رضا محمدی؛ سید مرتضی صباغ جعفری؛ حسین بازوبندی؛ زینب شجاعی
چکیده
نظریه نقشگرای نظاممند هلیدی یکی از معروفترین نظریات زبانی است که از آن در تحلیل انواع متن به ویژه با هدف بررسی نقشهای مختلف زبانی استفاده میشود. هلیدی معتقد است، که اصلیترین هدف زبان، انتقال معناست؛ به همین منظور گویشوران برای تبادل معنا، متن را میسازند. یعنی چیزی که در تعامل مهم است، انتقال معناست نه صورتهای زبانی. بر ...
بیشتر
نظریه نقشگرای نظاممند هلیدی یکی از معروفترین نظریات زبانی است که از آن در تحلیل انواع متن به ویژه با هدف بررسی نقشهای مختلف زبانی استفاده میشود. هلیدی معتقد است، که اصلیترین هدف زبان، انتقال معناست؛ به همین منظور گویشوران برای تبادل معنا، متن را میسازند. یعنی چیزی که در تعامل مهم است، انتقال معناست نه صورتهای زبانی. بر اساس این رویکرد، ساختار زبان متأثر از نقشهایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر به شکل سه فرانقش تجلی مییابد: فرانقش بازنمودی، فرانقش متنی و فرانقش بینافردی. از آنجا که تأکید فرانقش بینافردی بر شیوه تبادل معنا بین گوینده و مخاطب استوار میباشد، کاربست آن در تحلیل متون دینی ضمن ایجاد درک بهتر از چنین متونی، میتواند مبنای مناسبی برای سنجش قابلیت تعمیم این نظریه نیز فراهم سازد. از این روی، نگارندگان در پژوهش حاضر، با روشی توصیفی-تحلیلی به بررسیشیوه تبادل معنا در جملات قصار نهج البلاغه بر پایه دستور نقشگرای نظاممند هلیدی و به طور خاص فرانقش بینافردی میپردازد. هدف اصلی، آزمودن نظریه مذکور و قابلیّت تعمیم آن در حیطه دادههای پیکره، تعیین ساز و کارهای به کار رفته در جملات قصار برای بازنمایی مقوله وجهنمایی میباشد.