sirjan Branch, Sirjan Islamic Azad University, Iran
چکیده [English]
Intertextuality is a new literary topic that examines the relationship between two or more texts. According to Gerard Genet's theory, no text is independent of any other text and is consciously or unconsciously derived from previous texts.
Utilizing the concepts and moral teachings of the original Islamic sources has long been common among Persian-speaking poets and writers for the credibility and richness of their words. The purpose of this research is to study and analyze the intertextual relations of the moral themes of Jami's poems and Nahj al-Balaghah, the way it is expressed and their impact on the reader.
The research expresses the relationship based on Gerard Genet's intertextual theory in the forms of explicit and implicit, with analytical-descriptive method and states the type of influence based on propositional, inspirational and narrative methods which overlap with Genet intertextuality types.
The results depict that the common evidence indicates the certainty of intertextuality in two different languages, in two different positions, and the conscious influence of Nahj al-Balaghah.
The aim of the author is to establish a cognizant relationship with Nahj al-Balaghah, to promote good morals, to awaken the society, to promote the moral teachings of this book and to validate Imam’s words in using this original and valuable Islamic source.
کلیدواژهها [English]
- Intertextuality
- Jami's poems
- Nahj al-Balaghah
- Gerard Genet
بینامتنیت، از مباحث نقد ادبی به معنای انتقال لفظ یا معنی از متن پنهان به متن حاضر از کشفهای بزرگ قرن بیستم است؛ که در عرصههای مختلف ادبی راهیافته و با نگرشی نو به ارتباط، تعامل و جاذبۀ میانمتنی میپردازد. نظریهپردازان معاصر معتقدنـد کـه «عمـل خوانـدن هـر مـتن در ارتباط با مجموعهای از روابط متنی است کـه تفسـیرکـردن و کشف معنـای آن مـتن، منوط به کشف همین روابط است» (1:2000،Allen).
ژولیا کریستوا منتقد ادبی و رماننویس بلغاری- فرانسوی اصطلاح بینامتنیت را در دهۀ شصت میلادی ابداع کرد و رواج داد.
کریستوا نخستین بـار در دهـه 1960 اصـطلاح بینامتنیـت ( Intertextualite) را برای هرنوع ارتباط میان متنهای گوناگون مطرح کرد. پساز آن ژرار ژنـت بـا گـسترش دامنـه مطالعاتی کریستوا هر نوع رابطه میان یک متن با متنهای دیگر یا غیر خود را با واژه جدید ترامتنیت (Transtextualite ) نامگذاری نمود و آن را به پنجدسته تقسیم کرد؛ که بینامتنیت یکی از اقسام آن محسوبمیشود (نامورمطلق، 1386: 83).
ترامتنیت در اندیشه ژنت همانند بینامتنیّت کریستوا، بررسی چگونگی ارتباط یک متن با متن دیگر است با این تفاوت که ژنت گستردهتر و نظامیافتهتر از کریستوا و رولنبارت به آن میپردازد. مطالعات ژنت ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی و یا حتی نشانهشناختی را نیز دربرمیگیرد. این امر به او اجازه میدهد، روابط یک متن را با تمام متغیّرات آن مطالعه و بررسی نماید.
وی مجموع این روابط را ترامتنیت مینامد (ر.ک: نامورمطلق،1386:140). بر اساس ترامتنیت ژنت، یک متن با متنهای دیگر میتواند پنجگونه رابطه داشته باشد که بینامتنیت یکی از اقسام آن محسوب میشود و اقسام دیگر آن عبارتند از: فرامتنیت (Metatextualite)، پیرامتنیت (Paratextualite)، سرمتنیت (Arcitextualite) و بیشمتنیت (Hypertextualite) .
با وجود اختلافنظرهای اندک در باب بینامتنیّت، اغلب نظریهپردازان دراینباره متّفقالقول هستند که
بر پایۀ اصل بینامتنیت، هیچ متنی بدون پیشمتن نیست و متنها همواره بر پایۀ متنهای گذشته بنا میشوند. همچنین هیچ متن، جریان یا اندیشهای اتفاقی و بدون گذشته خلق نمیشود؛ بلکه همیشه از پیش چیزی یا چیزهایی وجود داشته است. انسان از هیچ، چیزی نمیتواند بسازد، بلکه باید تصویری (خیالی یا واقعی) از متنی وجود داشته باشد؛ تا مادۀ اولیه ذهن او شود و او بتواند آن را همانگونه بسازد یا آن را دگرگون کند (نامورمطلق،1394: 24).
درواقع «بینامتنیت کاربرد آگاهانۀ تمام یا بخشی از یک متن در متن حاضراست» (احمدی، 1378: 320). مهمترین هدف بینامتنیت کشف آثار مثبت متون دیگر بر یک متن است بهطوریکه خواننده را در درک عمیقتر یک متن یاری میدهد. اگرچه نظریۀ بینامتنیت، موضوعی تازه میباشد؛ امّا در ادبیات فارسی و عربی بدون پیشینه نیست.
تفکّر ارجاع بینامتنی را در همهجا و ازجمله مطالعات نقد ادبی و زبانی خودمان به نامها و مفهومهای متفاوت میبینیم؛ تلمیح، انتحال، شأن نزول، مقام، مقال، شیوۀروایتِ تودرتو یا متن در متن شرقی و ایرانی، نقش احادیث، اخبار، روایات و... (ساسانی، 1383: 173).
با نگاهی به آثار ادبی میتوان دریافت که بسیاری از متون از میراث دینی بهرۀ بسیار بردهاند و گویندگان برای غنی کردن آثار خود از منابع اصیل اسلامی متأثّرشدهاند. ورود اسلام به ایران و درآمیختن فرهنگ ناب اسلامی بافرهنگ ایرانی مهمترین اتّفاقی بود که موجب گردید، بسیاری از شاعران و نویسندگان ایرانی آثار خود را از مضامین و شواهد فرهنگ دینی بهویژه قرآن و نهجالبلاغه سرشار سازند و آثار ادبی خود را با این منابع پیوند دهند.
بهرهگیری از قرآن و حدیث در شعر و سروده، افزون بر اینکه نشانۀ دانشمندی، علمآموزی و روشنفکری بود، گونهای افتخار برای گوینده شمرده میشد و به دلیل قداست و حرمت مذهبی قرآن و حدیث، به سرودۀ شاعر نیز گونهای قداست و حرمت میبخشید و سخن آنها را برای مردمی که به قرآن و حدیث به دیدۀ حرمت مینگریستند، ارجمندتر و پذیرفتنیتر میساخت (راستگو،1398: 6).
اخلاق در ادبیات تعلیمی فارسی جایگاه ویژهای دارد. در قدیمیترین متون تعلیمی که از فرهنگهای مختلف برجایمانده، با آموزههای اخلاقی مواجه میشویم. در طول دورههای گذشته آثاری که در حوزۀ ادبیات تعلیمی فارسی پدید آمد، سرشار از معارف اخلاقی، پند و اندرز، بیان نیکیها و دوری از بدیها بود؛ چراکه از دیرباز مورد توجّه بشر بودهاند. جامی شاعر و نویسندۀ بزرگ قرن نهم هجری با اندیشهای بلند و طبعی لطیف سعی دارد، اندیشههای تعلیمی خود را به مخاطبان القا کند؛ که نشان از علاقه و دغدغۀ وی در خصوص امور اخلاقی و انسانی است. وی
قباحتهای جامعۀ ستمگر و نقصانهای معنوی افراد بشر را همچون سرچشمههای بدی که وحشیگری اجتماعی را میافزودند درک کرده، او با نصیحت، ترغیب صفتهای خوب و مذمّت خصلتهای بد میخواهد که در رواج اخلاق حمیده و برکندن ریشۀ اخلاق رذیلۀ آدمان کمکی رساند (افصحزاد، 280:1378).
ضرورت شناخت مباحث اخلاقی برای همۀ انسانهایی که خواهان نیکبختی و سعادت هستند، از اهمیّت والایی برخورداراست. در تعریف و توصیف واژۀ اخلاق، ادیبان، فلاسفه، عرفا و سایر اندیشمندان سخن گفته و این واژه را در معانی متعددی بهکاربردهاند. ازجمله: «خُلق ملکهای بود نفس را، مقتضی سهولت صدور فعلی ازو بی احتیاج به فکری و رؤیتی» (طوسی، 101:1356). عبدالله شبر نیز همین نظر را دارد: «خُلقِ انسان همان هیئت و قیافه ثابت نفسانی انسان است که بهآسانی و بدون تفکّر باعث صدور افعال انسان میشود» (شبر،31:1389). مرتضی مطهّری یکی از فیلسوفان مسلمان معاصر، اخلاق را اینگونه معنا میکند: «قالبی برای انسان که روح انسان در آن کادر و طبق آن طرح و نقشه، ساخته میشود. درواقع اخلاق، چگونگی روح انسان است»(مطهری،1375: 47).
