امام علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت، مهمترین و اصلیترین برنامه خویش را اجرای اصلاحات برای بازگشت جامعه به سنّت و جامعه نبوی قرار داد. رسوبات باقیمانده از جاهلیّت و سنّتها و تحوّلات بعد از رحلت رسول الله(ص)، مانعی بر سر راه امام برای تحقق اصلاحات بود. این موانع مؤلّفههای متعدّدی داشت که بخشی به جامعه قبایلی و نگرشهای حاکم ...
بیشتر
امام علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت، مهمترین و اصلیترین برنامه خویش را اجرای اصلاحات برای بازگشت جامعه به سنّت و جامعه نبوی قرار داد. رسوبات باقیمانده از جاهلیّت و سنّتها و تحوّلات بعد از رحلت رسول الله(ص)، مانعی بر سر راه امام برای تحقق اصلاحات بود. این موانع مؤلّفههای متعدّدی داشت که بخشی به جامعه قبایلی و نگرشهای حاکم در جامعه و بخشی دیگر مجموعه تحوّلات دوران خلفای قبل از امام علی(ع) باز میگشت. در مقالة حاضر، این مؤلّفهها بررسی و تحلیل میشود.
تاریخ وصول مقاله: 27/5/1389. تاریخ تأیید نهایی: 8/6/1389. تبیین مفهوم کانونی عدالت در فلسفة سیاسی غرب، وامدار اندیشمندان بزرگی چون افلاطون است؛ همچنان که مبنای نظریهپردازی افلاطون و طرح مدینة فاضله وی، موضوع عدالت و طراحی جامعة عدالت محور و آرمانی است تا عالم مثالی در زمین محقّق شود. از آنجا که نظریة عدالت افلاطونی دارای ایرادهای ...
بیشتر
تاریخ وصول مقاله: 27/5/1389. تاریخ تأیید نهایی: 8/6/1389. تبیین مفهوم کانونی عدالت در فلسفة سیاسی غرب، وامدار اندیشمندان بزرگی چون افلاطون است؛ همچنان که مبنای نظریهپردازی افلاطون و طرح مدینة فاضله وی، موضوع عدالت و طراحی جامعة عدالت محور و آرمانی است تا عالم مثالی در زمین محقّق شود. از آنجا که نظریة عدالت افلاطونی دارای ایرادهای فراوانی است، این نوشتار با تأکید بر سترگی اندیشههای امام علی(ع) و سرآمدی آن بر کلّیّة مکاتب و آراء بشری، برآن است که مفهوم عدالت را در اندیشة علوی، با محتوا و اهدافی متعالی، کاملتر و عملیتر و به نحوی گستردهتر در قیاس با اندیشة افلاطون، مطرح کند؛ چرا که اندیشة عدالت علوی از ضعفها و نقایص متعدّد نظریة عدالت افلاطونی کاملاً مبرّا است و دارای ریشه و مبنای الهی و ایمانی است و با مفهومی عینی، ملموس، مصداقپذیر و شریعتمدار و ابزاری در جهت نیل به سعادت و رستگاری الهی از طریق کسب ملکات فاضله و انجام ارادی افعال خیر میباشد. عدالت علوی فاقد وجه متصلّب و تکگفتاری بوده و خصلتی آرمانگرایانه و ظلمستیز دارد و مبنای تعیین عدالت و استحقاق، نزد آن، شریعت الهی است و بر خلاف صبغة فردی و جبرگرای عدالت افلاطونی، دارای وجه غالب عدالت اجتماعی است و بر مبنای آن، امکان ارتقاء در سلسله مراتب اجتماعی براساس شایستهسالاری و میزان انجام تکالیف برای همگان وجود دارد.