رسالت شاعران در طول قرنها این بوده که مردم را از هر صنفی به اخلاق اسلامی فرابخوانند و با این هدف دست به سرودن اشعاری زدهاند که مملو از آموزههای اخلاقی منبعث از منابع و معارف دینی است و از این طریق کمبودها و خطاهای آدمی را در قالب پند و نصیحت به آنها گوشزد کردهاند. نیز از وظایف رهبران الهی آن است که زمینۀ رشد و شکوفایی اخلاقی انسان را فراهم کرده و انسانها را از جهالت و ناآگاهی که مفاسد اخلاقی را درپیخواهدداشت بر حذر دارند؛ بنابراین گفتار جامی و اندیشههای امام علی(ع) از لحاظ مقولۀ اخلاق حائز اهمیّت هستند. به دلیل نقش محوری اخلاق در سعادت فردی و اجتماعی انسان، اهمیّت و ضرورت این پژوهش آشکار میگردد. این جستار از رهگذر بررسی پیوندها و مناسبات بینامتنی در پی پاسخگویی به این پرسشهاست:
از دیدگاه بینامتنیت، آیا جامی در اشعار خودآگاهانه به آوردن مضامین اخلاقی نهجالبلاغه همت گماشتهاست؟
آیا طبق رویکرد ژنتی میتوان در مضامین اخلاقی به رابطۀ محکم اشعار جامی با نهجالبلاغه پی برد؟
جامی از کلام امام به چه شیوههایی تأثیر پذیرفته است؟
به نظر میرسد جامی آگاهانه و بر اساس اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان خویش به آموزههای نهجالبلاغه استناد کرده و هدف او اعتباربخشیدن به سخن خود با توجّه به علاقه و ارادت جامعه به سخنان پیشوایان دینی بوده است. روش پژوهش بر استخراج شواهد بینامتنی اشعار جامی و نهجالبلاغه در قالب بینامتنیّت سهگانۀ ژنت و تحلیل و بررسی دادهها بر اساس معیارهای ژنتی و بیان اثرپذیری از نهجالبلاغه بر اساس انواع تأثیرپذیری گزارهای، گزارشی و الهامی مبتنی است؛ که در حوزۀ مضامین اخلاقی، این موضوع با روش توصیفی-تحلیلی بررسی میشود.
1.1 پیشینۀ تحقیق
دربارۀ ارتباط اشعار جامی با نهجالبلاغۀ امام علی (ع) تاکنون پژوهشی مستقل با رویکرد بینامتنیّت نیست. ولی آثار جامی در زمینههای مختلف بررسیشده است و محققان نیز در نهجالبلاغه، از زوایای گوناگون به تحقیق و پژوهش پرداختهاند. دربارۀ نظریۀ بینامتنیت کتابها و مقالههای بسیاری تألیف شده است. در این بخش با در نظر گرفتن جنبۀ اختصار و با توجّه به تشابه مطالعات انجامشده، برخی تحقیقات بهعنوان نمونه ذکر میشود. نامورمطلق (1386) در مقالۀ خود با عنوان «ترامتنیت مطالعۀ روابط یک متن با دیگر متنها» انواع ارتباط متون را از منظر ژرار ژنت بررسی کردهاست. کتاب «درآمدی بر بینامتنیت، نظریهها و کاربردها» (1394) از همین نویسنده که به تاریخچۀ نظریهها اشارهکرده است و کاربردهای ارتباط متنها را بیان میکند. ظفریزاده و خاقانی اصفهانی (1394) در مقالۀ خود تحت عنوان «روابط بینامتنی نهجالبلاغه با اشعار کلاسیک فارسی» به بیان میزان بینامتنیت کلام امام علی (ع) در الفاظ و مضامین اشعار کلاسیک فارسی پرداختهاند. دربارۀ تأثیر قرآن و حدیث در متون ادبی نیز تحقیقات متعددی صورت گرفته است که کتاب «تجلّی قرآن و حدیث در شعر فارسی»از سید محمّد راستگو (1398) و کتاب «تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی» نوشتۀ علیاصغر حلبی (1369) از آن جملهاند. بر اساس جستوجوهای صورت گرفته هیچ پژوهشی در خصوص بررسی روابط بینامتنی در کلام جامی با نهجالبلاغه بر اساس نظریۀ بینامتنی ژنت صورت نگرفته است. ازاینرو نویسنده بر آن شد تا در پرتو این نظریه، پژوهش تازهای در ارتباط بینامتنی بین اشعار جامی و نهجالبلاغه به دست دهد.
2. بررسی رابطۀ بینامتنی اشعار جامی با نهجالبلاغه
براساس نظریۀ ژرار ژنت، هر متن شکل تغییریافتۀ متون قبل از خود است که در پرتو رابطهاش با متنهای دیگر فهمیده و تفسیر میشود. بنابراین «بینامتنیت رابطۀ دو متن براساس هم حضوری است. بهعبارتدیگر، هرگاه بخشی از یک متن، (متن 1) در متن دیگری (متن 2) حضورداشته باشد، رابطۀ میان این دو رابطۀ بینامتنی است» (نامورمطلق، 1386: 87). بینامتنیت ژنتی به سه دستۀ صریح، غیرصریح و ضمنی تقسیم میشود که در کنار شیوههای مختلف تأثیرپذیری شاعران از قرآن و حدیث که بیارتباط با این نظریه نیستند، در دستهبندیهای متعددی قرار میگیرند. ازجمله: اثرپذیری گزارهای، گزارشی و الهامی که در ادامۀ بحث به ذکر شواهدی از اشعار جامی بر اساس روابط بینامتنی و بیان تأثیرپذیری جامی از کلام امام علی (ع) و شرح اندیشههای آن بزرگواران در مضمون نگاشته شده میپردازیم.
1.2 بینامتنیّت صریح
بینامتنیت صریح، بیانگر حضور آشکار یک متن در متن دیگر است. به عبارت روشنتر، در این نوع بینامتنیّت مؤلف متن دوم، در نظر ندارد مرجع متن خود یعنی متن اول را پنهان کند به همین سبب بهنوعی میتوان حضور متن دیگری را در آن مشاهده کرد (نامورمطلق، 1386: 88).
در بینامتنیت آشکار، مؤلفِ متأخر بدون آنکه قصد پنهان کردن داشته باشد، همه یا قسمتی از متن مؤلفِ اول را در ضمن کلام خود میگنجاند و گاهی با گیومه و یا ارجاع و گاهی بـدون ارجـاع آن را از قسـمتهـای دیگر متن متمایز میکند و خواننده بهراحتی آن را درمییابد. در بلاغت اسلامی این نوع بینامتنیت با عنوان تضمین شناخته میشود. که گوینده
عبارتی قرآنی یا روایی را باهمان ساختار عربی بیهیچگونه تغییر و دگرگونی یا با اندک تغییری که در تنگنای وزن و قافیه از آن گریزی نیست در سخن خود جای میدهد و با قصد و غرضهای گوناگون انجام میپذیرد: تبرّک و تیمّن، تبیین و توضیح، تعلیل و توجیه، تحذیر و تعریض، استشهاد و استناد و... چهبسا پارهای از اینها، یک جا و باهم زمینهساز اقتباس میتوانند باشند (راستگو،1398: 30).
و به عقیدۀ حلبی در تضمین «اگر آن سخن مشهور نباشد، نام او را در سخن خود ذکر میکنند» (حلبی،1369: 48). این شیوه، تأثیرپذیری گزارهای است که ضمن آن جمله یا عبارت را بهصورت کامل یا ناقص به کار میبریم. این تعریفها با همان تعریف ژنت از بینامتنیتِ صریح مطابقت دارد و به دو گونۀ حلّ و اقتباس نیز بخشپذیر است.
2.2 بینامتنیّت غیرصریح
در این نوع بینامتنیت، متن غایب بهصورت پنهان در متن حاضر وجود دارد و مرجع بینامتن نیز در آن مشخص نیست. شاعر یا نویسنده آگاهانه عناصر یا بخشهایی از متن دیگر را در متن خود میآورد بدون اینکه به منبع خود اشاره کند. «بینامتنیت غیرصریح، بیانگر حضور یک متن در متن دیگر است. بهعبارتدیگر، این نوع بینامتنیت میکوشد تا مرجع بینامتن خود را پنهان کند. این پنهانکاری به سبب ضرورتهای ادبی نیست؛ بلکه دلایلی فرا ادبی دارد» (نامورمطلق،1386: 88).
در بینامتنیت غیرصریح از طریق مضمون و محتوا به رابطۀ بین متنها پیمیبریم. که با شیوۀ تأثیرپذیری الهامی همپوشانی دارد. به این معنی که «گوینده مایه و پایۀ سخن خویش را از آیه یا حدیثی الهام میگیرد و سرودۀ خویش را بر آن نکتۀ الهام گرفته بنیاد مینهد و سخنی میپردازد که آشنایان آن را با آیه یا حدیثی در پیوند میبینند»(راستگو،1398: 47). پایۀ سخن گوینده باید از آیه یا حدیثی مشهور برگرفته باشد تا تهمت سرقت ادبی به او نزنند.
3.2 بینامتنیّت ضمنی
گاهی مؤلّف متن دوم، قصد پنهانکاری متن خود را ندارد. به همین سبب نشانههایی را به کار میبرد که با این نشانهها میتوان بینامتن را تشخیص داد و حتی مرجع آن را شناخت. امّا این عمل هیچگاه بهصورت صریح انجام نمیگیرد و به دلایلی و بیشتر به دلایل ادبی به اشارات ضمنی بسنده میشود. بنابراین بینامتنیت ضمنی نه مانند بینامتنیت صریح مرجع خود را اعلام میکند و نه همانند بینامتنیت غیرصریح سعی در پنهانکاری دارد (نامورمطلق،1386: 89).
بینامتنی ضمنی ژنت با دو گونه از آرایههای بلاغی منطبق میشود.1. آرایههای متأثر از متون پیشین مانند تلمیح، ارسالالمثل و تصویر آفرینی الهامی 2. تأثیرپذیری نشانهای؛ که در این نوع نویسنده فقط نشانههایی چون ترجمه و وامگیری را در اثر خود میگنجاند و با شیوۀ تأثیرپذیری گزارشی مطابقت دارد به این صورت که «گوینده مضمون آیه یا حدیثی را به دو شیوۀ ترجمه یا تفسیر به پارسی گزارش میکند، گاه به شیوۀ نقلقول و با یادکرد نام گوینده و گاه بیآن و از زبان خود»(راستگو،1398: 38). در این شیوه عبارت قرآنی یا حدیثی بدون اینکه مضمون و معنی آن چندان تغییری پذیرد جامۀ پارسی میپوشد.
3. پردازش تحلیلی موضوع
1.3 همراهی با جمع
متن حاضر
گلّه چه بود جماعت یاران
در ره جذب عشق همــکـــاران
زین جماعت اگر جـدا افتی
در نــخسـتــین قـدم ز پـا افتــی
گر توان دور ازین جماعت زیست
پــس یَدَالله عی الجَماعَه چیـسـت
مرکـب خـود سوی جماعت ران
مـظـهر حفـظ حق جمـاعـت دان
حفـظ اگرچه زحق بــود درخور
مـظهـر آن جمـاعت است اکثــر
(جامی،1378: ج 1/226)
متن غایب
«وَخَیْرُ النَّاسِ فیَّ حَالاً الَّنمَطُ الاْوْسَطُ فَالْزَمُوهُ، وَالْزَمُوا السَّوَادَ الاَعْظَم فَإِنَّ یَدَ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ! فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ، کَمَا أَنَّ الشَّاذَّةَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ...» (نهجالبلاغه: خطبۀ 127). بهترین مردم نسبت به من گروه میانه هستند از آنها جدا نشوید. همواره با بزرگترین جمعیّتها باشید که دست خدا با جماعت است از پراکندگی بپرهیزید که انسانِ تنها، بهرۀ شیطان است آنگونه که گوسفندِ تنها، طعمه گرگ خواهد بود.
فرایند بینامتنی
انسانها برای به دست آوردن منافعی که در سایۀ اجتماعی بودن و دوری از تفرقه بهدست میآید ناگزیر باید پراکندگی را ترک کرده و به اجتماع رویآورند. جامی عقیده دارد که ما در این جهان پر از گرگ، همچون گوسفندانی هستیم که از جانب حق محافظت میشویم و از این نکته غافلیم که روز عمر به سر آمده و ما هنوز از آرزوهای خود دست برنداشتهایم. جامی شیطان و نفس بدکردار را گرگ معرّفیکرده و معتقد است برای امان از آسیب آنها، به دور از افراط و تفریط باید میانهروی را برگزیده، از تفرقه بپرهیزیم و با جماعتهای بزرگ باشیم. ازنظر امام علی (ع) منظور از جماعت، مردم میانهرو طرفدار حق هستند و این راه میانه همان تفکّر ناب توحیدی است که انسان را به سرمنزل مقصود یعنی قرب الهی میرساند.
در سخنان حضرت امیر (ع) برای انسان متخلّق به اخلاق مبتنی بر میانهروی، ویژگیها و مختصّاتی بیان گردیده که از آن جمله میتوان به توحید محوری، راهنما پذیری، وحدتگرایی، همسرگزینی، اقتصاد پیشگی، عقلمندی و با چشم عبرت به دنیا نگریستن اشاره نمود (صفوی و همکاران،1396:91).
روشن است منظور امام (ع) از بودن با جمعیّت، همان اکثریتی است که متخلّق به ارزشهای انسانی و اخلاقی و دارای ایمان و عمل صالح باشند؛ زیرا اسلام هرگز همراهی با اکثریت فاسد را توصیه نکردهاست. ایشان تفرقه را همچون دور شدن گوسفند از گله، پرخطر میداند. جامی با تضمینی کوتاه مردمان را از تفرقه و پراکندگی بر حذر میدارد و همراهی با جمع را توصیه میکند. از دیدگاه بینامتنیت ژرار ژنت، در این ابیات بینامتنیت بهصورت صریح است و تأثیرپذیری از کلام امام (ع) به شیوۀ گزارهای و به گونۀ تضمین است؛ که تضمین بهصورت مبهم بیانشده و گوینده دراثنای سخن خود حدیث یا آیه را بدون اشاره به نام گوینده میآورد.
2.3 پرهیز از حسادت
متن حاضر
حسد المرء یاکل الحسنات
و ان اعـتاد کسبها ســنــوات
نـکـشـد از شر شـرر هـیـزم
آن ضرر کز حسد کشد مـردم
(جامی،1378: ج 1/ 208)
متن غایب
«وَلاَ تَحَاسَدُوا فَـاِنَّ الحَسدَ یَأَکُلُ الایمانکَمَاتَأَکُلُ النَّـارَالحَطَب...» (نهجالبلاغه: خطبۀ 86). حسد نورزید که حسد ایمان را چنان آتشی که هیزم را خاکستر کند نابود میسازد.
ضرری که از جانب حسد به انسان وارد میشود از ضرری که آتش به هیزم وارد میکند بیشتر است.
فرایند بینامتنی
حسد به معنای «آرزوی از بین رفتن نعمت از کسی که استحقاق آن نعمت را دارد و چهبسا حَسادت به همراه نوعی تلاش برای از بین بردن آن نعمت باشد.» (راغب اصفهانی، 189:1392) حسد صاحب خود را به عقوبت دنیا و عذاب آخرت گرفتار میسازد؛ زیرا در دنیا لحظهای از حزن و الم خالی نیست و به هر نعمت که در دست دیگران میبیند رنج میبرد. به عقیدۀ جامی حسد موجب فرسایش جان حسود میشود؛ زیرا او پیوسته نسبت به داشتههای دیگران در رنج و عذاب است و از سلامتی خود غافل و چهبسا آرزو میکند که این نعمت از محسود زایل شود. و معتقد است که کینه و حسادت خوبیها را میبلعد، حتی اگر در طول چندین سال آن را به دست آورده باشد. نعمت سلامتی و تندرستی از نعمتهای غیر محسوسی است که بین حاسد و محسود مشترک است؛ ولی سایر نعمتها محسوس و شخصی که در جایگاه حسد قرارگرفته از آنها برخوردار است و بیشتر در معرض حسادت شخص حسود هستند. حسد از سختترین و دشوارترین بیماریهای روانی و پلیدترین رذایل است که روح و قلب حاسد را میفشارد و موجب بیماری او میشود. امام (ع) حسد را چنان آتشی میداند که شرارههایش ایمان انسان را چون هیزم در کام خود فرومیبرد. از دیدگاه بینامتنیت ژنت، در این ابیات بینامتنیت بهصورت صریح است و تأثیرپذیری از کلام امام (ع) بهصورت گزارهای میباشد؛ که جامی عبارت نهجالبلاغه را با اندک دگرگونی در راستای وزن و قافیه در سخن خود آورده است.
3.3 پرهیز از حرص و طمع
متن حاضر
حرص چه ورزی کـه ز سـودا و ســود
پنج تــو شش گــردد و هشت تو نه
رنــج طلــب را همه بــر خــود مگیر
یطلبــک الــــرزق کمــا تطلبــــه
(جامی،1378: ج 1/845)
متن غایب
«أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَرِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ، مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَالْحَاجَةِ» (نهجالبلاغه: نامۀ 31) بدان که روزى بر دوگونه است: یک نوع روزى است که به جستجوی آن برمیخیزی و روزى دیگرى است که به سراغ تو خواهد آمد، یعنى اگر تو هم به سویش نروى به سویت میآید.
فرایند بینامتنی
جامی انسان را به قناعت فرامیخواند و از او میخواهد که برای روز و رزق نیامده غم و اندوه نخورد، زیرا روزی مقدّر است. جامی انسان را به قناعت و رضایت به داشتهها هرچند اندک، فرامیخواند و توصیه میکند با زیادهخواهی رنج و اندوه خود را طولانی مساز؛ زیرا زیادهخواهی موجب میشود که انسان همیشه در تکاپو برای بهدستآوردن چیزهای بیشتر باشد و به آنچه به دست میآورد راضی و خرسند نباشد. شرافت، عزّت و فضیلت در گرو قناعت است و خواری و ذلّت و پیروی از هوای نفس نتیجه و آفت طمعورزی است. در این ابیات طبق نظریۀ ژنتی، بینامتنیت صریح است و تأثیرپذیری از کلام امام (ع) به شیوۀ گزارهای است. به صورتی که جامی قسمتی از سخن امام (ع) را بهوضوح با اندک دگرگونی لفظی در سخن خویش گنجاندهاست.
متن حاضر
رهــان گــردن از بـــــار غل طمـع
فشـان دامن از خار ذلّ طمع
طمـع پـای دل را بهجز بنــد نیسـت
طمع کار مرد خردمند نیست
(جامی،1378: ج 2/ 430)
متن غایب
«الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ» (نهجالبلاغه: حکمت 180). طمعورزی بردگی همیشگی است.
فرایند بینامتنی
حرص در لغتنامههای فارسی به معنای آز، طمع، زیادهجویی و افزونطلبی آمده است. (معین، 52:1387) بسیاری از گناهان و درنتیجه گرفتاریهای انسان ریشه در صفت مذموم حرص و طمع دارد حرص بر زاد و توشۀ دنیا انسان را به سمت بدترین گناهان سوق میدهد. حرص در نظر علمای علم اخلاق، یکی از رذایل اخلاقی است که بهشدت مورد نکوهش قرارگرفته و صفتی سیریناپذیر معرّفی شدهاست که انسان را به جمعآوری بیشازحد آنچه نیاز ندارد، برمیانگیزاند. جامی با توصیه به دوری گزیدن از حرص و طمع، این رذیله را بندی دانسته که دل انسان را که محلّ ظهور انوار خداوندی است بهبند میکشد، خرد او را گریزان میکند و شک و تردید را در دل انسان نسبت به صفت رزاقیّت خداوند برمیانگیزاند. این صفت یکی از جلوههای حبّ دنیاست.
در نگاه امام علی(ع)بودن در دنیا و استفاده از نعمتها و موهبتهای دنیوی باید بدون دلبستگی به آنها و براساس جهت داربودنِ حرکت انسان در دنیا باشد. حرکت انسانی که تحت تعلیمات علوی، دنیاداری متعادلی را اتخاذ کرده و در جهت کسب آمادگی برای نیل به سعادت اخروی است (آلرسول و مسجدی،1392: 10).
در کلام ایشان طمع به نعمتهای دنیا بندگی جاویدان نامیده شدهاست و کسی که طمع ورزد همیشه تسلیم طمع و چون بردهای در اختیار آن است.«رابطۀ بینامتنیت ضمنی است و جامی مضمون حکمت نهجالبلاغه را در شعر خویش آورده و بهصورت ترجمۀ آزاد که «به ضرورت وزن یا قافیه یا ...کم و بیشهایی در مضمون راه مییابد و چهبسا ساختار بیانی دگرگون میشود» (راستگو،1398: 39). ساختار بیانِ ترجمه اندکی دگرگونشده است؛ که به شیوۀ اثرپذیری، گزارشی میباشد.
4.3 پرهیز از عیبجویی
متن حاضر
پای تا فرق جمله عیبی و عار
چه کنی عیب زید و عمر شمار
زشت باشد که عیب خود پوشی
واندر افشای دیگران کـــوشـی
(جامی،1378: ج 1/ 123)
متن غایب
«أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ»(نهجالبلاغه: حکمت 353). بزرگترین عیب آنکه چیزی را در خود داری بر دیگران عیب بشماری.
«فَلْیـکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْـبَ غَیْـرِهِ لِمَا یَعْلـمُ مِنْ عَیْبِ نَفـسِهِ...»(نهجالبلاغه: خطبۀ 140). هرکدام از شما که به عیب کسی آگاه است به خاطر آنچه که از عیب خود میداند باید از عیبجویی دیگران خودداری کند.
متن حاضر
ای خوش آن کو به عیب بینی خویش
پیشوای هنروران گردد
عیب او پیش دیدۀ دل او
پردۀ عیب دیگران گردد
(جامی،1363: 31)
متن غایب
«یَـا أیُّهَــا النَّـاسُ طُوبـى لِمَـنْ شَـغَلــَهُ عَیْـبُـهُ عَـنْ عُیُـوبِ النَّــاسِ» (نهجالبلاغه: خطبۀ 176). اى مردم!خوشا به حال آنکس که اشتغال به عیب خود، وى را از توجه به عیوب دیگران بازدارد.
متن حاضر
ناپسندیده فتد طور تو جامی همه را
هرچه خود را نپسندی دگری را مپسند
(جامی،1378: ج 1/354)
متن غایب
«اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیَما بَیْنَکَ وَبَیْنَ غَیْرِکَ، فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ، وَاکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا، وَلاَ تَظْلِمْ کَمَا لاَ تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَأَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ، وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ» (نهجالبلاغه: نامۀ 31) نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار بده. پس، آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را که برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند.
فرایند بینامتنی
عیبجویی یکی از رذایل اخلاقی است که نقطۀ مقابل عیبپوشی است. کسی که مبتلا به این رذیله باشد عیب دیگران را میبیند و بزرگ جلوه میدهد؛ ولی ساحت وجود خود را از هر عیبی منزه میداند. «کسانی که بهجای انتقاد سالم و سازنده به این فکر باشند که عیوب مردم را آشکار کنند و از حیثیت و اعتبار آنها بکاهند، مرتکب گناهی بس عظیم گشتهاند که به خاطر آن عذابی دردناک پیش رو خواهند داشت.» (مهدویکنی، 232:1388) عیبجویی موجب کینه و عداوت و سستی روابط اجتماعی افراد است. انسانی که خود دارای عیوب و گناهی است باید قبل از پرداختن به عیوب دیگران به خویش نظری افکند و بداند که خودش نیز مانند دیگران خالی از عیب نیست. جامی نیز با توجّه به این نکتۀ مهم اخلاقی میگوید: کسی که به عیبهای خود واقف باشد، هیچگاه زبان به عیبجویی دیگران نمیگشاید؛ ولی اگر نیّت انسان از گفتن عیب دیگری خیرخواهی باشد، باید با حسن نیّت و دلی پاک و بیآلایش و در کمال ادب نقصهای او را یادآوری کند و آنچه را برای خود میپسندد برای دیگران نیز بخواهد و با بیانی مشفقانه وی را متنبّه سازد. جامی به پوشیده نگاهداشتن عیب دیگران اشاره میکند و در مقام پند و اندرز به این نکته اشاره میکند که هیچ انسانی بدون عیب و سرشار از هنر نیست؛ پس ستر عیب کن تا عیبهای خودت آشکار نشود. بر اساس بینامتنیت ژنتی، رابطۀ بینامتنی ضمنی است و تأثیرپذیری به شیوۀ گزارشی و از نوع ترجمۀ سخن امام (ع) میباشد.
5.3 الگوپذیری از زمامداران
متن حاضر
اهــل عـالــم نــه پیـــرو خــردنـد
بلکــه بـــر دیــن پــادشــاه خودند
همــه آییــن شــاه خــود گیــرنــد
همـه بـر دیــن پادشــاه خــود میرند
(جامی،1378: ج 1/334)
متن غایب
ایشان میفرمایند: «وَإِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَالدُّنْیَا، إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللهُ...» (نهجالبلاغه: خطبۀ 210). همانا مردم هم با سلاطین و دنیا هستند، مگر آنکس که خدا او را حفظ کند.
فرایند بینامتنی
یکی از بهترین روشهایی که در تربیت اخلاقی افراد جامعه مؤثّر است و از نظر روانی میتواند تأثیر زیادی داشته باشد روش اُسوه سازی و معرفی الگوی مناسب است مربّی در این روش میتواند واقعیّت اخلاق را عینیت بخشد. سیمای فکری و اخلاقی بزرگان شعر و ادب فارسی به منزلۀ سرچشمههای اخلاق و نمونههای راستین در این جهت میباشد. در نهجالبلاغه نیز، انبیاء الهی بهویژه پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت و یاران آن حضرت، بهعنوان الگوهایی معرفیشدهاند که اخلاق و اندیشههای آنها میتواند راهنمای انسان در همۀ زمانها و مکانها باشد. کلام گهربار امام علی (ع) در نهجالبلاغه نشان میدهد مردم به روش و طریقۀ حاکمان خود زندگی میکنند. اگر حاکم انسانی درستکار و صالح باشد، رعایای او نیز مانند او خواهند شد و اگر برخلاف این باشد ظلم و فساد آنها دامان مردم را میگیرد. از الگوهای جامعه محسوب میشوند و جامعه به شدّت و به شکلهای مختلف از عملکرد ایشان تأثیر میپذیرد. باورها، اعتقادات و گفتار آنها برای الگوپذیری اقشار مختلف جامعه اهمیّت دارد. جامی معتقداست که مردمان بر شیوه و راه و رسم فرمانروایان خود زندگی میکنند و اعمال و رفتار آنها را نتیجۀ رفتار حاکمان میداند. از دیدگاه بینامتنیت ژنتی، این ابیات جزء بینامتنیت ضمنی و اثرپذیری از نهجالبلاغه به شیوۀ گزارشی و از نوع ترجمۀ بسته میباشد که در معنی و مضمون با اصل عربی برابر است و میتوان پیوند عبارت نهجالبلاغه را با ابیات بهآسانی دریافت.
6.3 دادگستری حاکمان
متن حاضر
جهـــان پادشــاهـا در انصــاف کــــوش
ز جــام عــدالـت مـی صـاف نــــوش
بـه انصـاف و عـدل اسـت گیتی بـه پـای
سپـاهی چــو آن نیسـت گیتــی گشـای
اگــر ملــک خـواهــی ره عـــدل پــوی
و گـر نــی ز دل ایــن هـوس را بشـوی
تهــی قبضــه از تیــــر تـدبیـــر بــاش
بــه تیـــغ عــدالت جهـــانگیر بـــاش
رعیــّت بــه ظلــم تــو چــون عـالمنـد
زظلــم تـــو بـ ـر یکــدگـر ظـالمنــد
بــه عــدل آر رو تــا کــه عــادل شـوند
همـه بــا تــو در عــدل یکـدل شــوند
دل شـــه چـــو میـــل عنــایت کنــــد
عنایــت بـــه مــــردم ســرایت کنـــد
وگــر شیــوۀ ظلــم گیـــرد بــــه پیـش
شــوند اهــل عــالم همــه ظلـم کیـش
(جامی،1378: ج 2/ 485)
متن غایب
«إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ» (نهجالبلاغه: نامۀ 31). هرگاه اندیشۀ سلطان تغییر کند، زمانه دگرگون میشود.
«اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ، وَاحْذَرِ الْعَسْفَوالْحَیْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلاَءِ، وَالْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْفِ» (نهجالبلاغه: حکمت 476). عدالت را بگستران و از ستمکاری پرهیز کن که ستم رعیّت را به آوارگی کشاند و بیدادگری به مبارزه و شمشیر میانجامد.
فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ الْوُلاَةِ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ»(نهجالبلاغه: خطبۀ 216) رعیّت اصلاح نمیشود جز آن که زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمیشوند جز با درستکاری رعیّت.
فرایند بینامتنی
در سایۀ دادگستری حاکمان، زندگی مردمان به سروسامان میرسد و همهچیز در مسیر طبیعی خودش قرار میگیرد. در آموزههای اخلاقی بزرگان دین، جامعۀ انسانی در پرتو عدل و دادگری جلوه مییابد و اخلاقیّات شکوفا میشود. مهمترین توصیۀ جامی به پادشاهان برقراری عدل و داد و پاسداری از حقوق مردم است. دعوت جامی به عدل و داد تنها یک فکر شاعرانه نبوده، بلکه مقتضای زمانۀ اوست؛ زیرا «در قلمرو تیموریان، همۀ اولاد لنگ برای تاجوتخت جان کنده، خون یکدیگر را میریختند. جنگها به مملکت فترات میآوردند و بازار ظلم گرم بود.» (افصحزاد،226:1378) او بارها پادشاهان را موردخطاب قرار داده و توصیههایش همراه با پند و اندرز است. به عقیدۀ شاعر «عدل همۀ طبقههای جمعیّت را به هم دوست میگرداند؛ امّا ظلم اختلاف و نفاق و خرابی میآرد» (همان). جامی اصلاح رعیّت را نتیجۀ رفتار و اندیشۀ پادشاه دانسته و معتقد است، اوضاع جامعه بر محور وضع حاکمان میگردد وعدالت جلوی ظلم مردمان را بر یکدیگر میگیرد. ازمنظر پیشوایان دین، دادگری از برترین ارزشهای اخلاقیست که برپایی آن والاترین خدمت انسانی به شمار میآید. امام علی (ع) خود نماد عدل و دادگستری است و این فضیلت اخلاقی در کردار و گفتار ایشان تجلّی یافتهاست.
حضرت (ع) برآن بود تا در پرتو شناختی که از انحرافات جامعۀ زمان خود داشت به اصلاح آنها همت گمارد تا اساس حکومت و مدیریت جامعه برمبانی دین استوار شود و آیات قرآن، سیره، سنت نبوی و علوی مبنای عمل قرار گیرد و با استقرار حکومت دینی، عدالت اسلامی تحقق یابد (ثواقب،1391: 2).
ایشان هدف حکومت را برقراری عدالت دانسته و آن را ضامن سلامت و تداوم جامعه میداند. روش وی در اداره حکومت نشان از توجّه عمیقشان به رعایت عدل و داد و پرهیز از ستم دارد. ایشان عامل ویرانی و ظلم و فساد جامعه را تغییر رأی حاکم میداند و ضمن توصیه به عدل و دادگری، عدم رعایت عدالت را آوارگی مردم و جنگ و خونریزی برشمرده است. دادگستری در نگاه امام (ع)، صرفاً امری اخلاقی به شمار نمیآمد؛ بلکه فلسفۀ حکومتی ایشان محسوب میشد و آن را مایۀ استواری حکومت میدانست و در این عرصه جز به راه عدالت نرفت. طبق بینامتنیت ژنت، رابطۀ بینامتنی بهصورت غیرصریح بیانشده و پرهیز از ظلم به مردمان و برقراری عدل و داد در نتیجۀ تغییر اندیشۀ حاکمان در دو عبارت نهجالبلاغه و سخن جامی دیده میشود. او در این بیتها مضمون و محتوای سخن خود را از سخنان امام (ع) گرفتهاست و اینطور به نظر میرسد که سخن خویش را برپایۀ سخن امام بنا نهادهاست و شرح وارهای از کلام امام (ع) است؛ که به شیوۀ اثرپذیری الهامی صورت گرفتهاست.
7.3 پیروی از پیامبر (ص)
متن حاضر
هــرچــه جــز شـرع و دیـن بــر هــم زن
دســــت در دامــــــن پیمبــــر زن
راست اسـت او، خـوش آنکه راسـت شـوی
وآوری رو بــــــه راه راســــت روی
همچو او شـاه راستــان گــردی
در همیــــن شیــــوه داستــان گــردی
کجـــــروان روی در ره تو نهـند
وز کجــــی همچــو راستــــان بـرهنـد
(جامی،1378: ج 1/ 335)
متن غایب
«فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الاْطْیَبِ الاَطْهَرِ صَلَّىَ اللهُ عَلَیهِ وآلِهِ فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى، وَعَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى وَأَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ، وَالْمُقْتَصُّ لاِثَرِهِ...» (نهجالبلاغه: خطبۀ 160). پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان و مایۀ فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و محبوبترین بندۀ خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد.
فرایند بینامتنی
جامی به شخصیت پیامبر اکرم (ص) اشاره کرده است و ایشان را نمونه و اُسوۀ اخلاق معرفی و پیروی از وی را توصیه میکند. از آنجا که الگو باید نمونهای تام از کمالات متعالی انسانی باشد و پیامبر اکرم اُسوۀ حسنه و الگوی حقیقی برای همه انسانها در همۀ اعصار است، امام علی (ع) در فرازهای بسیاری از کلام گهربار خود در نهجالبلاغه، تأسّی به رسول اکرم (ص) و پیروی از ایشان را تأکید کردهاست و پیامبر را بهعنوان الگوی کامل معرفی میکند. بر اساس نظریۀ ژنتی، بینامتنیت در این ابیات، از نوع بینامتنیت ضمنی است که اشارهای به شخصیت حضرت محمّد (ص) و لزوم اطاعت از ایشان است.
8.3 بخشندگی
هرانسانی به اجتماع گرایش فطری و طبیعی دارد و بر این اساس برخی فضیلتهای اخلاقی را نیز دارا است. جود و سخاوت یکی از شریفترین صفات و برترین فضایل اخلاقی است که موجب استحکام و استواری بیشتری در روابط انسانی میگردد و یکی از ریشههای رستگاری است. «جود به معنای بخشش مال و علم است.» (راغب اصفهانی، 164:1392) فرد بخشنده علاوه براینکه تلاش میکند، دیگری از نظر اقتصادی وضعیت بهتری پیدا کند، خود نیز به لحاظ روانی در آرامش قرار میگیرد و آثار بخشندگی ابتدا به خودش باز میگردد. بخشندگی اصولی دارد ازجمله:
1.8.3 بخشش بیمنّت
متن حاضر
چــون گشــایید دست جــود و کـرم
بـــر تهـی کیسگــان بـه بــذل درم
هــر زمــان شــرح آن کــرم مـدهید
منّــــت بـــــذل آن درم منهیـــــد
کــه ز منّت کــرم شــــود مفقـــود
در عــــداد ستــم شـــود معـــدود
(جامی،1378: ج 1/ 329)
متن غایب
«...فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الاِحْسَانَ، وَالتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ...» (نهجالبلاغه: نامۀ 53). همانا منّتنهادن پاداش نیکوکاری را از بین میبرد و کاری را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند.
فرایند بینامتنی
هر عمل صالحی که انسان انجام میدهد، به هدفی مادّی یا معنوی منتهی میشود عملی موردقبول خداوند قرارمیگیرد که از نیّتی خالص برخاسته باشد. خداوند از مؤمنان میخواهد هنگامی که بخششی کردند، با منّت و اذیّت این کار خویش را تباه نسازند. (بقره/264) چراکه این رفتار مانند ریاکاری، اعمال عبادی انسان را بیارزش و پوچ کرده و از بین میبرد. جامی با ستایش جود و کرم، توصیه میکند که بخشش کنید؛ امّا ارزش این کار را با نهادن منّت از بین نبرید. منّتگذاری پس از بخشندگی از رفتارهایی است که مانع قبول عمل انسان و از بین رفتن آثار معنوی و بطلان آن میشود. رابطۀ بینامتنی بهصورت ضمنی و اثرپذیری گزارشی به شیوۀ ترجمۀ بسته است؛ که در معنی و مضمون با اصل عربی برابر است. مصراع اول بیت سوم، ترجمۀ قسمتی از عبارت نهجالبلاغه است که در سخن جامی آمدهاست.
2.8.3 اعتدال در بخشندگی
متن حاضر
چـــو شــاخ شکــوفه مبــاش از کــرم
کــه بــر خــاک و خــاشاک ریـزی درم
چـنان هـم مشــو ممسک و زرپـــرست
کـه چــون افتــدت تنگـۀ زر بــه دست
بــه ضـــرب طپانچـه تـو آن را زکــف
نگــردد جـــدا چـــون جلاجــل ز دف
مــزی ناخـوش و خـوش ز نابـود و بود
طــریــق وسـط ورز در بخــل و جـــود
(جامی،1378: ج 2/ 467)
متن غایب
«کُنْ سَمَحاً وَلاَ تَکُنْ مُبَذِّراً، وَکُنْ مُقَدِّراًوَلاَ تَکُنْ مُقَتِّراً»(نهجالبلاغه: حکمت 33). بخشنده باش امّا زیادهروی نکن، در زندگی حسابگر باش امّا سختگیر مباش.
فرایند بینامتنی
دین اسلام همواره انسان را به اعتدال در امور و دوری از افراط و تفریط توصیه میکند، بنابراین در بخشندگی باید حدّ اعتدال رعایت گردد و این فضیلت اخلاقی به گونهای سنجیده و همراه با شناخت به انجام برسد. جامی اعتدال در بخشش را مورد توجّه قرارداده و از افراط و تفریط بر حذر داشتهاست. از دیدگاه ژنت، بینامتنیت بهصورت ضمنی است. اثرپذیری این ابیات به شیوۀ گزارشی بهصورت ترجمهای آزاد است که شاعر پس از دریافت مضمون، حکمت نهجالبلاغه را با الفاظ و تعبیرات خود به نظم درآوردهاست و برای ادای معنی خود از آن بهره بردهاست.
9.3 احسان و نیکوکاری
متن حاضر
هـرچــه داری بـبخـش و نـــام بــــرآر
بـه نکـویــی و نــام نیـــک گـــذار
زانــکــــه زیـــــر زمــرّدیـــن طـارم
نـــام نیـکـــو بــــود حیــات دوم
(جامی،1378: ج 1/353)
متن غایب
«وَلِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللهُ لِلْمَرْءِ فی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ المَالِ یُورِثُهُ غیرَهُ.»(نهجالبلاغه: خطبۀ 23)؛ نام نیکی که خدا از شخصی در میان مردم رواج دهد بهتر از میراثی است که دیگری بردارد.
متن حاضر
بــــه اخــلاق اهــل کــرم روی کـــن
بـــه اکرام هـر نیــک و بــد خوی کــن
بـــه اکــرام نیکــان بــه نیکــی گــرای
که خشنود بــاشـــد ز نیکــان خـــدای
بـــه تعظــیم شـو بــا بــدان ســازگـار
بــدی شــان بـــه نیکـی ز خود بـاز دار
(جامی،1378: ج 2/ 472)
متن غایب
«عَاتِبْ أَخَاکَ بِالاِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالِانْعَامِ عَلَیْهِ.» (نهجالبلاغه: حکمت 158). برادرت را با نیکی کردن به او سرزنش کن و آزارش را با انعام پاسخ بده.
«وَأَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ.» (نهجالبلاغه: نامۀ 31)؛ نیکوکار باش آنگونه که دوست داری به تو نیکی کنند.
فرایند بینامتنی
خداوند در قرآن کریم، سعادت دنیا و زندگی نیک، آسایش و آرامش را از آثار احسان و نیکوکاری میداند و میفرماید: «فَأَتَهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنیا وَ حُسنَ ثَوابِ الاخِرهِ وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسِنینِ» (آلعمران/ 148) خداوند، ثواب و پاداش دنیا و پاداش بهتر اخروی را به ایشان بخشید؛ زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. انسان، موجودی اجتماعی است و همواره در پی ایجاد ارتباط با دیگر انسانهاست. یکی از مسائلی که در ایجاد، ثبات و پایداری یک ارتباط خوب باید رعایت شود احسان است. احسان، نیکی رساندن به دیگران بدون انتظار پاداش و جبران از سوی دیگران است. جامی یکی از توصیهگران به خیر و نیکی است در نگاه جامی، انسان باید با انجام کارهای نیک از خود نام نیک برجای گذارد. امام علی (ع) نیز، ماندگاری نام نیک را از برجای گذاشتن میراث برتر میداند. جامی مردمان را به نیکوکاری دعوت میکند و رضایت خداوند را در نیکی کردن به مردم میداند. احسان و نیکوکاری موجب تقرّب به خداوند و محبوبیت نزد اوست. از نظر بینامتنیت ژنتی این ابیات، جزء بینامتنیت غیرصریح می باشد و تأثیرپذیری به شیوۀ الهامی از عبارت نهجالبلاغه است که جامی ضمن سخن خویش آوردهاست.
10.3 مرگ ارادی
متن حاضر
الـــم مــــرگ قطـــع پیــــونـد اســـت
زانـچــه اکنـون دلـت بـه آن بنـد اســت
بنـــدها را چــــو بگســلـــی امـــــروز
بـــــه همیـن قـــطع واصــلی امـــروز
چـــون بمیـــری ز خـویش پیش از مـرگ
نخوری زخــــم نیـش بیـش از مــــرگ
(جامی، 1378: ج 1/322)
دو مـــــــردن بــــــود آدمـیـــــزاد را
گرفتـــار ایــــن محنـــت آبـــــــاد را
یـکی مــردن از شهــوت حــــرص و آز
ز بایســتها داشتـــن دســـت بـــــاز
دوم رشتـــۀ جـــان بــریــــدن ز تـــن
گسستـن کششهـــای روح از بـــــدن
کسـی کــو بــه مـرگ نخستین شتـافـت
ز مـــرگ دوم عمـــر جــاویـد یـافــت
(همان: ج 2/ 473-472)
متن غایب
«...وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ، فَفِیهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ» (نهجالبلاغه: خطبۀ 203). پیش از آنکه بدنهای شما از دنیا خارج گردد، دلهایتان را خارج کنید، شما را در دنیا آزمودهاند و برای غیر دنیا آفریدهاند.
فرایند بینامتنی
مرگ مهمترین حادثۀ زندگی انسان، یعنی پایان همهچیز در دنیا و جدا شدن از تمام تعلّقات و از همه مهمتر بستهشدن پروندۀ انسان به گونهای که انسان نمیتواند حسنهای بر حسنات و سیّئهای بر سیّئات خود بیفزاید. مرگ طبیعی همواره در کمین انسان است، بنابراین دلبستگی به دنیا سزاوار نیست؛ زیرا تعلّقات دنیایی در زمان مرگ گریبان انسان را میگیرد. یکی از راههای سبکباری برای سفر آخرت قطع دلبستگیها و رها شدن از بند خواستهها، ایمان به خداوند و یادآوری عذاب آخرت است. جامی مرگ را قطع پیوندهای دنیوی میداند؛ که رهایی از آنها سختی مرگ را آسان میکند. انسان قبل از اینکه به مرگ طبیعی بمیرد باید علاقه به دنیا و وابستگیهای آن را در خود بمیراند و برای کوچ آماده شود. جامی دو نوع مرگ را معرّفی میکند، یکی از خویش مردن انسان که همانا اعراض از شهوات وخواهشهای نفسانیست و دیگر مرگ طبیعی که جامی آن را مردن به واسطۀ حرص و آز دانسته و پایان زندگی دنیاست. از نظر او مردن پیش از اجل، خود حیات جاویدان است. دعوت به مرگاندیشی و آمادگی برای سفر آخرت، از موضوعات و مضامین پرکاربرد در نهجالبلاغه است که امام (ع) به آن اهتمام خاص دارند و درضمن سخنان حکیمانۀ خویش بارها به آن اشاره فرمودهاند. امام علی (ع) در این خطبه، مرگ ارادی را در قالب میراندن نفس و هواهای نفسانی و ترک تعلّقات دنیوی و وابستگی به آن و هشداری بر ناپایداری دنیا میداند و مردم را به ترک دنیا قبل از مرگ امر کردهاست. خارج ساختن قلوب از دنیا نیز کنایهای ازمخالفت با نفس امّاره و مطیع ساختن آن است که در اثر تهذیب نفس و خودسازی حاصل میشود. یاد مرگ سازندهترین و بهترین اندرز برای انسان است، زیرا باعث میشود انسان به گونهای زندگی کند که در عین برخورداری از دنیا، برای آخرت خود نیز تلاش کند. مضمون ابیات مرگ ارادی است که در عبارت نهجالبلاغه نیز بهصورت غیرمستقیم به آن اشاره شده است. بینامتنیت در این ابیات بهصورت غیرصریح میباشد و تأثیرپذیری به شیوه الهامی است.
11.3 محاسبۀ اعمال
متن حاضر
زمــــانــی چــــراغ خــرد بـــرفـــروز
ببیــن در فــروغش عمــلهـــای روز
کــه روز تـو در نیک و بـد چـون گذشت
در اشغــال روح و جسد چــون گذشت
کجــــا کامــت از استقــــامــت فتـــاد
ز ســر حــــدّ راه ســــلامت فتــــاد
کجـــا پــــا نیفتـــادت از ره بـــــرون
عنــایت بــه طـــاعت شـدت رهنمون
(جامی،1378: ج 2/467)
متن غایب
«عِبَادَ اللهِ، وزِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا، وَحَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا، وَتَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ، وَانْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ وَاعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَزَاجِرٌ، لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا زَاجِرٌ وَلاَ وَاعِظٌ» (نهجالبلاغه: خطبۀ 90). بندگان خدا! خود را بسنجید قبل از آنکه سنجیده شوید، پیش از آن که حسابتان را برسند حساب خود را برسید و پیش از آن که راه گلو گرفته شود نفس راحت بکشید و پیش از آن که با زور شما را به اطاعت وادارند فرمانبردار باشید. بدانید همانا آنکس که خود را یاری نکند و پنددهنده و هشدار دهندۀ خویش نباشد، دیگری پند دهنده و هشدار دهندۀ او نخواهد بود.
فرایند بینامتنی
محاسبه به معنای حسابرسی و بازنگری نسبت به اعمال و رفتار، از مهمترین اصول اخلاقی است. انسان تا زمانی که زنده است باید به حساب اعمال خود رسیدگی کند؛ زیرا بعد از مرگ امکان بازگشت و جبران مافات وجود ندارد.
معنی محاسبه این است که
انسان قبل از هرچیز از نفس خود بخواهد واجبات را که به منزلۀ سرمایۀ او هستند انجام دهد، پس اگر آنها را به وجهی شایسته انجام داد خدا را شکر گذارد و خویش را به ادامۀ کار تشویق کند و اگر واجبی را به طور کلی ترک کرد خود را مکلّف، به قضای آن نماید؛ و اگر واجبات را بهصورت ناقص انجام داد خود را وادارد به وسیلۀ نوافل نقص آن را جبران نماید (شبر، 1389:437-436).
نفس انسان آینۀ اعمال اوست. آنکه از خود حساب میکشد، این تلاش در اعمال و رفتارش متجلّی میگردد. محاسبۀ نفس، ارتباط تنگاتنگی با اعتقاد و ایمان انسان به روز جزا دارد؛ زیرا کسی که به روز جزا ایمان داشته باشد قبل ازفرارسیدن آن روز، خود را برای پاسخگویی آماده میسازد. هنگام محاسبۀ اعمال باید از وادی خودخواهی بیرون آمد و به رفع عیوب خود پرداخت، بنابراین سرمایۀ گرانبهای عمر را بیهوده صرف کردن، موجب خسران است، چون نفس امّاره همیشه در پی فریب انسان است؛ مگر اینکه عنایت خداوندی شامل حال انسان گردد. جامی معتقد است که هر انسانی باید در طول روز، حسابرسی اعمال خود را بر عهده بگیرد و همانگونه که حساب مال و اموال خود را نگه میدارد از آنچه انجام داده، حساب بکشد. او هشدار میدهد که چراغ خرد را بیافروز و در پرتو نور آن کارهای نیک و بد خود را بنگر و در آنها اندیشه کن، ببین که کجا از مرز سلامت بیرون رفتی و کجا عنایت خداوندی دستگیر تو شد. جامی مضمون و مفهوم سخن خویش را برپایۀ عبارت نهجالبلاغه بنا کردهاست و از رابطۀ بینامتنی غیرصریح و پنهان برای بیان معنای سخن خویش بهره بردهاست و برای بیان مفهوم سخن خویش از نهجالبلاغه الهام پذیرفته است.
12.3 عبرتآموزی
متن حاضر
بــــه عبــرت ز پیشینیــان یـــاد کـــن
دل از یـــاد پیشـینیـــان شـــــاد کـــــن
بـخـــوان دفتــر کهـنگـــان و نـــــوان
بـه هـر کشوری بین کــه چــون خسـروان
بـــه میـدان شــاهــی فــرس تــاختنـد
در آن عــرصــه نـــرد هــوس بــاختنــد
ز صــد گــام نـــارفتــه یــک گــام را
ز صـــد کـــام نــارانــده یــک کــام را
فـرود آمـــدنـــد از فـــرس عــاقبــت
عنـــان تــافتنــد از هـــوس عــــاقبــت
تهــی تــارک از تـــاج فــرمــانــدهـی
فتـــادنــــد بــــر بستــر جــانــدهــی
نهـــادنــد بــر تختــه از تخــت پــای
گــــرفتنــد در ورطـــۀ سخـــت جـــای
(جامی،1378: ج 2/452)
متن غایب
«وَاعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ: قَدْ تَزَایَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَزَالَتْ أسْمَاعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ، وَذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَعِزُّهُمْ، وَانْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَنَعِیمُهُمْ؛ فَبُدِّلُوا بِقُرْبِ الاَوْلاَدِ فَقْدَهَا، وَبِصُحْبَةِ الاَزْوَاجِ مُفَارَقتَهَا. لاَ یَتَفَاخَرُونَ، وَلاَ یَتَنَاصَرُونَ، وَلاَ یَتَنَاسَلُونَ، وَلاَ یَتَزَاوَرُونَ، وَلاَ یَتَحَاوَرُونَ...» (نهجالبلاغه: خطبۀ 161). از آنچه بر گذشتگان شما رفت عبرت گیرید که چگونه بندبند اعضای بدنشان از هم گسست، چشم و گوششان نابود شد، شرف و شوکتشان از خاطرهها محوگردید و همۀ ناز و نعمتها و خوشیها پایان گرفت؛ که نزدیکی فرزندان به دوری و از دست دادنشان و همدمی همسران به جدایی تبدیل شد. دیگر نه به هم مینازند و نه فرزندانی میآورند و نه یکدیگر را دیدار میکنند و نه درکنار هم زندگی میکنند.
فرایند بینامتنی
یکی از روشهای تربیت اخلاقی در اسلام که همراه با اندیشه و تفکّر در سرگذشت اقوام و ملل، حوادث و تحوّلات تاریخی، حیات و مرگ تمدّنها، شگفتیهای خلقت، تجربیات انسانها و... است، عبرتآموزی میباشد که سبب درک معرفت باطنی و شیوهای برای کاهش لغزشها، هوشیاری به موقعیّت خویش، شناخت علل سقوط دیگران در جهت جلوگیری از سقوط خویش در شهوات، بصیرت نسبت به زندگی، شناخت راه رشد و... میباشد.
عبرت از ریشۀ عبور به معنای گذر و تجاوزاست، به لحاظ آنکه انسان وقتی از عمل یک فرد یا گروه و عقوبتی که دچارش شده یا شدهاند عبور میکند و با تعمیم آن به اقوام و افراد دیگری که همان عمل را انجام میدهند، میرسد و در باب آنان نیز به همان سرنوشت حکم میکند. به پندگرفتن نیز، عبرت اطلاق شدهاست. (صدری، 1389: 105)
جامی آدمی را مورد خطاب قرارداده که از گذشتگان عبرت بگیر، برگهای تاریخ پیشینیان و افرادی را که پس از آنها آمدند بخوان و ببین چگونه در میدان پادشاهی اسب تاختند؛ ولی عاقبت از اسب فرود آمدند و پادشاهی و عمر آنها به سرآمد، پس راز پیشرفت و نابودی آنها را به خاطر بسپار و زندگانی آنها را مایۀ عبرت خود قراردهاست. امام علی (ع) در فرازهای بسیاری از نهجالبلاغه، انسانها را به تأمّل در سرنوشت گذشتگان و کسب آگاهی از زندگانی آنها فرا میخواند.
قرآن ناطق به پیروی از قرآن صامت دست مخاطبان خویش را گرفته و به اعماق تاریخ و حوادث عبرتآموز آن میبرد و سرنوشت آنان را در آیینۀ عبرت نمایش میدهد؛ که چگونه قدرتمندان و تختنشینان به نسیمی دفتر ایامشان ورق خورد و آنچنان طومار زندگیشان در هم پیچید که از آن همه جلال و شکوه دروغین، جز ویرانهای و استخوان پوسیدهای باقی نماند (احمدی،1396: 10).
ایشان به عبرتآموزی از فراز و فرود تاریخ تمدّنها به ویژه سرنوشت جوامع، توجّهی خاص دارند. بر اساس نظریۀ ژنت، بینامتنیت بهصورت غیرصریح با بیان مضمون، مفهوم و شرحوارهای از سخنان امام (ع) در باب عبرتآموزی است؛ که جامی مضمون سخن خود را از کلام امام (ع) الهام گرفته و به نظم درآوردهاست.
4. نتیجهگیری
در این پژوهش بر اساس رویکرد بینامتنی ژرار ژنت، چگونگی ارتباط بینامتنی اشعار جامی با نهجالبلاغه تبیین شد. نتیجۀ این بررسی نشان میدهد که جامی آگاهانه و خودخواسته با نهجالبلاغه رابطۀ بینامتنی برقرارکردهاست و نهجالبلاغه در شکلگیری محتوای اخلاقی این اثر بیثأثیر نبودهاست. طبق دیدگاه ژنت، میان دو متن حاضر و غایب، سه نوع بیامتنیت صریح، غیرصریح و ضمنی به کاررفتهاست و اثرپذیری از نهجالبلاغه نیز بر اساس سه شیوۀ گزارهای، گزارشی و الهامی صورت گرفتهاست. وجود سه رابطۀ بینامتنی ژنتی در این پژوهش، قطعیّتِ تأثیرپذیری جامی از کلام امام علی (ع) را میرساند. گاه سخن جامی کاملاً برگرفته از عبارت عربی بوده و قسمتی از آن را در کلام خود گنجاندهاست؛ که به شیوۀ اثرپذیری گزارشی و ذیل بینامتنیت صریح قرارگرفتهاست و آشنایان به نهجالبلاغه بهصراحت به منبع استفادهشده پیمیبرند و نسبت به سایر روابط بینامتنی کمتر میباشد. در برخی موارد به ترجمۀ کلام امام به فارسی و بیان آن به زبان شعر پرداختهاست؛ که نوع اثرپذیری گزارشی و ذیل عنوان بینامتنیت ضمنی قرار میگیرد. در شواهدی سخن خود را با بار معنایی شبیه به عبارت نهجالبلاغه بیان میکند؛ که از نظراندیشه و محتوا شباهت بسیاری میان آنها دیده میشود و این برداشت شاعر از کلام امام از لحاظ محتوا، میتواند بینامتنیت غیرصریح و به شیوۀ الهامی باشد؛ امّا این بدان معنی نیست که سرقت ادبی رخ دادهاست. بهنظر نگارندگان در حوزۀ معنایی بینامتنی غیرصریح که از آن بهعنوان سرقت ادبی هم نام برده شده، تعریف دقیقی صورت نگرفتهاست؛ چون نمونۀ اقتباس و تضمین در کلام گویندگان شعر و ادب فارسی بسیاراست و چنانچه بهعنوان سرقت ادبی معرفی شوند، بسیاری از آثار ادبی ارزش خود را از دست خواهند داد. اینکه شاعری در یک فضای فرهنگی و دینی زیسته و از سرچشمههای قرآن و حدیث بهرهمند شدهاست ونکتهای قرآنی یا حدیثی، در ذهن و ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه گوینده خانه داشته و خواسته وناخواسته به زبان و بیان او راه یافتهاست امری است که دور از ذهن نیست. همچنین آموزههای تعلیمی متون دینی در هر دوره خود به خود زمینۀ پیوند با متون دیگر را فراهم کردهاست؛ بنابراین به دلیل غنای اشعار جامی، در سخن وی چیزی بهعنوان سرقت ادبی از نهجالبلاغه وجود ندارد؛ بلکه او برای اعتبار بخشیدن به سخن خویش و نشان دادن علم و فضل و بهقصد تبرّک و حرمت، سخن خود را به گوهرهای کلام امام (ع)، مزیّن ساختهاست و مانند بسیاری ازبزرگان تصوّف و عرفان، امام (ع) را پیشوای خود میدانسته و اتّصال و ارادت معنوی خود را به مقام ولایت ایشان در خلال اشعارش نشان دادهاست. بینامتنیّت ضمنی و غیرصریح در اشعار او بیشتر به چشم میخورد. جامی علاوه بر شاعری، منتقدی است که درد جامعه را میداند و با مشاهدۀ اوضاع نابسامان عصر خود تصمیم میگیرد برای اصلاح جامعه در اشعار خود به تعلیم اخلاق و حکمت عملی بپردازد. همنشینی شعر تعلیمی فارسی با کلام امام علی (ع) علاوه بر آنکه برای فهم بیشتر اشعارشاعران پارسیگوی مفید است، امکان درک مفاهیم متعالی کلام ایشان را هم بیشتر میکند.
قرآن، ترجمۀ مهدی الهیقمشهای.
نهجالبلاغه (1383). ترجمه: محمددشتی، چاپ دوم، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران.
آل رسول، سوسن، مسجدی، فاطمه (1392). «دینمداری و دنیاداری در نهجالبلاغه»، پژوهشنامۀ علوی، شمارۀ2، سال چهارم، صص1-18
احمدی، بابک (1378). ساختار و تأویل متن، چاپ چهارم، تهران: نشر مرکز.
احمدی، فاطمه (1396). «گذر عمر در آیینۀ نهجالبلاغه و آموزههای مشترک در شعر حافظ»، پژوهشنامۀ علوی، شمارۀ2، سال هشتم، صص1-24
افصحزاد، اعلاخان (1378). نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، چاپ اول، تهران: میراث مکتوب.
ثواقب، جهانبخش (1391). «مبانی و شاخصههای حکومت علوی»، پژوهشنامۀ علوی، شمارۀ 2، سال سوم، صص1-25
جامی، نورالدّین عبدالرّحمن بناحمد (1378). مثنوی هفت اورنگ، تحقیق و تصحیح: جابلقا دادعلیشاه، اصغر جانفدا، ظاهر احراری و حسین احمد تربیت، ج 1، چاپ اول، تهران: نشر میراث مکتوب.
جامی، نورالدّین عبدالرّحمن بناحمد (1378). مثنوی هفت اورنگ، تحقیق و تصحیح: جابلقا دادعلیشاه، اصغر جانفدا، ظاهر احراری و حسین احمد تربیت، ج 2، چاپ اول، تهران: نشر میراث مکتوب.
جامی، نورالدّین عبدالرّحمن بناحمد (1378). دیوان فاتحه الشباب، مقدمه و تصحیح اعلاخان افصحزاد، ج 1، چاپ اول، تهران، نشر میراث مکتوب.
جامی، نورالدّین عبدالرّحمن بناحمد (1363). اربعین، مقدمه وتصحیح کاظم مدیرشانهچی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
حلبی، علیاصغر (1369). تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
راستگو، محمد (1398). تجلّی قرآن و حدیث در شعر فارسی، چاپ چهاردهم، تهران: سمت.
راغب اصفهانی، حسین بن محمّد (1392)، مفردات الفاظ قرآن، ترجمۀ حسین خداپرست، زیر نظر عقایقی بخشایشی، چاپ هفتم، قم: دفتر نشر نوید اسلام.
ساسانی، فرهاد (1383). «بینامتنیت پسینه و پیشینۀ نقد بینامتنی»، نشریه نقدوهنر، شمارۀ 5 و 6، صص 172-185
شبر، عبدالله (1389). اخلاق، ترجمه کتاب الاخلاق، مترجم محمدرضا جباران، چاپ پانزدهم، قم: انتشارات هجرت.
صدری، جمشید (1389). «عبرت و عبرتآموزی در نهجالبلاغه»، فصلنامۀ آفاق دین، شمارۀ 1، صص 103-117
صفوی، سیدعلیرضا، بهشتی، سعید، اکرمی، سیدکاظم و صمدی، معصومه (1396). «بنیانهای رشد آدمی بر مبنای سخنان امام علی (ع)»، فصلنامۀ پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، شمارۀ 35، صص 91-114
طوسی، خواجهنصیر (1356). اخلاق ناصری، تصحیح وتوضیح مجتبیمینویی وعلیرضا حیدری، چاپ اول، تهران: انتشارات خوارزمی.
مطهری، مرتضی (1375). مجموعه آثار، ج 2، چاپ پنجم، تهران: انتشارات صدرا.
معین، محمد (1387). فرهنگ فارسی، چاپ اول، تهران: فرهنگ نما.
مهدوی کنی، محمدرضا (1388). نقطههای آغاز در اخلاق عملی، چاپ بیست وچهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگاسلامی.
نامورمطلق، بهمن (1394). درآمدی بر بینامتنیت: نظریهها و کاربردها، تهران: سخن.
نامورمطلق، بهمن (1386). «ترامتنیت مطالعۀ روابط یک متن با دیگرمتنها»، پژوهشنامۀعلومانسانی، شمارۀ 56، صص 83-98